نکات کلیدی
1. وحشتهای اد گین: الهام واقعی برای روانی
خانهی مزرعهی گین نه تنها گواهی بر ظرفیت بیپایان انسان برای بربریت بود، بلکه توانایی یک جامعهی کامل برای انکار وجود خود را نیز نشان میداد.
راز تاریک پلینفیلد. در اواخر سال 1957، شهر آرام ویسکانسین پلینفیلد به ناگاه در کانون توجه ملی قرار گرفت، زمانی که جنایات وحشتناک اد گین فاش شد. گین، که مردی گوشهگیر بود، از قبرها اعضای بدن جمعآوری کرده و اقدام به قتل میکرد و خانهاش را به موزهای ماجراجویانه از بقایای انسانی تبدیل کرده بود. این داستان واقعی وحشت، الهامبخش رمان روانی اثر رابرت بلوک شد.
- جنایات گین شامل دزدی از قبرها، آدمخواری و ساخت وسایل خانگی از پوست و استخوان انسان بود.
- انکار اولیه جامعه و شوک بعدی آن، ظرفیت وجود شر را در مکانهای به ظاهر عادی به نمایش گذاشت.
- این پرونده، زیرزمینی تاریک از زندگی آمریکایی را نمایان کرد و تصویر ایدهآلشدهی دههی 1950 را به چالش کشید.
حقایق ناگفتنی. جزئیات جنایات گین به قدری آزاردهنده بود که اغلب در رسانهها سرکوب یا کماهمیت جلوه داده میشد. این امر خلأی را ایجاد کرد که با شایعات و جوکهای بیمارگونه پر شد و نشاندهندهی تلاش جامعه برای آشتی دادن وحشت با حس عادیاش بود. این پرونده به نمادی از تاریکی پنهانی تبدیل شد که میتواند در زیر سطح زندگی روزمره پنهان باشد.
- روزنامهها بر روی قتلها و آدمخواری تمرکز کردند و جزئیات مربوط به ترنسوستیسم و دزدی از قبرها را نادیده گرفتند.
- شایعات و جوکهای بیمارگونه، جای خالی حقایق سرکوبشده را پر کردند.
- انکار جامعه و جذابیت بیمارگونهی خارجیها، میراثی از نگرانی دائمی ایجاد کرد.
آینهای به روح. پروندهی گین مردم را وادار به مواجهه با جنبههای تاریک طبیعت انسانی و پتانسیل شر در درون خود کرد. این پرونده، تصور اینکه چنین وحشتهایی تنها میتوانند "در جایی دیگر" اتفاق بیفتند را به چالش کشید و شکنندگی روان انسان و ظرفیت انکار را نمایان ساخت. این پرونده یادآوری تلخی بود که ترسناکترین هیولاها گاهی اوقات در عادیترین مکانها یافت میشوند.
2. روانی رابرت بلوک: رمانی متولد از تاریکی
من تعجب میکردم که چگونه این مرد، که هرگز به هیچ نوع خطایی مشکوک نشده بود، در شهری که اگر کسی در سمت شمال عطسه میکرد، کسی در سمت جنوب میگفت "سلامتی"، ناگهان به عنوان یک قاتل زنجیرهای کشف شد.
از واقعیت به داستان. رابرت بلوک، که تنها 39 مایل از پلینفیلد زندگی میکرد، به شدت از پروندهی اد گین متاثر شد. او از جزئیات کمی که در دسترسش بود استفاده کرد تا شخصیتی خیالی به نام نورمن بیتس، صاحب یک مسافرخانه با رازی تاریک، خلق کند. رمان بلوک، روانی، عمقهای روانشناختی مردی را بررسی میکند که به واسطهی رابطهای پیچیده با مادرش به جنون کشیده شده است.
- بلوک به تضاد بین زندگی به ظاهر عادی گین و جنایات وحشتناک او علاقهمند بود.
- او نورمن بیتس را به عنوان مردی گوشهگیر با وابستگی به مادرش خلق کرد و از نظریههای فرویدی بهره برد.
- این رمان، محیط میانهغربی را به شهر خیالی فیرولی در جنوب غربی آمریکا تبدیل کرد.
شکستن تابوها. رمان بلوک از "معماهای محترمانه" آن زمان فاصله گرفت و به موضوعاتی چون ترنسوستیسم، نکرونومی و قتل مادر پرداخت. او همچنین از ترفند شوکهکنندهای استفاده کرد و قهرمان داستان را در اوایل داستان به قتل رساند و انتظارات خوانندگان را به چالش کشید.
- این رمان، taxidermy را به عنوان یک عنصر اصلی داستان معرفی کرد و به قلمرو "شوک" وارد شد.
- بلوک از دیدگاههای متعدد، از جمله صدای اول شخص نورمن بیتس، برای ایجاد تعلیق استفاده کرد.
