نکات کلیدی
1. روانشناسی زبان به بررسی تعامل زبان، ذهن و مغز میپردازد.
یکی از وظایف اساسی روانشناسان زبان توضیح این است که چگونه کودکان زبان را میآموزند.
تعریف روانشناسی زبان. روانشناسی زبان به فرآیندهای روانشناختی مرتبط با زبان میپردازد و بررسی میکند که چگونه ما زبان را میآموزیم، درک میکنیم و تولید میکنیم. این رشته شکاف بین زبانشناسی، روانشناسی و علوم اعصاب را پر میکند و به دنبال کشف رمز و رازهای نحوه نمایندگی و پردازش زبان در ذهن و مغز است. این حوزه شامل موضوعات متنوعی از جمله یادگیری زبان اول و دوم و رابطه بین زبان، فکر و فرهنگ میباشد.
حوزههای کلیدی تمرکز. روانشناسی زبان بررسی میکند که چگونه کودکان زبان مادری خود را میآموزند، بزرگسالان چگونه زبانهای دوم را یاد میگیرند و چگونه آسیب مغزی بر زبان تأثیر میگذارد. همچنین فرآیندهای شناختی زیر بنای تولید و درک گفتار و تأثیر زبان بر فکر و ادراک را بررسی میکند. با مطالعه این حوزهها، روانشناسان زبان به دنبال توسعه درک جامعتری از قابلیتهای زبانی انسان هستند.
رویکرد بینرشتهای. این حوزه از بینشهای زبانشناسی، که چارچوبی برای تحلیل ساختار زبان فراهم میکند، روانشناسی، که نظریههای یادگیری و شناخت را ارائه میدهد، و علوم اعصاب، که مکانیسمهای عصبی زیر بنای پردازش زبان را فاش میکند، بهره میبرد. این رویکرد بینرشتهای به روانشناسی زبان اجازه میدهد تا به سؤالات پیچیدهای درباره ماهیت زبان و نقش آن در شناخت انسانی بپردازد.
2. کودکان زبان را از طریق ترکیبی از تواناییهای ذاتی و ورودی محیطی میآموزند.
تا سن ۴ سالگی، ما واژگان و قواعد گرامری لازم برای ایجاد انواع ساختارهای جملات از جمله جملات منفی، سوالات و جملات نسبی را یاد گرفتهایم.
از صداهای ابتدایی تا جملات پیچیده. کودکان از صداهای ابتدایی به جملات بیمعنا و در نهایت به تولید کلمات و جملات معنادار پیشرفت میکنند. این توسعه شامل تولید گفتار و درک گفتار است، به طوری که درک معمولاً پیش از تولید رخ میدهد. تا سن چهار سالگی، کودکان بخش قابل توجهی از واژگان و گرامر زبان مادری خود را تسلط یافتهاند.
نقش محیط. محیط نقش حیاتی در یادگیری زبان ایفا میکند و کودکان الگوهای صوتی و تنوع زبان مادری خود را از طریق مواجهه یاد میگیرند. گفتار کودکانه، با واژگان ساده، تنشهای اغراقآمیز و طبیعت تکراریاش، در یادگیری زبان کمک میکند. با این حال، کودکان همچنین به طور فعال قواعد و فرضیات خود را درباره زبان میسازند که منجر به تعمیمهای بیش از حد و خطاهایی میشود که در نهایت اصلاح میشوند.
عوامل کلیدی در یادگیری زبان:
- سهولت مشاهدهپذیری مرجع
- معناداری مرجع
- تمایز سیگنال صوتی
3. افراد ناشنوا تواناییهای زبانی خود را از طریق زبان اشاره، گفتار و اشکال نوشتاری نشان میدهند.
زبان اشاره: زبانی واقعی بدون گفتار.
