نکات کلیدی
۱. قضاوت سیاسی کارشناسان اغلب بیش از حد مطمئن است و به سختی از معیارهای ساده پیشی میگیرد
حتی دقیقترین ناظران نیز در تعیین احتمالهای واقعی برای آیندههای ممکن، نمیتوانند از پیشبینیهای تصادفی—معادل عملکرد میمونهایی که دارت پرتاب میکنند—بهطور قابلتوجهی بهتر عمل کنند.
اعتماد به نفس بیش از حد رایج است. کارشناسان پیشبینیهای سیاسی و اقتصادی معمولاً باور دارند که درباره آینده بیش از آنچه واقعاً میدانند، اطلاع دارند. برآوردهای احتمالی ذهنی آنها برای نتایجی که محتملترین میدانند، بهطور قابل توجهی از فراوانی واقعی وقوع آنها بیشتر است. برای مثال، رویدادهایی که کارشناسان احتمال صددرصدی برایشان قائل بودند، تنها حدود ۸۰ درصد مواقع رخ دادهاند.
به سختی از شانس پیشی میگیرند. وقتی عملکرد آنها با معیارهای ساده مقایسه میشود، دقت پیشبینی کارشناسان ناامیدکننده است. آنها تنها کمی بهتر از شانس تصادفی (میمونهای پرتابکننده دارت) و الگوریتمهای سادهای که روندهای گذشته را بهصورت مکانیکی ادامه میدهند، عمل میکنند. مدلهای آماری پیشرفته بهطور قابل توجهی از آنها بهتر عمل میکنند.
بازده نزولی. فراتر از سطح حداقلی دانش عمومی (مانند خوانندهای دقیق از یک روزنامه معتبر)، افزایش تخصص یا جایگاه حرفهای تأثیر چندانی بر دقت پیشبینی ندارد. متخصصان اغلب در پیشبینی نتایج خارج از حوزه تخصصی خود، بهتر از افراد آگاه عمومی نیستند که نشان میدهد مهارت پیشبینی به سرعت به یک سقف میرسد.
۲. نحوه تفکر کارشناسان مهمتر از محتوای تفکر آنهاست
آنچه کارشناسان فکر میکنند، به مراتب کمتر از نحوه تفکر آنها اهمیت دارد.
محتوا در برابر سبک. محتوای باورهای یک کارشناس—چه لیبرال باشد یا محافظهکار، واقعگرا یا نهادگرا، خوشبین یا بدبین—پیشبینیکننده ضعیفی برای دقت پیشبینی اوست. کارشناسان از طیفهای ایدئولوژیک و نظری مختلف به یک اندازه احتمال دارد درست یا نادرست باشند.
سبک شناختی کلیدی است. با این حال، نحوه تفکر کارشناسان درباره جهان، پیشبینیکننده مهمی برای عملکرد قضاوتی آنهاست. تفاوتهای سبک شناختی، بهویژه در بعدی که مربوط به نحوه مواجهه با پیچیدگی و اطلاعات متناقض است، ارتباط قوی با مهارت پیشبینی دارد. این نشان میدهد رویکرد ذهنی به پردازش اطلاعات مهمتر از اطلاعات خاص یا نتایج گرفته شده است.
فراتر از پیشینه. شاخصهای سنتی تخصص، مانند سطح تحصیلات (دکترا در برابر کارشناسی ارشد)، سالهای تجربه، پیشینه حرفهای (آکادمیک، دولتی، خبرنگار) یا دسترسی به اطلاعات محرمانه، ارتباط کمی یا هیچ ارتباطی با دقت پیشبینی ندارند. این موضوع تأکید میکند که ویژگیهای شناختی ذاتی یا فرآیندهای تفکر آموخته شده مهمتر از مدارک یا دسترسی هستند.
