نکات کلیدی
۱. سلطه بیسابقه دلار در جهان
دلار زبان مشترک بیچون و چرای بازارهای مالی و تجارت جهانی امروز است.
سلطه بیرقیب. دلار آمریکا جایگاهی بینظیر در عرصه مالی جهانی دارد که هیچ ارز دیگری، حتی «پیسههای هشتتایی» اسپانیا یا پوند استرلینگ بریتانیا، به آن نرسیدهاند. این سلطه که بیش از یک قرن قدمت دارد، همچنان قوی و پایدار است. این برتری در شاخصهای مختلفی نمایان است:
- ۹۰٪ معاملات ارز خارجی با دلار انجام میشود.
- نزدیک به ۶۰٪ ذخایر ارزی جهان به دلار نگهداری میشود.
- ۸۰٪ تجارت جهانی نفت و بیش از ۴۰٪ تجارت کالاها به دلار قیمتگذاری میشود.
تأثیرات شبکهای. استفاده گسترده دلار اثرات شبکهای قدرتمندی ایجاد کرده که آن را برای تجارت و امور مالی بینالمللی بسیار راحت و مقرونبهصرفه میکند. نقش دلار بهعنوان «ارز واسطه» باعث میشود تبدیل یک ارز خارجی به ارز دیگر اغلب از طریق دلار ارزانتر از تبدیل مستقیم باشد. این سهولت، جایگاه دلار را به زبان مشترک جهانی تجارت تثبیت میکند.
قوتهای بنیادین. سلطه دلار ریشه در چند نقطه قوت پایدار آمریکا دارد:
- اقتصاد آمریکا بزرگترین اقتصاد جهان است (بر اساس نرخهای بازار).
- بازارهای مالی آن عمیقترین، نقدشوندهترین و بازترین هستند.
- حاکمیت قانون قوی، حفاظت برتر از سرمایهگذاران خارجی را فراهم میکند.
- نظام دانشگاهی و سیاستهای مهاجرتی آمریکا استعدادها و سرمایههای جهانی را جذب میکند.
۲. رقبای گذشته ناکام ماندند
اتحاد جماهیر شوروی شاید زمانی رقیب نظامی جدی آمریکا بود، اما هرگز رقیب اقتصادی قابل توجهی نشد.
برنامهریزی مرکزی شوروی شکست خورد. با وجود رشد اولیه چشمگیر و دستاوردهای فناوری مانند سفر به فضا، اقتصاد برنامهریزیشده شوروی انعطافناپذیر و فسادپذیر بود و نتوانست با اقتصادهای بازار رقابت کند. روبل غیرقابل تبدیل آن هرگز فراتر از بلوک خود نفوذ قابل توجهی نیافت و با فروپاشی شوروی از بین رفت.
حباب ژاپن ترکید. از اواخر دهه ۱۹۷۰ تا اوایل ۱۹۹۰، ژاپن بهعنوان رقیب اقتصادی قدرتمند با تولید صنعتی برتر و نظام مالی پیشرفته شناخته میشد. اما فشار آمریکا از طریق توافق پلازا در ۱۹۸۵ باعث افزایش شدید ارزش ین شد که حباب داراییها را ایجاد کرد و در اوایل دهه ۹۰ ترکید. این همراه با:
- کاهش بازده سرمایهگذاری،
- کاهش جمعیت،
- افزایش رقابت از سوی اقتصادهای آسیایی دیگر،
رشد اقتصادی ژاپن را متوقف کرد و ین هرگز به رقیب جهانی تبدیل نشد.
تمرکز منطقهای یورو. ایجاد یورو دستاورد سیاسی قابل توجهی برای صلح و یکپارچگی اقتصادی اروپا بود. اما این ارز عمدتاً در اروپا محدود مانده است به دلیل:
- بازارهای بدهی دولتی پراکنده،
- نبود قدرت مالی مرکزی قوی،
- فقدان اتحادیه بانکی کامل،
- رشد اقتصادی کندتر نسبت به آمریکا.
بحران بدهی اروپا در ۲۰۱۰-۲۰۱۲ ضعفهای آن را آشکار کرد و مانع رقابت واقعی با دلار در سطح جهانی شد.