زبان اشاره به عنوان یک زبان کامل. زبانهای اشاره، مانند زبان اشاره آمریکایی (ASL)، زبانهای کاملاً توسعهیافتهای هستند که دارای گرامر، نحو و واژگان خاص خود هستند. آنها تنها حرکات نیستند، بلکه سیستمهای پیچیدهای از ارتباط هستند که میتوانند همان دامنهای از ایدهها و مفاهیم را که زبانهای گفتاری بیان میکنند، منتقل کنند. زبانهای اشاره مستقل از زبانهای گفتاری هستند و زبانهای اشاره مختلفی در کشورهای مختلف وجود دارد.
روشهای ارتباطی برای ناشنوایان. افراد ناشنوا میتوانند از طریق روشهای مختلفی از جمله زبان اشاره، روشهای گفتاری (گفتار و لبخوانی) و زبان نوشتاری ارتباط برقرار کنند. رویکرد گفتاری بر آموزش گفتار و لبخوانی تمرکز دارد، در حالی که ارتباط کامل ترکیبی از زبان اشاره، گفتار و سایر روشهای ارتباطی است. رویکرد زبان نوشتاری استینبرگ بر اهمیت زبان نوشتاری برای افراد ناشنوا تأکید میکند تا به طور کامل در جامعه شرکت کنند.
جدلها و پیشرفتها. استفاده از زبان اشاره به طور تاریخی جنجالی بوده است و برخی تنها روشهای گفتاری را توصیه میکردند. با این حال، زبان اشاره اکنون به عنوان ابزاری ارزشمند برای ارتباط و توسعه شناختی به رسمیت شناخته شده است. ایمپلنتهای حلزونی یک راه دیگر برای برخی از افراد ناشنوا برای دسترسی به زبان گفتاری فراهم میکند، اما تصمیم به استفاده از آنها همچنان یک انتخاب شخصی است.
4. مطالعات محرومیت زبانی دورههای بحرانی برای یادگیری زبان را فاش میکند.
در بدو تولد، ما نمیتوانیم گفتار را درک کنیم و نمیتوانیم گفتار تولید کنیم.
موارد کودکان ایزوله. مطالعات "کودکان وحشی" یا ایزوله، مانند ویکتور از آوریون و جنی، بینشهایی درباره دورههای بحرانی برای یادگیری زبان ارائه میدهند. این کودکان که در سالهای اولیه خود از ورودی زبانی محروم بودند، معمولاً در توسعه مهارتهای زبانی کامل در زندگی بعدی خود با مشکل مواجه میشوند. این موارد نشان میدهد که یک دوره حساس وجود دارد که در آن مغز بیشتر به یادگیری زبان حساس است.
نتایج متغیر. نتایج موارد محرومیت زبانی بسته به سن مواجهه، میزان محرومیت و تواناییهای شناختی فرد متفاوت است. ایزابل، که در سنین پایینتری کشف شد و مراقبتهای مداومتری دریافت کرد، به سطح بالاتری از تسلط زبانی نسبت به ویکتور یا جنی دست یافت. هلن کلر، که بینایی و شنوایی خود را پس از کسب برخی از زبان از دست داد، توانست از طریق لمس مهارتهای زبانی را توسعه دهد.
موارد کلیدی:
- ویکتور: پسر وحشی آوریون
- جنی: بزرگ شده در انزوا
- ایزابل: محبوس با مادر گنگ
- هلن کلر: دختر مشهور ناشنوا و نابینا
5. حیوانات درجات مختلفی از تواناییهای یادگیری زبان را نشان میدهند.
حیوانات و یادگیری زبان.
میمونها و زبان اشاره. محققان تلاش کردهاند زبان را به حیوانات مختلفی از جمله میمونها، دلفینها و طوطیها آموزش دهند. میمونها، مانند شامپانزهها و گوریلها، زبان اشاره و زبانهای مصنوعی را آموختهاند و توانایی یادگیری واژگان و ترکیب کلمات به جملات ساده را نشان دادهاند. با این حال، تواناییهای نحوی آنها نسبت به زبان انسانی محدود باقی مانده است.
