نکات کلیدی
۱. لیبرالیسم مدافع مالکیت خصوصی و آزادی فردی است
برنامهی لیبرالیسم، اگر در یک کلمه خلاصه شود، باید «مالکیت» باشد، یعنی مالکیت خصوصی بر وسایل تولید.
اصول بنیادین. لیبرالیسم در ذات خود، آزادی فردی و حرمت مالکیت خصوصی را پاس میدارد. این فلسفه بر این باور است که جامعهای که در آن افراد آزادند وسایل تولید را مالک باشند و کنترل کنند، بهرهوری و رفاه کلی بیشتری را به همراه دارد. این دیدگاه بهطور آشکار با نظامهایی که مالکیت جمعی یا کنترل شدید دولت را ترویج میکنند، تفاوت دارد.
بهرهوری آزادی. متن تأکید میکند که کار آزاد ذاتاً بهرهورتر از کار اجباری است. وقتی افراد اجازه داشته باشند از تلاشهای خود بهرهمند شوند، انگیزهی بیشتری برای کار سختتر و مؤثرتر خواهند داشت. این افزایش بهرهوری نه تنها به فرد بلکه به کل جامعه سود میرساند و منجر به ثروت بیشتر و بهبود سطح زندگی همه میشود.
مالکیت بهعنوان پایه. مالکیت خصوصی صرفاً یک حق نیست، بلکه سنگبنای جامعهای آزاد و شکوفا است. این مالکیت به افراد امنیت و استقلال لازم برای دنبال کردن اهدافشان و مشارکت در خیر عمومی را میدهد. بدون مالکیت خصوصی، افراد در معرض ارادهی دولت قرار میگیرند که نوآوری و رشد اقتصادی را خفه میکند.
۲. صلح، نه جنگ، محرک پیشرفت انسان است
تنها چیزی که بشریت را به پیش میراند و انسان را از حیوانات متمایز میکند، همکاری اجتماعی است.
همکاری به جای درگیری. لیبرالیسم معتقد است که صلح، نه جنگ، موتور پیشرفت انسان است. همکاری اجتماعی که با تقسیم کار تسهیل میشود، به افراد امکان میدهد تخصص پیدا کنند و بهرهورتر شوند. در مقابل، جنگ این همکاری را نابود میکند و منابع را از فعالیتهای مولد منحرف میسازد.
وابستگی متقابل و صلح. تقسیم کار شبکهای پیچیده از وابستگی متقابل میان افراد و ملتها ایجاد میکند. این وابستگی متقابل جنگ را پرهزینه و نامطلوب میسازد. وقتی کشورها برای کالاها و خدمات به یکدیگر وابستهاند، کمتر احتمال دارد درگیریهایی را آغاز کنند که این روابط حیاتی اقتصادی را مختل کند.
رد نظامیگری. متن این تصور را که جنگ مایهی شرافت یا سودمندی است، رد میکند. اگرچه شجاعت و فداکاری سربازان را میستاید، اما تأکید میکند که این فضایل تنها زمانی قابل تحسیناند که در دفاع از آزادی و صلح به کار روند. خود جنگ مخرب است و پیشرفت تمدن را کند میکند.
۳. برابری در برابر قانون، نه یکسانی نتایج
توانایی انسان محدود است که یک سیاهپوست را سفید کند، اما میتوان به سیاهپوست همان حقوقی را داد که به سفیدپوست داده میشود و بدین ترتیب امکان کسب درآمد برابر در صورت تولید برابر فراهم میشود.
فرصت برابر. لیبرالیسم خواهان برابری در برابر قانون است، یعنی همهی افراد باید فارغ از پیشینه یا شرایط خود، حقوق و فرصتهای برابر داشته باشند. این به معنای یکسان بودن نتایج نیست، زیرا افراد دارای استعدادها، تواناییها و اخلاق کاری متفاوتی هستند.
رد امتیاز ویژه. متن امتیاز ویژه را بهعنوان ترتیبات نهادی تعریف میکند که برخی افراد یا گروهها را به زیان دیگران ترجیح میدهد. لیبرالیسم با چنین امتیازاتی مخالفت میکند، زیرا بازار را تحریف کرده و پیشرفت اقتصادی را کند میسازد. در عوض، خواهان میدان بازی برابر است که هر کس بر اساس شایستگیهای خود فرصت موفقیت داشته باشد.