۳. چین: محدودیتهای رقیب کنونی
مشکلات رشد چین تنها تا حدی ناشی از کاهش بازده سرمایهگذاری است.
رشد چشمگیر اما کندشونده. تحول اقتصادی چین عظیم بوده و صدها میلیون نفر را از فقر نجات داده و آن را به دومین اقتصاد بزرگ جهان (یا بزرگترین بر اساس برابری قدرت خرید) تبدیل کرده است. اما مدل رشد آن که به شدت به سرمایهگذاری در املاک و زیرساختها متکی است، با کاهش بازده شدید مواجه است. این موضوع در موارد زیر مشهود است:
- سهم املاک و زیرساختها ۲۵ تا ۳۱ درصد تولید ناخالص داخلی است که از اسپانیا یا ایرلند پیش از بحران بالاتر است.
- ساختوساز بیش از حد در شهرهای «رده سوم» که منجر به کاهش قیمتها و املاک خالی شده است.
- بدهیهای خارج از ترازنامه عظیم نهادهای مالی محلی.
چالشهای متعدد. فراتر از املاک، چین با مشکلات دیگری روبروست که احتمالاً رشد آن را کند میکند:
- کاهش بهرهوری با رسیدن به مرزهای فناوری،
- تمرکز قدرت بیشتر تحت رهبری شی جینپینگ که وفاداری سیاسی را بر شایستگی فنی ترجیح میدهد،
- کاهش جمعیت به دلیل سیاستهای گذشته و هزینههای بالای زندگی،
- روندهای ضد جهانیشدن و سیاستهای بازگرداندن تولید به داخل غرب.
جدایی از دلار اجتنابناپذیر است. اگرچه اقتصاد چین ممکن است به سرعت پیشبینیشده آمریکا را پشت سر نگذارد، منافع استراتژیک آن در جدایی یوان از دلار است. چین در حال حاضر:
- بخش بیشتری از تجارت را به یوان قیمتگذاری میکند،
- خطوط مبادله یوان را آزمایش میکند،
- ارز دیجیتال بانک مرکزی خود (e-CNY) و سامانههای پرداخت موازی را توسعه میدهد تا تحریمهای احتمالی آمریکا را دور بزند.
۴. جذابیت خطرناک نرخهای ارز ثابت
مشکل نرخ ارز ثابت سختگیرانه در برابر دلار این است که سیاست پولی کشور را محدود میکند و باید نرخ بهره را همزمان با فدرال رزرو تغییر دهد.
ثبات در برابر شکنندگی. نرخهای ارز ثابت شفافیت و سادگی در تجارت فراهم میکنند و برای کشورهایی با ارزهای داخلی کمتر قابل اعتماد جذاباند. اما ذاتاً شکنندهاند و اغلب با فروپاشیهای مالی و بحرانهای ویرانگر همراهاند. این به دلیل «سهگانگی غیرممکن» است: یک کشور نمیتواند همزمان نرخ ارز ثابت، بازارهای سرمایه باز و سیاست پولی مستقل داشته باشد.
تاریخچه فروپاشیها. دهه ۱۹۹۰ شاهد موجی از بحرانهای نرخ ارز ثابت بود:
- مکزیک (۱۹۹۴): سقوط بیش از ۵۰٪ پزو با وجود NAFTA و نیاز به کمک مالی آمریکا و IMF.
- آسیا (۱۹۹۷-۹۸): تایلند، اندونزی و کره با کاهش شدید ارزش ارز و رکود عمیق مواجه شدند.
- روسیه (۱۹۹۸): سقوط نرخ روبل، ورشکستگی و بحران مالی جهانی.
- برزیل (۱۹۹۹): سقوط نرخ رئال، اما با موفقیت به سیاست هدفگذاری تورم گذار کرد.
- آرژانتین (۲۰۰۲): فروپاشی هیئت ارزی و بزرگترین ورشکستگی دولت در آن زمان.
سراب نرخهای ثابت. تجربه نشان میدهد با بازارهای سرمایه نسبتاً باز، نرخهای ارز ثابت سختگیرانه به ندرت بیش از پنج سال دوام میآورند. دولتها اغلب سعی میکنند آنها را بیش از حد حفظ کنند که منجر به ارزهای بیش از حد ارزشگذاری شده، کسری حساب جاری غیرقابل تحمل و حملات سفتهبازی میشود که ذخایر بانک مرکزی را تمام و بحران مالی گسترده ایجاد میکند.
