نکات کلیدی
1. فرهنگ عامه یک ساخت اجتماعی است، نه یک خلق انفرادی
فرهنگ عامه هرگز محصول یک هنرمند تنها نیست، بلکه همیشه از فعالیت جمعی ناشی میشود که توسط شبکههای متصل از خالقان فرهنگی ایجاد میشود.
خلق مشترک. فرهنگ عامه، از موسیقی تا فیلمها، نتیجه یک نبوغ فردی نیست، بلکه تلاشی مشترک است که شامل بسیاری از افراد میشود. این شامل نه تنها هنرمندان، بلکه تولیدکنندگان، مهندسان، بازاریابان و حتی مخاطبانی است که کار را تفسیر و به آن معنا میدهند.
- آهنگ "SOS" ریحانا نمونهای بارز است که از آثار سافت سل، گلوریا جونز و سوپریمز الهام گرفته است.
- حتی هنرمندان به ظاهر انفرادی نیز به تیمهایی از نوازندگان، مهندسان استودیو و میکسکنندگان صدا وابستهاند.
- ماهیت جمعی تولید فرهنگی اهمیت روابط اجتماعی را در شکلگیری آنچه که محبوب میشود، نشان میدهد.
شبکههای متصل. این شبکهها از طریق تقسیم کار پیچیدهای سازماندهی شدهاند که شامل نقشها و مسئولیتهای تخصصی است. از گافهای جلوههای بصری تا ویراستاران، هر شرکتکنندهای به محصول نهایی کمک میکند.
- دنیای هنر شبکههایی از شرکتکنندگان است که تلاشهای مشترک آنها فیلمها، رمانها، آثار موسیقی، کتابهای کمیک، تبلیغات و غیره را خلق میکند.
- این شبکهها میتوانند رسمی، مانند کارکنان یک مجله، یا غیررسمی، مانند تیمهای موقتی که برای یک پروژه واحد تشکیل میشوند، باشند.
- ارتباط متقابل این شبکهها نشان میدهد که فرهنگ عامه یک پدیده اجتماعی است، نه یک پدیده فردی.
زمینه تاریخی. فرهنگ عامه بر پایه خلقهای گذشته بنا شده است، به طوری که هنرمندان از آثار قبلی الهام و مواد لازم را میگیرند. این فرآیند کشف دوباره و نوآوری تضمین میکند که اشکال فرهنگی در طول زمان تکامل یابند.
- "عشق آلوده" به عنوان یک آهنگ سول دهه 1960 آغاز شد، به یک آهنگ سینثپاپ دهه 80 تبدیل شد و در یک آهنگ R&B دهه 2000 نمونهبرداری شد.
- این موضوع ماهیت چرخهای فرهنگ عامه را نشان میدهد، جایی که آثار گذشته به طور مداوم دوباره تفسیر و به آنها زندگی جدیدی داده میشود.
- درک این زمینه تاریخی برای قدردانی از اهمیت اجتماعی و فرهنگی فرهنگ عامه ضروری است.
2. کارکردگرایی: فرهنگ عامه به عنوان چسب اجتماعی
رویکرد کارکردگرایانه به فرهنگ عامه بر این تأکید دارد که نمادها، آیینها و شیوههای مرتبط با تولید و مصرف آن میتوانند مردم را با ایجاد حس مشترک همبستگی اجتماعی به هم نزدیک کنند.
نمادها و آیینهای مشترک. مانند دین، فرهنگ عامه نمادها، آیینها و شیوههای مشترکی را فراهم میکند که همبستگی اجتماعی را تقویت میکند. به عنوان مثال، تیمهای ورزشی از لوگوها، رنگها و ماسکوتها برای ایجاد حس هویت جمعی در میان طرفداران استفاده میکنند.
- جشنهای ورزشی، مهمانیهای تیلگیت و آیینهای روز بازی حس سرزندگی جمعی، احساسی مشترک از وحدت و نزدیکی را ایجاد میکنند.
- این آیینها مرزهای نمادین ایجاد میکنند که "ما" را از "آنها" متمایز میکند و هویت گروهی را تقویت میکند.
