نکات کلیدی
1. معاملهگری کمی: فراتر از تحلیل تکنیکال
معاملهگری کمی، که به عنوان معاملهگری الگوریتمی نیز شناخته میشود، به خرید و فروش اوراق بهادار بر اساس تصمیمات خرید/فروش الگوریتمهای کامپیوتری اشاره دارد.
تعریف معاملهگری کمی. معاملهگری کمی یا معاملهگری الگوریتمی از الگوریتمهای کامپیوتری برای اتخاذ تصمیمات خرید و فروش بر اساس دادههای تاریخی و استراتژیهای آزمایششده استفاده میکند. این روش فراتر از تحلیل تکنیکال است و دادههای بنیادی مانند درآمد، جریان نقدی و حتی رویدادهای خبری را در بر میگیرد که همه به ورودیهای قابل اندازهگیری برای تحلیل کامپیوتری تبدیل میشوند. هدف این رویکرد حذف احساسات و سوگیریهای ذهنی از تصمیمات معاملاتی است.
کمیتسازی اطلاعات. هستهی معاملهگری کمی در تبدیل اطلاعات به فرمت قابل درک برای کامپیوترها نهفته است. این شامل دادههای قیمتی و همچنین دادههای بنیادی، احساسات خبری و عوامل دیگر است. توانایی پردازش حجم زیادی از دادهها به سرعت و به صورت سیستماتیک، یک مزیت کلیدی در معاملهگری کمی به شمار میآید.
عینیت و اتوماسیون. با تکیه بر الگوریتمها، معاملهگری کمی به دنبال حذف سوگیریهای احساسی است که میتواند معاملهگران انسانی را تحت تأثیر قرار دهد. هدف ایجاد سیستمی است که به طور مداوم یک استراتژی تعریفشده را اجرا کند، بدون توجه به شرایط بازار یا احساسات شخصی. این نیازمند درجه بالایی از اتوماسیون است، از جمعآوری دادهها تا اجرای سفارشات.
2. دموکراتیزه کردن معاملهگری کمی
اگر شما چند دوره در سطح دبیرستان در ریاضیات، آمار، برنامهنویسی کامپیوتری یا اقتصاد گذراندهاید، احتمالاً به اندازهی هر کس دیگری برای مواجهه با برخی از استراتژیهای پایهای آربیتراژ آماری واجد شرایط هستید.
دسترسپذیری معاملهگری کمی. برای شروع معاملهگری کمی نیازی به مدرک پیشرفته در ریاضیات یا علوم کامپیوتر نیست. دانش پایهای از آمار، اکسل و شاید برخی مهارتهای برنامهنویسی برای بررسی استراتژیهای آربیتراژ آماری کافی است. این امر زمینه را برای طیف وسیعتری از افراد باز میکند.
تراز کردن میدان. ظهور معاملهگران کمی مستقل، سلطهی بازیگران نهادی را به چالش میکشد. با منابع و قدرت محاسباتی محدود، افراد میتوانند استراتژیها را آزمایش و اجرا کنند و احتمالاً از شرکتهای بزرگتر پیشی بگیرند. این امر با تمرکز بر استراتژیهای ساده و سودآور و اجتناب از نظریههای پیچیدهتر حاصل میشود.
تجربه به جای تحصیلات. تجربه عملی و سابقهی اثباتشده بیشتر از مدارک تحصیلی ارزشمند است. بسیاری از معاملهگران کمی موفق از زمینههای متنوعی از جمله برنامهنویسی کامپیوتری، مالی و حتی زمینههای غیرمرتبط مانند بیوشیمی یا معماری میآیند. کلید موفقیت داشتن رویکردی سیستماتیک به سود و درک قوی از مدیریت ریسک است.
3. اهمیت آزمون مجدد و چالشهای آن
یک تفاوت کلیدی بین فرآیند مدیریت سرمایهگذاری سنتی و فرآیند سرمایهگذاری کمی، امکان آزمون مجدد یک استراتژی سرمایهگذاری کمی برای مشاهدهی عملکرد آن در گذشته است.
اعتبارسنجی استراتژیها. آزمون مجدد برای ارزیابی عملکرد تاریخی یک استراتژی معاملهگری کمی حیاتی است. این فرآیند شامل شبیهسازی عملکرد استراتژی در گذشته با استفاده از دادههای تاریخی است. این فرآیند به معاملهگران کمک میکند تا پتانسیل سودآوری، پروفایل ریسک و نقاط ضعف استراتژی را درک کنند.
