نکات کلیدی
۱. خلاقیت در جمع شکوفا میشود
آنچه به همهی آنها مدیونم، غیرقابل محاسبه است.
تنهایی دشوار است. زندگی نویسندگی اغلب همچون یک ترن هوایی احساسی است که هیجان و تردید در خود دارد. حتی نویسندگان برجستهای مانند چارلز ویلیامز و سی. اس. لوئیس نیز با ناامیدی و ترس از بیارزش بودن یا درک نشدن آثارشان دستوپنجه نرم میکردند. روزی یکی از مربیان به نویسنده توصیه کرد که تحقیق دربارهی تأثیر انجمن اینکلینگز را رها کند، زیرا شواهد کافی وجود نخواهد داشت؛ این نکته نشاندهندهی دشواری اثبات تأثیر همکاری جمعی بود.
حضور شنوندگان همدل ضروری است. نوآوران به «رزوناتورها» نیاز دارند؛ افرادی که بهعنوان مخاطبانی دوستانه، علاقهمند و حمایتگر عمل میکنند. این افراد نه تنها به کار، بلکه به نویسنده نیز علاقه نشان میدهند و به استعداد و توانایی موفقیت او اعتماد دارند. آنها به نویسندگان کمک میکنند تا از سرگرمیهای خصوصی به آثار عمومی گام بردارند و تشویق لازم برای به پایان رساندن پروژههای بلندمدت را فراهم میآورند.
سیستم حمایتی لازم است. خود تالکین گفته بود که لوئیس برای مدت طولانی «تنها مخاطب» او بود و بدون «علاقه و اشتیاق بیوقفه» لوئیس، هرگز «ارباب حلقهها» را به پایان نمیرساند. این موضوع نشان میدهد که حضور دیگران نه تنها مفید، بلکه برای فرایند خلاقانه ضروری است و نویسندگان را از ناامیدی و رکود عبور میدهد.
۲. از کوچک شروع کنید و بهطور طبیعی رشد کنید
شروعی کوچک بود—بدون برنامههای بزرگ و دستورکار خاص.
آغازهای ساده. انجمن اینکلینگز بهعنوان یک جمع ادبی بزرگ شکل نگرفت، بلکه گردهمایی ساده و غیررسمی بود. لوئیس و تالکین، با وجود شک و اختلاف نظرهای اولیه، از طریق باشگاه اعضای هیئت علمی به نام کولبیتار، علاقهمندیهای مشترکی مانند اساطیر نورس و زبانهای باستانی را کشف کردند. این امر باعث شد تا آنها جلسات منظم صبحهای دوشنبه را برای خواندن و نقد آثار یکدیگر برنامهریزی کنند.
افزایش اعضا بهصورت طبیعی. گروه بهطور ارگانیک رشد کرد و دوستان به هستهی اصلی پیوستند. وارن لوئیس، برادر لوئیس، پس از بازنشستگی و نقل مکان به آکسفورد به جمع اضافه شد. دکتر رابرت هاوارد، پزشک لوئیس، پس از گفتگویی درباره اخلاق و فلسفه دعوت شد. چارلز ویلیامز پس از تبادل تصادفی کتابها و دعوت گرم لوئیس، عضو مهمی شد.
رشد بر اساس دعوت. عضویت تنها با دعوت و بر اساس «گرایش به نوشتن و مسیحیت» و با توافق کلی اعضای موجود صورت میگرفت. این رشد کنترلشده تضمین میکرد که ارزشها و هدفهای مشترکی حفظ شود و گروه بهدلیل باز بودن بیش از حد یا رسمی بودن، پراکنده و بیتمرکز نشود.
۳. تمرکز بر فعالیت اصلی
این جلسهای برای نویسندگان فعال بود.
هدف مشخص. برخلاف باشگاههای بحث عمومی، اینکلینگز تمرکز خاصی داشتند: به اشتراک گذاشتن و نقد آثار در حال پیشرفت. نام آنها خود نشاندهندهی هویتشان بود؛ کسانی که «با جوهر بازی میکنند» و با «اشارات مبهم یا نیمهتمام» کار میکنند، یعنی نویسندگان فعال که پیشنویسهای خام را ارائه میدهند.
جلسات ساختارمند. جلسات پنجشنبه شب در اتاقهای لوئیس در کالج مگدالن، ساختاری ساده و قابل پیشبینی داشت. پس از چای و پیپ، لوئیس میپرسید: «خب، کسی چیزی برای خواندن ندارد؟» این آیین، تمرکز جلسه را بر خواندن و نقد دستنوشتهها قرار میداد و مسئولیتپذیری و انگیزهای برای پیشرفت منظم اعضا فراهم میکرد.
