نکات کلیدی
۱. پیامبر محمد و بنیانگذاری امت
عدالت اجتماعی، از این رو، فضیلت محوری اسلام بود.
چشماندازی تحولآفرین. در قرن هفتم میلادی در عربستان، محمد پیامهایی دریافت کرد که قرآن را شکل دادند و به بحران اجتماعی مکه پاسخ میدادند؛ جایی که ارزشهای قبیلهای سنتی در حمایت از ضعیفان بهدلیل ثروت تجاری رو به زوال بود. پیام او دکترین جدیدی درباره خدا نبود، بلکه دعوتی بود برای بازگشت اعراب به ایمان نخستین ابراهیم، با تأکید بر عدالت، برابری و رحمت نسبت به همه اعضای جامعه. قرآن بر تقسیم ثروت و ایجاد جامعهای (امت) مبتنی بر تسلیم (اسلام) در برابر اراده خدا، نه پیوندهای خونی، تأکید داشت.
ساختن جامعهای نوین. در مواجهه با آزار و اذیت در مکه، محمد و پیروانش در سال ۶۲۲ میلادی (هجرت) به یثرب (مدینه) مهاجرت کردند که آغاز دوران اسلامی محسوب میشود. در اینجا، محمد «ابرقبیله»ای انقلابی بنیان نهاد که بر اساس ایدئولوژی مشترک، نه خویشاوندی، گروههای پیشین در حال جنگ، از جمله مسلمانان، مشرکان و یهودیان را تحت یک پیمان واحد متحد کرد. مسجد به مرکزی برای همه جنبههای زندگی تبدیل شد و ایدهآل اسلامی ادغام مقدس و دنیوی را بازتاب داد، با هدف توحید در جامعه.
صلح از طریق مبارزه. جامعه اولیه مدینه با تهدیدهای وجودی از سوی مکه و نفاق داخلی روبرو بود. رهبری محمد، از جمله اقدامات نظامی استراتژیک مانند جنگ بدر و جنگ خندق، بقای امت را تضمین کرد. فتح مسالمتآمیز مکه در سال ۶۳۰ میلادی، تطهیر کعبه و ادغام مناسک مشرکان در حج، به وحدت عربستان تحت اسلام انجامید و جنگهای قبیلهای چندصدساله را پایان داد و صلح را برقرار ساخت.
۲. خلفای راشدین و فتوحات سریع
جایی که مسیحیان در شکست و ناکامی ظاهری دست خدا را میدیدند، مسلمانان در موفقیتهای سیاسی، همچون مرگ عیسی بر صلیب، حضور الهی را در زندگی خود تجربه کردند.
جانشینی و وحدت. پس از درگذشت محمد در سال ۶۳۲ میلادی، امت نوپا با چالش رهبری مواجه شد. ابوبکر به عنوان نخستین خلیفه انتخاب شد و اولویت خود را حفظ وحدت جامعه در برابر شورشهای قبیلهای (جنگهای رده) قرار داد. موفقیت او ایده یک دولت واحد مسلمانان را تثبیت کرد، هرچند مناقشات جانشینی، بهویژه ادعاهای علی، بذرهای اختلافات آینده را کاشت.
گسترش انفجاری. در دوران خلیفه دوم، عمر بن خطاب، نیاز به هدایت انرژیهای غارتگری اعراب و حفظ وحدت امت، به حملاتی علیه امپراتوریهای بیزانس و ساسانی انجامید. این غزوات عملیاتی، نه جنگهای مذهبی برای تبدیل، منجر به پیروزیهای شگفتانگیز و فتح سوریه، فلسطین، مصر و ایران در کمتر از دو دهه شد. این گسترش سریع با خستگی دو امپراتوری و بیگانگی مردم محلی از حکامشان تسهیل شد.
نظم نوین جهانی. فتوحات امپراتوری وسیعی ایجاد کرد که مسلمانان آن را نشانه لطف خدا و تأیید وعده قرآن درباره رفاه جامعه عادلانه میدانستند. عمر شهرهای نظامی (امصار) را برای اسکان سربازان عرب تأسیس کرد تا آنها را از جمعیتهای فتحشده جدا نگه دارد و هویت عربیشان حفظ شود. غیرمسلمانان (ذمیها) محافظت شده، آزادی دینی داشتند و مالیات جزیه میپرداختند که نشاندهنده احترام قرآن به «اهل کتاب» و سنت عربی در حمایت از موکلان بود.
