نکات کلیدی
1. داستانگویی سینمایی فراتر از دیالوگ
راههای متعددی برای انتقال ایدهها در فیلمها وجود دارد؛ دیالوگ تنها یکی از آنهاست.
فراتر از کلمات. داستانگویی سینمایی از تکنیکهای بصری و شنیداری برای انتقال روایت، شخصیت و تم استفاده میکند و اغلب محدودیتهای دیالوگ را پشت سر میگذارد. این هنر نشان دادن داستان است، نه فقط گفتن آن.
تکیه فیلمهای اولیه. در دوران سکوت، فیلمسازان ناچار بودند به تکنیکهای سینمایی مانند جایگذاری دوربین، نورپردازی، ترکیببندی و ویرایش تکیه کنند تا داستان، شخصیت و احساسات را منتقل کنند. این دوره شاهد تولد بسیاری از روشهای قدرتمند داستانگویی بصری بود.
کاربرد مدرن. حتی با ظهور صدا، داستانگویی سینمایی همچنان ضروری است. این امکان را به فیلمسازان میدهد تا احساسات را دستکاری کنند، شخصیت را آشکار سازند و داستان را به شیوههای ظریف و جذاب پیش ببرند، که اغلب در سطح ناخودآگاه عمل میکند.
2. فضا: هدایت نگاه تماشاگر
هنگامی که با حرکت ترکیب شود، جهتگیری صفحه به یک عنصر قدرتمند داستان تبدیل میشود.
دینامیکهای فضایی. فضای فیلم به دینامیکهای فضایی موجود در قاب فیلم اشاره دارد، از جمله محورهای X، Y و Z که میتوانند برای ایجاد جهتگیری صفحه و عمق استفاده شوند. این عناصر میتوانند تضاد، فردگرایی یا فاصله عاطفی را پیشنهاد دهند.
حرکت افقی (محور X). حرکت از چپ به راست معمولاً به عنوان مثبت درک میشود، در حالی که حرکت از راست به چپ میتواند تضاد یا ناراحتی را نشان دهد. زمانی که شخصیتها در جهتهای مخالف در محور X حرکت میکنند، میتواند نشانهای از تضاد باشد.
حرکت عمودی (محور Y). حرکت به سمت بالا میتواند دشواری یا آرزو را القا کند، در حالی که حرکت به سمت پایین میتواند آسانی یا نزول را نشان دهد. انحراف از یک مسیر مستقیم میتواند نماد خطر یا انحراف از هنجار باشد.
3. ترکیببندی قاب: تعادل عناصر بصری
از طریق دستکاری دقیق، این عناصر میتوانند توجه و واکنش عاطفی تماشاگر را هدایت کنند.
هدایت چشم. ترکیببندی شامل ترتیب دادن عناصر بصری درون قاب است تا توجه تماشاگر را هدایت کرده و احساسات خاصی را برانگیزد. روشنایی، رنگ، اندازه، شکل، حرکت، سرعت و جهت همگی نقش دارند.
تعادل و عدم تعادل. یک قاب متعادل حس هماهنگی و ثبات ایجاد میکند، در حالی که یک قاب نامتعادل میتواند تنش، ناراحتی یا وضعیت درونی شخصیت را نشان دهد. تقارن و عدم تقارن میتوانند برای انتقال معانی مختلف استفاده شوند.
جهتگیری و اندازه. جهتگیری قاب (مثلاً، وارونه) میتواند بیننده را گیج کند و درونیات شخصیت را بیرونی کند. اندازه نسبی اشیاء و شخصیتها میتواند دینامیکهای قدرت و روابط را مشخص کند.
4. شکل: نمادگرایی درون قاب
بسته به استفاده و زمینه، اشکال میتوانند برای پیشنهاد ایدهها و دامنهای از احساسات به کار روند.