- تجربه مشترک این آیینها به پیوند جوامع کمک میکند، حتی در شهرهای بزرگ و ناشناس.
سرزندگی جمعی. رویدادهای فرهنگی، مانند کنسرتها و رویدادهای تلویزیونی، میتوانند حس سرزندگی جمعی، یک تجربه عاطفی مشترک که افراد را متحد میکند، ایجاد کنند.
- کنسرتهای راک، مانند آنهایی که توسط U2 یا Grateful Dead برگزار میشود، حس جامعهای را در میان طرفداران ایجاد میکند.
- رویدادهای تلویزیونی، مانند سوپر باول یا جوایز آکادمی، مردم را در یک تجربه مشترک گرد هم میآورد، حتی اگر به صورت فیزیکی حاضر نباشند.
- این لحظات مشترک فرصتهایی برای تعامل اجتماعی و ابراز هویت جمعی فراهم میکنند.
بازتاب عمومی. فرهنگ عامه بستری برای بازتاب عمومی در مورد مسائل اجتماعی و وضعیت انسانی فراهم میکند. به عنوان مثال، شایعات مربوط به سلبریتیها به مردم اجازه میدهد تا در مورد موضوعات حساس مانند خیانت، اعتیاد به مواد مخدر و خشونت خانگی بدون اینکه به طور مستقیم خود را یا آشنایانشان درگیر کنند، بحث کنند.
- روایتهای ورزشی، مانند داستانهای قهرمانان و بازگشتها، افسانههای اخلاقی را ارائه میدهند که بر اخلاق کار و پشتکار تأکید میکنند.
- این داستانها الگوهایی برای بررسی وضعیت انسانی فراهم میکنند و به ما اجازه میدهند تا به زندگی و تجربیات خود فکر کنیم.
- با فراهم کردن یک زمینه مشترک برای بحث، فرهنگ عامه گفتوگوی عمومی در مورد مسائل اجتماعی مهم را تسهیل میکند.
3. نظریه انتقادی: فرهنگ عامه به عنوان ابزاری برای قدرت
بر اساس رویکرد انتقادی به فرهنگ عامه، ظهور برخی انواع فرهنگ عامه عمدتاً به توانایی آنها در بازتاب و تقویت قدرت اقتصادی و فرهنگی عظیم صنعت رسانههای جمعی نسبت داده میشود.
هژمونی و کنترل. نظریه انتقادی فرهنگ عامه را به عنوان ابزاری میبیند که توسط شرکتهای رسانهای قدرتمند برای حفظ تسلط خود استفاده میشود. این شرکتها، از طریق کنترل تولید و توزیع رسانه، خواستهها و باورهای ما را شکل میدهند.
- صنایع فرهنگی، مانند دیزنی، تایم وارنر و سونی، محصولات را ایجاد و ترویج میکنند که قدرت اقتصادی و فرهنگی آنها را تقویت میکند.
- این صنایع به تبلیغات و رسانههای جمعی وابستهاند تا خواستههای جدیدی برای کالاهای مصرفی ایجاد کنند و چرخه مصرف را ادامه دهند.
- این مدل از فرهنگ عامه به صورت از بالا به پایین نشان میدهد که این یک شکل از تسلط است، هرچند که به طور ظریف و اغلب غیرقابل مقاومت.
خواستههای تولید شده. به جای برآورده کردن نیازهای موجود، صنایع فرهنگی خواستههای جدیدی برای کالاهای مصرفی ایجاد میکنند، اغلب از طریق تبلیغات و جذابیت فرهنگ سلبریتی.
- برندهایی مانند کوکاکولا، نایک و استارباکس به نمادهای فراگیر مصرفگرایی تبدیل شدهاند و سلیقهها و ترجیحات ما را شکل میدهند.
- صنایع فرهنگی به سرگرمیهای فرمولی وابستهاند تا تخیل و خودجوشی ما را محدود کنند و ما را به مصرفکنندگان منفعل تبدیل کنند.
- این فرآیند دستکاری و نیازهای بازگشتی قدرت صنایع فرهنگی را تقویت میکند.