۳. نخستین جنگ داخلی (فتنه) و تقسیمات پایدار آن
قتل مردی که نخستین مرد مسلمان و نزدیکترین خویشاوند پیامبر بود، بهدرستی رویدادی ننگین شمرده شد که پرسشهای جدی درباره سلامت اخلاقی امت برانگیخت.
بحران رهبری. ترور سومین خلیفه، عثمان، در سال ۶۵۶ میلادی توسط سربازان ناراضی، امت را به نخستین جنگ داخلی بزرگ (فتنه) فرو برد؛ دورهای پر از آزمایش و وسوسه. علی بن ابیطالب به خلافت رسید، اما ناتوانی او در مجازات قاتلان عثمان، گروههای قدرتمندی از جمله عایشه و خاندان اموی به رهبری معاویه را از او دور کرد.
درگیری و سازش. درگیری شدت یافت و به نبردهایی چون جنگ جمل و جنگ صفین انجامید که نتیجهای نداشتند. تلاشهای داوری شکست خورد و شکاف عمیقتر شد. معاویه در سوریه به چالش علیه علی پرداخت و نهایتاً علی در سال ۶۶۱ میلادی توسط یک خوارج افراطی به قتل رسید. پسر علی، حسن، مدتی خلافت را به دست گرفت اما برای حفظ صلح آن را به معاویه واگذار کرد.
بذرهای فرقهگرایی. فتنه ویرانگر بود و شکنندگی وحدت امت را نشان داد. این دوره منجر به ظهور گروههای متمایز شد:
- شیعیان علی: معتقد به حق رهبری فرزندان علی با دانش ویژه روحانی (علم) بودند.
- خوارج: معتقد به انتخاب خلیفه بر اساس تقوا و محکومکننده هر دو طرف به دلیل بیعدالتی.
- اهل سنت: کسانی که به دنبال وحدت بودند و حکومت معاویه را برای حفظ صلح پذیرفتند و بعدها مفهوم پیروی از سنت پیامبر (سنت) را توسعه دادند.
این دوره به روایت بنیادینی برای فهم عدالت، قدرت و وضعیت اخلاقی جامعه تبدیل شد.
۴. امویان: تمرکز قدرت و فتنه دوم
عبدالملک (۶۸۵-۷۰۵) توانست حکومت اموی را بازگرداند و دوازده سال پایانی حکومتش آرام و پررونق بود.
بازگرداندن نظم. معاویه دودمان اموی را با پایتخت دمشق تأسیس کرد و پس از فتنه اول ثباتی به وجود آورد. او مانند یک رئیس عرب حکومت کرد، جداسازی مسلمانان عرب در شهرهای نظامی را حفظ و از تبدیل غیرعربها جلوگیری کرد تا جایگاه ممتاز و پایه مالیاتی حفظ شود. امپراتوری به گسترش ادامه داد و به شمال آفریقا و بخشهایی از آسیای مرکزی رسید.
کشمکشهای خانوادگی. تصمیم معاویه برای تعیین پسرش یزید اول به جانشینی، فتنه دوم (۶۸۰-۶۹۲) را به دنبال داشت. این دوره با شهادت حسین، پسر علی، در کربلا، رویدادی محوری برای شیعیان همراه بود. عبدالله بن زبیر قیامی در حجاز رهبری کرد و مشروعیت امویان را به چالش کشید و خواستار بازگشت به آرمانهای امت نخستین شد.
تمرکز و هویت. عبدالملک شورشها را سرکوب کرد، امپراتوری را متمرکز ساخت و هویتی اسلامی متمایز ایجاد کرد. زبان عربی رسمی شد، سکههای اسلامی ضرب گردید و گنبد صخره در بیتالمقدس ساخته شد که نمادی قدرتمند از حضور و برتری اسلام بود. اگرچه امویان ثبات سیاسی و کارآمدی اداری آوردند، حکومت خودکامه و دنیویشان نارضایتی مسلمانان پارسا را برانگیخت که خواهان جامعهای اصیلتر اسلامی بودند.
۵. ظهور پارسایی اسلامی و قانون شرعی (شریعت)
سلامت سیاسی امت، از این رو، محور پارسایی نوظهور اسلام بود.