۵. بازارهای نوظهور و سازگاری با سلطه دلار
با افزودن کمی «شن در چرخ» سیستمهای مالی خود، بدون کنترلهای سنگین، و با داشتن ذخایر کافی، بانکهای مرکزی آسیا میتوانند نرخ ارز را بهتر از آنچه اقتصاددانان تصور میکردند تثبیت کنند.
یادگیری از بحرانها. پس از بحرانهای دهه ۹۰، بسیاری از بازارهای نوظهور بهویژه در آسیا رویکرد جدیدی برای مدیریت سلطه دلار اتخاذ کردند که به «اجماع توکیو» معروف است. این شامل:
- انباشت عظیم ذخایر: جمعآوری ذخایر ارزی (عمدتاً دلار) برای خودبیمه در برابر خروج سرمایه و اجتناب از برنامههای IMF.
- تقویت مقررات داخلی: افزایش الزامات سرمایه بانکها برای محدود کردن ریسکهای وامگیری به دلار.
- افزایش استقلال بانک مرکزی: دادن اختیارات عملیاتی بیشتر به بانکهای مرکزی برای سیاست پولی پایدار.
نرمی در نرخ ارز. به جای نرخهای ثابت سختگیرانه، بسیاری از کشورها «نرخهای شناور مدیریتشده» یا «نرخهای خزنده» را پذیرفتند که نوسانات روزانه ملایم را مجاز میدانند و در عین حال برای تعدیل نوسانات بزرگ مداخله میکنند. این باعث ایجاد عدم قطعیت برای سفتهبازان و تشویق شرکتهای داخلی به پوشش ریسک ارزی شد. هدف کسب استقلال پولی نسبی بدون شناورسازی کامل بود.
تابآوری در شوکهای اخیر. این استراتژی تطبیقی موفقیت چشمگیری داشته است. در بحران مالی جهانی ۲۰۰۸-۰۹ و پاندمی ۲۰۲۰، بازارهای نوظهور بزرگ معمولاً بهتر از انتظار مقاومت کردند و اغلب با کاهش ارزش ارز خود شوکهای خارجی را جذب کردند. این در تضاد با آسیبپذیری آنها در دهههای قبل است.
۶. توهم ارزهای جهانی
بدون اتحاد سیاسی و مالی مکمل اتحاد پولی، ارز جهانی دستور کار اختلاف و بحران مالی است.
رویای بانکور کینز. جان مینارد کینز پس از جنگ جهانی دوم ارز جهانی «بانکور» را پیشنهاد داد که توسط «اتحادیه تسویه» صادر شود تا همکاری را تقویت و وابستگی به دلار را کاهش دهد. این چشمانداز آرمانی اما در آن زمان و امروز سیاسی غیرواقعبینانه است. ارز جهانی با چالشهای بسیار بزرگتری نسبت به یورو مواجه خواهد بود، از جمله:
- شکافهای عظیم درآمدی و تفاوتهای فرهنگی،
- شکافهای عمیق سیاسی بین کشورها،
- دشواری ذاتی ایجاد یک قدرت مالی جهانی.
حقوق برداشت ویژه (SDR): ارز شبهجهانی. SDR صندوق بینالمللی پول نزدیکترین تقریب به ارز جهانی است، اما صرفاً یک واحد حسابداری است که به سبدی از ارزهای اصلی وابسته است. این یک ارز واقعی نیست، توسط افراد خصوصی نگهداری نمیشود و ظرفیت «چاپ پول» آن برای کمک اغلب سوءتفاهم شده است:
- تخصیص SDR بر اساس سهم رأی در IMF است که به نفع کشورهای ثروتمند است.
- منابع مالی عملاً از کمکهای کشورهای ثروتمند تأمین میشود که اغلب با بدهی تأمین مالی شدهاند.
- این یک مکانیزم کمک غیرشفاف است، نه راهحلی جادویی و بدون هزینه.
