نکات کلیدی
1. حکومت جمهوریخواهان سه قوه دولت را بیثبات کرده است
جمهوریخواهان به سادگی فرآیندهای بسیاری از قوانین، آداب، هنجارها، سنتها، قوانین و دستورات قانون اساسی سیستم فدرال را از بین برده یا نادیده گرفتهاند.
فروپاشی سیستماتیک. در طول چند دهه گذشته، کنترل جمهوریخواهان بر شاخههای دولت منجر به فروپاشی سیستماتیک هنجارها و فرآیندهای دیرینه شده است. این شامل موارد زیر است:
- بیتوجهی به بررسی و نظارت قانونگذاری در کنگره
- گسترش قدرت اجرایی یکجانبه در کاخ سفید
- سیاسیسازی انتصابات قضایی برای پیشبرد ایدئولوژی محافظهکارانه
پیامدها. پیامدهای این بیثباتی شامل موارد زیر است:
- فرسایش کنترل و توازن بین شاخهها
- کاهش شفافیت و پاسخگویی دولت
- کاهش اعتماد عمومی به نهادهای دموکراتیک
- افزایش قطببندی حزبی و بنبست
2. کنگره تحت کنترل جمهوریخواهان ناکارآمد و حزبی شد
جای تعجب نیست که جمهوریخواهان سعی کردند مرا برای تعطیلی مقصر بدانند. میترسیدم که موفق شوند، با توجه به موفقیتشان در مقصر دانستن من برای شکاف حزبی در انتخابات 94.
مانعتراشی عمدی. تحت رهبری جمهوریخواهان، کنگره به عمد فرآیندهای قانونگذاری عادی را مسدود کرد:
- محدود کردن بحث و اصلاحات در لوایح
- حذف دموکراتها از کمیتههای کنفرانس
- استفاده از تاکتیکهای پارلمانی برای مسدود کردن قانونگذاری
- امتناع از برگزاری جلسات نظارتی بر شاخه اجرایی
جنگ حزبی. رویکرد جمهوریخواهان جوی از جنگ حزبی را ایجاد کرد:
- شیطانسازی مخالفان سیاسی
- اولویت دادن به وفاداری حزبی بر مسئولیتهای نهادی
- درگیر شدن در بازیهای خطرناک بر سر بودجه دولت و سقف بدهی
- پیگیری استیضاح به عنوان یک سلاح سیاسی
این حزبیگرایی ناکارآمد توانایی کنگره را برای قانونگذاری مؤثر و نظارت بر قدرت اجرایی تضعیف کرد.
3. دولت بوش-چنی به طور خطرناکی قدرت اجرایی را گسترش داد
مأموریت چنی برای تقویت ریاستجمهوری، به ویژه در امور خارجی، با بازنویسی قانون اساسی و نادیده گرفتن قانون، تنها تأیید کرده است که قدرت ریاستجمهوری بدون کنترل خطرناک است.
قدرت یکجانبه. دولت بوش-چنی قدرت اجرایی یکجانبه بیسابقهای را به ویژه در مسائل امنیت ملی اعمال کرد:
- مجوز نظارت بدون حکم بر شهروندان آمریکایی
- ایجاد دادگاههای نظامی بدون تأیید کنگره
- تأیید "تکنیکهای بازجویی پیشرفته" علیرغم قوانین ضد شکنجه
- آغاز جنگ عراق بر اساس اطلاعات گمراهکننده
پنهانکاری و سنگاندازی. دولت با گسترش قدرت از طریق:
- پنهانکاری بیش از حد و طبقهبندی اطلاعات
- سنگاندازی در تلاشهای نظارتی کنگره
- انتصاب وفاداران ایدئولوژیک به موقعیتهای کلیدی
- استفاده از بیانیههای امضایی برای اجرای انتخابی قوانین
این انباشت قدرت اجرایی بدون کنترل تعادل قانون اساسی را برهم زد و سوابق خطرناکی برای دولتهای آینده ایجاد کرد.
4. رؤسای جمهور جمهوریخواه قوه قضائیه فدرال را سیاسی کردهاند
میراث قضایی نیکسون، به جز قرار دادن رنکویست در دادگاه، تأثیر او بر فرآیند با سیاسی کردن تصمیمات ریاستجمهوری در انتصابات قضایی بود.
آزمونهای ایدئولوژیک. رؤسای جمهور جمهوریخواه از زمان نیکسون آزمونهای ایدئولوژیک را برای نامزدهای قضایی اعمال کردهاند:
- جستجوی قضاتی که به تفسیرهای محافظهکارانه متعهد هستند
- بررسی نامزدها از طریق سازمانهای حقوقی محافظهکار
- اولویت دادن به نامزدهای جوان برای انتصابات مادامالعمر
تأثیر بلندمدت. این استراتژی قوه قضائیه فدرال را تغییر شکل داده است:
- اکثریت محافظهکار در بسیاری از دادگاههای تجدیدنظر
- تغییر به سمت راست در حقوق قضایی دیوان عالی
- فرسایش سوابق در حقوق مدنی، مقررات و قدرت اجرایی
- افزایش درک عمومی از دادگاهها به عنوان بازیگران سیاسی
سیاسیسازی انتصابات قضایی استقلال و مشروعیت سیستم دادگاه فدرال را تهدید میکند.