پرسش از دولت. جنگهای داخلی و کاستیهای دولت اموی، جنبش دینی را برانگیخت. مسلمانان دغدغهمند، از جمله قاریان قرآن و زاهدان، درباره معنای واقعی مسلمان بودن و چگونگی بازتاب اراده خدا در جامعه بحث کردند. این جو فکری، ریشه در نارضایتی سیاسی داشت و نقشی مشابه مناقشات مسیحی درباره مسیحشناسی ایفا کرد و مفاهیم بنیادین اسلامی را شکل داد.
توسعه فقه. فقها شروع به نظاممند کردن قانون اسلامی (فقه) کردند تا مسلمانان را در زندگی بر اساس اصول قرآنی راهنمایی کنند. با محدودیت قوانین صریح در قرآن، آنها احادیث پیامبر را جمعآوری و بر سنت عملی جوامع اولیه تکیه کردند. دانشمندانی چون ابو حنیفه و سپس الشافعی روشهای استنباط فقهی (اجتهاد، قیاس) را توسعه دادند و مذاهب فقهی را بنیان نهادند.
ظهور فرهنگ مقابلهای. شریعت، به عنوان مجموعه قوانین اسلامی، فراتر از یک نظام حقوقی بود؛ تلاشی بود برای ساختن فرهنگ مقابلهای بر پایه آرمانهای برابریطلبانه و عادلانه قرآن که بهطور ضمنی به دربار اشرافی اموی انتقاد میکرد. با تقلید از سنت پیامبر در زندگی روزمره، مسلمانان کوشیدند تسلیم کامل او در برابر خدا را درونی کنند و شریعت را راهی به سوی معنویت درونی و تجربه حضور الهی در امور عادی سازند.
۶. امپراتوری عباسی: خودکامگی و اوج فرهنگی
تا زمان خلیفه هارونالرشید (۷۸۶-۸۰۹)، تحول کامل شده بود.
تغییر قدرت. عباسیان با بهرهگیری از نارضایتی گسترده نسبت به امویان، بهویژه در میان موالیها و برخی شیعیان، در سال ۷۵۰ میلادی قدرت را به دست گرفتند. با وجود حمایت اولیه شیعیان، سریعاً سلطنت مطلقه برقرار کردند، پایتخت را به بغداد منتقل کردند که بر اساس سنتهای امپراتوری ایرانی بود و از روح برابریطلبانه امت اولیه فاصله گرفتند.
شکوه امپراتوری و تنشها. دربار عباسی، بهویژه در زمان هارونالرشید، به اوج شکوه و دستاوردهای فرهنگی رسید و رنسانسی در علوم، فلسفه و هنرها ایجاد کرد که از دانش یونانی و ایرانی بهره میبرد. اما این سبک خودکامه، با ایدهآلهای اسلامی در تضاد بود و پارسایان را از خود دور کرد. جنبش دینی، بهویژه اهل حدیث، نفوذ یافت و بر سنت تأکید کرد و دنیویگری دربار را نقد نمود.
تثبیت اسلام سنی. اگرچه خلافت در عمل سکولارتر شد، عباسیان از علما و توسعه شریعت حمایت کردند که قانون حاکم بر زندگی مسلمانان عادی شد. در این دوره، چهار مذهب فقهی سنی شکل گرفت و اشاعره به عنوان مکتب کلامی غالب پدید آمد که عقلانیت و سنت را آشتی داد. افول سیاسی خلافت از نیمه قرن نهم همزمان با تثبیت اسلام سنی به عنوان دین اکثریت بود که بر وحدت جامعه بیش از مخالفت سیاسی تأکید داشت.
۷. اسلام باطنی: تشیع، فلسفه و تصوف
باطنیها هرگز ایدههای خود را بدعت نمیدانستند.
فراتر از ظاهر. در کنار اسلام سنی رسمی، چندین جریان باطنی شکل گرفت که به نخبگان فکری یا عارفانه جذب میشدند و به دنبال معانی عمیقتر دین بودند. این گروهها اغلب به دلیل آزار سیاسی یا باور به اختصاصی بودن دانش خود، به تقیه میپرداختند. آنها به اصول اسلام پایبند بودند اما آنها را از دیدگاههای متفاوت تفسیر میکردند.
راههای متنوع به حقیقت.
- تشیع: پس از فاجعه کربلا، تشیع دوازده امامی با تمرکز عرفانی بر معنای باطن قرآن و مفهوم امام غایب که به عنوان مهدی بازخواهد گشت، شکل گرفت. اسماعیلیان نیز به دانش باطنی میپرداختند اما فعال سیاسی بودند و خلافتهای رقیب تأسیس کردند.
