نکات کلیدی
1. برادران کخ شبکهای سیاسی قدرتمند برای پیشبرد برنامههای لیبرترین خود ساختند
"اگر قرار است پول زیادی بدهیم، مطمئن میشویم که آن را به گونهای خرج کنند که با نیت ما همخوانی داشته باشد. و اگر اشتباه کنند و کارهایی انجام دهند که با آن موافق نیستیم، بودجه را قطع میکنیم."
منشأ و رشد. چارلز و دیوید کخ، وارثان ثروت نفتی، در دهه ۱۹۷۰ شروع به ساختن شبکه سیاسی خود کردند. با هدایت ایدههای لیبرترین، آنها به تأمین مالی اندیشکدهها، برنامههای دانشگاهی و گروههای حمایتگر پرداختند تا اقتصاد بازار آزاد و دولت محدود را ترویج کنند. تلاشهای آنها پس از سال ۲۰۰۰ شتاب گرفت، زیرا نشستهای مخفیانهای با اهداکنندگان برگزار کردند و صدها میلیون دلار به دلایل سیاسی اختصاص دادند.
اجزای کلیدی:
- آمریکاییها برای رفاه - سازمان حمایتگر مردمی
- مؤسسه کاتو - اندیشکده لیبرترین
- مرکز مرکاتوس در دانشگاه جورج میسون - مرکز تحقیقات دانشگاهی
- شبکه سیاست ایالتی - ائتلافی از اندیشکدههای محافظهکار در سطح ایالتی
شبکه کخها به عنوان "کختوپوس" شناخته شد به دلیل نفوذ گستردهاش در سیاست، رسانه، دانشگاه و تجارت. تا سال ۲۰۱۰، این شبکه به اندازه و دامنه حزب جمهوریخواه رقابت میکرد و به کخها اجازه میداد تا نفوذ زیادی بر سیاست آمریکا داشته باشند، حتی با وجود اینکه به طور عمده برای عموم ناشناخته بودند.
2. پول تاریک از اهداکنندگان ثروتمند سیاست آمریکا را پس از شهروندان متحد تغییر داد
"این به افراد ثروتمند تقریباً آزادی کامل داد تا به هر اندازه که میخواهند در حمایت از نامزدهای مورد علاقهشان خرج کنند."
عصر جدید تأمین مالی کمپین. تصمیم دیوان عالی شهروندان متحد در سال ۲۰۱۰ محدودیتهای هزینههای شرکتها و اتحادیهها در انتخابات را برداشت و راه را برای "پول تاریک" - هزینههای سیاسی توسط غیرانتفاعیهایی که نیازی به افشای اهداکنندگان خود ندارند - باز کرد. این امر به افراد و شرکتهای ثروتمند اجازه داد تا مبالغ بیسابقهای را به انتخابات تزریق کنند در حالی که ناشناس باقی میمانند.
تأثیرات کلیدی:
- ظهور سوپر PACها که قادر به جمعآوری و خرج کردن بودجه نامحدود هستند
- تکثیر گروههای "رفاه اجتماعی" 501(c)(4) به عنوان وسایل سیاسی
- تغییر قدرت از احزاب سیاسی به گروهها و اهداکنندگان خارجی
- افزایش قطببندی به دلیل فشار اهداکنندگان به نامزدها برای حرکت به سمت افراطهای ایدئولوژیک
ورود پول تاریک سیاست آمریکا را تغییر داد و به اهداکنندگان ثروتمندی مانند کخها نفوذ بیشتری بر انتخابات و سیاست داد. تا سال ۲۰۱۲، هزینههای خارجی به بیش از ۱ میلیارد دلار افزایش یافت، که بخش زیادی از آن از منابع ناشناخته بود.
3. جنبش تی پارتی عمدتاً توسط میلیاردرهای محافظهکار تأمین مالی و سازماندهی شد
"این یک جریان جدید" در سیاست آمریکا نبود. "مقیاس غیرمعمول بود، اما تاریخ نشان داده بود که نیروهای واکنشی مشابه تقریباً هر رئیسجمهور دموکرات از زمان فرانکلین روزولت را مورد حمله قرار دادهاند."
