نکات کلیدی
1. ویرایش، کشف است نه مونتاژ
ویرایش، حتی در یک فیلم "عادی"، بیشتر به کشف یک مسیر مربوط میشود تا صرفاً کنار هم گذاشتن صحنهها. در واقع، بخش عمدهای از زمان یک ویرایشگر صرف برش فیلم نمیشود.
آشکارسازی روایت. ویرایش تنها به کنار هم قرار دادن نماها محدود نمیشود؛ بلکه فرآیندی است برای کشف داستان نهفته در تصاویر خام. نقش ویرایشگر شبیه به مجسمهسازی است که شکلی را از درون یک بلوک مرمر بیرون میآورد، نه مانند بنایی که دیواری میسازد. این شامل جستجو در ساعتها فیلم، شناسایی لحظات جذاب و چیدمان آنها به گونهای است که بهترین خدمت را به روایت کند.
جنگل و مسیر. حجم بالای فیلم در یک پروژه سینمایی، مسیرهای متعددی را ایجاد میکند. وظیفه ویرایشگر این است که در این چشمانداز حرکت کند و مؤثرترین مسیر را برای انتقال هسته احساسی داستان شناسایی کند. این نیازمند دقت، آزمایش و تمایل به کنار گذاشتن مسیرهایی است که با دید کلی فیلم همخوانی ندارند.
فراتر از جنبههای فنی. جنبههای فنی ویرایش، مانند برش و همگامسازی، در مقایسه با کارهای فکری و احساسی که درگیر آن است، ثانوی هستند. بخش عمدهای از زمان ویرایشگر صرف نمایش، بحث و تأمل در مورد مواد میشود و تلاش میکند تا جزئیات هر نما و سهم آن در روایت فیلم را درک کند. این فرآیند کشف است که در نهایت محصول نهایی را شکل میدهد.
2. احساس بر همه چیز غلبه دارد: قانون شش
احساس، در صدر فهرست، چیزی است که باید در هر شرایطی حفظ شود.
سلسلهمراتب اولویتها. هنگام اتخاذ تصمیمات ویرایشی، احساس باید اولویت اصلی باشد. این به معنای اولویت دادن به برشهایی است که احساس مطلوب را در تماشاگر ایجاد میکند، حتی اگر به معنای قربانی کردن عناصر دیگر مانند پیوستگی فضایی یا کمال فنی باشد. "قانون شش" چارچوبی برای اولویتبندی این عناصر ارائه میدهد:
- احساس
- داستان
- ریتم
- ردیابی چشم
- سطحی بودن
- پیوستگی فضایی
قربانی کردن عناصر کماهمیتتر. اگر یک برش بهخوبی جوهر احساسی یک صحنه را به تصویر بکشد اما پیوستگی فضایی را نقض کند، هنوز هم انتخاب درستی است. تماشاگران احتمالاً نقصهای فنی را نادیده میگیرند اگر از نظر احساسی درگیر باشند. این اصل اهمیت درک سفر احساسی تماشاگر را در طول فیلم تأکید میکند.
دست نامرئی. وقتی احساس درست باشد، تماشاگر کمتر متوجه یا نگران نقصهای فنی میشود. تأثیر احساسی یک صحنه میتواند نقصها در ردیابی چشم، خط صحنه یا پیوستگی فضایی را پنهان کند. این موضوع نقش ویرایشگر را بهعنوان یک دستکاریکننده احساسات برجسته میکند که تجربه تماشاگر را از طریق برشهای بهدقت طراحیشده هدایت میکند.
3. فریب: ویرایشگر بهعنوان جادوگر
در پس این ملاحظات، دغدغه اصلی یک ویرایشگر فیلم باید این باشد که خود را بهجای تماشاگر قرار دهد.
راهنمایی نگاه. نقش ویرایشگر فراتر از صرفاً کنار هم قرار دادن نماها است؛ بلکه شامل شکلدهی فعال به درک تماشاگر است. مانند یک جادوگر، ویرایشگر از برشها و انتقالها برای هدایت توجه تماشاگران استفاده میکند و کنترل میکند که آنها چه چیزی را ببینند، چه زمانی آن را ببینند و چگونه آن را تفسیر کنند. این نیازمند درک عمیق از روانشناسی انسانی و هنر فریب است.
هنر پیشنهاد. ویرایش مؤثر به پیشنهاد تکیه دارد نه به بیان صریح. با انتخاب و چیدمان دقیق نماها، ویرایشگر میتواند معنا را القا کند و احساسات را بدون بیان صریح آنها برانگیزد. این به تماشاگران اجازه میدهد تا بهطور فعال در فرآیند داستانگویی شرکت کنند و تخیل خود را به کار بگیرند و تجربهای غوطهورکنندهتر ایجاد کنند.