اشکال به عنوان نماد. اشکال پایهای مانند دایرهها، مربعها و مثلثها میتوانند برای انتقال ایدهها و احساسات خاصی استفاده شوند. اشکال گرد معمولاً طبیعت، رومانتیک یا انفعال را نشان میدهند، در حالی که اشکال مربعی میتوانند نمایانگر نظم، سختی یا صنعت باشند. مثلثها میتوانند تهاجم یا پویایی را القا کنند.
شکل و شخصیت. شخصیتها میتوانند با اشکال خاصی مرتبط شوند تا شخصیت یا تضادهای درونی آنها را بیرونی کنند. اشکال متضاد میتوانند نمایانگر تضاد باشند، در حالی که اشکال مشابه میتوانند ارتباط یا ویژگیهای مشترک را نشان دهند.
شکل و مکان. مکانها نیز میتوانند با اشکال خاصی تعریف شوند و زبان بصری ایجاد کنند که تمهای فیلم را تقویت کند. به عنوان مثال، یک دروازه مستطیلی میتواند به عنوان یک درگاه بین دو جهان عمل کند.
5. ویرایش: دستکاری زمان و احساس
(ویرایش) تنها یک روش برای اتصال صحنهها یا قطعات جداگانه نیست، بلکه روشی است که «راهنمایی روانشناختی» تماشاگر را کنترل میکند.
اصول پودوکن. نظریهپردازان اولیه فیلم مانند پودوکن تکنیکهای کلیدی ویرایش را شناسایی کردند، از جمله تضاد، همزمانی، نمادگرایی و لایت موتیف، که میتوانند برای برانگیختن احساسات خاص در تماشاگر استفاده شوند.
دستکاری زمان. ویرایش به فیلمسازان این امکان را میدهد که زمان را دستکاری کنند، آن را تسریع، کند یا به طور کلی مختل کنند. تکنیکهایی مانند حرکت آهسته، حرکت سریع، فلشبک و فلشفوروارد میتوانند برای ایجاد اثرات خاصی استفاده شوند.
مونتاژ و میسانسین. مونتاژ شامل جمعآوری برشهای سریع برای انتقال گذر زمان یا انتقال عاطفی است، در حالی که میسانسین شامل فیلمبرداری یک صحنه در یک برداشت پیوسته است که به حرکت دوربین و بلاکینگ تکیه میکند تا ترکیبهای جدیدی ایجاد کند.
6. صدا: ساختن چشمانداز صوتی
مطالعه دقیق استفاده از آن در تصاویر، همراه با استعداد، بدون شک به کشف امکانات جدید منجر خواهد شد و در کنار آنها، به خلق اشکال جدید خواهد انجامید.
فراتر از دیالوگ. افکتهای صوتی، موسیقی و دیالوگ با هم کار میکنند تا چشمانداز صوتی یک فیلم را ایجاد کنند. افکتهای صوتی میتوانند واقعی، بیانی، سوررئال یا خارجی باشند که هر کدام هدف متفاوتی دارند.
صدای واقعی. افکتهای صوتی واقعی (دیژتیک) حس غوطهوری ایجاد میکنند و میتوانند برای آشکارسازی شخصیت یا برانگیختن واکنشهای عاطفی استفاده شوند. افکتهای صوتی بیانی صداهای واقعی را برای اثر دراماتیک دستکاری میکنند.
صدای سوررئال و خارجی. افکتهای صوتی سوررئال (متا-دیژتیک) افکار یا احساسات درونی شخصیت را بیرونی میکنند، در حالی که افکتهای صوتی خارجی (غیر دیژتیک) بخشی از دنیای داستان نیستند و برای علامتگذاری معنا به تماشاگر استفاده میشوند.
7. دوربین: لنز، موقعیت و حرکت
قدرت این ابزار آموزشی عالی، با مثالهای مرتبط و شفاف، در توانایی آن برای انتقال شیوه خاصی است که این رسانه منحصر به فرد معنا تولید میکند.