تقویت نابرابری. فرهنگ عامه اغلب نابرابریهای اجتماعی را با تداوم کلیشهها و ترویج مصرفگرایی تقویت میکند.
- بازنماییهای رسانهای از زنان، اقلیتها و فقرا اغلب کلیشههای منفی را تقویت میکند.
- صنایع فرهنگی اغلب از کارگران، هم در کشورهای توسعهیافته و هم در کشورهای در حال توسعه، بهرهبرداری میکنند تا سود را حداکثر کنند.
- با تقویت این نابرابریها، فرهنگ عامه به حفظ ساختارهای قدرت موجود کمک میکند.
4. تعاملگرایی: فرهنگ عامه به عنوان محصول تبادل اجتماعی
بر اساس این دیدگاه، سلیقههای مصرفی ما به شدت تحت تأثیر افرادی است که در اطراف ما هستند و بنابراین موفقیت برخی انواع فرهنگ عامه به تبلیغات با بودجه کلان بستگی ندارد، بلکه به تعاملات کوچک و گروهی بستگی دارد.
تأثیر اجتماعی. سلیقهها و ترجیحات ما تحت تأثیر تعاملات ما با همسالان، دوستان و خانواده شکل میگیرد. ارتباطات دهان به دهان و تأثیر همسالان نقش مهمی در گسترش فرهنگ عامه ایفا میکند.
- به عنوان مثال، محبوبیت نامهای نوزاد تحت تأثیر روندهای اجتماعی و انتخابهای دیگر والدین است.
- شبکههای اجتماعی ما، چه آنلاین و چه آفلاین، ما را در معرض ایدهها و اشکال فرهنگی جدید قرار میدهند.
- این تعاملات در سطح میکرو اغلب تأثیر بیشتری نسبت به تبلیغات رسانههای جمعی دارند.
رهبران نظر و متصلکنندهها. برخی افراد، مانند رهبران نظر و متصلکنندهها، نقش حیاتی در گسترش فرهنگ عامه ایفا میکنند.
- رهبران نظر متخصصانی در حوزههای فرهنگی خاص هستند که بر سلیقههای همسالان خود تأثیر میگذارند.
- متصلکنندهها شبکههای اجتماعی متنوعی را به هم متصل میکنند و روندهای فرهنگی را در گروههای مختلف گسترش میدهند.
- این افراد به عنوان مجرای گسترش فرهنگی عمل میکنند و محبوبیت محصولات و سبکهای جدید را شکل میدهند.
جامعههای تفسیر. مخاطبان فرهنگ عامه را بر اساس هویتهای اجتماعی و تجربیات زندگی خود تفسیر میکنند. این تفسیرهای مشترک جامعههای تفسیر را شکل میدهند که معنای اشیای فرهنگی را تعیین میکنند.
- به عنوان مثال، مردان بومی آمریکا ممکن است فیلمهای وسترن را متفاوت از مخاطبان سفیدپوست تفسیر کنند.
- زنان ممکن است معانی متفاوتی از رمانهای عاشقانه نسبت به مردان بیابند.
- این جامعههای تفسیر نشان میدهند که معنا در خود شیء فرهنگی نهفته نیست، بلکه به طور فعال توسط مصرفکنندگان آن ساخته میشود.
5. صنایع فرهنگی: تولید خواسته و مدیریت ریسک
در مقابل رویکرد کارکردگرایانه، که پیشنهاد میکند فرهنگ عامه چیزی است که ما به عنوان یک جامعه برای خود ایجاد میکنیم، رویکرد انتقادی مدلی از بالا به پایین از فرهنگ عامه به عنوان شکلی از تسلط ارائه میدهد.
قدرت متمرکز. صنایع رسانه و فرهنگ تحت تسلط تعداد کمی از شرکتهای چندملیتی، مانند سونی، تایم وارنر، دیزنی، ویاکام، سیبیاس، جنرال الکتریک و نیوز کورپوریشن هستند.
- این شرکتها کنترل تولید و توزیع بیشتر موسیقی، فیلمها، کتابها، تلویزیون و کابلهای بازاریابی انبوه جهان را در دست دارند.