هماهنگی اجتماعی. برابری در برابر قانون برای حفظ صلح اجتماعی ضروری است. وقتی همه برابر رفتار شوند، انگیزهی کمتری برای درگیری و کینهتوزی وجود دارد. این امکان را فراهم میکند که جامعه بر همکاری و پیشرفت تمرکز کند، نه بر تقسیم شدن به واسطهی موانع و امتیازات مصنوعی.
۴. نابرابری ثروت محرک نوآوری و ارتقای سطح زندگی است
لوکس امروز، ضرورت فردا است.
انگیزههای پیشرفت. اگرچه نابرابری ثروت اغلب مورد انتقاد قرار میگیرد، اما نقش مهمی در تحریک نوآوری و ارتقای سطح زندگی همه دارد. جستجوی ثروت افراد را به توسعه محصولات و خدمات جدید، بهبود کارایی و ایجاد اشتغال ترغیب میکند.
اثر سرریز لوکس. مصرف کالاهای لوکس، هرچند ظاهراً تجملی است، بهعنوان کاتالیزوری برای پیشرفت اقتصادی عمل میکند. آنچه ابتدا لوکس ثروتمندان است، در نهایت به ضرورت عموم تبدیل میشود. این روند نوآوری را به حرکت درآورده و صنایع جدیدی ایجاد میکند که در نهایت به نفع همه است.
اقتصاد پویا. متن تأکید میکند که ثروت کل قابل توزیع ثابت نیست بلکه بهدلیل پویایی نظام سرمایهداری دائماً در حال رشد است. تلاش برای توزیع برابر ثروت نوآوری را خفه کرده و کل کیک اقتصادی را کوچک میکند که همه را متضرر میسازد.
۵. اخلاق با رفتارهای مفید اجتماعی همسو است
هر آنچه به حفظ نظم اجتماعی کمک کند اخلاقی است و هر آنچه به آن آسیب برساند غیراخلاقی است.
همکاری اجتماعی. اخلاق در دیدگاه لیبرالیسم با میزان کمک به همکاری اجتماعی تعریف میشود. رفتارهایی که تعاملات مسالمتآمیز و مولد میان افراد را ترویج میکنند اخلاقیاند و آنهایی که این تعاملات را مختل میسازند غیراخلاقی محسوب میشوند.
فداکاری برای خیر عمومی. اگرچه منافع فردی مهم است، افراد باید حاضر باشند برای خیر عمومی فداکاریهای موقتی کنند. این به معنای احترام به حقوق دیگران، رعایت قانون و مشارکت در رفاه کلی جامعه است.
مالکیت و اخلاق. متن استدلال میکند که مالکیت خصوصی نه تنها از نظر اقتصادی مفید بلکه از نظر اخلاقی نیز موجه است. با ترویج مسئولیت فردی و انگیزه دادن به رفتار مولد، مالکیت خصوصی به حفظ نظم اجتماعی و پیشرفت تمدن انسانی کمک میکند.
۶. دولت محدود حافظ آزادی و رفاه است
لیبرال بهخوبی میداند که بدون اجبار، وجود جامعه به خطر میافتد.
نقش ضروری دولت. لیبرالیسم ضرورت وجود دولت برای اجرای قوانین، حفاظت از حقوق مالکیت و حفظ صلح را میپذیرد. اما در عین حال بر اهمیت محدود کردن قدرت دولت تأکید دارد تا از تجاوز به آزادی فردی و مانع شدن فعالیت اقتصادی جلوگیری شود.
دولت نگهبان شب. دولت ایدهآل لیبرال اغلب بهعنوان «دولت نگهبان شب» توصیف میشود، یعنی وظیفه اصلی آن حفاظت شهروندان از خشونت، سرقت و کلاهبرداری است. دولت نباید در فعالیتهایی که بهتر است بخش خصوصی انجام دهد، مانند اداره کسبوکارها یا تنظیم اقتصاد، دخالت کند.
پرهیز از استبداد. با محدود کردن قدرت دولت، لیبرالیسم میکوشد از تمرکز قدرت در دست عدهای معدود جلوگیری کند. این امر افراد را از حکومتهای خودسرانه محافظت کرده و تضمین میکند که آنها آزادانه اهداف و منافع خود را دنبال کنند بدون دخالت بیمورد دولت.
۷. دموکراسی امکان سازگاری مسالمتآمیز با اراده عمومی را فراهم میکند
دموکراسی شکلی از نظام سیاسی است که امکان سازگاری دولت با خواست مردم را بدون درگیریهای خشونتآمیز فراهم میکند.
