نکات کلیدی
۱. ریشههای کهن و مذهبی: نیکوکاری بهعنوان وظیفه و حق
در سراسر عهد عتیق، مجموعهای کهن از کتابهای تاریخی، قوانین، امثال، مزامیر و نوشتههای نبوی که به اواخر قرن یازدهم پیش از میلاد بازمیگردد، فرمانهایی برای کمک به دیگران (تزدکا) دیده میشود، بهویژه به بیماران، سالمندان، معلولان و فقرا، نه صرفاً بهعنوان نیکوکاری بلکه از سر عدالت (یا تزدک).
بنیانهای اولیه. توجه به نیازمندان پدیدهای نوظهور نیست و به تمدنهای باستانی مانند بابل، یونان و روم بازمیگردد که مهماننوازی میکردند و برخی اشکال کمک مانند مستمری یا توزیع عمومی غلات را فراهم میآوردند. با این حال، تأثیر عمده بر رفاه اجتماعی غرب از آموزههای کهن یهودی نشأت میگیرد. این تعالیم، بخشش (تزدکا) را نه صرفاً نیکوکاری بلکه امری عادلانه (تزدک) میدانستند و حق دریافت برای نیازمندان و وظیفه بخشش برای توانمندان را تثبیت میکردند.
ادامه مسیحیت. مسیحیت این سنت را به ارث برد و گسترش داد، با تأکید بر رحمت، محبت و اعمال نیک که ریشه در آموزههای عهد عتیق داشت. متون اولیه مسیحی، مانند توصیف روز داوری در انجیل متی، ایده کمک به فقرا را خدمت به خدا معرفی کردند. قوانین کلیسایی قرون وسطی (دکرتم) این دیدگاه را رسمیتر کرد و نیاز را نتیجه بداقبالی دانست که جامعه مسئولیت حمایت از آن را دارد، نه جرم.
فراتر از نیکوکاری. این نگرش اولیه کمک را صرفاً عمل مهربانی نمیدید بلکه آن را وظیفهای اجتماعی میدانست. نیازمندان حق دریافت کمک داشتند و توانمندان وظیفه داشتند آن را فراهم کنند. این مفهوم بنیادین حق دریافت بر اساس عدالت یا فرمان الهی، پایه فلسفی مهمی برای نظامهای رفاهی بعدی بود و بهطور چشمگیری با دیدگاههای بعدی که فقر را تقصیر فرد میدانستند، تفاوت داشت.
۲. مراقبت در قرون وسطی: کلیسا، صنفها و امنیت فئودالی
تا قرون وسطی «عالی»، نظامی پیشرفته و مؤثر برای کمک به فقرا شکل گرفته بود.
کلیسا بهعنوان تأمینکننده. در قرون وسطی، کلیسا نهاد اصلی کمک به فقرا بود. صومعهها بهعنوان مراکز اولیه توزیع غذا و مایحتاج از درآمد خود عمل میکردند. اسقفها و کشیشان محلی مسئول مستقیم یاری فقرا در حوزههای خود بودند و بخشی از دهکده کلیسا را به این امر اختصاص میدادند.
حمایت فئودالی و صنفی. نظام فئودالی بیمه اجتماعی محدودی برای رعایا فراهم میکرد و در برابر خطراتی مانند بیماری یا پیری از آنان حمایت میکرد، البته در ازای کار و محدودیت آزادی. در شهرهای نوظهور، صنفهای اجتماعی، صنعتی و تجاری مزایایی برای اعضا فراهم میکردند و گاهی به فقرا کمکهای متناوبی مانند توزیع غذا یا اقامت رایگان ارائه میدادند.
نقش گسترده بیمارستانها. بیمارستانهای قرون وسطی (هاسپیتالها) تنها برای بیماران نبودند بلکه مراکز مراقبتی جامع به شمار میرفتند. آنها محل نگهداری و مراقبت از گروههای متنوعی از بدبختان مانند جذامیان، مسافران، یتیمان، سالمندان و بیخانمانها بودند. این مؤسسات که ابتدا به صومعهها وابسته بودند، بعدها تحت نظارت شهرداری قرار گرفتند و پیوندی میان نیکوکاری کلیسایی و دنیوی ایجاد کردند.
