نکات کلیدی
1. جهانبینیها وابستگیهای سیاسی و ترجیحات شخصی را شکل میدهند
اگر جهان را خطرناکتر ببینید، پس جان وین یا کلینت ایستوود—قدرت و استقامت—پادزهر است.
دیدگاه بنیادی: جهانبینی افراد که با درک آنها از خطر در جهان شکل میگیرد، نه تنها بر وابستگیهای سیاسی بلکه بر ترجیحات شخصی آنها نیز تأثیر میگذارد. کسانی که جهان را خطرناکتر میبینند، تمایل دارند به ایدئولوژیهای سیاسی محافظهکار و رهبرانی که قدرت و ثبات را نشان میدهند، گرایش پیدا کنند.
تأثیر فراگیر: این جهانبینی فراتر از سیاست میرود و بر انتخابها در زمینههای زیر تأثیر میگذارد:
- محل سکونت: مناطق روستایی در مقابل مناطق شهری
- شغل: زمینههای سنتی در مقابل نوآورانه
- آموزش: پیگیریهای عملی در مقابل نظری
- سرگرمی: متعارف در مقابل پیشرو
- انتخابهای مصرفکننده: برندهای معتبر در مقابل محصولات جدید
همراستایی جهانبینیها با احزاب سیاسی، قطببندی را تشدید کرده است، زیرا مردم به طور فزایندهای کسانی را که دیدگاههای مخالف دارند، به عنوان افرادی اساساً متفاوت و بالقوه تهدیدکننده برای شیوه زندگی خود میبینند.
2. جهانبینیهای ثابت و سیال نمایانگر دیدگاههای متضاد زندگی هستند
اصطلاح "ثابت" افرادی را توصیف میکند که نسبت به تغییرات اجتماعی و فرهنگی محتاطتر هستند و بنابراین بیشتر در راههای خود ثابتقدم، نسبت به بیگانگان مشکوکتر و با آشنا و قابل پیشبینی راحتتر هستند.
جهانبینی ثابت: مشخصههای آن عبارتند از:
- ترجیح برای ثبات و سنت
- شک به بیگانگان و تغییر
- تأکید بر سلسلهمراتب و اقتدار
- نیاز قوی به بسته شدن شناختی
جهانبینی سیال: مشخصههای آن عبارتند از:
- باز بودن به تجربیات جدید و تنوع
- پذیرش تغییرات اجتماعی و فرهنگی
- ترجیح برای ساختارهای برابر
- راحتی با ابهام و ظرافت
این جهانبینیها نحوه تفسیر اطلاعات، تصمیمگیری و تعامل با دیگران را شکل میدهند. در حالی که اکثر مردم در جایی بین این افراطها قرار دارند، قطببندی سیاستهای آمریکایی به طور فزایندهای مردم را به یکی از دو سر طیف سوق داده است.
3. ترجیحات والدین جهانبینیهای عمیقریشه را آشکار میکند
برای درک ارتباط بین جهانبینی و سیاست، به یک حکایت که توسط مجری MSNBC، جو اسکاربورو، یک نماینده سابق جمهوریخواه، در یک مستند تلویزیونی در سال 2013 به اشتراک گذاشته شده است، توجه کنید.
سوالات آشکارکننده: چهار سوال ساده درباره ویژگیهای مطلوب در کودکان میتواند بینشهای عمیقی درباره جهانبینی فرد ارائه دهد:
- استقلال در مقابل احترام به بزرگان
- اطاعت در مقابل خوداتکایی
- کنجکاوی در مقابل آداب خوب
- ملاحظهگری در مقابل رفتار خوب
پیامدها: این ترجیحات نگرشهای بنیادی نسبت به:
- اقتدار و سلسلهمراتب
- هنجارها و سنتهای اجتماعی
- کاوش و ریسکپذیری
- روابط بینفردی
پاسخها به این سوالات به شدت با وابستگیهای سیاسی و نگرشها در مسائل مختلف، از مهاجرت و سیاست خارجی تا برنامههای اجتماعی و ارزشهای فرهنگی همبستگی دارد. درک این ارتباطات میتواند بینشهای ارزشمندی درباره ریشههای تقسیمات سیاسی و راههای بالقوه برای پل زدن آنها ارائه دهد.
4. سیاستهای جهانبینی تعصب و قطببندی را تشدید میکند
امروزه طرفداران حزبی بیشتر از اعضای حزب مخالف نسبت به افراد از نژادها و قومیتهای دیگر تعصب نشان میدهند، با وجود اینکه تعصب نژادی همچنان در آمریکا زنده و فعال است.