تصویر بزرگ. آسان است که در جزئیات نماهای فردی گم شوید، اما ویرایشگر باید همیشه حس کلی فیلم را حفظ کند. این نیازمند عقبنشینی و مشاهده فیلم بهعنوان یک کل است و تصور تجربه تماشاگر در یک سینمای شلوغ. این دیدگاه به ویرایشگر کمک میکند تا نقاطی را شناسایی کند که فیلم ممکن است در مسیر خود گم شود و تنظیماتی انجام دهد تا روایت یکپارچه و جذابی را تضمین کند.
4. پاکی دید: دیدن فراتر از صحنه
ویرایشگر باید سعی کند تنها آنچه را که بر روی صفحه است ببیند، همانطور که تماشاگر خواهد دید.
بدون بار زمینه. موقعیت منحصر به فرد ویرایشگر، که از فشارها و تعصبات صحنه فیلم دور است، اجازه میدهد تا دیدگاه عینیتری داشته باشد. بر خلاف کارگردان یا بازیگران، ویرایشگر تحت تأثیر درام پشت صحنه یا سرمایهگذاری احساسی در نماهای خاص قرار نمیگیرد. این "پاکی دید" برای اتخاذ تصمیمات بیطرفانه که به بهترین منافع فیلم خدمت میکند، حیاتی است.
آزادسازی تصویر. با تمرکز صرفاً بر آنچه که بر روی صفحه قابل مشاهده است، ویرایشگر میتواند تصاویر را از زمینههای ایجاد آنها آزاد کند. این امکان ارزیابی عینیتری از نقاط قوت و ضعف هر نما را فراهم میکند، صرفنظر از شرایطی که در آن فیلمبرداری شده است. هدف این است که از لحظاتی که با تماشاگران ارتباط برقرار میکند استفاده کرده و آنهایی را که ارتباط ندارند رد کند، حتی اگر به معنای نقض انتظارات یا به چالش کشیدن تصورات پیشین باشد.
وکیل تماشاگر. ویرایشگر بهعنوان وکیل تماشاگر عمل میکند و اطمینان حاصل میکند که فیلم واضح، جذاب و احساسی است. این نیازمند تمایل به چالش کشیدن دیدگاه کارگردان و دفاع از دیدگاه تماشاگر است، حتی اگر به معنای اتخاذ تصمیمات دشوار یا حذف صحنههای محبوب باشد. هدف نهایی ایجاد فیلمی است که با تماشاگران در سطح عمیق و معناداری ارتباط برقرار کند.
5. خوابیدن در جفتها: رقص کارگردان و ویرایشگر
رابطه بین کارگردان و ویرایشگر بهنوعی مشابه است، بهطوریکه کارگردان معمولاً خوابگرد است و ویرایشگر شنونده.
شراکت همزیستی. کارگردان و ویرایشگر در یک تعامل پویا شرکت میکنند و هر یک مهارتها و دیدگاههای منحصر به فرد خود را برای شکلدهی به فیلم نهایی ارائه میدهند. کارگردان، بهعنوان بینا، رویای اولیه را ارائه میدهد، در حالی که ویرایشگر، بهعنوان شنونده، به تصفیه و تحقق آن رویا کمک میکند. این فرآیند همکاری نیازمند ارتباط باز، احترام متقابل و تمایل به چالش کشیدن ایدههای یکدیگر است.
تشبیه درمان خواب. رابطه کارگردان و ویرایشگر را میتوان به درمان خواب تشبیه کرد، جایی که کارگردان خوابگرد و ویرایشگر شنونده است. ویرایشگر سناریوها و تفسیرهای جایگزین را پیشنهاد میکند و کارگردان را وادار به دفاع از دیدگاه خود و آشکار کردن لایههای عمیقتر معنا میکند. این فرآیند چالش و پاسخ در نهایت به فیلمی غنیتر و با جزئیات بیشتر منجر میشود.
طعمه و افشا. نقش ویرایشگر این است که "طعمه" را در قالب برشهای جایگزین یا تغییرات ساختاری ارائه دهد و کارگردان را تشویق کند تا واکنش نشان دهد و نیت واقعی خود را فاش کند. این فرآیند در سطح کلان (حذف صحنههای کامل) و در سطح خرد (تنظیم طول یک نما به اندازه یک فریم) انجام میشود. کیفیت طعمه تعیینکننده نوع "ماهی" (بینشهای خلاقانه) است که صید میشود.
6. پلک زدن: پنجرهای به تفکر
اینها برشها هستند. پس از نگاه اول، میدانید که هیچ دلیلی برای پان کردن مداوم از من به لامپ وجود ندارد زیرا میدانید که چه چیزی در بین آنهاست. ذهن شما صحنه را برش میزند. اول لامپ را میبینید. برش. سپس من را میبینید.