- فلسفه: فلاسفه مسلمان (فیلسوفان) عقل یونانی را با اسلام تلفیق کردند و عقل را راهی به سوی حقیقت الهی دانستند و دین وحیشده را نمادی از مفاهیم فلسفی برای عموم تلقی کردند. افرادی چون کندی، فارابی و ابنسینا در پی آشتی ایمان و عقل بودند.
- تصوف: عرفان اسلامی به دنبال تجربه مستقیم خدا از طریق زهد، مراقبه و ذکر بود. تصوف واکنشی به دنیویگری بود و هدفش بازتولید حالت درونی تسلیم پیامبر بود، با تأکید بر عشق و امکان تجربه حضور الهی توسط انسان. چهرههای اولیه چون رابع و بسطامی حالات وجد را کاوش کردند و جُنید بغداد راهی «میانهرو» را تبلیغ نمود.
غنای سنت. این مکاتب باطنی، هرچند گاه مورد سوءظن علما بودند، به تفکر و معنویت اسلامی غنا بخشیدند. آنها ابعاد فراتر از مباحث حقوقی و کلامی را کاوش کردند و فهمی عمیقتر و چندوجهی از خدا، قرآن و انسان ارائه دادند که نشاندهنده ظرفیت اسلام برای سازگاری خلاقانه است.
۸. تمرکززدایی و نظم نوین اسلامی (۹۳۵-۱۲۵۸)
به نظر میرسد پس از رها شدن خلافت به معنای عملی، اسلام جان تازهای یافت.
پایان اقتدار مرکزی. تا قرن دهم، خلافت عباسی کنترل سیاسی مؤثر خود را از دست داد و سلسلههای منطقهای و فرماندهان نظامی (امیران) دولتهای مستقلی در سراسر جهان اسلام تأسیس کردند. اگرچه خلیفه نمادین باقی ماند، قدرت واقعی تجزیه شد و بیثباتی سیاسی و تغییر مرزها رخ داد.
شکوفایی فرهنگهای منطقهای. بهطور پارادوکسیکال، این تمرکززدایی سیاسی همزمان با شکوفایی فرهنگی و دینی بود. به جای یک مرکز، پایتختهای متعددی چون قاهره، قرطبه و سمرقند پدید آمدند که خلاقیت فکری و هنری را پرورش دادند و تفکر اسلامی را با سنتهای محلی آمیختند.
ظهور علما و تصوف. در غیاب دولت مرکزی قوی، علما و مشایخ صوفی نقش مهمی در حفظ انسجام و هویت ایفا کردند. توسعه مدارس دینی (مدارس) آموزش دینی را استاندارد کرد و به علما قدرتی متمایز داد تا شریعت را در سطح محلی اجرا کنند. تصوف به جنبشی مردمی تبدیل شد که طریقتها راهنمایی معنوی و شبکههای اجتماعی در مناطق مختلف فراهم کردند و پارسایی مسلمانان عادی را عمیقتر ساختند و فرهنگ اسلامی مشترک و بینالمللی مستقلی از دولتهای زودگذر ایجاد کردند.
۹. فاجعه مغول و پیامدهای تحولآفرین آن
اگرچه ویرانی مغول هولناک بود، فرمانروایان مغول برای مسلمانان جذابیت داشتند.
ویرانی بیسابقه. در قرن سیزدهم، حملات مغول به رهبری چنگیزخان و هولاکو، قلب جهان اسلام را ویران کرد، شهرهایی چون بخارا و بغداد (پایان خلافت عباسی در ۱۲۵۸) را نابود ساخت، جمعیتها را قتلعام کرد و مراکز سیاسی و فرهنگی را مختل نمود. این شوکی عمیق بود که بسیاری آن را پایان دنیای شناختهشده خود میدانستند.
سازگاری و اسلامآوری. با وجود خشونت اولیه، امپراتوریهای مغول به ثبات رسیدند. برخلاف مهاجمان پیشین، آنها روحانیت رقیب نداشتند و به همه ادیان تسامح داشتند. در اواخر قرن سیزدهم و اوایل چهاردهم، فرمانروایان مغول در ایران، آسیای مرکزی و اردوی زرین به اسلام گرویدند و قدرت غالب مسلمان شدند.