ذهنیت قبیلهای: همراستایی جهانبینیها با احزاب سیاسی منجر به تشدید خصومت حزبی شده است. مردم به طور فزایندهای اعضای حزب مخالف را نه تنها به عنوان رقبای سیاسی، بلکه به عنوان افرادی اساساً متفاوت و بالقوه تهدیدکننده برای شیوه زندگی خود میبینند.
پیامدها:
- کاهش تمایل به سازش
- افزایش جدایی اجتماعی بر اساس خطوط سیاسی
- ادراکات تحریفشده از مخالفان سیاسی
- استدلال انگیزشی و تعصب تأییدی
- فرسایش هویت ملی مشترک
این قطببندی شدید یافتن زمینه مشترک در مسائل مهم را به طور فزایندهای دشوار میکند و عملکرد نهادهای دموکراتیک را تهدید میکند. همچنین محیطی حاصلخیز برای افراطگرایی سیاسی و عوامفریبی ایجاد میکند.
5. مصرف رسانهای تقسیمات سیاسی مبتنی بر جهانبینی را تقویت میکند
گرایش آمریکاییهای حزبی به سمت رسانههای خبری که با جهانبینی آنها همخوانی دارد، تنها با گذشت زمان برجستهتر شده است.
اتاقهای پژواک: گسترش رسانههای حزبی و الگوریتمهای رسانههای اجتماعی اکوسیستمهای اطلاعاتی ایجاد کرده است که جهانبینیها و باورهای سیاسی موجود را تقویت میکنند.
عوامل کلیدی:
- مواجهه انتخابی با منابع همفکر
- تعصب تأییدی در پردازش اطلاعات
- تقویت اجتماعی درون حبابهای ایدئولوژیک
- بیاعتمادی به منابع رسانهای اصلی یا مخالف
پیامدها:
- افزایش قطببندی و تعصب حزبی
- کاهش توانایی یافتن زمینه مشترک
- گسترش اطلاعات نادرست و نظریههای توطئه
- فرسایش حقایق و واقعیت مشترک
این چشمانداز رسانهای یافتن دیدگاههای متنوع و به چالش کشیدن باورهای خود را برای مردم به طور فزایندهای دشوار میکند و شکاف جهانبینی در سیاست و جامعه را بیشتر تثبیت میکند.
6. ترس و عدم اطمینان میتواند ترجیحات سیاسی را به سمت اقتدارگرایی تغییر دهد
هنگامی که انسانها توسط ترس مصرف میشوند، غرایز بقا به پیش میآیند. تحت این شرایط، اصول بلندپروازانه و ایدهآلهای انتزاعی بعید است که شکوفا شوند.
غرایز اولیه: در زمانهای تهدید یا عدم اطمینان درکشده، حتی افرادی با جهانبینیهای سیالتر ممکن است پذیرای رهبران و سیاستهای اقتدارگرا شوند که وعده امنیت و ثبات میدهند.
عواملی که میتوانند این تغییر را تحریک کنند:
- بیثباتی اقتصادی
- حملات تروریستی یا جرم و جنایت خشونتآمیز
- تغییرات اجتماعی یا فرهنگی سریع
- تهدیدات درکشده به هویت ملی
پیامدهای سیاسی:
- افزایش حمایت از رهبران قوی و قاطع
- تمایل به فدا کردن آزادیهای مدنی برای امنیت
- افزایش بیگانههراسی و ملیگرایی
- کاهش تحمل برای مخالفت یا دیدگاههای اقلیت
درک این پویایی روانشناختی برای حفاظت از نهادها و ارزشهای دموکراتیک در زمانهای بحران یا آشفتگی اجتماعی بسیار مهم است.
7. سیاستهای جهانبینی هنجارها و نهادهای دموکراتیک را تهدید میکند
درخواستهای بیپرده به بیگانههراسی و ترس بیشتر هرگونه حس مشترک آمریکاییها را تضعیف میکند.
فرسایش هنجارهای دموکراتیک: تشدید سیاستهای مبتنی بر جهانبینی منجر به افزایش چالشها برای هنجارها و نهادهای دموکراتیک دیرینه شده است.