- صحنهی دوش، با خشونت گرافیکیاش، نوآوری شوکهکنندهای برای آن زمان بود.
موفقیت شوکهکننده. با وجود رد اولیه، روانی به یک پرفروش تبدیل شد و به خاطر اثرگذاری ترسناک و عمق روانشناختیاش ستایش شد. این اثر، قطعهای از ژانر بود که فراتر از خود ژانر رفت و بر نویسندگان و فیلمسازان بعدی تأثیر گذاشت. موفقیت این رمان راه را برای اقتباس آن به فیلمی به کارگردانی آلفرد هیچکاک هموار کرد.
- این رمان نقدهای مثبتی دریافت کرد، از جمله یکی در نیویورک تایمز.
- به خاطر اثرگذاری ترسناک و بررسی بیماریهای روانی ستایش شد.
- موفقیت کتاب منجر به انتشار نسخهی جیبی و در نهایت اقتباس فیلمی شد.
3. دیدگاه هیچکاک: چرا روانی، چرا اکنون؟
اگر سیندرلا میساختم، تماشاگران در انتظار یک جسد بودند که در کالسکه ظاهر شود.
چالش یک استاد. تا سال 1959، آلفرد هیچکاک کارگردانی مشهور بود، اما احساس میکرد که در موفقیت خود گرفتار شده است. او به طور مداوم به دنبال راههای جدید برای به چالش کشیدن خود و تماشاگرانش بود و روانی فرصتی برای فاصلهگیری رادیکال از آثار معمولش ارائه میداد.
- هیچکاک از تکرار خود هراس داشت و به دنبال "شارژ مجدد باتری" با مواد جدید بود.
- او از تولیدات با بودجهی کلان و خواستههای ستارههای بزرگ خسته شده بود.
- او به ناگهانی قتل در دوش و عنصر ترنسوستیسم علاقهمند بود.
فراتر از انتظار. هیچکاک به عناصر غیرمنتظرهی رمان بلوک جذب شد: محیط کارگری، قتلهای شوکهکننده و پایان غافلگیرکننده. او فرصتی برای خلق یک اثر شوکهکننده با بودجهی کم دید که انتظارات تماشاگران را به چالش بکشد.
- او به ایدهی داستانی که به عنوان یک چیز شروع میشود و به چیزی دیگر تبدیل میشود، علاقهمند بود.
- او میخواست شخصیتهایی خلق کند که تماشاگران بتوانند با آنها شناسایی شوند و به آنها اهمیت دهند.
- او به هوشمندی عنصر ترنسوستیسم و ارزش شوک قتل در دوش علاقهمند بود.
حسابی برای تسویه. هیچکاک همچنین روانی را فرصتی برای رقابت با کارگردان فرانسوی آنری-ژرژ کلاوزوت میدید، که فیلمش "لِ دیابولیک" موفقیت انتقادی و تجاری بزرگی بود. او میخواست ثابت کند که میتواند فیلمی تعلیقآور و شوکهکننده بسازد که از کار کلاوزوت فراتر برود.
- او در به دست آوردن حقوق یک رمان تعلیق مشابه توسط کلاوزوت پیشی گرفته بود.
- او مصمم بود فیلمی بسازد که حتی بیشتر از "لِ دیابولیک" شوکهکننده و تعلیقآور باشد.
- او همچنین موفقیت فیلمهای ترسناک با بودجهی کم را زیر نظر داشت و فرصتی برای خلق یک اثر شوکهکننده با کیفیت بالا میدید.
4. معامله: ریسک محاسبهشده و کنترل خلاقانهی هیچکاک
پارامونت عملاً به عنوان یک استودیو برای او عمل میکند.
تردید پارامونت. مدیران پارامونت در ابتدا با برنامهی هیچکاک برای اقتباس روانی مخالف بودند و آن را بیش از حد نفرتانگیز و شوکهکننده میدانستند. آنها همچنین از تمایل او برای ساخت یک فیلم با بودجهی کم نگران بودند و میترسیدند که این امر به شهرت او آسیب بزند.
- مدیران استودیو از داستان، عنوان و مفهوم کلی ناراضی بودند.
- آنها از تأمین مالی پروژه خودداری کردند و هیچکاک را مجبور کردند که ریسک مالی را به عهده بگیرد.
- آنها همچنین دسترسی او به استودیوهای صدا را رد کردند و او را مجبور کردند که در یونیورسال فیلمبرداری کند.
حرکت متقابل هیچکاک. هیچکاک، مصمم به ساخت فیلم، موافقت کرد که شخصاً هزینهی روانی را تأمین کند و در یونیورسال-اینترنشنال فیلمبرداری کند اگر پارامونت توزیع فیلم را بر عهده بگیرد. او همچنین حقالزحمهی کارگردانیاش را به تعویق انداخت و در عوض 60 درصد مالکیت نگاتیو را به دست آورد.