دلفینها و طوطیها. دلفینها توانایی درک زبانهای مصنوعی و پاسخ به دستورات را نشان دادهاند. طوطیهای خاکستری آفریقایی، مانند الکس، توانایی یادگیری واژگان، شناسایی اشیاء و پاسخ به سؤالات درباره ویژگیهای آنها را نشان دادهاند. این مطالعات نشان میدهد که حیوانات برخی از تواناییهای شناختی مرتبط با زبان را دارند، اما تواناییهای یادگیری زبان آنها معادل انسانها نیست.
مورد ریکو، سگ. ریکو، یک کلاهدار مرزی، توانایی قابل توجهی در درک بیش از ۲۰۰ کلمه گفتاری انگلیسی نشان داد. این مورد پتانسیل حیوانات برای یادگیری واژگان را برجسته میکند، اما نشاندهنده ظرفیت پردازش نحوی پیچیده نیست.
6. یادگیری زبان دوم بین کودکان و بزرگسالان به دلیل عوامل روانشناختی و اجتماعی متفاوت است.
عوامل روانشناختی و اجتماعی مهمی که بر یادگیری زبان دوم برای کودکان و بزرگسالان تأثیر میگذارد.
کودکان در مقابل بزرگسالان. کودکان معمولاً به عنوان یادگیرندگان بهتر زبان دوم نسبت به بزرگسالان در نظر گرفته میشوند، اما واقعیت پیچیدهتر است. کودکان و بزرگسالان نقاط قوت و ضعف متفاوتی دارند که بر فرآیند یادگیری زبان آنها تأثیر میگذارد. کودکان در تلفظ و یادگیری ضمنی برتری دارند، در حالی که بزرگسالان از بلوغ شناختی و تواناییهای یادگیری صریح خود بهرهمند میشوند.
عوامل روانشناختی:
- پردازش فکری: بزرگسالان میتوانند از قواعد گرامری صریح استفاده کنند، در حالی که کودکان به یادگیری ضمنی تکیه میکنند.
- حافظه: کودکان حافظه قویتری دارند، در حالی که بزرگسالان حافظه تحلیلی بهتری دارند.
- مهارتهای حرکتی: کودکان در تلفظ انعطافپذیری بیشتری دارند، در حالی که بزرگسالان ممکن است در یادگیری صداهای جدید با مشکل مواجه شوند.
عوامل اجتماعی:
- موقعیتهای طبیعی: کودکان فرصتهای بیشتری برای مواجهه طبیعی با زبان از طریق بازی و تعامل اجتماعی دارند.
- موقعیتهای کلاسی: بزرگسالان بهتر میتوانند با الزامات یادگیری رسمی در کلاسهای درس کنار بیایند.
7. روشهای مؤثر آموزش زبان دوم به نیازها و اهداف یادگیرنده سازگار میشوند.
اهداف باید در انتخاب یک روش آموزشی در نظر گرفته شوند.
روشهای سنتی و معاصر. روشهای آموزش زبان دوم در طول زمان تکامل یافتهاند، از رویکردهای سنتی مانند ترجمه گرامری و سمعی-گفتاری تا روشهای بیشتر ارتباطی و متمرکز بر یادگیرنده. روشهای معاصر، مانند پاسخ فیزیکی کامل، آموزش زبان ارتباطی و آموزش مبتنی بر محتوا، بر ارتباط معنادار و مشارکت فعال تأکید میکنند.
ابعاد کلیدی روشهای آموزشی:
- تمرکز بر زبان: ارتباط گفتاری در مقابل ادبیات
- یادگیری معنادار: تجربه مستقیم در مقابل ترجمه
- یادگیری گرامر: استنتاج در مقابل توضیح
اهمیت اهداف. انتخاب یک روش آموزشی باید با اهداف و نیازهای یادگیرنده همراستا باشد. به عنوان مثال، اگر هدف توسعه تسلط در ارتباط گفتاری باشد، یک روش ارتباطی مناسبتر خواهد بود. اگر هدف خواندن و درک متون نوشتاری باشد، یک روش متمرکز بر گرامر ممکن است مناسبتر باشد.