۳. قانون فقرا در انگلستان: ظهور مسئولیت دولت از دل آشفتگی
قانون فقرا الیزابتی، قوانین پراکنده و ناهماهنگ سالهای پیشین را در یک قانون منسجم گرد آورد، اداره آن را به دست مقامات مدنی سپرد و نظام مالی اجباری خارج از کلیسا را برقرار کرد.
فروپاشی نظم قدیم. تحولات اجتماعی و اقتصادی در انگلستان (انحلال فئودالیسم، رشد تجارت، حرکت محصورسازی زمینها، طاعون سیاه، انحلال صومعهها) موجب بیکاری گسترده، فقر و ولگردی شد. نظامهای سنتی کمک کلیسا و فئودالی از عهده این بحران برنیامدند و آشفتگی و ترس فراگیر شد.
آغاز مداخله دولت. دولت در مواجهه با ناآرامیهای اجتماعی و کمبود نیروی کار وارد عمل شد. قوانین اولیه مانند قانون کارگران (۱۳۴۹) عمدتاً سرکوبگرانه بود و هدف کنترل نیروی کار و مجازات شدید ولگردی (شلاق، علامتگذاری) بود. اما این قوانین تمایز میان فقیران توانمند و ناتوان را آغاز کردند.
حرکت به سوی کمک سازمانیافته. قوانین ۱۵۳۱ و ۱۵۳۶ مسئولان محلی را موظف کردند که فقیران ناتوان را جستجو و مراقبت کنند، ابتدا از طریق کمکهای داوطلبانه. قانون ۱۵۷۲ مالیات اجباری برای کمک به فقرا را معرفی کرد و مقام غیرمذهبی ناظر بر فقرا را ایجاد نمود. این اقدامات به قانون فقرا ۱۶۰۱ منتهی شد.
۴. تطبیق استعماری: محلیگرایی، کنترل و تبعیض
همانطور که انتظار میرفت، مستعمرهنشینان برای رفع نیازها به آداب، رسوم و نهادهای اجتماعی و حقوقی که بخشی از فرهنگشان بود، روی آوردند؛ یعنی قانون فقرا انگلستان ۱۶۰۱.
انتقال نظام. با فقدان نهادهای خیریه خصوصی یا رفاه کلیسایی، مستعمرهنشینان قانون فقرا انگلستان را پذیرفتند. شرایط مرزی و اجتماعات نزدیک حس مسئولیت جمعی و محلی را تقویت کرد که با مدل انگلیسی همخوانی داشت. فقر با وجود فرصتها وجود داشت و نیازمند کمک رسمی بود.
اداره و روشهای محلی. اداره قانون فقرا به کوچکترین واحد حکومتی واگذار شد: شهرها در نیوانگلند و پاریشها (بعدها شهرستانها) در جنوب. روشها شامل سپردن فقرا به خانههای خصوصی، کمکهای بیرونی یا حتی مزایده افراد تحت تکفل به پایینترین پیشنهاددهنده بود. معافیت مالیاتی و مراقبت پزشکی رایگان نیز ارائه میشد.
کنترل بیگانگان. به دلیل ترس از تبدیل غریبهها به بار عمومی، جوامع مقررات سختگیرانه اقامت («اخطار به دوری») وضع کردند و از تازهواردان یا کاپیتانان کشتیها ضمانتنامه میخواستند. تبعیض نیز ذاتی بود: بومیان آمریکا و سیاهپوستان (برده یا آزاد) عمدتاً از نظام رفاهی رسمی محروم بودند و مجبور به اتکا به خودیاری یا اربابان خود بودند.
۵. فشار قرن هجدهم: افزایش فقر، کمک خصوصی و ایدههای نو
در آستانه جنگ، «فقر... زندگی بخش بزرگی از جمعیت را تباه کرده بود.»
افزایش مشکلات شهری. با رشد شهرهای استعماری، فقر بهطور قابل توجهی افزایش یافت بهدلیل مهاجرت، جنگها (ایجاد بیوهها، یتیمان، سربازان معلول)، مشاغل فصلی، رکودهای اقتصادی، آتشسوزیها و بیماریها. هزینههای کمک به فقرا بار سنگینی بر بودجههای شهری بود.
رشد نیکوکاری خصوصی. منابع عمومی ناکافی بود و کمکهای خصوصی بهطور چشمگیری افزایش یافت. افراد ثروتمند، کلیساها (مانند کویکرها)، گروههای ملیتی و انجمنهای خیریه کمک میکردند، گاهی مکمل تلاشهای عمومی و گاهی یاریرسان کسانی که تحت پوشش قوانین فقرا نبودند. این دوره شاهد تبدیل نیکوکاری به شراکتی میان بخشهای عمومی و خصوصی بود.