فیزیولوژی ادراک. پلک زدن انسانی، که اغلب بهعنوان یک عملکرد فیزیولوژیکی ساده نادیده گرفته میشود، در واقع یک مکانیزم حیاتی برای نقطهگذاری و جداسازی افکار است. درست مانند برش در فیلم که یک ناپیوستگی بصری ایجاد میکند، پلک زدن جریان مداوم ادراک بصری را قطع میکند و به مغز اجازه میدهد تا اطلاعات را پردازش و دستهبندی کند. این ارتباط بین پلک زدن و تفکر بینش کلیدی به هنر ویرایش ارائه میدهد.
ریتمهای احساسی. نرخ و زمان پلک زدن تصادفی نیست؛ بلکه بهطور مستقیم با وضعیت احساسی ما و نوع افکارمان مرتبط است. کسی که عصبانی و متمرکز است ممکن است بسیار کم پلک بزند، در حالی که کسی که با احساسات متضاد غرق شده است ممکن است بهسرعت پلک بزند. با مشاهده الگوهای پلک زدن یک بازیگر، ویرایشگر میتواند سرنخهای ارزشمندی درباره وضعیت درونی شخصیت بهدست آورد.
برش بهعنوان پلک زدن. یک برش بهخوبی در فیلم عملکرد پلک زدن را تقلید میکند و ایدهها را جدا و نقطهگذاری میکند. برش سیگنالی از تغییر تمرکز، انتقال از یک فکر به فکر دیگر است. با درک رابطه بین پلک زدن و تفکر، ویرایشگر میتواند برشهایی ایجاد کند که طبیعی و شهودی به نظر برسند و درک تماشاگر از داستان را هدایت کنند.
7. ریتم و سرعت: امضای ویرایشگر
به همین منظور، یکی از اصولی که من دنبال میکنم این است که "نقطه خروج" یک نما را در زمان واقعی علامتگذاری کنم.
حساس شدن به بازیگر. یکی از وظایف کلیدی ویرایشگر این است که به ریتمهای اجرای بازیگر حساس شود. این شامل توجه به نشانههای ظریف، مانند پلک زدن، مکثها و تغییرات در بیان است و استفاده از این نشانهها برای اطلاعرسانی به تصمیمات ویرایشی. با همراستا کردن برشها با ریتمهای طبیعی بازیگر، ویرایشگر میتواند اجرایی جذابتر و باورپذیرتر ایجاد کند.
گسترش ریتم. نقش ویرایشگر محدود به تقلید از ریتمهای بازیگر نیست؛ بلکه گسترش این ریتمها به بافت وسیعتر فیلم است. این شامل یافتن راههایی برای انتقال الگوهای تفکر و احساس بازیگر به صحنههایی است که آنها حضور ندارند و ایجاد یک سرعت یکپارچه و هماهنگ برای کل فیلم است.
فراتر از سیستم درگنت. سیستم ویرایش "درگنت"، که صرفاً بین سخنرانان برش میزند، نمیتواند جزئیات مکالمه واقعی را به تصویر بکشد. ویرایش مؤثر شامل درک نشانههای ناگفته، تغییرات در توجه و دینامیکهای قدرت ظریف است که تعامل انسانی را شکل میدهد. با ایجاد برشهایی که این پیچیدگیها را منعکس میکند، ویرایشگر میتواند فیلم را فراتر از یک بازگویی ساده دیالوگ ارتقا دهد.
8. روشها و ماشینها: ابزارها تفکر را شکل میدهند
ابزارهایی که برای ویرایش انتخاب میکنید میتوانند تأثیر تعیینکنندهای بر محصول نهایی داشته باشند.
انتخاب مجسمهساز. ابزارهای ویرایش، چه موویولا، کِم یا آوید، میتوانند تأثیر قابل توجهی بر محصول نهایی داشته باشند. هر دستگاه رویکرد متفاوتی به مواد ارائه میدهد و فرآیند تفکر ویرایشگر و تصمیمات خلاقانهاش را شکل میدهد. موویولا، با فیزیک دستساز خود، رویکردی "خمیری" را تشویق میکند، در حالی که کِم، با جریان خطی خود، رویکردی "مرمری" را پرورش میدهد.
تصادفی در مقابل خطی. ویرایش دیجیتال کامپیوتری و ویرایش موویولا سیستمهای دسترسی تصادفی هستند که به ویرایشگر اجازه میدهند به سرعت به هر نقطهای در فیلم بپرد. ویرایش کِم یک سیستم دسترسی خطی است که نیازمند این است که ویرایشگر بهطور متوالی از طریق فیلم پیمایش کند. هر رویکرد مزایا و معایب خود را دارد، با دسترسی تصادفی که سرعت و انعطافپذیری را ارائه میدهد و دسترسی خطی که کشف و شانس را تشویق میکند.