انتخاب لنز. لنزهای واید-انگل عمق ایجاد کرده و حرکت را بزرگنمایی میکنند، در حالی که لنزهای تلهفوتو فضا را فشرده و پرسپکتیو را صاف میکنند. لنزهای فیشآی برای ایجاد تحریف شدید برای اثرات سوررئال یا گیجکننده استفاده میشوند.
موقعیت دوربین. زاویه دوربین (بالا، پایین، سطح چشم) میتواند درک بیننده از قدرت و آسیبپذیری را تحت تأثیر قرار دهد. کلوزآپها صمیمیت ایجاد میکنند، در حالی که کلوزآپهای شدید جزئیات خاصی را تأکید میکنند. شاتهای نقطهنظر بیننده را در دیدگاه شخصیت غوطهور میکنند.
حرکت دوربین. شاتهای ثابت ثبات ایجاد میکنند، در حالی که پانها، تیلتها و شاتهای پیگیری اطلاعات جدیدی را آشکار میکنند یا عمل را دنبال میکنند. حرکت دایرهای میتواند گیجی یا توطئه را پیشنهاد دهد، در حالی که شاتهای کرین دیدگاههای وسیع و همهجانبهای را ارائه میدهند. شاتهای دستی حس ناپایداری یا فوریت ایجاد میکنند.
8. نورپردازی: نقاشی با نور و سایه
به طور خلاصه، میتوان گفت که مستطیل صفحه باید با احساسات پر شود.
نور و احساس. نورپردازی ابزاری قدرتمند برای ایجاد حالت و جو است. نورپردازی رمبراند از کنتراست بالا برای ایجاد درام استفاده میکند، در حالی که نورپردازی تلویزیونی صاف و بدون سایه است.
نورپردازی انگیزشی و غیرانگیزشی. نورپردازی انگیزشی از منبع طبیعی درون صحنه ناشی میشود، در حالی که نورپردازی غیرانگیزشی برای اهداف صرفاً زیباییشناختی یا نمادین استفاده میشود. نور متحرک میتواند حس ناراحتی یا تعقیب را ایجاد کند.
نور شمعی. نور شمعی میتواند رمانتیک، صمیمی یا ارتباط با گذشته را پیشنهاد دهد، اما همچنین میتواند برای ایجاد طعنه یا عدم توافق به کار رود.
9. رنگ: کدگذاری شخصیت و تم
داستانگویی سینمایی به شما نشان میدهد که چگونه یک ایده داستانی در فرم فیلمنامه تحقق مییابد و سپس دوباره زمانی که از فیلمنامه به صفحه منتقل میشود، تغییر میکند.
رنگ به عنوان کد. رنگ میتواند برای کدگذاری شخصیتها، تمها یا احساسات استفاده شود. رنگهای خاص میتوانند با ویژگیها یا ایدههای خاصی مرتبط شوند و یک کد بصری برای تماشاگر ایجاد کنند.
تبدیل رنگ. تغییرات در لباس یا محیط یک شخصیت میتواند نشانهای از تغییر در شخصیت یا شرایط آنها باشد. تصاحب رنگ امضایی یک شخصیت دیگر میتواند دزدی هویت یا تأثیر را پیشنهاد دهد.
رنگ و تم. پالت رنگ کلی یک فیلم میتواند تمهای آن را تقویت کرده و تجربه بصری یکپارچهای ایجاد کند.
10. وسایل و لباس: بیرونیسازی درون
نویسنده مهمترین عنصر در کل فیلم است زیرا اگر در صفحه نباشد، در صفحه نمایش نخواهد بود.
وسایل به عنوان نماد. وسایل میتوانند برای بیرونیسازی دنیای درونی یک شخصیت استفاده شوند و شخصیت، خواستهها یا تضادهای آنها را آشکار سازند. وسایل نمادین میتوانند در طول فیلم بازگشت داده شوند تا تمها را تقویت کرده یا توسعه شخصیت را پیگیری کنند.
