نکات کلیدی
۱. نقشهای جسورانه برای فرار که همهی انتظارات را به چالش کشید
ویلیام و الن کرفت، بردههایی در مکون جورجیا، در سال ۱۸۴۸ نقشهای خارقالعاده برای فرار طراحی کردند. آنها بهجای پنهان شدن، آشکارا سفر کردند و از فناوریهای روز خود بهره بردند: کشتیهای بخار، ارابههای صحنهای و مهمتر از همه، راهآهنی واقعی که ریلهای آن توسط بردگان کشیده شده بود. آنها با نقاب ارباب و برده و با واقعیت عشقشان بهعنوان زن و شوهر، قدرت و سیستمهای حملونقل مبتنی بر کار بردگان را به خدمت گرفتند.
الن، که پوستی روشن داشت، خود را بهعنوان یک آقا سفیدپوست جا زد و ویلیام نقش برده وفادار او را بازی کرد. این استراتژی جسورانه، دقیقاً از سیستمهای قدرت و حملونقل ساختهشده بر پایهی کار بردگان بهره برد. الن، که قامت کوچکی داشت، سینهاش را میبست و لباس مردانه میپوشید، از جمله کلاه بلند و چکمههای ضخیم برای افزایش قد. او بیماریهایی مانند روماتیسم و ناشنوایی را وانمود میکرد و با استفاده از باندپیچی و عینکهای سبزرنگ چهرهاش را پنهان میکرد تا از گفتگو یا امضای مدارک اجتناب کند. ویلیام، که قدبلند و پوست تیره داشت، کلاهی محترمانه بر سر گذاشته و نقش خدمتکار وفادار را ایفا میکرد.
این نقشه در عرض تنها چهار روز طراحی و اجرا شد و نیازمند برنامهریزی دقیق، دوخت و خرید اجزای لباس بهصورت جداگانه برای جلوگیری از شک بود. آنها میدانستند که اگر گرفتار شوند، مجازات سختی در انتظارشان است، احتمالاً جدایی یا بدتر، بهویژه برای الن که نقاب مرد سفیدپوست زدنش نقض عمیقی از نظم اجتماعی بود.
۲. سفری پرخطر که بر بازیگری و نقاب متکی بود
در لباسهایی ناآشنا و با موقعیتی غیرمعمول، آقای جانسون جوان به سمت ایستگاه حرکت میکرد، جایی که پیشتر بهعنوان خدمتکار برده خانم بردهدارش قدم گذاشته بود، شاید بستههایی حمل میکرد یا مراقب کودکان بود.
سفر بیش از هزار مایلی کرفتها از مکون به فیلادلفیا یک نمایش مداوم بود. الن بهعنوان آقای جانسون باید شخصیت خود را در تعامل با فروشندگان بلیت، کارکنان هتل و مسافران دیگر حفظ میکرد، حتی کسانی که او یا بردهدارانش را میشناختند. ویلیام باید نقش بردهای مطیع و مراقب نیازهای اربابش را بازی میکرد.
آنها با چالشها و موقعیتهای خطرناکی روبرو شدند: کارفرمای ویلیام در ایستگاه قطار مکون به دنبال او گشت؛ الن در قطار با اسکات کری، دوست بردهدارش، روبرو شد و با وانمود به ناشنوایی از مواجهه فرار کرد؛ یک تاجر برده در کشتی بخار پیشنهاد خرید ویلیام را داد که الن مالکیت خود را اثبات کرد؛ زنی در قطار ویلیام را بهعنوان برده فراریاش شناخت و مجبور شد صورتش را نشان دهد؛ و یک افسر در بالتیمور تحت قانون جدید برده فراری، درخواست اثبات مالکیت کرد.
بقای آنها کاملاً به قانعکننده بودن نقاب و توانایی الن در بداههپردازی تحت فشار وابسته بود. وفاداری آشکار ویلیام به «ارباب بیمار» اغلب شک و تردیدها را از بین میبرد و چهرهی مرد سفیدپوست مرفهی را که با برده وفادارش سفر میکند، تقویت میکرد.
۳. فرار آنها با انقلاب ناتمام آمریکا تلاقی داشت
داستان عشق آنها در زمانی از انقلاب آغاز میشود؛ انقلابی که در جنگ استقلال آمریکا ناتمام ماند و همچنان ادامه دارد.