- او از گروه تلویزیونیاش برای کاهش هزینهها و تسریع در تولید استفاده کرد.
- او موافقت کرد که هزینهی فیلم را شخصاً تأمین کند و ریسک مالی را به عهده بگیرد.
- او توافقی با پارامونت برای توزیع فیلم به دست آورد و کنترل خلاقانه را حفظ کرد.
حرکت استادانهی کنترل. با تأمین مالی فیلم بهطور شخصی، هیچکاک کنترل خلاقانهی کاملی بر پروژه به دست آورد. او توانست فیلمی بسازد که میخواست، بدون مداخله از سوی مدیران استودیو. این امر به او اجازه داد تا مرزها را جابهجا کند و فیلمی واقعاً منحصر به فرد و شوکهکننده خلق کند.
- او کنترل کاملی بر انتخاب داستان، فیلمنامهنویس، بازیگران، ویرایش و تبلیغات داشت.
- او توانست فیلم را به سرعت و با هزینهای کم فیلمبرداری کند، مانند یک قسمت گسترشیافته از سریال تلویزیونیاش.
- او ثابت کرد که میتواند فیلمی با کیفیت بسازد بدون اینکه هزینهی زیادی صرف کند.
5. فیلمنامهنویسی: از کاوانا به درخشش تاریک استفانو
نوشتن یعنی بازنویسی
تلاش ناموفق کاوانا. هیچکاک در ابتدا جیمز پی. کاوانا، نویسندهای از سریال تلویزیونیاش، را برای اقتباس روانی استخدام کرد. با این حال، فیلمنامهی کاوانا به عنوان نامناسب شناخته شد و فاقد شوخی و عمق روانشناختی لازم بود.
- فیلمنامهی کاوانا به عنوان محتاط و فاقد جزئیات توصیف شد.
- این فیلمنامه نتوانست پیچیدگی شخصیتها و تعلیق داستان را به تصویر بکشد.
- هیچکاک در نهایت کاوانا را اخراج کرد و 7166 دلار به او پرداخت کرد.
چشمانداز استفانو. جوزف استفانو، نویسندهای جوان با استعداد در شخصیتپردازی، برای بازنویسی فیلمنامه استخدام شد. او دیدگاه تازهای به داستان آورد و بر جنبههای روانشناختی شخصیتها و عناصر بصری فیلم تمرکز کرد.
- استفانو در ابتدا از رمان ناامید شده بود، اما در شخصیتها پتانسیل دید.
- او تمرکز را به ماریون کرین منتقل کرد و او را به شخصیتی همدل تبدیل کرد.
- او جنبههای بصری داستان را تأکید کرد و نقشهای برای کار دوربین هیچکاک ایجاد کرد.
فرایند همکاری. هیچکاک و استفانو به طور نزدیک با هم کار کردند و داستان را به تدریج توسعه دادند. هیچکاک بر جنبههای فنی فیلم تمرکز کرد، در حالی که استفانو بر شخصیتپردازی و دیالوگ تمرکز داشت.
- هیچکاک در مورد حرکات دوربین و نشانههای صوتی بسیار دقیق بود.
- استفانو شوخیهای تلخ و عمق شخصیتپردازی را اضافه کرد.
- این همکاری منجر به فیلمنامهای شد که هم شوکهکننده و هم پیچیدهی روانشناختی بود.
6. پیشتولید: نقشهای دقیق برای شوک
فیلمهای من روی کاغذ ساخته میشوند.
توجه به جزئیات. هیچکاک برنامهریزی دقیقی داشت و فرایند پیشتولید او برای روانی نیز از این قاعده مستثنی نبود. او به دقت تیم فنیاش را انتخاب کرد و شروع به ترسیم هر جنبهای از فیلم کرد.
- او تیم تلویزیونیاش را به خاطر تجربهشان با برنامههای کوتاهتر و بودجههای پایینتر انتخاب کرد.
- او مکانها را جستجو کرد، جزئیات را تحقیق کرد و استوریبردهای دقیقی ایجاد کرد.
- او به طور نزدیک با طراحان هنریاش کار کرد تا خانه و مسافرخانهی بیتس را طراحی کند.
انتخابهای اقتصادی. هیچکاک در طول پیشتولید چندین انتخاب اقتصادی انجام داد، از جمله فیلمبرداری به صورت سیاه و سفید و استفاده از تیم تلویزیونیاش. او همچنین چندین افکت دوربین پیچیده را که در فیلمنامهی فیلمبرداری توصیف شده بود، حذف کرد.
- او به دلایل مالی، یک شات هلیکوپتری و یک پان 360 درجهای را حذف کرد.