پلتفرمهای رایج. آزمون مجدد میتواند با استفاده از پلتفرمهای مختلفی انجام شود، از ابزارهای پایهای مانند اکسل تا گزینههای پیشرفتهتر مانند MATLAB، Python و R. هر پلتفرم نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارد، به طوری که اکسل استفاده آسانی دارد اما در پیچیدگی محدود است و MATLAB، Python و R قابلیتهای تحلیلی پیشرفتهتری را ارائه میدهند.
اجتناب از چالشها. آزمون مجدد بدون چالشهای خود نیست. چالشهای رایج شامل سوگیری پیشنگر (استفاده از اطلاعات آینده برای اتخاذ تصمیمات گذشته)، سوگیری بقای شرکتها (حذف دادههای شرکتهایی که دیگر وجود ندارند) و سوگیری جستجوی داده (بهینهسازی بیش از حد پارامترها برای تطابق با دادههای تاریخی) است. آزمون مجدد دقیق نیازمند توجه دقیق به این خطاهای بالقوه است.
4. ساختار کسبوکار: معاملهگری خردهفروشی در مقابل معاملهگری اختصاصی
تصمیمگیری برای اینکه به معاملهگری خردهفروشی بپردازید یا به یک شرکت معاملهگری اختصاصی بپیوندید، معمولاً بر اساس نیاز شما به سرمایه، سبک استراتژی شما و سطح مهارت شما است.
انتخاب ساختار. هنگام راهاندازی یک کسبوکار معاملهگری کمی، شما گزینهی افتتاح یک حساب کارگزاری خردهفروشی یا پیوستن به یک شرکت معاملهگری اختصاصی را دارید. هر ساختار مزایا و معایب خاص خود را از نظر نیازهای سرمایه، اهرم، مسئولیت و محدودیتهای معاملاتی دارد.
معاملهگری خردهفروشی. معاملهگری خردهفروشی استقلال کامل و حفاظت بهتر از سرمایه را ارائه میدهد، اما معمولاً با اهرم کمتری همراه است. معاملهگران تحت قوانین SEC قرار دارند و مسئول مدیریت ریسک خود هستند. این ساختار برای معاملهگران با تجربه و سرمایه کافی و تمایل به خودمختاری مناسب است.
معاملهگری اختصاصی. شرکتهای معاملهگری اختصاصی اهرم بالاتر و آموزشهای بالقوه بیشتری را فراهم میکنند، اما محدودیتهای بیشتری را تحمیل کرده و حفاظت کمتری از سرمایه ارائه میدهند. معاملهگران تحت قوانین و مقررات شرکت قرار دارند و ممکن است مجبور به تقسیم سود شوند. این ساختار برای معاملهگرانی که به سرمایه بیشتری و راهنمایی نیاز دارند و مایل به معامله تحت شرایط خاص هستند، مناسب است.
5. ساختن و اتوماسیون سیستم معاملاتی خود
یک سیستم کاملاً خودکار این مزیت را دارد که خطاها و تأخیرهای انسانی را به حداقل میرساند.
اتوماسیون فرآیند. یک سیستم معاملاتی خودکار (ATS) دادههای بازار را دریافت کرده، الگوریتمهای معاملاتی را اجرا کرده و سفارشات را برای اجرا به یک کارگزاری ارسال میکند. اتوماسیون خطاها و تأخیرهای انسانی را به حداقل میرساند که برای استراتژیهای با فرکانس بالا حیاتی است. سطح اتوماسیون میتواند از نیمهخودکار تا کاملاً خودکار متغیر باشد.
سیستمهای نیمهخودکار. سیستمهای نیمهخودکار شامل مراحل دستی در فرآیند تولید یا ارسال سفارش هستند. این سیستمها برای استراتژیهای با فرکانس پایینتر که سرعت در آنها چندان حیاتی نیست، مناسب هستند. آنها معمولاً شامل استفاده از ابزارهایی مانند اکسل یا MATLAB برای تولید سفارشات و سپس ارسال دستی آنها از طریق یک پلتفرم کارگزاری هستند.
سیستمهای کاملاً خودکار. سیستمهای کاملاً خودکار کل فرآیند معاملاتی را بدون دخالت انسانی اجرا میکنند. این سیستمها به یک کارگزاری با API نیاز دارند و معمولاً به زبانهای برنامهنویسی مانند Java، C# یا C++ نوشته میشوند. این سیستمها برای استراتژیهای با فرکانس بالا که سرعت و دقت در آنها بسیار مهم است، ضروری هستند.