8. دو زبانه بودن مزایای شناختی را ارائه میدهد و آگاهی زبانی را افزایش میدهد.
آیا دو زبانه بودن مفید است یا مضر؟
انواع دو زبانه بودن. دو زبانه بودن میتواند اشکال مختلفی داشته باشد، از جمله دو زبانه بودن همزمان (یادگیری دو زبان از بدو تولد) و دو زبانه بودن متوالی (یادگیری یک زبان دوم پس از کسب زبان اول). دو زبانه بودن همچنین میتواند از نظر تسلط متفاوت باشد، به طوری که برخی افراد به طور یکسان در هر دو زبان تسلط دارند و برخی دیگر در یک زبان مهارت بیشتری دارند.
مزایای شناختی. تحقیقات نشان میدهد که دو زبانه بودن میتواند تأثیرات مثبتی بر تواناییهای شناختی، مانند عملکرد اجرایی، کنترل توجه و حل مسئله داشته باشد. دو زبانهها معمولاً آگاهی متا-زبانی بهتری دارند، یا توانایی تفکر و دستکاری زبان. دو زبانه بودن زودهنگام تأثیر منفی بر توسعه زبان اول یا هوش ندارد.
یادگیری متوالی و همزمان. دو زبانه بودن متوالی شامل یادگیری یک زبان دوم پس از تثبیت زبان اول است، در حالی که دو زبانه بودن همزمان شامل یادگیری دو زبان از بدو تولد است. هر دو وضعیت میتوانند به دو زبانه بودن موفق منجر شوند، اما ممکن است شامل استراتژیها و چالشهای یادگیری متفاوتی باشند.
9. فکر فراتر از زبان است: شناخت به طور مستقل از ساختارهای زبانی وجود دارد.
بهترین نظریه: فکر مستقل از زبان است.
چالش تعیینگرایی زبانی. ایدهای که زبان فکر را شکل میدهد یا تعیین میکند، یک بحث دیرینه در روانشناسی زبان بوده است. با این حال، شواهد نشان میدهد که فکر عمدتاً مستقل از زبان است. افراد میتوانند بدون دسترسی به زبان فکر کنند، استدلال کنند و مسائل را حل کنند.
شواهد از منابع مختلف:
- افراد ناشنوا-گنگ: افرادی که ناشنوا اما شنوا هستند میتوانند توانایی درک گفتار و درگیر شدن در فرآیندهای تفکر پیچیده را توسعه دهند.
- نوزادان پیشزبانی: نوزادان قبل از کسب زبان تواناییهای شناختی را نشان میدهند.
- شناخت حیوانات: حیوانات مهارتهای حل مسئله و استدلال را بدون زبان نشان میدهند.
فکر به عنوان پایه درک. فکر پایهای برای درک گفتار فراهم میکند که به نوبه خود پایهای برای تولید گفتار است. زبان به عنوان ابزاری برای برچسبگذاری و ارتباط افکار عمل میکند، اما خود به خود ظرفیت فکر را ایجاد یا محدود نمیکند.
10. دانش زبانی از ترکیبی از هوش، تجربه و تمایلات ذاتی ناشی میشود.
چگونه دانش را به دست میآوریم؟
ماهیت کسب دانش. کسب دانش، از جمله دانش زبانی، شامل تعامل پیچیدهای از عوامل است. ذهنگرایی بر نقش ایدههای ذاتی و ساختارهای شناختی تأکید میکند، در حالی که مادیگرایی بر تأثیر محرکهای محیطی و شرطیسازی رفتاری تمرکز دارد. یک دیدگاه متعادل به سهم هر دو تمایلات ذاتی و یادگیری تجربی توجه میکند.
ذهنگرایی در مقابل مادیگرایی:
- ذهنگرایی: بر نقش ایدههای ذاتی و ساختارهای شناختی در کسب دانش تأکید میکند.