- او از بخشهای واحد استوک استفاده کرد و دکورهای دیگر تولیدات را بازسازی کرد.
- او تعداد مکانها را محدود کرد و داخلیها را ساده نگه داشت.
انتخاب بازیگران برای تأثیر. هیچکاک به دقت بازیگران را انتخاب کرد و بازیگرانی را انتخاب کرد که معمولاً با فیلمهای ترسناک مرتبط نبودند. او میخواست با انتخاب چهرههای آشنا در نقشهای غیرمنتظره، ارزش شوک داستان را به حداکثر برساند.
- او آنتونی پرکینز را به عنوان نورمن بیتس، مردی آسیبپذیر با یک طرف تاریک، انتخاب کرد.
- او جانت لی را به عنوان ماریون کرین، یک بازیگر ستاره که در اوایل فیلم کشته میشود، انتخاب کرد.
- او ورا مایلز را به عنوان لیلا کرین، یک شاگرد سابق که از محبوبیت افتاده بود، انتخاب کرد.
7. فیلمبرداری: یک صحنه تقسیمشده، نوآوری آزاد شده
او از فریب دادن تماشاگران لذت میبرد.
تولید سریع. هیچکاک روانی را تنها در 36 روز فیلمبرداری کرد و از تیم تلویزیونیاش و یک فرایند تولید سادهشده استفاده کرد. او مصمم بود که ثابت کند میتواند فیلمی با کیفیت بسازد بدون اینکه هزینهی زیادی صرف کند.
- او بین 14 تا 18 شات در روز فیلمبرداری کرد که برای یک فیلم بلند سرعت بالایی است.
- او از تیم تلویزیونیاش استفاده کرد که به برنامههای کوتاهتر عادت داشتند.
- او تولید را به سرعت پیش برد و از تأخیرهای غیرضروری جلوگیری کرد.
نوآوری فنی. با وجود بودجهی کم، هیچکاک چندین تکنیک نوآورانه را برای افزایش تعلیق و وحشت فیلم به کار برد. او از ترکیبی از زوایای دوربین، نورپردازی و صدا برای ایجاد حس ناراحتی و ترس استفاده کرد.
- او از لنزهای 50 میلیمتری برای ایجاد حس واقعگرایی استفاده کرد.
- او از یک چرخ نور چرخان برای شبیهسازی نور چراغهای ماشینهای در حال عبور استفاده کرد.
- او از یک دستگاه هیدرولیکی برای غرق کردن ماشین در باتلاق استفاده کرد.
صحنهای تقسیمشده. هیچکاک با تقسیم بازیگران به دو گروه: کسانی که در بخش اول فیلم بودند و کسانی که در بخش دوم بودند، حس تنش را در صحنه ایجاد کرد. او همچنین پایان فیلم را از بیشتر بازیگران و عوامل مخفی نگه داشت.
- او بین جانت لی و آنتونی پرکینز و بقیه بازیگران فاصله ایجاد کرد.
- او پایان فیلم را از بیشتر بازیگران و عوامل مخفی نگه داشت.
- او از تنش در صحنه برای افزایش تعلیق فیلم استفاده کرد.
8. پستولید: ساخت صدای ترس
فکر میکنم چیزی که به من جذابیت داد و باعث شد تصمیم بگیرم این فیلم را بسازم، ناگهانی بودن قتل در دوش بود که به نوعی از آسمان به زمین آمد.
طراحی صدا. هیچکاک استاد طراحی صدا بود و از آن به طور مؤثری در روانی استفاده کرد. او به دقت افکتهای صوتی و موسیقی را طراحی کرد تا حس ناراحتی و ترس را ایجاد کند.
- او از صدای دوش برای ایجاد حس تنش استفاده کرد.
- او از صدای یک ملون کاسابا که به آن چاقو زده میشود برای شبیهسازی صدای چاقو در گوشت استفاده کرد.
- او از ترکیبی از صداها برای ایجاد صدای آزار
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب آلفرد هیچکاک و ساخت سایکو به خاطر پژوهش دقیق و بینشهای جذابش در مورد خلق این فیلم نمادین، مورد تحسین خوانندگان قرار گرفته است. بسیاری از منتقدان به جزئیات پشت صحنه، از پیشتولید تا اکران، اشاره کرده و بیان میکنند که این جزئیات باعث افزایش درک و قدردانی آنها از فیلم شده است. این کتاب به خاطر پوشش جامع فرآیند هیچکاک، مشارکتهای بازیگران و عوامل تولید، و تأثیر فرهنگی فیلم مورد ستایش قرار گرفته است. در حالی که برخی آن را خشک یا بیش از حد جزئیاتدار میدانند، اما بیشتر افراد آن را خواندنی ضروری برای طرفداران هیچکاک و علاقهمندان به سینما تلقی میکنند.