تنوع غنی آثار. اعضا از ژانرهای مختلفی مانند رمان، شعر، نمایشنامه، مقاله و آثار علمی بهصورت بلندخوانی میکردند. تالکین «ارباب حلقهها» را میخواند، ویلیامز بخشهایی از رمانهایش را، و لوئیس آثاری مانند «از سیارهی خاموش» و «نامههای اسکروتیپ» را به اشتراک میگذاشت. این تمرکز مستمر بر نوشتن جدید، هدف و انرژی گروه را تعریف میکرد.
۴. تحسین، پشتکار را تقویت میکند
تحسین برای کار خوب بیدریغ بود.
تأیید ارزش. اینکلینگز عادت داشتند که در آثار یکدیگر به دنبال نکات مثبت بگردند و آنها را بیان کنند. لوئیس معتقد بود تحسین بخشی طبیعی از زندگی و نشانهی «سلامت درونی شنیدنی» است. این رفتار در جلساتشان مرکزی بود و «تحسین برای کار خوب بیدریغ» انجام میشد.
تشویق سخاوتمندانه. اعضا برای داستانها، اشعار و مقالات، اغلب با جزئیات، تحسین فراوان میکردند. لوئیس به ویلیامز گفت کتابش «از بههمتنیدگی ورقههای طلای درخشان پر است» و یک جمله را «یکی از جملاتی که قرنها را دربر میگیرد» خواند. وارن لوئیس «هابیت جدید» تالکین را باشکوه و غیرقابل توصیف در جذابیتش یافت.
تبلیغ عمومی. تشویق فراتر از جلسات خصوصی بود و در محافل عمومی نیز ادامه داشت. اینکلینگز با نوشتن نقدها، معرفیها و توصیه کتابها، آثار یکدیگر را ترویج میکردند. لوئیس نقدهای پرشوری درباره «هابیت» و «ارباب حلقهها» نوشت و پیشبینی کرد اولی «کلاسیک خواهد شد» و دومی کتابی است که «قلبت را خواهد شکست.»
۵. نقد، اثر را تیز میکند
انتقاد از کار ضعیف—یا حتی نهچندان خوب—اغلب بسیار صریح بود.
گرسنگی برای مخالفت. اینکلینگز «جامعهی تحسین متقابل» نبودند بلکه «گرسنهی مخالفت منطقی» بودند. نقدها «آزاد» و گاه «سختگیرانه» بود و با زبان جنگ و مبارزه مانند «شمشیرزنی دیالکتیکی» و «استفاده از تفنگ بادی در برابر توپخانه» توصیف میشد. خواندن برای گروه «آزمونی دشوار» محسوب میشد.
نبردهای فکری شدید. بحثها مکرر و شدید بود، گاهی اعضا «آتشزا» خوانده میشدند یا آرزو داشتند یکدیگر را «بسوزانند»، حتی در مباحث مربوط به کتاب مقدس. «جنگ بزرگ» بین لوئیس و بارفیلد، که از طریق نامهها سالها ادامه داشت، «تقریبا نزاعی بیوقفه» بود که تفکر و مهارتهای آنها را تیز میکرد و بارفیلد کتاب «شعرشناسی» را به لوئیس تقدیم کرد و نوشت: «مخالفت، دوستی واقعی است.»
بازخورد تحولآفرین. انتقادهای سخت، هرچند گاه دشوار، به بازنویسیها و بهبودهای چشمگیر منجر شد. چارلز ویلیامز بازخوردهای اینکلینگز را، هرچند سخت، «خوب برای ذهنم» یافت و کتاب «صداهایی که نبودند» را رها کرد و آن را به «شب همهقدیسان» بسیار بهبود یافته بازنویسی نمود. لوئیس نقد بارفیلد درباره تکرار در «پرلاندرا» را پذیرفت و گفت: «چرا هرگز نمیتوانم چیزی را فقط یک بار بگویم؟»
۶. پیشنهادهای مشخص، جزئیات را پالایش میکند
لوئیس مشتاقانه در هر مرحله از فرایند نوشتن به دنبال راهنمایی بود...
ورودی دقیق. فراتر از تحسین یا نقد کلی، اینکلینگز پیشنهادهای بسیار مشخص و خطبهخط ارائه میدادند. لوئیس با دقت «سرود لیتیان» تالکین را نقد کرد و چهارده صفحه یادداشت دقیق نوشت و حتی بخشهایی را خودش بازنویسی نمود. تالکین بسیاری از این پیشنهادها را پذیرفت و طی سالها بازنگری، ریتم و تصویرسازی شعر را بهبود بخشید.