تأثیر ماندگار و جهتگیریهای نوین. دولتهای مغول که بر پایه نظامی و قدرت دودمانی (قانون یاسا) اداره میشدند، ادامه نظامیگری دورههای پایانی عباسیان و سلجوقیان بودند اما با شدت بیشتر. این دوره شاهد بود:
- بسته شدن رسمی «درهای اجتهاد» در اسلام سنی و تأکید بر پیروی از احکام گذشته.
- واکنش محافظهکارانه برخی علما نسبت به نفوذ خارجی.
- پاسخ عرفانی عمیق، بهویژه شعر صوفیانه جلالالدین رومی که بیوطنی کیهانی و پتانسیل معنوی بیکران را بیان کرد و به مسلمانان در پردازش این شوک کمک نمود.
- ظهور اصلاحطلبانی چون ابنتیمیه که بازگشت به اصول را تبلیغ و هنجارهای فقهی و ک
آخرین بهروزرسانی::
FAQ
1. What is "Islam: A Short History" by Karen Armstrong about?
- Comprehensive overview: The book provides a concise yet thorough history of Islam, from its origins in 7th-century Arabia to the modern era.
- Focus on context: Armstrong emphasizes the interplay between spiritual ideals and political realities in Islamic history.
- Key themes: The narrative explores the development of Islamic beliefs, practices, sects, and the impact of external forces such as colonialism and modernity.
- Purpose: The book aims to demystify Islam for Western readers and correct common misconceptions.
2. Why should I read "Islam: A Short History" by Karen Armstrong?
- Accessible introduction: The book is ideal for readers seeking a clear, unbiased introduction to Islamic history and thought.
- Bridges misunderstandings: Armstrong addresses and clarifies widespread Western misunderstandings about Islam.
- Context for current events: Understanding the historical roots of contemporary issues in the Muslim world is a key benefit.
- Balanced perspective: The author presents both the spiritual and political dimensions of Islam, showing their interdependence.
3. What are the key takeaways from "Islam: A Short History" by Karen Armstrong?
- History and spirituality intertwined: In Islam, political and social life are deeply connected to religious ideals.
- Diversity within Islam: The book highlights the rich diversity of Islamic thought, practice, and sects, especially the Sunni-Shii split.
- Misconceptions addressed: Armstrong dispels myths about Islam being inherently violent or intolerant.
- Modern challenges: The book explains how colonialism, modernization, and Western influence have shaped contemporary Islamic societies and movements.
4. How does Karen Armstrong define the historical mission and core duty of Muslims in "Islam: A Short History"?
- Redemption of history: Armstrong argues that Islam’s historical mission is to create a just society where all, especially the vulnerable, are treated with respect.
- Community focus: The Quran commands Muslims to build an ummah (community) characterized by justice, equity, and compassion.
- Salvation as social order: Unlike some religions, Islamic salvation is seen as the realization of a just society, not just individual redemption.
- Integration of faith and politics: Political engagement and social justice are not distractions from spirituality but essential to Islamic religious life.
5. What are the Five Pillars of Islam, and how does "Islam: A Short History" explain their significance?
- Shahadah (Faith): Declaration of faith in one God and Muhammad as his prophet.
- Salat (Prayer): Ritual prayer performed five times daily, emphasizing submission and humility.
- Zakat (Almsgiving): Mandatory charity to support the poor, reinforcing social justice.
- Sawm (Fasting): Observance of Ramadan through fasting, fostering empathy for the less fortunate.
- Hajj (Pilgrimage): Pilgrimage to Mecca, symbolizing unity and equality among Muslims.
- Emphasis on practice: Armstrong notes that Islam prioritizes right living and community over abstract belief.
6. How does "Islam: A Short History" describe Islam’s relationship with other religions and its approach to religious diversity?
- Continuity of revelation: Islam sees itself as the continuation of the monotheistic tradition, respecting previous prophets like Abraham, Moses, and Jesus.
- People of the Book: Jews and Christians are recognized as recipients of earlier revelations and are called ahl al-kitab.
- No forced conversion: The Quran explicitly forbids coercion in matters of faith.
- Historical tolerance: Non-Muslim subjects (dhimmis) were generally allowed religious freedom and autonomy within the Islamic empires.
7. What is the significance of the Sunni-Shii split in "Islam: A Short History," and how did it originate?
- Origins in succession: The split began over disagreement about who should lead the Muslim community after Muhammad’s death—Ali (Shii view) or elected caliphs (Sunni view).
- Political and spiritual dimensions: While initially political, the division developed distinct theological and spiritual traditions.