6. مدیریت پول و ریسک: معیار کلی
معاملهگر مستقل ایدهآل کمی، بنابراین کسی است که تجربهای قبلی در زمینه مالی یا برنامهنویسی کامپیوتری دارد، پسانداز کافی برای تحمل ضررهای اجتنابناپذیر و دورههای بدون درآمد دارد و احساسات او تعادل مناسبی بین ترس و طمع یافته است.
تعادل ریسک و پاداش. مدیریت پول و ریسک برای بقای بلندمدت در معاملهگری کمی حیاتی است. هدف محدود کردن افتها در حالی که رشد ثروت را به حداکثر میرساند، است. این شامل اتخاذ تصمیمات استراتژیک در مورد تخصیص سرمایه، اهرم و اندازهگیری موقعیتها است.
معیار کلی. معیار کلی فرمولی است که برای تعیین نسبت بهینه سرمایهای که باید به یک استراتژی معاملاتی اختصاص یابد، استفاده میشود. این فرمول به دنبال حداکثر کردن رشد ثروت در بلندمدت در حالی که از ورشکستگی جلوگیری میکند، است. این فرمول به بازده مورد انتظار استراتژی و انحراف معیار آن توجه میکند.
ملاحظات عملی. در عمل، معاملهگران معمولاً از بخشی از اهرم کلی (به عنوان مثال، نیمهکلی) برای در نظر گرفتن عدم قطعیتها در برآورد پارامترها و ماهیت غیرگاوسی توزیعهای بازده استفاده میکنند. آنها همچنین ممکن است محدودیتهای اضافی بر اندازه پرتفوی اعمال کنند تا از ضررهای بالقوه جلوگیری کنند.
7. استراتژیهای بازگشت به میانگین در مقابل استراتژیهای مومنتوم
استراتژیهای معاملاتی تنها در صورتی میتوانند سودآور باشند که قیمتهای اوراق بهادار یا به میانگین خود بازگردند یا در حال حرکت باشند.
دو رویکرد بنیادی. استراتژیهای معاملاتی کمی را میتوان به طور کلی به استراتژیهای بازگشت به میانگین و استراتژیهای مومنتوم تقسیم کرد. استراتژیهای بازگشت به میانگین از تمایل قیمتها به بازگشت به سطح میانگین خود سود میبرند، در حالی که استراتژیهای مومنتوم از تمایل قیمتها به ادامه حرکت در همان جهت سود میبرند.
بازگشت به میانگین. استراتژیهای بازگشت به میانگین شامل خرید اوراق بهادار زمانی است که قیمتهای آنها نسبت به میانگین خود پایین است و فروش آنها زمانی است که قیمتهای آنها بالا است. این استراتژیها بر اساس فرضیهای است که قیمتها در نهایت به میانگین خود بازمیگردند.
مومنتوم. استراتژیهای مومنتوم شامل خرید اوراق بهادار است که اخیراً عملکرد خوبی داشتهاند و فروش اوراق بهادار است که اخیراً عملکرد ضعیفی داشتهاند. این استراتژیها بر اساس فرضیهای است که قیمتها به حرکت در همان جهت ادامه خواهند داد.
8. تغییر رژیم و بهینهسازی پارامترهای شرطی
بازار ایستا نیست؛ چرا باید استراتژیهای شما ایستا باشند؟
سازگاری با دینامیکهای بازار. بازارهای مالی به طور مداوم در حال تحول هستند و استراتژیهای معاملاتی باید برای باقی ماندن در سود، سازگار شوند. تغییرات رژیم، مانند تغییر از بازار صعودی به نزولی یا تغییر در نوسانات بازار، میتواند تأثیر قابل توجهی بر عملکرد یک استراتژی داشته باشد.
بهینهسازی پارامترهای شرطی (CPO). CPO یک تکنیک نوین یادگیری ماشین است که پارامترهای معاملاتی را بر اساس رژیمهای بازار بهینه میکند. این شامل آموزش یک مدل یادگیری ماشین برای پیشبینی نتیجه یک استراتژی معاملاتی با توجه به شرایط مختلف بازار و مقادیر پارامترها است. این به معاملهگران اجازه میدهد تا استراتژیهای خود را با دینامیکهای در حال تغییر بازار سازگار کنند.
مزایای CPO. CPO چندین مزیت نسبت به روشهای سنتی بهینهسازی پارامترها ارائه میدهد. این امکان را فراهم میکند که تغییرات بیشتری و حساستری در پارامترهای معاملاتی ایجاد شود که منجر به بهبود عملکرد در شرایط بازار پویا میشود. همچنین، نسبت به رویکردهای یادگیری ماشین جعبه سیاه، درجه بیشتری از شفافیت و قابلیت تفسیر را فراهم میکند.