یادداشتها و پرسشهای حاشیهای. شواهد بازخوردهای مشخص در حاشیه دستنوشتهها دیده میشود. تالکین پرسش ویلیامز درباره عبارت «چوبهایم را بشکن» در توصیف تریبرد را یادداشت کرد که به «ریشه و شاخه» تغییر یافت. همچنین پرسش کریستوفر درباره نامرئی بودن کلاه بینگو در «ارباب حلقهها» ثبت شد که منجر به حذف آن صحنه گردید.
پاسخ به بازخورد. لوئیس، با وجود سبک نوشتن سریع، آماده تغییر آثارش بر اساس بازخورد بود. او هشدارهایی درباره خطر حبس شدن در کمد لباس در «شیر، جادوگر و کمد» افزود، بر اساس نگرانی مائود بارفیلد. حتی شکایتهای خوانندگان درباره ناسازگاریهای جغرافیایی در «نامههای اسکروتیپ» را با ویرایش کوچک اما مهمی پاسخ داد.
۷. همکاری فراتر از جلسات رسمی ادامه دارد
همکاری جایگاهی در جلسات رسمی دارد... اما جنبهای کمتر ساختارمند نیز دارد...
فراتر از آیین پنجشنبه. اگرچه گروه نویسندگان پنجشنبه هسته اصلی بود، تعامل اینکلینگز محدود به آن نبود. آنها سهشنبهها بهصورت غیررسمی در میخانه «عقاب و کودک» برای ناهار ملاقات میکردند، جایی که گفتگو «آزاد و عمومی» و اغلب «پرشور» بود. این جلسات جدا از نشستهای متمرکز خواندن بود.
تعاملات خودجوش و غیررسمی. اعضا در گروههای کوچک دو یا سه نفره برای تبادل دستنوشتهها، ارائه مشورت یا صرفاً گفتگو ملاقات میکردند. لوئیس و بارفیلد در پیادهرویها شعرهای بداهه میساختند و ناامیدیها را به تمرینهای خلاقانه تبدیل میکردند. لوئیس از رانندهاش، کلیفورد موریس، بهعنوان «تختهصدا» برای آزمودن ایدهها و عبارات جدید استفاده میکرد و گاه آنها را کنار میگذاشت اگر مناسب نبودند.
حمایت عملی و پروژههای مشترک. همکاری شامل کمکهای عملی مانند ویرایش نسخههای چاپی، به اشتراکگذاری فضای تحقیق و حتی حمایت مالی بود. آنها پروژههای مشترکی نیز داشتند، مانند مجموعه «مقالات تقدیم به چارلز ویلیامز» (که به یادبود تبدیل شد) و «تورسوی آرتوری» که مقاله ناتمام ویلیامز را با تفسیر لوئیس ترکیب میکرد.
۸. نوشتن درباره یکدیگر، پیوندها را تقویت میکند
بهعنوان شاعران، دانشمندان و داستانگویان، آنها همیشه درباره یکدیگر مینوشتند.
شخصیتهایی بر اساس دوستان. اینکلینگز اغلب یکدیگر را در آثار خلاقانهشان وارد میکردند. لوئیس شخصیتهایی مانند استاد پیر در «شیر، جادوگر و کمد» و احتمالاً آقای بالتیتود خرس را بر اساس خود ساخت. او همچنین اوون بارفیلد و دکتر هاوارد را با نام یا اشاره در سهگانه رنسام گنجاند.
پرترههای ادبی. تالکین جنبههایی از لوئیس را در شخصیتهایی مانند تریبرد با «صدای رسا» به تصویر کشید. او خود را در بیلبو بگینز و نیگل، نقاشی که با «درخت» خود دستوپنجه نرم میکند، میدید. رمان ناتمامش، «دفاتر باشگاه نوتیون»، بازنمایی داستانی گروه اینکلینگز بود با شخصیتهایی بر اساس لوئیس، دیسون، هاوارد و خود او، هرچند هشدار داد که آنها ترکیبی هستند.
اشعار و ادای احترامها. اعضا اشعاری درباره یکدیگر سرودند، از کلریوهای طنزآمیز تالکین درباره ویلیامز، متیو و بارفیلد، تا شعر فلسفی جدی «میثوپوییا» که به لوئیس تقدیم شد و قطعهای تأملبرانگیز که چارلز ویلیامز را ستایش میکرد. این پرترههای ادبی، چه طنزآمیز و چه عمیق، دوستیهایشان را جشن میگرفت و ویژگیها و سهمهای منحصر به فرد هر یک را به رسمیت میشناخت.
۹. تفاوتها پایهای برای دوستیاند، نه مانع
تفاوتهای ما پایهی دوستیای بود که پایدار ماند.