- Impact on history: The Sunni-Shii divide has shaped Islamic history, politics, and identity, leading to different practices and interpretations.
- Modern relevance: Armstrong explains how this split continues to influence contemporary Muslim societies and conflicts.
8. How does "Islam: A Short History" address the concept of jihad and its significance in Islam?
- Primary meaning: Jihad primarily means "struggle" or "effort," often referring to the internal struggle for self-improvement and social justice.
- Defensive warfare: The Quran permits armed struggle only in self-defense or to protect the community, not for forced conversion.
- Historical context: Armstrong emphasizes that Muhammad’s military actions were shaped by the harsh realities of 7th-century Arabia.
- Modern interpretations: The book discusses how some modern fundamentalists have redefined jihad in more militant terms, often distorting its original meaning.
9. What are the roots and characteristics of Islamic fundamentalism according to "Islam: A Short History"?
- Modern phenomenon: Fundamentalism is a reaction to the challenges of modernity, colonialism, and Western dominance.
- Not unique to Islam: Armstrong notes that fundamentalism exists in all major faiths as a response to perceived threats from secularism.
- Defensive and reactionary: Islamic fundamentalists seek to return to what they see as the pure, original Islam, often in opposition to both Western influence and secular Muslim governments.
- Distortion of tradition: The book argues that fundamentalism often exaggerates or misinterprets traditional Islamic teachings, especially regarding violence and governance.
10. How does "Islam: A Short History" explain the challenges faced by modern Islamic nation-states?
- Colonial legacy: Many Muslim countries were shaped by arbitrary borders and institutions imposed by colonial powers.
- Struggle with secularism: Secularism was often imposed aggressively, leading to alienation and backlash among religious populations.
- Difficulty with democracy: Western-style democracy has often been undermined by foreign intervention or local elites, making it hard to establish stable, representative governments.
- Identity crisis: Modern Muslim states grapple with balancing Islamic values, national identity, and the demands of modernity.
11. What are the most common Western misconceptions about Islam, as discussed in "Islam: A Short History"?
- Violence and intolerance: The belief that Islam is inherently violent or intolerant is a persistent myth, often rooted in historical conflicts like the Crusades.
- Monolithic faith: Many assume Islam is uniform, ignoring its internal diversity and debates.
- Role of women: Westerners often misunderstand the status of women in Islam, not recognizing the historical and cultural complexities.
- Resistance to modernity: The idea that Islam is incompatible with modern values is challenged by Armstrong, who shows that Muslims have engaged with modernity in diverse ways.
12. What are the best quotes from "Islam: A Short History" by Karen Armstrong, and what do they mean?
- "In Islam, Muslims have looked for God in history." This highlights the centrality of social and political life in Islamic spirituality.
- "There shall be no coercion in matters of faith." Quoting the Quran, Armstrong underscores Islam’s foundational principle of religious freedom.
- "The struggle to achieve [justice] was for centuries the mainspring of Islamic spirituality." This reflects the book’s theme that social justice is at the heart of Islamic faith.
- "Fundamentalism is an essential part of the modern scene." Armstrong situates Islamic fundamentalism within a global, modern context, not as a uniquely Islamic phenomenon.
- "Religion, like any other human activity, is often abused, but at its best it helps human beings to cultivate a sense of the sacred inviolability of each individual." This quote encapsulates Armstrong’s balanced, humanistic approach to understanding Islam and religion in general.
نقد و بررسی
کتاب «اسلام: تاریخچهای کوتاه» با نظرات متفاوتی مواجه شده است. بسیاری از خوانندگان به سبک نوشتاری روان و دیدگاه متعادل آرمسترانگ در تاریخ اسلام تحسین میکنند. منتقدان اما معتقدند که نویسنده بیش از حد مدافعانه برخورد کرده و مسائل پیچیده را سادهسازی کرده است. خوانندگان از خلاصهی موجز کتاب استقبال میکنند، اما برخی آن را کمعمق میدانند. این کتاب به خاطر پرداختن به تصورات نادرست غربیها درباره اسلام مورد تحسین قرار گرفته، هرچند عدهای آن را جانبدارانه نسبت به دین اسلام میدانند. در مجموع، این اثر به عنوان معرفی مناسبی از اسلام برای غیرمسلمانان شناخته میشود، اگرچه به دلیل کوتاهی و احتمال وجود تعصبات، محدودیتهایی نیز دارد.