منشأ مصنوعی. در حالی که به عنوان یک قیام مردمی به تصویر کشیده شد، جنبش تی پارتی عمدتاً توسط میلیاردرهای محافظهکار مانند کخها سازماندهی و تأمین مالی شد. گروههایی مانند آمریکاییها برای رفاه حمایت لجستیکی، پیامرسانی و تأمین مالی برای تجمعات و نامزدهای تی پارتی فراهم کردند. این امر به اهداکنندگان ثروتمند اجازه داد تا نارضایتی عمومی را برای پیشبرد برنامه خود در زمینه کاهش مالیات و مقرراتزدایی به کار گیرند.
اجزای کلیدی:
- فریدامورکس - ارائه آموزش و منابع به فعالان
- میهنپرستان تی پارتی - گروه هماهنگکننده ملی
- اکسپرس تی پارتی - PAC محافظهکار سازماندهی تورهای اتوبوسی و تجمعات
- گروههای محلی تی پارتی - اغلب توسط سازمانهای ملی حمایت میشوند
پیام ضد دولتی و ضد مالیاتی جنبش با دیدگاههای لیبرترین کخها همخوانی داشت. با هدایت خشم مردمی، اهداکنندگان محافظهکار توانستند حزب جمهوریخواه را به سمت راست سوق دهند و برنامه اوباما را مسدود کنند.
4. اندیشکدهها و گروههای حمایتگر به سلاحهای کلیدی در جنگ ایدئولوژیک تبدیل شدند
"این تلاشها در به چالش کشیدن چپ دانشگاهی - یا به طور خاص، مشکل فعالان رادیکال که کنترل کالجها و دانشگاههای آمریکا را به دست میگیرند، نقش اساسی داشتهاند."
سلاحسازی خیریه. اهداکنندگان محافظهکاری مانند خانوادههای کخ، اسکایف و اولین صدها میلیون دلار به اندیشکدهها، مراکز دانشگاهی و گروههای حمایتگر برای ترویج ایدئولوژی بازار آزاد اختصاص دادند. این امر زیرساخت فکری و سیاسی برای مقابله با تسلط لیبرالها در محافل دانشگاهی و سیاستی ایجاد کرد.
استراتژیهای کلیدی:
- تأمین مالی مراکز دانشگاهی و استادیها در دانشگاههای برتر
- ایجاد جایگزینهای محافظهکار برای رسانههای جریان اصلی
- آموزش جوانان محافظهکار از طریق کارآموزی و بورسیهها
- تولید جریان ثابتی از مقالات سیاستی و مقالات نظر
سازمانهایی مانند بنیاد هریتیج، مؤسسه کاتو و انجمن فدرالیست در شکلدهی به مباحث سیاستی و نامزدیهای قضایی تأثیرگذار شدند. این "خط تولید ایده" به محافظهکاران اجازه داد تا مسائل را بازتعریف کنند و پنجره اورتون گزینههای سیاستی قابل قبول را به سمت راست تغییر دهند.
5. انکار تغییرات اقلیمی به طور استراتژیک توسط منافع سوختهای فسیلی ترویج شد
"ما ایده مهمانی چای بوستون را به عنوان نمونهای از تغییر اجتماعی غیرخشونتآمیز مطالعه میکنیم. ما یاد گرفتیم که به نیروهای میدانی برای فروش ایدهها، نه نامزدها، نیاز داریم."
ایجاد شک. شرکتهای سوخت فسیلی و متحدان آنها کمپینی هماهنگ برای ایجاد شک در مورد علم اقلیم و جلوگیری از اقدام در مورد گرمایش جهانی به راه انداختند. اندیشکدهها و گروههای حمایتگری که توسط کخها و دیگر منافع نفتی تأمین مالی میشدند، جریان ثابتی از تحقیقات و نظرات مخالف تولید کردند که تغییرات اقلیمی را زیر سوال میبرد.