5. نظریه اجرایی واحد تهدیدی برای کنترل و توازن قانون اساسی است
به وضوح یک توافق گسترده علمی وجود دارد که هیچ قدرت ذاتی در ریاستجمهوری وجود ندارد.
تفسیر گسترده. نظریه اجرایی واحد تفسیر گستردهای از قدرت ریاستجمهوری را ترویج میکند:
- ادعای قدرت ذاتی قانون اساسی فراتر از قدرتهای مشخص شده
- ادعای کنترل بر تمام عملکردها و کارکنان شاخه اجرایی
- مقاومت در برابر نظارت کنگره و بررسی قضایی
پیامدهای خطرناک. این نظریه پیامدهای خطرناکی دارد:
- تضعیف جدایی قوا
- امکان اقدام یکجانبه ریاستجمهوری بدون کنترل
- توجیه گسترش قدرتهای جنگی و نظارت
- فرسایش پاسخگویی دموکراتیک
در حالی که طرفداران ادعای توجیه تاریخی و قانونی میکنند، اکثر دانشمندان این نظریه را برخلاف طراحی و سوابق قانون اساسی رد میکنند.
6. بیانیههای امضایی برای تضعیف قصد قانونگذاری سوءاستفاده شدهاند
بوش صدها قانون را به چالش میکشد: رئیسجمهور به قدرتهای دفتر خود اشاره میکند.
اجرای انتخابی. رؤسای جمهور به طور فزایندهای از بیانیههای امضایی برای اجرای انتخابی قوانین استفاده کردهاند:
- اعلام قصد عدم اجرای مفاد غیرقانونی
- تفسیر زبان قانونی برای گسترش قدرت اجرایی
- محدود کردن دامنه الزامات نظارتی کنگره
مقیاس سوءاستفاده. دولت بوش این را به افراط رساند:
- صدور بیانیهها در بیش از 1000 مفاد در 8 سال
- به چالش کشیدن قدرتهای جنگی اصلی و قوانین ضد شکنجه
- ادعای قدرت یکجانبه برای نادیده گرفتن الزامات قانونی
در حالی که بیانیههای امضایی برخی استفادههای مشروع دارند، سوءاستفاده سیستماتیک از آنها تهدیدی برای برتری قانونگذاری و حاکمیت قانون است.
7. اکثریت بنیادگرای دیوان عالی قانون آمریکا را به شدت تغییر خواهد داد
بنیادگرایان قوه قضائیه فدرال را به نفع ثروتمندان و خوشبختان تبدیل خواهند کرد، در حالی که تصمیمات آنها حمایت کمی برای کسانی که بیشترین نیاز را دارند فراهم خواهد کرد.
دستور کار محافظهکارانه. اکثریت دیوان عالی از بنیادگرایان قضایی یک دستور کار محافظهکارانه رادیکال را دنبال خواهند کرد:
- لغو یا تضعیف حقوق سقط جنین رو در برابر وید
- حذف برنامههای اقدام مثبت
- محدود کردن قدرت نظارتی فدرال
- گسترش حقوق شرکتها و مذهبی
تأثیر گسترده. این تغییر پیامدهای گستردهای خواهد داشت:
- معکوس کردن دههها پیشرفت در حقوق مدنی
- تضعیف حفاظتهای محیط زیستی و مصرفکننده
- فرسایش جدایی کلیسا و دولت
- ترجیح منافع تجاری بر کارگران و مصرفکنندگان
چنین اکثریت بنیادگرایی میتواند قانون و جامعه آمریکا را برای نسلها تغییر دهد.
8. بازگرداندن فرآیندهای صحیح دولتی برای دموکراسی حیاتی است
اداره دولت به شیوهای که باید اداره شود.
بازگشت به هنجارها. بازگرداندن فرآیندهای صحیح دولتی نیازمند:
- احترام به جدایی قوا و کنترل و توازن
- پایبندی به رویههای قانونگذاری و نظارتی موجود
- محدود کردن تجاوزات اجرایی و اقدامات یکجانبه
- غیرسیاسی کردن انتصابات قضایی
تجدید دموکراتیک. این گامها برای تجدید دموکراتیک حیاتی هستند:
- بازسازی اعتماد عمومی به نهادها
- کاهش قطببندی حزبی و بنبست
- تقویت محافظهای قانون اساسی
- ترویج سازش و بررسی
در نهایت، حفظ دموکراسی آمریکا به تعهد مجدد به فرآیندها و هنجارهای صحیحی که آن را برای بیش از دو قرن پایدار نگه داشتهاند، بستگی دارد.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب دولت شکسته به خاطر تحلیل دقیق خود از حکومتداری جمهوریخواهان از نیکسون تا بوش دوم، تحسینهای زیادی را به خود جلب کرده است. خوانندگان از دیدگاه درونی دین و هشدارهای او دربارهی استبداد، نظریهی اجرایی واحد و تضعیف نظارت و تعادلها قدردانی میکنند. بسیاری این کتاب را آموزشی، مرتبط و نگرانکننده مییابند. برخی به وابستگی آن به نقلقولها و نتایج دیگران انتقاد میکنند. بهطور کلی، منتقدان سبک نوشتاری دین و دقت او را ستایش کرده و این کتاب را بهعنوان یک مطالعهی مهم برای درک سیاستهای مدرن آمریکا و ناکارآمدیهای دولتی توصیه میکنند.