جریانهای فکری نو. انگیزههای انسانی توسط بیداری بزرگ (که نیکوکاری را در میان طبقات مختلف رواج داد) و روشنگری (که سرنوشت محتوم فلاکت را به چالش کشید و بر عقل و کمال انسانی تأکید کرد) تقویت شد. انقلاب آمریکا این ایدهها را تشدید کرد و پیشنهاد داد جمهوری نوین باید برای رفاه شهروندان و حکومت دموکراتیک به مشکلات اجتماعی مانند فقر و بیسوادی بپردازد.
۶. تغییر قرن نوزدهم: از بداقبالی به تقصیر اخلاقی
«بر اساس قانونی عادلانه و سختگیرانه از تدبیر الهی، فلاکت همراه و مجازات رذالت مقرر شده است.»
تغییر نگرشها. اوایل قرن نوزدهم، دیدگاه بنیادینی نسبت به فقر شکل گرفت. به جای آنکه فقر را بداقبالی اجتنابناپذیر بدانند، آن را به شکست اخلاقی فردی (تنبلی، افراط، بیاخلاقی) نسبت دادند. این نگرش با افزایش مهاجرت، شهرنشینی و باور به اینکه آمریکا سرزمینی فرصتهاست که موفقیت را برای هرکسی که سخت کار کند فراهم میکند، تقویت شد.
تأثیر لسهفر. اقتصاد کلاسیک و فلسفه نوظهور لسهفر استدلال میکردند که فقر وضعیت طبیعی طبقه کارگر است و کمک عمومی با بازار آزاد و ابتکار فردی تداخل دارد. داروینیسم اجتماعی بعدها این دیدگاه را تقویت کرد و فقر را نشانه «ناسازگاری» دانست و با مداخلهای که انتخاب طبیعی را مختل کند، مخالفت کرد.
انتقاد از کمک عمومی. کمکهای بیرونی عمومی بهویژه بهعنوان دلسردکننده، تشویق به تنبلی و ایجاد حس حقبهجانب بودن مورد انتقاد بود. این کمکها انگیزه کار را تضعیف و نیکوکاری خصوصی را کاهش میدادند. این امر منجر به درخواست برای حذف آن و ترجیح مراقبت نهادی یا نیکوکاری خصوصی شد.
۷. گرایش به درون: رشد نهادها و نقش محدود فدرال
«بهطور فوقالعادهای، [کمکهای دروننهادی] پاسخ عمومی به فقر را تحت سلطه داشت.»
نهادها بهعنوان راهحل. تحت تأثیر گزارشهایی مانند گزارش ییتس نیویورک (۱۸۲۴) که آشفتگی و خشونت روشهای موجود را نشان میداد، اصلاحطلبان از نهادهایی مانند خانههای خیریه و کارگاهها بهعنوان راهی مؤثرتر و اخلاقیتر برای رسیدگی به فقرا حمایت کردند. این نهادها هدف داشتند رفتار را کنترل، عادات کاری را تقویت و مراقبت ارائه دهند، هرچند شرایط اغلب وخیم بود.
جداسازی و تخصصیسازی. با آشکار شدن مشکلات خانههای خیریه عمومی (اختلاط گروههای مختلف)، ایالات شروع به ایجاد نهادهای جداگانه برای جمعیتهای خاص مانند نوجوانان بزهکار، بیماران روانی و معلولان کردند. این روند به سمت طبقهبندی و مراقبت نهادی تخصصی بود.
محدودیتهای فدرال. با وجود درخواستها برای اقدام ملی (مانند تلاش دوروتیا دیکس برای اعطای زمین فدرال به بیمارستانهای روانی)، وتوی رئیسجمهور پیرس (۱۸۵۴) سابقهای علیه دخالت گسترده فدرال در رفاه اجتماعی ایجاد کرد و آن را خلاف قانون اساسی دانست که دولت «بزرگترین خیراترسان» باشد. این امر نقش ملی را برای دههها محدود کرد و مسئولیت عمده را به ایالات و محلیها سپرد.