جنبههای تهدیدشده دموکراسی:
- مطبوعات آزاد و استقلال رسانهای
- استقلال قضایی
- احترام به حقوق اقلیتها
- انتقال مسالمتآمیز قدرت
- ایمان به فرآیندهای دموکراتیک
تمایلات اقتدارگرایانه: رهبرانی که به جهانبینیهای ثابت متوسل میشوند، اغلب از تاکتیکهایی استفاده میکنند که محافظتهای دموکراتیک را تضعیف میکنند:
- حمله به اعتبار رسانهها و نهادها
- قربانی کردن گروههای اقلیت
- ترویج نظریههای توطئه
- تشویق بیاعتمادی به فرآیندهای انتخاباتی
این فرسایش هنجارها و نهادهای دموکراتیک تهدیدی قابل توجه برای ثبات و عملکرد بلندمدت جوامع دموکراتیک است.
8. شکاف جهانبینی فراتر از ایالات متحده به اروپا گسترش مییابد
به نظر میرسد سیاستهای اروپایی در حال سازماندهی مجدد حول یک شکاف مبتنی بر جهانبینی مشابه با آنچه که سیستم سیاسی در ایالات متحده را شکسته است، هستند.
پدیده جهانی: ظهور سیاستهای جهانبینی منحصر به ایالات متحده نیست، بلکه در بسیاری از کشورهای اروپایی نیز مشهود است.
تمهای مشترک:
- احساسات ضد مهاجرت
- شک و تردید نسبت به یکپارچگی اروپایی
- احیای جنبشهای ملیگرایانه
- درخواستهای عوامفریبانه به اضطراب فرهنگی
مطالعات موردی:
- برگزیت در بریتانیا
- ظهور آلترناتیو برای آلمان (AfD)
- موفقیت جبهه ملی مارین لوپن در فرانسه
- افزایش محبوبیت احزاب راستگرا در اسکاندیناوی
درک ماهیت جهانی این روند برای توسعه استراتژیهای مؤثر برای مقابله با چالشهای ناشی از سیاستهای جهانبینی و حفظ ثبات سیستمهای دموکراتیک در سراسر جهان بسیار مهم است.
9. پل زدن شکاف جهانبینی نیازمند درک و همدلی است
زمانی که سیاست به طور مرکزی درباره اندازه دولت و میزان مالیات بود، اختلافات حاصل درباره اصول حکومتی بود که، صادقانه بگوییم، اکثر آمریکاییها به آن اهمیت کمی میدهند.
علل ریشهای: پرداختن به چالشهای ناشی از سیاستهای جهانبینی نیازمند درک عمیق از عوامل روانشناختی و اجتماعی است که این تقسیمات را هدایت میکنند.
گامهای کلیدی:
- شناخت اعتبار جهانبینیهای مختلف
- پرورش همدلی و درک در سراسر تقسیمات
- شناسایی ارزشهای مشترک و زمینههای مشترک
- ترویج تعاملات و تجربیات اجتماعی متنوع
- پرداختن به اضطرابهای اقتصادی و اجتماعی زیربنایی
راهحلهای بالقوه:
- ابتکارات آموزشی متمرکز بر تفکر انتقادی و سواد رسانهای
- اصلاحات سیاسی برای کاهش بنبست حزبی و تشویق به سازش
- تلاشهای جامعهسازی برای پل زدن تقسیمات اجتماعی و فرهنگی
- سیاستهای اقتصادی که به نابرابری و ناامنی میپردازند
در نهایت، پل زدن شکاف جهانبینی نیازمند تلاش و تعهد پایدار از سوی افراد، جوامع و نهادها برای بازسازی اعتماد و یافتن هدف مشترک در جهانی به طور فزاینده متنوع و به هم پیوسته است.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب پریوس یا پیکاپ؟ به بررسی شکاف سیاسی در آمریکا از منظر دیدگاههای "ثابت" و "سیال" میپردازد. نویسندگان این اثر بر این باورند که این دیدگاهها انتخابهای مصرفکنندگان، وابستگیهای سیاسی و نگرشهای اجتماعی را شکل میدهند. در حالی که برخی از خوانندگان این پیشفرض را بصیرتآمیز و با دادههای مستند میدانستند، دیگران کتاب را به خاطر سادهسازی بیش از حد و تعصب مورد انتقاد قرار دادند. بسیاری از تحلیلهای کتاب در مورد قطبیسازی را مورد تحسین قرار دادند، اما احساس کردند که راهحلهایی در آن ارائه نشده است. سبک نوشتاری کتاب نظرات متفاوتی را به خود جلب کرد و برخی آن را تکراری یافتند. بهطور کلی، خوانندگان این کتاب را تحریککنندهی تفکر دانستند، حتی اگر همه با نتایج آن موافق نبودند.