- این تمرکز قدرت به این شرکتها اجازه میدهد تا سلیقههای فرهنگی را شکل دهند و جریان اطلاعات را کنترل کنند.
- قدرت اقتصادی این شرکتها تسلط فرهنگی آنها را تقویت میکند.
کاهش ریسک. صنایع فرهنگی در بازاری با عدم قطعیت بالا فعالیت میکنند، جایی که موفقیت پیشبینی آن دشوار است. برای کاهش ریسک، آنها به استراتژیهایی مانند کنوانسیونهای ژانر، قدرت ستاره و دنبالهها وابستهاند.
- آنها اغلب فرمولهای آشنا و برندهای شناختهشده را به جای محتوای نوآورانه یا تجربی ترجیح میدهند.
- آنها همچنین به آزمایش بازار و گروههای متمرکز برای ارزیابی ترجیحات مخاطب وابستهاند که اغلب منجر به تولید محصولات همگن و قابل پیشبینی میشود.
- این رویکرد ریسکگریز میتواند خلاقیت را سرکوب کند و تنوع پیشنهادات فرهنگی را محدود کند.
بازار ثانویه. بازار ثانویه، شامل فروش DVD، پخش مجدد و مجوزدهی، برای شرکتهای رسانهای به طور فزایندهای مهم شده است.
- این بازارها جریانهای درآمدی اضافی فراهم میکنند و ریسک مرتبط با تولیدات جدید را کاهش میدهند.
- آنها همچنین به شرکتها اجازه میدهند تا عمر محصولات خود را افزایش دهند و به مخاطبان جدید دست یابند.
- تمرکز بر بازارهای ثانویه میتواند بر نوع محتوایی که تولید میشود تأثیر بگذارد و محصولات با پتانسیل تجاری بلندمدت را ترجیح دهد.
6. طبقه و سلیقه: طبقهبندی اجتماعی فرهنگ
مخاطبان از هویتهای اجتماعی و تجربیات زندگی خود برای درک رسانه و فرهنگ عامه استفاده میکنند و کسانی که جهانبینی مشترکشان درک آنها از فرهنگ را به طور سیستماتیک شکل میدهد، جامعههای تفسیر نامیده میشوند.
فرهنگ بالا در مقابل فرهنگ پایین. به طور تاریخی، سلیقههای فرهنگی بر اساس خطوط طبقاتی طبقهبندی شدهاند، به طوری که فرهنگ بالا با نخبگان و فرهنگ پایین با طبقه کارگر مرتبط است.
- فرهنگ بالا شامل موسیقی کلاسیک، اپرا، باله و هنرهای زیبا است، در حالی که فرهنگ پایین شامل موسیقی عامه، ورزش و سرگرمیهای انبوه است.
- این تمایزها ذاتی نیستند، بلکه اجتماعی ساخته شده و از طریق نهادها و شیوههای فرهنگی تقویت میشوند.
- با این حال، این تمایزها به اندازهای که قبلاً بودند، واضح نیستند و بسیاری از افراد از طیف وسیعی از اشکال فرهنگی لذت میبرند.
مصرف نمایشی. طبقات بالا اغلب از مصرف فرهنگی به عنوان راهی برای نمایش ثروت و وضعیت خود استفاده میکنند. این شامل خرید کالاها و خدمات گرانقیمت و همچنین شرکت در فعالیتهای فرهنگی انحصاری است.
- مصرف نمایشی تنها به دست آوردن داراییهای مادی مربوط نمیشود، بلکه به نمایش سلیقه و ظرافت فرد نیز مربوط میشود.
- اجتناب از فرهنگ پایین نیز راهی برای طبقات بالا برای تمایز خود از تودهها است.
- با این حال، تمایل به تقلید از ثروتمندان یک انگیزه رایج برای مصرفکنندگان در تمام طبقات اجتماعی است.
سرمایه فرهنگی. سرمایه فرهنگی، که شامل دانش و تسلط بر اشکال فرهنگی نخبگان است، میتواند دارایی ارزشمندی در دنیای اجتماعی باشد.