فرار کرفتها در سال ۱۸۴۸ در دورهای از انقلابهای دموکراتیک گسترده در سراسر اروپا رخ داد که اخبار آن در ایالات متحده بازتاب عمیقی داشت. آمریکاییها این قیامها را جشن میگرفتند و آنها را با جنگ استقلال خود مقایسه میکردند، اما اغلب انقلاب ناتمام در خانه را نادیده میگرفتند؛ بردگی میلیونها نفر همچنان ادامه داشت.
سال ۱۸۴۸ همچنین شاهد تغییرات مهمی در داخل آمریکا بود: تصاحب سرزمینهای وسیع جدید از مکزیک که پرسشهایی درباره گسترش بردگی ایجاد کرد؛ افزایش مهاجرت که هویت ملی را به چالش کشید؛ قطبی شدن فزاینده بر سر بردگی که نظام سیاسی را تکهتکه کرد؛ و اولین کنوانسیون حقوق زنان در سنکا فالز که خواستار برابری بود.
جستجوی شخصی کرفتها برای آزادی عمیقاً با این مبارزات ملی درهمتنیده بود. آنها از اعلامیه استقلال («همه انسانها برابر آفریده شدهاند») و اصول کتاب مقدس («خداوند همه ملتها را از یک خون آفرید») الهام گرفتند و این ایدهها را به «انقلاب» خود تبدیل کردند. سفر آنها ریاکاری کشوری را که آزادی را در خارج جشن میگرفت اما در داخل آن را از مردم خود دریغ میکرد، برجسته ساخت.
۴. قانون برده فراری دامنه بردگی را به شمال گسترش داد
اکنون، کیلومترها دورتر در مکون، افرادی مانند کالینز میتوانستند بهتنهایی یا با نمایندگان خود به ایالتهای دیگر نفوذ کنند و بدون دخالت مقامات ایالتی، به کمیسیونرهای منصوب فدرال مراجعه کنند که قدرتهای گستردهای داشتند.
نقطه عطفی بود. مصالحه سال ۱۸۵۰ که برای کاهش تنشهای منطقهای طراحی شده بود، شامل قانون سختگیرانه جدید برده فراری بود. این قانون توانایی بردهداران را برای بازپسگیری فراریان بهشدت افزایش داد، کمک به فراریان را جرم فدرال اعلام کرد و حقوق قانونی پایهای مانند محاکمه با هیئت منصفه یا شهادت را از متهمان سلب کرد.
قدرتهای «اختاپوسی» این قانون به بردهداران اجازه میداد تا فراریان را حتی در ایالتهای آزاد تعقیب کنند و شهروندان و مقامات را مجبور به همکاری در بازداشت آنها کنند. کمیسیونرها تشویق میشدند که به نفع بردهداران حکم دهند (۱۰ دلار در مقابل ۵ دلار برای رد پرونده) و گروههای مسلح برای شکار فراریان تشکیل میشد.
این قانون امنیت نسبی فراریان در شمال را از بین برد. حتی سیاهپوستان آزاد نیز در معرض خطر ادعای نادرست و بردگی مجدد قرار گرفتند. این وضعیت بسیاری، از جمله کرفتها، را مجبور به انتخاب دشواری کرد: ماندن و خطر بازداشت یا فرار کامل از کشور.
۵. بوستون به میدان نبرد آزادی تبدیل شد
برای جورجیاییها که از دنیایی آمده بودند که قوانین علیه مالکیت اسب توسط سیاهپوستان وجود داشت، جایی که حتی سیاهپوست آزاد مسلح ممکن بود «سی و نه ضربه شلاق بر پشت برهنهاش» دریافت کند و آسیب رساندن به بدن یک سفیدپوست جرم اعدام بود، این واقعاً دنیایی وارونه بود.
پرونده کرفتها برای رابرت کالینز، بردهدار الن، آزمونی حیاتی برای قانون جدید برده فراری و تمایل شمال به اجرای آن بود. او دو مأمور، ویلیس هیوز و جان نایت، را به بوستون فرستاد تا آنها را بازپس گیرند و قصد داشت با این کار نمونهای بسازد و جایگاه سیاسی خود را تقویت کند.