میانگین طلایی. سیستم ویرایش ایدهآل باید تعادلی بین دسترسی تصادفی و خطی برقرار کند. سیستمی که بیش از حد تصادفی باشد میتواند منجر به فقدان زمینه و وابستگی به تصورات پیشین شود، در حالی که سیستمی که بیش از حد خطی باشد میتواند طاقتفرسا و زمانبر باشد. کلید این است که سیستمی پیدا کنید که هم جستجوی کارآمد و هم کشفیات غیرمنتظره را ممکن سازد.
9. نمایشهای آزمایشی: تماشاگر صحبت میکند
در پایان فرآیند ویرایش بر روی "جولیا"، فرد زینمن مشاهده کرد که او احساس میکند کارگردان و ویرایشگر، که بهتنهایی با فیلم برای ماهها و ماهها کار کردهاند، تنها میتوانند نود درصد از راه را به سمت فیلم نهایی طی کنند و آنچه برای ده درصد آخر نیاز است "شرکت تماشاگر" است که او آنها را بهعنوان همکاران نهایی خود میبیند.
همکار نهایی. نمایشهای آزمایشی بازخوردهای ارزشمندی از تماشاگران ارائه میدهند که بهعنوان همکاران نهایی در فرآیند فیلمسازی عمل میکنند. این بازخورد به شناسایی نقاط کور، اصلاح مشکلات سرعت و اطمینان از اینکه فیلم با مخاطب هدف خود ارتباط برقرار میکند، کمک میکند. با این حال، مهم است که واکنشهای تماشاگران را با احتیاط تفسیر کنید و از واکنشهای آنی پرهیز کنید و سعی کنید علل زیرین پاسخهای آنها را درک کنید.
درد ارجاعی. واکنشهای تماشاگران اغلب نوعی "درد ارجاعی" هستند، جایی که علامت در یک ناحیه احساس میشود اما علت در جای دیگری نهفته است. بهعنوان مثال، اگر تماشاگران از یک صحنه خاص خوششان نیاید، ممکن است مشکل در خود صحنه نباشد، بلکه با چیزی باشد که در اوایل فیلم اتفاق افتاده است. وظیفه ویرایشگر تشخیص علت ریشهای مشکل و انجام تنظیمات متناسب است.
رشته نافی. گاهی اوقات، صحنهای که زمانی برای توسعه فیلم ضروری بود، در مراحل نهایی ویرایش میتواند غیرضروری شود. این به این دلیل است که هدف اولیه صحنه، مانند ارتباط کارگردان با پروژه، برآورده شده است و جوهر آن در بقیه فیلم نفوذ کرده است. حذف چنین صحنهای میتواند تصمیم دشواری باشد، اما در نهایت میتواند روایت کلی را تقویت کند.
10. ویرایش دیجیتال: عصر جدیدی آغاز میشود
اکنون، در آغاز قرن بیست و یکم، ویرایش فیلم در حال تبدیل شدن از یک فرآیند مکانیکی به یک فرآیند الکترونیکی است و موویولا بهطور فزایندهای بهعنوان یک اثر هنری و نوستالژیک در لابیهای بخشهای پس از تولید استودیوها دیده میشود.
تغییر اجتنابناپذیر. انتقال از ویرایش مکانیکی به ویرایش الکترونیکی یک تغییر بنیادی در فرآیند فیلمسازی است. در حالی که برخی از فیلمسازان ممکن است در برابر این تغییر مقاومت کنند، مزایای ویرایش دیجیتال، مانند افزایش سرعت، انعطافپذیری و گزینههای خلاقانه، غیرقابل انکار است. موویولا، که زمانی نماد همهگیر ویرایش فیلم بود
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب در یک چشم به هم زدن عمدتاً نقدهای مثبتی دریافت کرده و به خاطر بینشهایش در زمینهی نظریه و فلسفهی ویرایش فیلم مورد تحسین قرار گرفته است. خوانندگان از دیدگاه منحصر به فرد مچ، سبک نوشتاری جذاب و توانایی او در ارتباط دادن مفاهیم ویرایش با ایدههای گستردهتر قدردانی میکنند. این کتاب به عنوان خواندنی ضروری برای علاقهمندان به سینما و ویرایشگران آیندهدار شناخته میشود. برخی از منتقدان اشاره میکنند که بخشهای فنی مربوط به ویرایش دیجیتال اکنون قدیمی شدهاند، اما هنوز هم ارزش پیشبینیها و تحلیلهای مچ در مورد انتقال از آنالوگ به دیجیتال را مییابند. به طور کلی، این کتاب به خاطر محتوای تحریککنندهاش در زمینهی هنر ویرایش فیلم به شدت توصیه میشود.