۸. کاتالیزور جنگ داخلی: بهداشت عمومی و نقش زنان
«تاریخ هیچ نمونهای از چنین کار مفیدی که بهطور خودجوش و با نبوغ سازماندهی مردم کاملاً مستقل از دولت انجام شده باشد، ندارد.»
نیازهای دوران جنگ. جنگ داخلی مشکلات عظیمی در کمک به سربازان و خانوادههایشان ایجاد کرد و موجب افزایش کمکهای عمومی از سوی محلیها و ایالات شد. همچنین کمبودهای شدید بهداشتی و پزشکی در اردوگاهها و بیمارستانهای ارتش را آشکار ساخت.
تأثیر کمیسیون بهداشت. کمیسیون بهداشت ایالات متحده که عمدتاً توسط زنان اداره میشد و بودجهاش خصوصی بود، تلاشهای داوطلبانه برای تکمیل مراقبتهای پزشکی دولتی، بهبود بهداشت و توزیع ملزومات را سازماندهی کرد. موفقیت آن قدرت اقدام داوطلبانه سازمانیافته را نشان داد و زمینهساز جنبش بهداشت عمومی پس از جنگ و ایجاد هیئتهای بهداشتی ایالتی و شهری شد.
گسترش نقش زنان. مشارکت گسترده زنان در کمکهای دوران جنگ، که توسط شخصیتهایی مانند رئیسجمهور لینکلن تحسین شد، مهارتها، تصویر خود و انتظارات آنان را افزایش داد. این تجربه بسیاری از زنان را به حرفههای مادامالعمر در خدمات اجتماعی و اصلاحات سوق داد و صدای آنان را در امور عمومی تقویت کرد.
۹. چالشهای پس از جنگ: صنعتیشدن، تبعیض و نیکوکاری علمی
«کارگر نیکوکاری ناآگاه و بیتجربه میتواند، با وجود اشتیاق بیدریغ، اغلب... به نیازمندان آسیب برساند.»
مشکلات عصر صنعتی. صنعتیشدن سریع پس از جنگ داخلی ثروت عظیمی به همراه داشت اما همچنین رکودهای دورهای، بیکاری، دستمزدهای پایین و شرایط کاری خطرناک را به وجود آورد. این عوامل همراه با ادامه مهاجرت و شهرنشینی، فقر و بینظمی اجتماعی را تشدید کرد.
تبعیض ادامه دارد. با وجود پایان بردهداری، آمریکاییهای سیاهپوست با تبعیض شدید و محرومیت از نظام رفاهی رسمی، بهویژه در جنوب، مواجه بودند. آنها مجبور به اتکا به تلاشهای خودیاری مانند انجمنهای خیریه بودند که هرچند حیاتی بودند، منابع محدودی داشتند.
ظهور نیکوکاری علمی. در واکنش به آشفتگی و ناکارآمدی کمکهای موجود و باور به اینکه فقر ناشی از نقص اخلاقی فردی است (که اغلب توسط داروینیسم اجتماعی تقویت میشد)، جنبش سازماندهی خیریه شکل گرفت. این جنبش با تأکید بر تحقیق، هماهنگی و «بازدید دوستانه» (ارتقاء اخلاقی به جای کمک مادی) تلاش کرد نیکوکاری را علمی و حرفهای کند، هرچند اغلب به دلیل رویکرد قضاوتگرانه و کنترلکنندهاش مورد انتقاد قرار گرفت.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «از قانون فقر تا دولت رفاه» تاریخچهای جامع از نظام رفاه اجتماعی در آمریکا ارائه میدهد که بهخاطر رویکرد دقیق زمانی و محتوای آموزندهاش مورد تحسین قرار گرفته است. خوانندگان این اثر را روشنگر میدانند، هرچند متراکم و پیچیده است و از دیدگاه مردان سفیدپوست نوشته شده و تنوع دیدگاهها در آن کمتر دیده میشود. بسیاری از مخاطبان از آشنایی با ریشهها و روند توسعه سیاستهای رفاهی استقبال میکنند. این کتاب اغلب در محیطهای دانشگاهی تدریس میشود، اما برخی دانشجویان در جذب مطالب آن با دشواری مواجهاند. منتقدان پیشنهاد میکنند برای داشتن دیدگاهی متوازنتر، این اثر همراه با متون دیگر مطالعه شود. نسخه قدیمی کتاب، خوانندگان را نسبت به تحولات جدیدتر در حوزه رفاه اجتماعی کنجکاو میسازد.