جامعه سیاهپوستان بوستون و متحدان سفیدپوست ضد بردگی بهشدت بسیج شدند تا از کرفتها حمایت کنند: کمیتههای مراقبت برای هشدار و پنهان کردن فراریان تشکیل شد؛ نگهبانان مسلح از مغازه ویلیام و خانه امن هایدنها محافظت کردند؛ تیمهای حقوقی با شکایتها و احکام قضایی به تعقیبکنندگان برده فشار آوردند؛ و جمعیتها هیوز و نایت را در خیابانها رسوا و تعقیب کردند.
بردهگیران که به اقتدار مطلق در جنوب عادت داشتند، در بوستون شکار و تحقیر شدند. تلاشهای آنها برای استفاده از قانون با مقابلههای حقوقی و خشم عمومی روبرو شد و تضاد شدید در هنجارهای اجتماعی و قدرت مقاومت جمعی را نشان داد.
۶. انگلستان پناهگاه و صحنهای نوین برای فعالیتهای آنها بود
آنها از بردگی در جنوب جان سالم به در برده، از آدمربایان در شمال پیشی گرفتند و از قوانین کشوری که زمانی خانهشان بود فرار کردند.
با تهدید مداوم قانون برده فراری، کرفتها در اواخر سال ۱۸۵۰ تصمیم گرفتند ایالات متحده را ترک کنند و به انگلستان بروند. سفر دشوار آنها از اقیانوس اطلس، با طوفانها و بیماریها همراه بود، اما آنها را به سرزمینی رساند که بردگی در آن ممنوع بود و میتوانستند بدون ترس از بازداشت زندگی کنند.
در انگلستان، آنها به جامعه فعالی از طرفداران لغو بردگی پیوستند، از جمله شخصیتهای برجستهای مانند ویلیام ولز براون و هریت مارتینو. این شبکه حمایت، فرصتها و سکویی برای به اشتراک گذاشتن داستانشان با مخاطبان گستردهتر فراهم کرد.
کرفتها به سخنرانان محبوب در محافل سخنرانی بریتانیا تبدیل شدند و با روایت شخصی خود، وحشتهای بردگی آمریکایی را افشا کردند و حمایت برای جنبش لغو بردگی را جلب کردند. آنها سفرهای گستردهای داشتند، مخاطبان را مجذوب خود کردند و برای خود و جنبش بودجه جمعآوری کردند.
۷. داستان آنها هنجارهای نژاد، جنسیت و طبقه را به چالش کشید
وقتی الن ظاهر شد، مخاطبان بار دیگر گویی جریانی الکتریکی در سالن جاری شد.
نقاب الن بهعنوان یک آقا سفیدپوست و نقش ویلیام بهعنوان بردهاش، هنجارهای اجتماعی رایج را بهشدت به چالش کشید. اجرای آنها در سفر فرار و سپس در محافل سخنرانی، مخاطبان را مجبور کرد تا با دستهبندیهای سخت نژاد، جنسیت و طبقه روبرو شوند.
«برده سفیدپوست» الن با رنگ پوست روشن و رفتار زنانهاش، در کنار سابقه بردگیاش، پارادوکسی قدرتمند ایجاد کرد که مخاطبان را مجذوب خود کرد. ظاهر او کلیشههای بصری بردگی را به چالش کشید و بیعدالتی بندگیاش را غیرقابل انکار ساخت و واکنشهای عاطفی شدیدی برانگیخت.
نقض نقشهای جنسیتی نیز در فعالیتهای الن مشهود بود. نقش فعال او در فرار و سخنرانیهای عمومی، انتظارات سنتی از رفتار زنان را به چالش کشید. در حالی که برخی جسارت او را نگرانکننده میدانستند، بسیاری از فعالان زن شجاعت و استقلال او را ستودند و او را نمادی از قدرت و توانمندی زنان دیدند.
۸. شراکت پایدار آنها نیروی محرکه مبارزهشان برای آزادی بود
عشق آنها به یکدیگر، آنها را از مرزهای ایالتی و قارهها عبور داد و امکان داد تا با هم به دستاوردهایی برسند که شاید بهتنهایی هرگز نمیتوانستند.
رابطه ویلیام و الن، مبتنی بر احترام متقابل و آرزوی مشترک آزادی، نیروی محرکه فرار و زندگی بعدی آنها بود. آنها ازدواج بردهها را که قانوناً پذیرفته نشده بود، نادیده گرفتند و پیوند خود را با مراسم «دسته جارو» مقدس شمردند.