تنشهای اولیه. لوئیس و تالکین با تفاوتهای چشمگیر آغاز کردند: سنتهای دینی (پروتستان در برابر کاتولیک)، تخصصهای دانشگاهی (ادبیات/فلسفه در برابر زبانشناسی تاریخی) و شخصیتها (شور و هیجان لوئیس در برابر خویشتنداری تالکین). لوئیس ابتدا تالکین را نیازمند «یک سیلی یا بیشتر» توصیف کرد. آنها حتی در یک مناقشه تلخ هیئت علمی درباره برنامه درسی انگلیسی در دو طرف مقابل قرار گرفتند.
قدرتهای مکمل. با وجود یا بهخاطر این تفاوتها، آنها به یکدیگر جذب شدند و در علاقهمندیهای مشترکی مانند «شمالی بودن» به توافق رسیدند. دیدگاههای متضادشان به بحثهای فکری پرباری انجامید. هاوارد گفت دوستیاش با لوئیس، که ایدهآلیست بود، با دیدگاه خودش بهعنوان دانشمند و واقعگرا تقویت شد و افزود: «تفاوتهای ما پایهی دوستیای بود که پایدار ماند.»
پویا بودن گروه. گروه اینکلینگز شامل مردانی از رشتههای مختلف و با شخصیتهای متمایز بود—شور و نشاط لوئیس، جسارت دیسون، شدت ویلیامز، دقت تالکین. این تنوع «شمشیرزنی دیالکتیکی» آنها را تغذیه میکرد و بازخورد گستردهای فراهم میآورد، از رکود فکری جلوگیری میکرد و هر عضو را به پالایش ایدههایش در برابر دیدگاههای متفاوت وامیداشت.
۱۰. «گفتگوی بزرگ» در طول زمان ادامه دارد
آیا تمام دستاوردهای پیشینیان و همعصران شاعر بهحق به او تعلق ندارد؟
ساختن بر گذشته. اینکلینگز میدانستند خلاقیت در خلأ رخ نمیدهد بلکه بر آثار پیشینیان بنا میشود. بهعنوان دانشمندان، آنها عمیقاً در ادبیات، زبانها و اسطورههای باستانی و قرون وسطی غوطهور بودند. «تمثیل عشق» لوئیس سنت ادبی را از روم تا اسپنسر دنبال میکرد و آثار تالکین سرشار از اسطورههای نورس باستان و آنگلوساکسون بود.
ارث بردن ثروتها. ایده گوته که شاعران باید «گلها را هر جا یافتند بچینند» و «ثروت دیگران را مال خود کنند» با روش اینکلینگز همصدا بود. آنها از «خاک برگ ذهن» بهره میبردند؛ انباشت غنی همه آنچه دیده، اندیشیده، خوانده و فراموش شده بود. این درگیری عمیق با گذشته، زمینهی حاصلخیزی برای جهانهای تخیلی خودشان فراهم میکرد.
گفتگوی پیوسته. نظریهپرداز ادبی کنت برک کار خلاقانه را ورود به «اتاق نشیمن» میداند که گفتگویی داغ و پیوسته در جریان است. ما گوش میدهیم، مشارکت میکنیم و در نهایت میرویم، اما گفتگو ادامه دارد. اینکلینگز در این «گفتگوی بشریت» شرکت داشتند، از هومر، ویرژیل، دانته و دیگران بهره میبردند و آثار خود را برای تأثیرگذاری بر نسلهای آینده به جا میگذاشتند.
۱۱. از ابتدا تا پایان مشارکت کنید
هرگز برای مشارکت در موفقیت پروژه دیر یا زود نیست.
ایدهها و آغازها. همکاری میتواند از همان ابتدای پروژه آغاز شود. شرطبندی مشهور بین لوئیس و تالکین برای نوشتن
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «بندرسنچ» نگاهی ژرف به همکاری خلاقانهی گروه اینکلینگز دارد و تمرکز ویژهای بر سی. اس. لوئیس و جی. آر. آر. تالکین دارد. خوانندگان از سبک نوشتاری روان و در دسترس گلایر، پژوهشهای دقیق و نکات کاربردی او برای نویسندگان استقبال کردهاند. این کتاب به بررسی تأثیر متقابل اعضای اینکلینگز بر آثار یکدیگر، پویاییهای گروهی آنها و تأثیر دوستیشان بر تولیدات ادبیشان میپردازد. اگرچه برخی بخشها را تکراری یا سطحی دانستهاند، اما بیشتر منتقدان این اثر را به علاقهمندان لوئیس، تالکین و نویسندگان نوپا که به دنبال درک خلاقیت جمعی هستند، بهشدت توصیه میکنند.