رمزارزها: جذابیت زیرزمینی، محدودیت در جریان اصلی. رمزارزهایی مانند بیتکوین ارزش بنیادی خود را از اقتصاد زیرزمینی عظیم جهانی (برآورد شده ۱۷ تا ۳۶ درصد تولید ناخالص داخلی در بسیاری کشورها) میگیرند. اما آنها با موانع غیرقابل عبوری برای پذیرش گسترده در معاملات قانونی و مالیاتی روبرو هستند:
- دولتها ابزارهای قدرتمندی برای تنظیم، مالیاتستانی یا مصادره هر ارز خصوصی دارند.
- صرافیها که دسترسی کاربران را فراهم میکنند، در واقع بانک هستند و قابل تنظیماند.
- دولتها میتوانند استفاده از رمزارز را دشوار و پرهزینه کنند و اثرات شبکهای آن را خنثی سازند.
- استاندارد بیتکوین مشکلات استاندارد طلا را بازمیگرداند (کاهش قیمت، بحرانهای شدید).
۷. «امتیاز گزاف» دلار
آمریکا توانسته است کسری حساب جاری عظیمی را—گاهی تا ۶ درصد تولید ناخالص داخلی—سالها پشت سر هم تحمل کند.
هزینههای استقراض پایینتر. یکی از مزایای اصلی سلطه دلار، تمایل خارجیها به نگهداری حجم عظیمی از بدهی آمریکا است که نرخ بهره دولت آمریکا را کاهش میدهد. این به دلیل:
- عمق و نقدشوندگی بازارهای مالی آمریکا،
- تصور بدهی آمریکا بهعنوان امن و قابل معامله آسان،
- استفاده گسترده آن بهعنوان وثیقه در معاملات مالی جهانی که «بازده راحتی» ایجاد میکند.
قدرت و نفوذ مالی. فراتر از مزایای استقراض مستقیم، هژمونی دلار به آمریکا نفوذ ژئوپلیتیکی عظیمی میدهد:
- تحریمهای مسلح: توانایی اعمال تحریمهای مالی به جای مداخله نظامی، مانند مورد روسیه.
- دسترسی به اطلاعات: دسترسی ممتاز به اطلاعات پرداختها و تراکنشهای جهانی.
- قدرت تعیین قواعد: نفوذ در قوانین و سیاستهای بازارها و نهادهای مالی بینالمللی.
«بانکدار جهان». آمریکا بهعنوان واسطه مالی جهان عمل میکند، سرمایه امن خارجی را جذب و آن را در داراییهای پرریسکتر و بازده بالاتر در خارج سرمایهگذاری میکند (مانند سهام و سرمایهگذاری مستقیم خارجی). این ترکیب پرتفوی بهطور تاریخی بازده بالاتری برای سرمایهگذاران آمریکایی ایجاد کرده و بدهیهای خارجی را جبران میکند.
۸. هزینههای پنهان هژمونی دلار
آمریکا امروز بسیار بیشتر از هر کشور دیگری هزینه نظامی میکند: ۳.۷ درصد تولید ناخالص داخلی در ۲۰۲۴.
بار نظامی. حفظ جایگاه ابرقدرت جهانی که مکمل سلطه ارز است، هزینه بسیار بالایی دارد. بودجه نظامی آمریکا بسیار بیشتر از هر کشور دیگر است و متحدانش اغلب از هزینههای دفاعی آمریکا بهرهمند میشوند. این بار نامتناسب:
- در اواخر دهه ۱۹۸۰ حدود ۶.۸ درصد تولید ناخالص داخلی بود و در دوران جنگ ویتنام به ۱۱ درصد رسید.
- اگر امروز به ۶.۸ درصد بازگردد، به معنای ۹۰۰ میلیارد دلار اضافی سالانه است.
- منابع را برای برنامههای اجتماعی داخلی، زیرساختها و گذار به اقتصاد سبز محدود میکند.
ارائهدهنده بیمه جهانی. نقش دلار بهعنوان پناهگاه امن باعث میشود در بحرانهای جهانی ارزش آن افزایش یابد، زیرا سرمایهها به آمریکا سرازیر میشوند. این «بازده راحتی» برای دارندگان اوراق بهادار فراهم میکند، اما همچنین به معنای ارائه بیمه جهانی توسط آمریکا است. این میتواند منجر به:
- زیانهای نامتناسب در سرمایهگذاریهای خارجی آمریکا (که پرریسکترند) در دوران رکود شود.