- سرمایه فرهنگی میتواند از خانواده به ارث برسد و از طریق آموزش و تجربیات اجتماعی به دست آید.
- این سرمایه میتواند به سرمایه اقتصادی تبدیل شود و دسترسی به مشاغل با وضعیت بالا و شبکههای اجتماعی را فراهم کند.
- توزیع نابرابر سرمایه فرهنگی به بازتولید نابرابری اجتماعی کمک میکند.
7. عصر دیجیتال: بازسازی فرهنگ و مصرف
این فناوریهای رسانهای جدید—همچنین اشکال سازماندهی اجتماعی قرن شانزدهم، مانند گروههای مطالعه—برخی از تمایزات بین مصرف و تولید فرهنگی را محو میکنند و هم ابزارهای ساخت فرهنگ عامه را دموکراتیک میکنند و هم کنترل خالق را بر نحوه استفاده مصرفکنندگان کارآفرین از اشیای فرهنگی در دنیای واقعی کاهش میدهند.
اختلال دیجیتال. فناوریهای دیجیتال به طور بنیادی تولید، توزیع و مصرف فرهنگ عامه را تغییر دادهاند.
- اینترنت دسترسی به اطلاعات و ابزارهای خلاقانه را دموکراتیک کرده و به افراد اجازه میدهد تا محتوای خود را ایجاد و به اشتراک بگذارند.
- رسانههای دیجیتال مرزهای بین تولیدکنندگان و مصرفکنندگان را محو کردهاند، به طوری که مخاطبان به طور فعال در ایجاد و تفسیر فرهنگ شرکت میکنند.
- این تغییرات ساختارهای قدرت سنتی در صنایع رسانهای را به چالش کشیده است.
اشکال جدید تعامل. فناوریهای دیجیتال اشکال جدیدی از تعامل اجتماعی و ساخت جامعه را ایجاد کردهاند.
- شبکههای اجتماعی آنلاین، مانند فیسبوک و مایاسپیس، به افراد اجازه میدهند تا با دیگرانی که علایق و سلیقههای مشترکی دارند، ارتباط برقرار کنند.
- دنیای مجازی، مانند Second Life، فرصتهایی برای افراد فراهم میکند تا هویتها و روابط اجتماعی جدیدی ایجاد و کاوش کنند.
- این فضاهای دیجیتال به مکانهای مهمی برای ابراز فرهنگی و تعامل اجتماعی تبدیل شدهاند.
جستجوی اصالت. در دنیایی که با فرهنگ تولید انبوه و میانجیگری شده اشباع شده است، بسیاری از مصرفکنندگان به دنبال تجربیات و اشکال فرهنگی اصیل هستند.
- این جستجو برای اصالت میتواند به پذیرش سنتهای محلی، فرهنگهای بومی و کالاهای دستساز منجر شود.
- همچنین میتواند به رد فرهنگ اصلی و پذیرش اشکال بیان جایگزین یا زیرزمینی منجر شود.
- جستجوی اصالت یک فرآیند پیچیده و اغلب متناقض است که تحت تأثیر خواستههای فردی و نیروهای اجتماعی قرار دارد.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب Mix It Up با نظرات متنوعی مواجه شده و میانگین امتیاز آن ۳.۵۲ از ۵ است. خوانندگان از سبک نوشتاری قابل دسترس گرازیان و مثالهای معاصر او قدردانی میکنند که مفاهیم پیچیدهی جامعهشناسی را برای دانشجویان قابل فهم میسازد. این کتاب به خاطر رویکرد سادهاش به تأثیر فرهنگ و رسانه بر جامعه مورد تحسین قرار گرفته است. برخی آن را جذاب و آموزنده میدانند، در حالی که دیگران آن را بیش از حد ابتدایی یا فاقد عمق میدانند. انتقادات شامل آمارهای قدیمی، اشتباهات تایپی و عدم وجود دیدگاههای زنان است. بهطور کلی، این کتاب به عنوان یک منبع درسی مناسب برای معرفی مطالعات فرهنگ عامه در نظر گرفته میشود، هرچند نظرات در مورد دقت علمی آن متفاوت است.