در سفر و فعالیتهایشان، اغلب نقشهای مکملی داشتند: الن بهعنوان ارباب سفر را ممکن میکرد و وفاداری آشکار ویلیام بهعنوان برده نقاب را تقویت میکرد. ویلیام معمولاً در سخنرانیهای عمومی پیشرو بود، در حالی که حضور و آرامش الن به همان اندازه تأثیرگذار بود.
با وجود فشارها و چالشهای فراوان، از جمله دورههای جدایی و اختلاف نظر در استراتژی، تعهد آنها به یکدیگر و به هدف لغو بردگی پایدار ماند. شراکت آنها گواهی بر قدرت عشق و هدف مشترک در غلبه بر سختیها بود.
۹. آنها بازگشتند تا زندگی نوینی در جنوب بسازند
اگرچه برنامهریزیشده بود که در جورجیا بمانند، اما در مزرعهای به نام هیکوری هیل در کارولینای جنوبی مستقر شدند.
پس از جنگ داخلی و لغو بردگی، کرفتها تصمیم شگفتانگیزی گرفتند و به جنوب، همان منطقهای که جان خود را برای فرار از آن به خطر انداخته بودند، بازگشتند. هدف آنها ساختن زندگی نوین و کمک به ارتقای زندگی بردگان سابق بود.
آنها در نهایت مزرعه و مدرسهای جمعی در مزرعه وودویل در جورجیا تأسیس کردند، مکانی که پیشتر بردهداری در آن جریان داشت. در اینجا تلاش کردند جامعهای خودکفا ایجاد کنند و آموزش و فرصتهایی برای بردگان سابق و فرزندانشان فراهم آورند.
تلاشهای آنها با مقاومتهایی مواجه شد، از جمله خشونت «سوارکاران شب» و چالشهای حقوقی از سوی حامیان سابق که مدیریت مالی آنها را زیر سؤال بردند. با این حال، آنها با استقامت ادامه دادند و تعهد عمیق خود به جامعه را نشان دادند.
۱۰. میراث آنها از طریق نسلهای فعالان ادامه یافت
نسل به نسل، اعضای بیشتری از خانواده به میراث ویلیام و الن بهعنوان آموزگاران، فعالان، دانشمندان، وکلا و شهروندان جهان ادامه دادند.
فرار و فعالیتهای کرفتها تأثیر عمیقی داشت و دیگران را به مقاومت در برابر بردگی الهام بخشید و به رشد جنبش لغو بردگی کمک کرد. داستان آنها نمادی قدرتمند از آرزوی انسانی برای آزادی و ریاکاری ادعاهای آزادی آمریکا شد.
کار آنها در وودویل، هرچند با چالشهای فراوان روبرو شد، آموزش و فرصتهایی برای نسلی از کودکان برده سابق فراهم کرد. تعهد آنها به خوداتکایی، آموزش و توانمندسازی جامعه اثری ماندگار برجای گذاشت.
نوادگان کرفتها میراث آنها را ادامه دادند و به آموزگاران، فعالان و رهبران در مبارزه مداوم برای حقوق مدنی و عدالت اجتماعی تبدیل شدند. نتیجهگیری این مسیر شجاعانه در شخصیت پگی تراتر داموند پریسیلی، یکی از اعضای نسلهای بعدی و فعال آزادی، تجلی یافته است.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «آقا و برده، شوهر و همسر» داستان فرار جسورانه الن و ویلیام کرفت از بردگی در سال ۱۸۴۸ را بازگو میکند. خوانندگان این اثر را بهخاطر پژوهش دقیق و روایت جذاب آن ستایش کردهاند و به هوشمندی و شجاعت این زوج اشاره میکنند. برخی از مخاطبان زمینه تاریخی کتاب را روشنگر دانستهاند، درحالیکه عدهای دیگر احساس کردهاند این بخش، داستان شخصی کرفتها را تحتالشعاع قرار داده است. روند روایت و میزان جزئیات کتاب نظرات متفاوتی را به همراه داشته؛ برخی آن را هیجانانگیز و برخی دیگر خشک یافتهاند. در مجموع، منتقدان اهمیت حفظ این بخش کمتر شناختهشده از تاریخ را ارج نهادهاند، هرچند دیدگاهها درباره نحوه ارائه آن متفاوت بوده است.
Similar Books