جلوگیری از جنگ داخلی. دموکراسی در دیدگاه لیبرالیسم هدف نهایی نیست بلکه وسیلهای برای رسیدن به هدف است. وظیفه اصلی آن فراهم کردن مکانیزمی برای سازگاری مسالمتآمیز دولت با اراده مردم است. این امر از انباشت کینه و ناامیدی که میتواند به درگیری خشونتآمیز منجر شود، جلوگیری میکند.
رضایت حکومتشدگان. دولت تنها زمانی مشروعیت خود را حفظ میکند که رضایت مردم را داشته باشد. دموکراسی راهی برای ابراز رضایت یا نارضایتی مردم از طریق انتخابات و سایر اشکال مشارکت سیاسی فراهم میآورد.
پرهیز از رمانتیسیسم. متن هشدار میدهد که نباید دموکراسی را بیش از حد ایدهآلسازی کرد یا آن را درمان همه مشکلات دانست. اذعان میکند که دموکراسیها ممکن است اشتباه کنند و کیفیت حکومت به خرد و قضاوت مردم بستگی دارد. با این حال، معتقد است دموکراسی بهترین نظام برای پاسخگو نگه داشتن دولت به مردم است.
۸. زور جایی شکست میخورد که ایدهها پیروز میشوند
در نبرد میان زور و ایده، همیشه ایده پیروز است.
قدرت اقناع. اگرچه ضرورت زور در برخی شرایط پذیرفته میشود، لیبرالیسم بر اهمیت اقناع و استدلال عقلانی تأکید دارد. تغییر پایدار تنها با جلب دل و ذهن مردم امکانپذیر است.
محدودیتهای دیکتاتوری. متن استدلال میکند که دیکتاتوریها حتی با نیتهای خوب، در نهایت پایدار نیستند. آنها تنها از طریق زور و سرکوب قدرت را حفظ میکنند که موجب کینه و مخالفت میشود. در بلندمدت، دولت تنها زمانی میتواند بقا یابد که حمایت اکثریت مردم را داشته باشد.
جلب دل و ذهن. کلید تغییر سیاسی پایدار، پیروزی در نبرد ایدههاست. این مستلزم بحث باز و صادقانه، ارائه استدلالهای قانعکننده و ایجاد ائتلاف گسترده حمایت است. زور ممکن است در کوتاهمدت لازم باشد، اما هرگز جایگزین اقناع نیست.
۹. مداخلهگرایی به پیامدهای ناخواسته میانجامد
بنابراین کاملاً روشن است که تلاش دولت برای دخالت در نظام اقتصادی مبتنی بر مالکیت خصوصی وسایل تولید، به هدفی که نویسندگان آن دنبال میکردند نمیرسد.
کنترل قیمتها. مداخله دولت در اقتصاد، هرچند معمولاً با هدف بهبود نتایج انجام میشود، اغلب به پیامدهای ناخواسته و نامطلوب منجر میشود. برای مثال، کنترل قیمتها که برای ارزانتر کردن کالاها طراحی شده، معمولاً به کمبود و بازار سیاه میانجامد.
حداقل دستمزد. به همین ترتیب، قوانین حداقل دستمزد که برای افزایش درآمد کارگران وضع شدهاند، ممکن است باعث بیکاری شوند زیرا کسبوکارها برای جبران هزینههای بالاتر نیروی کار، نیروی کار خود را کاهش میدهند.
شیب لغزنده. متن استدلال میکند که مداخلهگرایی ذاتاً ناپایدار است. یک مداخله معمولاً به مداخله دیگری منجر میشود، زیرا دولت سعی میکند پیامدهای ناخواسته اقدامات قبلی خود را اصلاح کند. این میتواند چرخهای معیوب از افزایش کنترل دولت و کاهش آزادی اقتصادی ایجاد کند.
۱۰. سرمایهداری تنها راه ممکن برای همکاری اجتماعی است
هر بررسی از امکانات مختلف سازماندهی جامعه بر اساس تقسیم کار همیشه به یک نتیجه میرسد: انتخابی جز مالکیت جمعی یا مالکیت خصوصی وسایل تولید وجود ندارد.
رد نظامهای میانه. متن این تصور را که میان سرمایهداری و سوسیالیسم راه میانهای وجود دارد رد میکند. استدلال میکند که همه تلاشها برای ایجاد اقتصاد مختلط که در آن دولت مالکیت خصوصی را تنظیم و کنترل میکند، در نهایت ناپایدار است و به سوسیالیسم یا بازگشت به سرمایهداری منجر میشود.