9. مدلهای عاملی: درک عوامل مؤثر بر بازار
بازار ایستا نیست؛ چرا باید استراتژیهای شما ایستا باشند؟
شناسایی تأثیرات کلیدی. مدلهای عاملی، که به عنوان نظریه قیمتگذاری آربیتراژ (APT) نیز شناخته میشوند، سعی در شناسایی عوامل کلیدی مؤثر بر بازده داراییها دارند. این عوامل میتوانند شامل متغیرهای اقتصادی، دادههای بنیادی یا شاخصهای تکنیکی باشند. با درک این عوامل، معاملهگران میتوانند پرتفویهایی بسازند که احتمال بیشتری برای عملکرد بهتر از بازار دارند.
عوامل سری زمانی. عوامل سری زمانی بازدههای پرتفویهای خاصی هستند که به طور خاص برای ایجاد پرتفویهای بلند-کوتاه طراحی شدهاند. این بازدههای عاملی، عوامل مشترک بازده سهام هستند و بنابراین مستقل از یک سهام خاص هستند، اما در طول زمان تغییر میکنند.
عوامل مقطعی. عوامل مقطعی عواملی هستند که میتوانیم به طور مستقیم مشاهده کنیم که هر سهام چه میزان از آن عوامل را دارد (به عنوان مثال، نسبت قیمت به درآمد یا بازده تقسیم سهام یک سهام).
مدل فاما-فرنچ. مدل سهعاملی فاما-فرنچ یک مثال معروف از یک مدل عاملی است. این مدل فرض میکند که بازده اضافی یک سهام به طور خطی به سه عامل وابسته است: عامل بازار، عامل SMB (کوچک منهای بزرگ) و عامل HML (بالا منهای پایین).
10. مزیت معاملهگر مستقل: استراتژیهای خاص
معاملهگر مستقل ایدهآل کمی، بنابراین کسی است که تجربهای قبلی در زمینه مالی یا برنامهنویسی کامپیوتری دارد، پسانداز کافی برای تحمل ضررهای اجتنابناپذیر و دورههای بدون درآمد دارد و احساسات او تعادل مناسبی بین ترس و طمع یافته است.
یافتن یک نیش. معاملهگران مستقل میتوانند با تمرکز بر استراتژیهای خاص که ظرفیت پایینی دارند، معمولاً از شرکتهای بزرگتر پیشی بگیرند. این استراتژیها ممکن است برای سرمایهگذاران نهادی خیلی کوچک یا تخصصی باشند، اما هنوز هم میتوانند برای افرادی با سرمایه محدود سودآور باشند.
بازار سازی. بسیاری از استراتژیهای با ظرفیت پایین شامل عمل به عنوان بازار ساز هستند، که نقدینگی کوتاهمدت را فراهم کرده و از اختلافات قیمتی کوچک سود میبرند. این استراتژیها نیاز به سرعت و دقت دارند اما میتوانند بازدههای ثابتی تولید کنند.
آزادی و انعطافپذیری. معاملهگران مستقل آزادی دارند تا استراتژیهای خود را سازگار کرده و به تغییرات بازار پاسخ دهند بدون اینکه تحت محدودیتهای بوروکراسی نهادی قرار بگیرند. این انعطافپذیری میتواند یک مزیت قابل توجه در یک بازار در حال تحول سریع باشد.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب تجارت کمی با نظرات متنوعی مواجه شده و میانگین امتیاز آن ۳.۷۵ از ۵ است. خوانندگان از معرفی اصول اولیه تجارت الگوریتمی و مشاورههای عملی در زمینه راهاندازی یک کسبوکار تجاری قدردانی میکنند. بسیاری این کتاب را برای مبتدیان مفید میدانند، اما به محتوای قدیمی آن، بهویژه در زمینه فناوری، اشاره میکنند. این کتاب به توسعه استراتژی، آزمونهای گذشته، مدیریت ریسک و موضوعات خاص در مالی کمی میپردازد. برخی از خوانندگان به وضوح و جنبههای انگیزشی آن اشاره میکنند، در حالی که دیگران به کمبود عمق و دقت فنی آن انتقاد میکنند. بهطور کلی، این کتاب بهعنوان نقطه شروع خوبی برای کسانی که به تجارت کمی تازه وارد شدهاند، در نظر گرفته میشود.