- آمریکا «ضربه خوردن» در هنگام تنشهای مالی جهانی.
آسیبپذیری در برابر سیاستهای آمریکا. وابستگی جهان به دلار به این معناست که اشتباهات سیاست کلان اقتصادی آمریکا میتواند پیامدهای گسترده و ناپایداری در سطح جهانی داشته باشد. آمریکا این هزینههای خارجی را بهطور کامل در نظر نمیگیرد که ممکن است منجر به:
- ریسکپذیری بیش از حد در سیاستهای مالی یا پولی،
- اثرات موجی ناخواسته بر اقتصادهای دیگر شود.
۹. تهدیدات داخلی: بدهی و استقلال بانک مرکزی
بزرگترین خطرات برای سلطه دلار از درون است و مهم نیست کدام حزب در قدرت باشد، بهویژه اگر یکی از آنها بیش از حد قدرت داشته باشد.
روند بدهی غیرقابل تحمل. بدهی دولت آمریکا به ۱۲۱ درصد تولید ناخالص داخلی (میان ۲۰۲۴) رسیده که تقریباً چهار برابر سطح ۱۹۸۰ است و پیشبینی میشود تا ۱۶۶ درصد در ۲۰۵۴ افزایش یابد. این ناشی از:
- تمایل سیاسی به کاهش مالیات (جمهوریخواهان) و افزایش هزینهها (دموکراتها)،
- افزایش تعهدات سالمندی (تأمین اجتماعی، مدیکر) با پیر شدن جمعیت،
- باور گسترده به اینکه «کسریها مهم نیستند» به دلیل نرخهای بهره «پایین برای همیشه».
اشتباه «پایین برای همیشه». تصور اینکه نرخهای بهره واقعی برای همیشه بسیار پایین باقی بمانند، خوشخیالی خطرناکی است. اگرچه نرخها پس از ۲۰۰۸ نزدیک صفر بودند، تاریخ نشان میدهد این دورهها انحرافات موقتیاند. نیروهای افزایش نرخ شامل:
- افزایش عظیم بدهی جهانی (دولتی و خصوصی)،
- نیازهای سرمایهگذاری بیشتر (مثلاً مقابله با تغییرات اقلیمی، زیرساختهای هوش مصنوعی)،
- پایان «سود صلح» و افزایش تنشهای ژئوپلیتیکی،
- پیر شدن جمعیت و کاهش پسانداز.
حمله به استقلال بانک مرکزی. اعتماد به تعهد فدرال رزرو به ثبات قیمتها برای پول فیات حیاتی است. اما استقلال فدرال رزرو تحت فشار سیاسی فزاینده است:
- از چپ: درخواستها برای مقابله با نابرابری، عدالت اجتماعی و تغییرات اقلیمی که مأموریت و ابزارهای آن را گسترش میدهد،
- از راست: پیشنهادهایی برای محدود کردن قدرت فدرال رزرو، از جمله دخالت رئیسجمهور در نرخ بهره یا کاهش شدید کارکنان،
- خطر «گسترش مأموریت» که تمرکز اصلی فدرال رزرو بر ثبات قیمت را تضعیف میکند.
۱۰. پایان دوران پکس دلار؟
اگر سیاست بدهی بیرویه آمریکا با نرخهای بهره واقعی بالاتر و بیث
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «دلار ما، مشکل شما» بهخاطر تحلیل دقیق و ژرف خود از سلطه جهانی دلار آمریکا مورد تحسین فراوان قرار گرفته است. خوانندگان از توضیحات روشن روگاف درباره مفاهیم پیچیده اقتصادی، بهرهگیری او از خاطرات شخصی و دیدگاه متعادلش نسبت به چالشهای پیشرو استقبال کردهاند. این کتاب بهخاطر پوشش جامع رقابتهای تاریخی ارزها، ارزهای جایگزین و تهدیدهای احتمالی برای برتری دلار، بسیار مورد ستایش قرار گرفته است. اگرچه برخی بخشها را فنی میدانند، اما بیشتر منتقدان آن را مطالعهای ضروری برای درک امور مالی جهانی میدانند و بهخاطر دسترسیپذیری و هشدارهای بهموقع درباره چالشهای مالی آمریکا توصیه میکنند.