محاسبه اقتصادی. مزیت کلیدی سرمایهداری توانایی آن در تسهیل محاسبه اقتصادی است. قیمتهای بازار اطلاعات ضروری درباره کمیابی نسبی کالاها و خدمات را فراهم میکنند و به کارآفرینان امکان تصمیمگیری منطقی درباره تولید و سرمایهگذاری میدهند. این در نظام سوسیالیستی که قیمتها توسط دولت تعیین میشود و هزینههای واقعی تولید را منعکس نمیکند، ممکن نیست.
تنها گزینه. با توجه به نقصهای ذاتی سوسیالیسم و مداخلهگرایی، سرمایهداری تنها نظام ممکن برای سازماندهی همکاری اجتماعی است. اگرچه سرمایهداری کامل نیست، اما تنها سیستمی است که میتواند رشد اقتصادی پایدار و بهبود سطح زندگی همه اعضای جامعه را فراهم کند.
۱۱. ملیگرایی و حمایتگرایی تهدیدی برای صلح جهانیاند
انسان دوستدار صلح به حاکم مقتدر چنین میگوید: «جنگ نکن، حتی اگر پیروزی به نفع تو باشد.»
ملیگرایی اقتصادی. متن ملیگرایی و حمایتگرایی را بهعنوان تهدیدات اصلی صلح جهانی معرفی میکند. وقتی کشورها منافع خود را بر همه چیز مقدم میدارند و موانعی برای تجارت و مهاجرت ایجاد میکنند، اصطکاک و کینهای به وجود میآید که میتواند به درگیری منجر شود.
وابستگی متقابل و صلح. تجارت آزاد، در مقابل، وابستگی و همکاری میان کشورها را ترویج میکند. وقتی کشورها برای کالاها و خدمات به یکدیگر وابستهاند، کمتر احتمال دارد درگیریهایی را آغاز کنند که این روابط حیاتی اقتصادی را مختل کند.
جهانوطنی. لیبرالیسم دیدگاهی جهانوطنی را ترویج میکند که در آن افراد خود را شهروندان جهان میدانند و منافع بشریت را بر منافع ملی محدود ترجیح میدهند. این مستلزم فراتر رفتن از وفاداریهای ملی محدود و پذیرش روح همکاری و احترام متقابل است.
۱۲. جامعه ملل باید اصول لیبرالی را پاس بدارد
تفکر لیبرال باید در همه کشورها نفوذ کند و اصول لیبرالی باید در همه نهادهای سیاسی جاری شود تا مقدمات صلح فراهم و علل جنگ از بین برود.
فراتر از سیاست قدرت. متن از جامعه ملل بهخاطر ناکامی در پاسداری از اصول لیبرالی و استمرار نظام قدیمی سیاست قدرت انتقاد میکند. سازمان بینالمللی مؤثر باید بر پایه اصول تجارت آزاد، آزادی حرکت و حق تعیین سرنوشت بنا شود.
حمایت از اقلیتها. جامعه ملل باید توانایی حمایت از حقوق اقلیتهای ملی و تضمین برابری همه افراد فارغ از ملیت یا قومیت را داشته باشد. این مستلزم محدود کردن قدرت دولت و جلوگیری از تجاوز به آزادی فردی است.
راه صلح. هدف نهایی ایجاد نظام جهانی است که در آن جنگ غیرقابل تصور باشد. این تنها با ترویج ایدهها و نهادهای لیبرالی در سراسر جهان و پرورش روح همکاری و احترام متقابل میان ملتها ممکن است.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «لیبرالیسم» نوشته لودویگ فون میزس بهعنوان معرفیای موجز و روشن از اصول لیبرالیسم کلاسیک مورد تحسین قرار گرفته است. خوانندگان از دفاع میزس از بازارهای آزاد، مالکیت خصوصی و دولت محدود استقبال میکنند. بسیاری استدلالهای کتاب را قانعکننده میدانند، هرچند برخی میزس را به سادهسازی بیش از حد نقد میکنند. این اثر بهویژه در شرایط کنونی اهمیت دارد و نقطهنظری مقابل ایدئولوژیهای سوسیالیستی و مداخلهگر ارائه میدهد. اگرچه برخی سبک نوشتاری میزس را خشک میدانند، عدهای دیگر از طنز گاهوبیگاه و نقدهای تیزبینانهاش نسبت به دیدگاههای مخالف لذت میبرند. در مجموع، این کتاب بهعنوان متنی مهم برای درک اندیشه لیبرال شناخته میشود.