۳. روباهها به طور مداوم در دقت پیشبینی از جوجهتیغیها بهتر عمل میکنند
اگر بخواهیم احتمالهای واقعی درباره آنچه در آینده رخ خواهد داد، همراه با تمایل به پذیرش اشتباه داشته باشیم، بهتر است به کارشناسانی مراجعه کنیم که ویژگیهای فکری روباه نمونهای از آیزایا برلین را دارند تا جوجهتیغیهای برلین.
جوجهتیغی و روباه. با الهام از استعاره آیزایا برلین، کارشناسان را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد: جوجهتیغیها «یک چیز بزرگ» را میدانند و سعی میکنند همه چیز را در یک چارچوب منسجم جای دهند. روباهها «چیزهای کوچک زیادی» میدانند و از سنتهای متنوع بهره میبرند، پیچیدگی و تناقض را میپذیرند.
روباهها پیشبینیکنندگان بهتری هستند. در تمرینهای پیشبینی متعدد در مناطق و موضوعات مختلف، روباهها به طور مداوم کالیبراسیون بهتری دارند (احتمالهای اعلام شده آنها بهتر با فراوانی واقعی تطابق دارد) و تمایز بهتری قائل میشوند (احتمالهای بالاتری به رویدادهای رخ داده نسبت به رویدادهای رخ نداده میدهند) نسبت به جوجهتیغیها. این برتری به ویژه در پیشبینیهای بلندمدت در حوزه تخصصی آنها برجسته است.
چرا روباهها برندهاند. سبک تفکر انتقادی و دیالکتیکی روباهها مانع از ایجاد اعتماد به نفس بیش از حد در پیشبینیهایشان میشود. آنها نسبت به نیروهای متضاد و عدم قطعیت ذاتی آینده حساسترند و این باعث میشود برآوردهای احتمالی محتاطانهتر و بهتر کالیبره شده ارائه دهند. آنها به ندرت احتمالها را به طور کامل رد میکنند و به گونهای شرطبندی میکنند که جوجهتیغیها، که به دنبال قطعیت نهایی هستند، اغلب از آن غفلت میکنند.
۴. کارشناسان، به ویژه جوجهتیغیها، در مواجهه با اشتباه مقاومت زیادی در تغییر نظر دارند
وقتی حقایق تغییر میکنند، من نظر خود را تغییر میدهم. شما چه میکنید، آقا؟
خلیفههای طبیعی بیز نیستند. با وجود ضرورت منطقی بهروزرسانی باورها متناسب با ارزش تشخیصی شواهد جدید (مطابق با قضیه بیز)، کارشناسان اغلب در تغییر نظر مقاومت میکنند، بهویژه در مواجهه با اطلاعات نقضکننده. آنها تمایل دارند به دیدگاههای قبلی خود بیش از حد چسبیده و کمتر حاضر به تعدیل آنها باشند.
جوجهتیغیها بیزینهای ضعیفتری هستند. این مقاومت در بهروزرسانی در میان جوجهتیغیها بهطور قابل توجهی بیشتر از روباههاست. وقتی پیشبینیهایشان نقض میشود، جوجهتیغیها کمتر احتمال دارد اعتماد به نظریهها یا دیدگاههای خود را کاهش دهند، در حالی که روباهها تمایل بیشتری به بازنگری در جهت شواهد دارند.
بهروزرسانی نامتقارن. کارشناسان وقتی رویدادها پیشبینیهایشان را تأیید میکند، با اشتیاق بیشتری باورهای خود را تقویت میکنند، اما وقتی رویدادها پیشبینیها را نقض میکند، به کندی اعتماد خود را کاهش میدهند. این رویکرد نامتقارن به بهروزرسانی باورها، حفظ باورهای موجود را ترجیح میدهد.
۵. دفاعهای نظام باور و سوگیری پسنگری، دیدگاهها را از نقض محافظت میکند
بدشانسی توضیحی بسیار محبوبتر برای شکست پیشبینی بود تا خوششانسی برای موفقیت پیشبینی.