تاکتیکهای کلیدی:
- تأمین مالی دانشمندان شکاک و تقویت دیدگاههای آنها
- ایجاد گروههای جبههای مانند "ائتلاف سرهای خنکتر"
- لابیگری علیه مقررات زیستمحیطی و توافقات بینالمللی
- فشار بر رسانهها برای اختصاص زمان برابر به شکاکان اقلیمی
این تلاش موفق شد نظر عمومی را در مورد تغییرات اقلیمی بر اساس خطوط حزبی قطبی کند، علیرغم اجماع علمی. این امر به شرکتهای سوخت فسیلی اجازه داد تا مقررات را به تأخیر بیندازند و به سودآوری از منابع انرژی کربنمحور ادامه دهند.
6. تاکتیکهای تهاجمی برای بیاعتبار کردن منتقدان و شکلدهی به افکار عمومی استفاده شد
"کثافت، کثافت، کثافت" چیزی است که منبع بعداً به من گفت که در زندگی من به دنبال آن بودند. "اگر نمیتوانستند آن را پیدا کنند، آن را ایجاد میکردند."
سیاستهای بیرحمانه. کخها و متحدانشان از تاکتیکهای تهاجمی برای بیاعتبار کردن منتقدان و شکلدهی به افکار عمومی استفاده کردند. این شامل استخدام کارآگاهان خصوصی، ایجاد گروههای جبههای جعلی و استفاده از دستکاری رسانههای اجتماعی بود. منتقدان کخها اغلب خود را هدف کمپینهای هماهنگ تخریب میدیدند.
نمونهها:
- حملات به دانشمندان اقلیمی مانند مایکل مان
- تلاشها برای بیاعتبار کردن روزنامهنگارانی که کخها را بررسی میکردند
- ایجاد گروههای جبههای برای مخالفت با مقررات زیستمحیطی
- استفاده از تحقیقات مخالف برای هدف قرار دادن مخالفان سیاسی
این تاکتیکهای بیرحمانه فراتر از مبارزات سیاسی عادی بود و جوی از ترس و ارعاب را در اطراف کسانی که اهداکنندگان قدرتمند را به چالش میکشیدند، ایجاد کرد. این نشاندهنده تمایل برخی از فعالان ثروتمند برای استفاده از منابع خود برای دستکاری در گفتمان عمومی بود.
7. سیاست مالیاتی به میدان نبردی کلیدی برای پیشبرد منافع اهداکنندگان ثروتمند تبدیل شد
"وقتی الیگارشها کنترل اهرمهای دولت را در دست دارند، غنائم را به دست میآورند. این از طریق سیاست مالیاتی به چالش کشیده میشود."
بازنویسی کد مالیاتی. اهداکنندگان ثروتمندی مانند کخها کاهش مالیات را به اولویت اصلی تبدیل کردند و برای سیاستهایی که به طور نامتناسبی به نفع ثروتمندان بود، فشار آوردند. این شامل کاهش نرخهای بالای مالیات بر درآمد، کاهش مالیات بر سود سرمایه و حذف مالیات بر ارث بود. اندیشکدههای محافظهکار جریان ثابتی از تحقیقات تولید کردند که استدلال میکرد چنین کاهشهایی رشد اقتصادی را تقویت میکند.
ابتکارات کلیدی:
- کاهش مالیاتهای دوران بوش در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳
- فشار برای حذف "مالیات مرگ" (مالیات بر ارث)
- مخالفت با بستن حفرههای بهرهبرداری
- ترویج پیشنهادات مالیات ثابت
تمرکز بر کاهش مالیات منافع اهداکنندگان ثروتمند را با ایدئولوژی ضد مالیاتی حزب جمهوریخواه همسو کرد. این همچنین به نابرابری درآمدی رو به رشد و کاهش درآمدهای دولتی کمک کرد.