- مادیگرایی: بر تأثیر محرکهای محیطی و شرطیسازی رفتاری تمرکز دارد.
نقش هوش و تجربه. هوش، یا ظرفیت یادگیری و حل مسئله، نقش حیاتی در یادگیری زبان ایفا میکند. تجربه دادهها و ورودیهای خامی را فراهم میکند که برای یادگیری زبان ضروری است. ترکیبی از هوش و تجربه به افراد اجازه میدهد تا دانش خود را درباره زبان بسازند و اصلاح کنند.
11. گرامر طبیعی مدل روانشناختی معقولی از پردازش زبان را ارائه میدهد.
معیارهای روانشناختی برای ارزیابی گرامرها.
معیارهای روانشناختی برای گرامرها. یک گرامر روانشناختی معتبر باید با فرآیندهای شناختی مرتبط با درک و تولید زبان همراستا باشد. این گرامر باید به اولویت درک گفتار، نقش معنا و تأثیر تجربه توجه کند. گرامر مبتنی بر نحو چامسکی، با تأکید بر قواعد رسمی و دانش ذاتی، نمیتواند این معیارها را برآورده کند.
گرامر طبیعی. گرامر طبیعی نظریه جدیدی از گرامر است که با فرآیند اولیه کسب درک گفتار همخوانی دارد، جایی که درک معمولاً پیش از تولید در کودکان عادی توسعه مییابد و بدون تولید برای کودکان ناشنوا-گنگ توسعه مییابد. تولید به عنوان یک فرآیند ثانویه ناشی از درک در نظر گرفته میشود. گرامر طبیعی تنها گرامر فعلی است که میتواند فرآیندهای روانشناختی درک و تولید گفتار را توضیح دهد.
ویژگیهای کلیدی گرامر طبیعی:
- اولویت درک گفتار
- نمایندگی مبتنی بر معنا
- ادغام فرآیندهای شناختی و زبانی
12. عملکردهای زبانی در نواحی خاص مغز محلیسازی شدهاند که زیرساختهای عصبی را برجسته میکند.
ساختار و عملکرد کلی مغز.
ساختار و عملکرد مغز. مغز یک ارگان پیچیده است که نواحی تخصصی برای عملکردهای مختلف، از جمله زبان دارد. نیمکره چپ معمولاً برای پردازش زبان غالب است، در حالی که نیمکره راست در جنبههای غیرزبانی ارتباط، مانند لحن و درک عاطفی نقش دارد. نواحی زبانی، مانند ناحیه بروکا و ناحیه ورنیکه، به هم متصل هستند و با هم کار میکنند تا درک و تولید زبان را ممکن سازند.
اختلالات زبانی. آسیب به نواحی خاص مغز میتواند منجر به اختلالات زبانی، مانند آفازی شود. آفازی بروکا بر تولید گفتار تأثیر میگذارد، در حالی که آفازی ورنیکه بر درک گفتار تأثیر میگذارد. این اختلالات بینشهایی درباره پایههای عصبی زبان و
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
نقدها برای مقدمهای بر روانشناسی زبان بهطور کلی مثبت است و میانگین امتیاز آن ۳.۹۶ از ۵ میباشد. خوانندگان این کتاب را برای مطالعات مربوط به یادگیری زبان مفید میدانند و به بررسی یادگیری زبان اول و دوم میپردازد. برخی از آنها از تحلیل دقیق نظریههای چامسکی در این کتاب قدردانی میکنند. دانشجویان این کتاب را برای تقویت مطالب درسی و ارائه منابع ثانویه ارزشمند مییابند. همچنین، پوشش کتاب در زمینهی مقایسهی یادگیری زبان در کودکان انگلیسیزبان و ژاپنی مورد توجه قرار گرفته است. در حالی که برخی از خوانندگان آن را جالب میدانند، دیگران اعتراف میکنند که تنها بهعنوان یک درس الزامی آن را مطالعه کردهاند.