توجیه خطاها. وقتی پیشبینیها شکست میخورند، کارشناسان از انواع «دفاعهای نظام باور» برای محافظت از دیدگاههای اصلی خود و کاهش شدت اشتباهاتشان استفاده میکنند. این دفاعها شامل این استدلالهاست که:
- شرایط نظریه آنها فراهم نشده بود (شوک برونزا).
- نتیجه پیشبینی شده تقریباً رخ داده است (سناریوی نزدیک به واقعیت).
- نتیجه پیشبینی شده فقط به تأخیر افتاده است (مسئله زمانبندی).
- کار اساساً غیرممکن بود (سیاست مانند ابر است).
- آنها «اشتباه درست» را با توجه به ریسکها انجام دادهاند.
فعالسازی انتخابی دفاعها. این دفاعها به صورت گزینشی و خودخواهانه فعال میشوند. کارشناسان بسیار بیشتر این استدلالها را وقتی پیشبینی خودشان شکست میخورد به کار میبرند تا وقتی پیشبینی رقبایشان شکست میخورد، که نشاندهنده تعصب در محافظت از قلمرو فکری خود است. جوجهتیغیها که بیشتر به «یک چیز بزرگ» خود وابستهاند، بیشتر از روباهها از این دفاعها استفاده میکنند.
سوگیری پسنگری. کارشناسان به سوگیری «من از اول میدانستم» دچارند و پس از وقوع نتایج، میزان پیشبینی آنها را بیش از حد بزرگنمایی میکنند. این سوگیری در میان جوجهتیغیها شدیدتر است و به آنها کمک میکند توهم پیشبینی را حفظ کنند و نیاز به بهروزرسانی باورها یا پذیرش اشتباه را کاهش دهند.
۶. قضاوت درباره تاریخ مبتنی بر نظریه است و جوجهتیغیها استانداردهای دوگانه قویتری اعمال میکنند
انسانها از گذشته برای تقویت تعصبات خود استفاده میکنند.
نظریه شکلدهنده ادراک است. در پس تمام تفسیرهای تاریخی، فرضیات ضمنی درباره آنچه اگر رویدادهای کلیدی به شکل دیگری رخ میدادند، اتفاق میافتاد، وجود دارد. این فرضیات به شدت تحت تأثیر پیشفرضهای ایدئولوژیک و نظری ناظران است و آنها را به سمت سناریوهای متضادی سوق میدهد که با دیدگاههای موجودشان همخوانی دارد.
پیشبینی باورهای متضاد تاریخی. پیشبینی قضاوت یک کارشناس درباره یک سناریوی تاریخی خاص (مثلاً آیا استالینیسم قابل پیشگیری بود؟) بر اساس گرایش ایدئولوژیک یا تعهدات نظری کلی او، به طرز شگفتآوری آسان است. این رویکرد بالا به پایین در تاریخنگاری در میان جوجهتیغیها برجستهتر است.
استانداردهای دوگانه. کارشناسان، به ویژه جوجهتیغیها، هنگام ارزیابی شواهد جدید از آرشیوهای تاریخی، استانداردهای دوگانهای اعمال میکنند. آنها نسبت به یافتههایی که تفسیرهای مورد علاقهشان را به چالش میکشند، سختگیرتر و نسبت به یافتههایی که آنها را تأیید میکند، آسانگیرتر هستند، حتی وقتی کیفیت پژوهش یکسان است. این سختگیری گزینشی باعث میشود باورهای آنها درباره علل تاریخی مقاوم در برابر تغییر باقی بماند.
۷. حتی ذهن باز هم محدودیت دارد و میتواند قضاوت را مختل کند
گاهی غیرممکن اتفاق میافتد و گاهی اجتنابناپذیر رخ نمیدهد.