8. طرح بودجه پل رایان نمونهای از نفوذ اهداکنندگان محافظهکار بود
"این درباره توسعه سیاست نبود، بلکه درباره فروش آن بود."
سیاست هدایتشده توسط اهداکنندگان. طرح بودجه نماینده پل رایان در سال ۲۰۱۱، "مسیر به سوی رفاه"، اولویتهای سیاستی اهداکنندگان محافظهکار مانند کخها را تجسم میکرد. این طرح خواستار کاهش عمیق برنامههای اجتماعی، خصوصیسازی جزئی مدیکر و کاهش مالیاتهای بزرگ برای ثروتمندان بود. این طرح با ورودی از اندیشکدههای محافظهکار توسعه یافت و از طریق نظرسنجیها و گروههای متمرکز تأمین مالی شده توسط اهداکنندگان آزمایش شد.
عناصر کلیدی:
- تبدیل مدیکر به برنامه کوپن
- اعطای بلاکگرانت مدیکید به ایالتها
- کاهش نرخهای بالای مالیاتی به ۲۵٪
- کاهش عمیق در کوپنهای غذایی و برنامههای ضد فقر دیگر
در حالی که از نظر سیاسی پرخطر بود، طرح رایان با ایدئولوژی دولت کوچک ترویج شده توسط شبکه کخ همخوانی داشت. این نشان داد که چگونه نفوذ اهداکنندگان میتواند دستور کار سیاستی جمهوریخواهان را شکل دهد، حتی زمانی که با نظر عمومی در تضاد باشد.
9. بحران سقف بدهی قدرت فزاینده جمهوریخواهان رادیکال را نشان داد
"ما رهبری کردیم. آنها به ما واکنش نشان دادند."
سیاستهای لبهنشینی. بحران سقف بدهی در سال ۲۰۱۱ نفوذ فزاینده جمهوریخواهان همسو با تی پارتی که توسط اهداکنندگان محافظهکار حمایت میشدند را برجسته کرد. علیرغم خطر فاجعه اقتصادی، آنها مایل بودند کشور را به لبه نکول ببرند تا کاهش هزینهها را استخراج کنند و افزایش مالیاتها را مسدود کنند. این امر نفوذ بیش از حد اهداکنندگان ایدئولوژیک بر منافع تجاری عملگرایانهتر درون حزب جمهوریخواه را منعکس کرد.
عوامل کلیدی:
- ظهور فراکسیون تی پارتی در کنگره
- فشار از گروههایی مانند آمریکاییها برای رفاه
- مبارزات داخلی رهبری جمهوریخواهان
- سوءتفاهم اولیه دولت اوباما از وضعیت
این بحران نشان داد که چگونه افراطگرایی ایدئولوژیک حمایت شده توسط اهداکنندگان در حال تغییر سیاست جمهوریخواهان است. این پیشبینی کرد که در سالهای آینده بنبستهای حزبی و سیاستهای لبهنشینی بیشتری رخ خواهد داد، زیرا اولویتهای اهداکنندگان اغلب با نظر عمومی و منافع تجاری سنتی در تضاد بود.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب پول سیاه فاش میکند که چگونه میلیاردرهای ثروتمند، بهویژه برادران کخ، از ثروت خود برای تأثیرگذاری بر سیاست آمریکا از طریق شبکهای از اندیشکدهها، برنامههای دانشگاهی و سازمانهای سیاسی استفاده کردهاند. خوانندگان این کتاب را روشنگر، بهخوبی تحقیقشده و نگرانکننده یافتند و نشان دادند که پول سیاه تا چه اندازه بر دموکراسی تأثیر گذاشته است. بسیاری از روزنامهنگاری تحقیقی مایر تمجید کردند و احساس کردند که کتاب روندهای سیاسی کنونی را توضیح میدهد. در حالی که برخی آن را افسردهکننده یافتند، اکثر آن را خواندنی ضروری برای درک دینامیک قدرتی که سیاست آمریکا را شکل میدهد، دانستند.