لباس به عنوان شخصیت. انتخابهای لباس نیز میتوانند ویژگیهای شخصیت، وضعیت اجتماعی یا حالت عاطفی را آشکار سازند. لباسهای متضاد میتوانند تفاوتهای بین شخصیتها را برجسته کنند، در حالی که لباسهای بازسازیشده میتوانند نشانهای از تحول یا تغییر باشند.
بازسازی وسایل. معنای یک وسیله میتواند در طول فیلم تکامل یابد و لایههای زیرمتنی و پیچیدگی را اضافه کند. به عنوان مثال، یک وسیله که در ابتدا نمایانگر امید است، ممکن است بعداً نماد زندانی یا ناامیدی شود.
11. مکانها و محیط: آمادهسازی صحنه
داستانگویی سینمایی، همانطور که از نامش پیداست، در تصاویر بصری، مؤثرترین و اساسیترین تکنیکهای سینمایی را که کارگردانان و فیلمبرداران برای روایت داستانها استفاده میکنند، منتقل میکند.
مکان به عنوان شخصیت. مکانها میتوانند برای تعریف شخصیت، یکپارچهسازی تمها یا ایجاد جو استفاده شوند. خانه، محل کار یا مکان مورد علاقه یک شخصیت میتواند شخصیت، ارزشها و موقعیت اجتماعی آنها را آشکار سازد.
محیط به عنوان استعاره. محیط طبیعی، از جمله آب و هوا، فصول و پدیدههای فیزیکی، میتواند برای تقویت تمهای فیلم یا بیرونیسازی حالت عاطفی یک شخصیت استفاده شود.
حرکت مکانها. فیلمهای سفر جادهای اغلب از چشماندازهای در حال تغییر برای بیرونیسازی تضاد و توسعه شخصیت استفاده میکنند. هر مکان جدید میتواند نمایانگر یک مرحله جدید در سفر قهرمان باشد.
12. انتقال صحنهها: پل زدن به دنیاها
داستانگویی سینمایی مدیون بسیاری به لز نووروس و مارگارت مِرینگ است.
اتصالات بیدرز. انتقال صحنهها فرصتهایی برای انتقال اطلاعات داستانی با اتصال دو صحنه به شیوههای معنادار ارائه میدهند. تطابق عناصر صوتی یا بصری میتواند حس تداوم یا تضاد ایجاد کند.
پلهای صوتی. پلهای صوتی از صدا در یک صحنه برای ورود به صحنه بعدی استفاده میکنند و انتقالی نرم ایجاد کرده و ارتباطی بین دو صحنه پیشنهاد میدهند. این میتواند از طریق دیالوگ، افکتهای صوتی یا موسیقی محقق شود.
برشهای بصری مشابه. برشهای بصری مشابه دو صحنه را بر اساس شباهت محتوا، گرافیک، شکل، حرکت، اندازه یا رنگ متصل میکنند. این برشها میتوانند شباهت، تضاد یا ارتباط عمیقتری بین دو صحنه را پیشنهاد دهند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب داستانگویی سینمایی عمدتاً با بازخوردهای مثبت مواجه شده است و خوانندگان از مرور جامع آن بر تکنیکهای فیلمسازی قدردانی میکنند. بسیاری این کتاب را منبعی ارزشمند برای فیلمسازان جوان و علاقهمندان به سینما میدانند. سازماندهی کتاب و مثالهای بصری بهعنوان نقاط قوت آن مورد توجه قرار گرفته است. برخی انتقادات شامل استفاده تکراری از فیلمهای خاص، عدم وجود تصاویر رنگی و تحلیلهای گاه سطحی است. خوانندگان از بینشهای ارائهشده در زمینه داستانگویی بصری استقبال میکنند، اما اشاره میکنند که محتوا ممکن است برای فیلمسازان با تجربه بیش از حد ابتدایی باشد. بهطور کلی، این کتاب بهعنوان یک مقدمه مفید بر زبان و تکنیکهای سینمایی شناخته میشود.