تمرینهای سناریو. تکنیکهایی که برای افزایش ذهن باز طراحی شدهاند، مانند تمرینهای تولید سناریو که تشویق به تصور آیندهها یا گذشتههای جایگزین میکنند، تأثیرات متناقضی بر عملکرد قضاوتی دارند. این تمرینها میتوانند سوگیریهایی مانند پسنگری را کاهش دهند (با قابل تصور کردن نتایج جایگزین)، اما ممکن است مشکلات جدیدی ایجاد کنند.
زیرجمعپذیری. تشویق کارشناسان به تجزیه احتمالات انتزاعی به سناریوهای دقیقتر میتواند منجر به قضاوتهای احتمالی «زیرجمعپذیر» شود، جایی که احتمال درک شده مجموعهای از نتایج کمتر از مجموع اجزای آن است. این نقض اصول پایه احتمال است و نشاندهنده سردرگمی است، زیرا تصور مسیرهای خاص به یک نتیجه، احتمال درک شده آن را بیش از حد منطقی افزایش میدهد.
روباهها آسیبپذیرترند. به طور پارادوکسیکال، روباههای ذهن باز بیشتر از جوجهتیغیها در معرض این سردرگمی هستند. تمایل آنها به در نظر گرفتن چندین احتمال و شرح آنها باعث میشود احتمال درک شده سناریوهای متعدد را بیش از حد افزایش دهند و در نتیجه قضاوتهای احتمالی کمتری منسجم نسبت به جوجهتیغیها ارائه دهند، که بهتر میتوانند به طور خلاصه احتمالهای ناسازگار را رد کنند.
۸. قضاوت خوب نیازمند تعادل بین بسته شدن نظری و گشایش تخیلی است
آزمون یک هوش درجه یک، توانایی نگه داشتن دو ایده متضاد در ذهن به طور همزمان و همچنان حفظ توانایی عملکرد است.
تعادل لازم است. قضاوت مؤثر نیازمند عبور از تنشی است بین تفکر مبتنی بر نظریه (جستجوی بسته شدن، اختصار و سازگاری) و تفکر مبتنی بر تخیل (کاوش امکانات، پذیرش پیچیدگی و تصادفی بودن). هر دو رویکرد نقاط قوت و ضعف خود را دارند.
خطرات عدم تعادل. اتکای بیش از حد به نظریه (گرایش جوجهتیغی) منجر به اعتماد به نفس بیش از حد، مقاومت در برابر بهروزرسانی و تفسیرهای دگماتیک از تاریخ میشود. اتکای بیش از حد به تخیل (گرایش روباه، تشدید شده توسط تمرینهای سناریو) میتواند به سردرگمی، قضاوتهای احتمالی زیرجمعپذیر و دشواری در تمایز بین امکانات محتمل و دور منجر شود.
مهارت فراشناختی. قضاوت خوب کمتر به داشتن سبک شناختی خاص وابسته است و بیشتر به مهارت فراشناختی در شناخت زمان و نحوه بهکارگیری هر سبک و ادغام بینشهای آنها مربوط میشود. این شامل توانایی «شنیدن خود»—نظارت بر فرآیندهای فکری خود، شناخت سوگیریها و تلاش برای تعادل بازتابی است که نیاز به سازگاری را با گشایش به اطلاعات جدید متعادل میکند.
۹. بازار ایدههای سیاسی اعتماد به نفس و ایدئولوژی را بر دقت ترجیح میدهد
همان سبک استدلال که عملکرد کارشناسان را در شاخصهای علمی قضاوت خوب تضعیف میکند، جذابیت آنها را برای رسانههای بازار محور افزایش میدهد.
نواقص بازار. بازار عمومی برای تفسیرهای سیاسی مکانیزمی کارآمد برای شناسایی پیشبینیکنندگان دقیق یا قضاوتهای صحیح نیست. مصرفکنندگان اغلب به طور منطقی ناآگاه یا به دلیل همبستگی با قبیله ایدئولوژیک خود به جای جستجوی بیطرفانه حقیقت، عمل میکنند.
پاداش به جوجهتیغیها. رسانهها و سایر مصرفکنندگان تخصص اغلب سبک مطمئن و قاطع جوجهتیغیها را ترجیح میدهند که پیشبینیهای واضح و قابل نقل قول و دفاعهای بیوقفه از دیدگاههای خود ارائه میدهند. این ترجیح با وجود شواهدی است که روباهها با رویکرد دقیقتر و خودانتقادی، پیشبینیکنندگان دقیقتری هستند.
همبستگی بر اعتبار. روشنفکران عمومی اغلب بیشتر به عنوان ارائهدهندگان «کالاهای همبستگی» عمل میکنند—تقویت باورها و هویتهای مخاطبان خود—تا «کالاهای اعتبار»—ارائه تحلیلهای قابل اعتماد و مبتنی بر شواهد. این پویایی تقاضا برای صداهای مطمئن و همسو با ایدئولوژی را حفظ میکند، صرفنظر از سابقه پیشبینی آنها.
۱۰. بهبود قضاوت نیازمند پاسخگویی شفاف و امتیازدهی مبتنی بر شواهد است
اگر بخواهیم احتمالهای واقعی درباره آنچه در آینده رخ خواهد داد، همراه با تمایل به پذیرش اشتباه داشته باشیم، بهتر است به کارشناسانی مراجعه کنیم که ویژگیهای فکری روباه نمونهای از آیزایا برلین را دارند تا جوجهتیغیهای برلین.
نیاز به پاسخگویی. سیستم کنونی فاقد پاسخگویی نظاممند برای پیشبینیهای سیاسی است. کارشناسان به ندرت با امتیازدهی عمومی و دقیق پیشبینیهای خود در برابر نتایج عینی مواجه میشوند، که اجازه میدهد باورهای نادرست و اعتماد به نفس بیش از حد بدون کنترل باقی بماند.
مسابقات پیشبینی. راهحلی ممکن، نهادی کردن مسابقات پیشبینی با قوانین امتیازدهی شفاف و مبتنی بر شواهد (مانند امتیازهای بریر، تعدیل شده بر اساس دشواری، ارزش و غیره) است. این مسابقات رکورد عمومی عملکرد پیشبینی را فراهم میکنند، کارشناسان را به بهبود دقت تشویق میکنند و گفتوگوی مبتنی بر شواهد را تقویت میکنند.
فراتر از معیارهای ساده. در حالی که دقت پایه کلیدی است، یک سیستم پیشرفته باید به ظرایفی مانند دشواری کار، اولویتهای اجتناب از خطای پیشبینیکننده و ابهامات مشروع در نتایج نیز توجه کند. با این حال، تعدیلات باید با دقت اعمال شود تا بهانهای برای عملکرد ضعیف نشود.
۱۱. پیشرفت ممکن است، اما مقاومت در برابر عینیت شدید است
یاد نگرفتن همه چیز به معنای یاد نگرفتن هیچ چیز نیست.
عینیت قابل دستیابی است.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «قضاوت سیاسی خبره» به بررسی دقت پیشبینیهای کارشناسان سیاسی میپردازد. تحقیقات تِتلاک نشان میدهد که «روباهها»ی همهفنحریف در پیشبینیها بهتر از «خارپشتها»ی متخصص عمل میکنند، هرچند هر دو گروه اغلب توسط مدلهای آماری سادهتر پشت سر گذاشته میشوند. این کتاب بهخاطر روششناسی دقیق و دیدگاههای تأملبرانگیزش مورد تحسین قرار گرفته، اما به دلیل نگارش آکادمیک و پیچیده نقد شده است. خوانندگان از بررسی تِتلاک دربارهی سوگیریهای شناختی و محدودیتهای دانش کارشناسان استقبال کردهاند. اگرچه برخی مطالعهی آن را دشوار یافتهاند، بسیاری این اثر را برای درک پیشبینیهای سیاسی و فرایند تصمیمگیری ضروری میدانند.
Similar Books






