نکات کلیدی
۱. بذرهای یک اندیشمند متفاوت
برای اینکه شبها خوب بخوابی، زیبایی و کیفیت باید تا انتها حفظ شود.
تأثیرات اولیه. استیو که توسط پل و کلارا جابز به فرزندی پذیرفته شد، کودکی کنجکاو و چالشبرانگیز بود که از مهارتهای پدرش و تأکید او بر کیفیت، حتی در جزئیات نادیدنی، بهرهمند شد. مادرش او را زود خواندن آموخت که هم به او پیشدستی داد و هم باعث کسالت و مشکلات در مدرسه شد تا اینکه معلمی در کلاس چهارم دوباره شور و اشتیاق او را برانگیخت. این تجربیات اولیه، استانداردهای سختگیرانه و روحیه مستقل او را شکل داد.
آشنایی با الکترونیک. مهاجرت به سیلیکون ولی، استیو جوان را با صحنهی رو به رشد فناوری آشنا کرد، جایی که او مربیانی مانند مهندس شرکت HP یافت و در باشگاههای اکتشافی شرکتها شرکت کرد. او اولین کامپیوتر رومیزی خود را در HP دید و «عاشقش شد»، حتی با بیل هیولت تماس گرفت تا قطعات و شغل تابستانی بگیرد. این محیط، اشتیاق روزافزون او به الکترونیک را پرورش داد، هرچند خودش مهندس نبود.
پرسشگری درباره جهان. در کنار علاقههای فنی، جابز به جستجوی معنویت پرداخت و پس از مشاهده رنج و درد، باورهای سنتی را زیر سؤال برد. او و دوستانش در پیادهرویهای طولانی درباره ایدههای بزرگ بحث میکردند، عادتی که در تمام عمر حفظ کرد. این ترکیب کنجکاوی فنی و جستجوی فلسفی، او را از همان ابتدا متفاوت ساخت.
۲. اعتماد به اتصال نقطهها
باید اعتماد داشته باشی که نقطهها به نحوی در آینده به هم وصل خواهند شد.
دانشگاه به عنوان نقطه عطف. با وجود وعده و فداکاری مالی والدینش، جابز پس از یک ترم در کالج رید، دانشگاه سنتی را خفهکننده یافت. او از کلاسهای اجباری انصراف داد اما در دانشگاه ماند و در درسهایی مانند خوشنویسی شرکت کرد که به آن علاقه داشت، با جمعآوری بطری برای غذا، و به مطالعه ذن بودیسم و رژیمهای جایگزین پرداخت. این دوره جستجو در آن زمان بیهدف به نظر میرسید.
یادگیری غیرمتعارف. زمان او در رید، هرچند از نظر آکادمیک متمرکز نبود، او را با ایدهها و شخصیتهای ضدفرهنگ آشنا کرد که دیدگاهش درباره آگاهی و شهود را شکل دادند. کلاس خوشنویسی که ظاهراً بیاهمیت بود، به او درباره تایپوگرافی و طراحی آموخت، مهارتی که سالها بعد برای مکینتاش حیاتی شد. او ارزش حکمت تجربی را بر هوش محض ترجیح داد.
ایمان به آینده. جابز با نگاه به این دوره دریافت که این تجربیات به ظاهر تصادفی، نقطههای مهمی بودند که بعدها به هم متصل شدند. او نمیتوانست پیشبینی کند خوشنویسی چگونه بر طراحی کامپیوتر تأثیر خواهد گذاشت، اما با پیروی از کنجکاویاش، پایهای برای نوآوری آینده ساخت. این به او آموخت که به معنای تجربیات پراکنده اعتماد کند که در نهایت در بازنگری معنا پیدا خواهند کرد.
۳. گاراژ، شراکت و دزدان دریایی
ایده استیو این بود که آنها را در هوا نگه دارند و چندتا بفروشند.
آشنایی با ووزنیاک. جابز از طریق دوستی مشترک با استیو ووزنیاک، نابغه الکترونیک، آشنا شد. با وجود اختلاف سنی، آنها بر سر الکترونیک، موسیقی (باب دیلن) و شوخیها به هم نزدیک شدند. نبوغ فنی ووزنیاک مکمل دید و انگیزه جابز بود و شراکتی قدرتمند، هرچند گاه پرتنش، شکل دادند.
فعالیتهای اولیه. اولین همکاری قابل توجه آنها ساخت و فروش «جعبههای آبی» برای تماسهای بینالمللی رایگان بود، کاری پرخطر اما سودآور که از مقالهای الهام گرفته شده بود. این تجربه مهارتهای آنها را در طراحی، تأمین قطعات، تولید و فروش تقویت کرد، هرچند در بازاری غیرقانونی. جابز به دلیل خطرات کنار کشید اما ووزنیاک سود را مساوی تقسیم کرد.
تأسیس اپل. هیجان ووزنیاک نسبت به اولین میکروکامپیوتر، آلتایر، او را به طراحی نسخه بهبود یافته خود واداشت. جابز پتانسیل تجاری را دید و ووزنیاک را قانع کرد تا بردهای مدار را به علاقهمندان بفروشد. آنها سرمایه جمع کردند، نام شرکت را اپل کامپیوتر گذاشتند (تا حدی به خاطر ترتیب الفبایی و رژیم غذایی جابز) و در گاراژ خانواده جابز کارگاه راهاندازی کردند. حتی پل جابز در آمادهسازی فضا کمک کرد.
۴. ساخت انقلاب کامپیوتر شخصی
این آغاز یک صنعت است.
از کیت علاقهمندان به محصول. اپل ۱ که در گاراژ ساخته شد، برد مداری برای علاقهمندان بود. اما سفارش بزرگ از فروشگاه بایت، جابز و ووزنیاک را به ساخت کامپیوتری کامل و آماده واداشت. این نیازمند سرمایه قابل توجه و ساختار کسبوکار رسمیتر بود. آنها مایک مارکولا، مدیر بازاریابی باتجربهای از اینتل را آوردند که پتانسیل کامپیوتر شخصی بازار انبوه را دید.
چشمانداز اپل ۲. ووزنیاک اپل ۲ را با ویژگیهایی مانند گرافیک رنگی، صدا و اسلاتهای توسعه طراحی کرد که آن را کاربرپسندتر و چندمنظورهتر از رقبا میکرد. جابز اما بر تجربه کاربری و زیباییشناسی تمرکز داشت و بر جزئیاتی مانند قاب پلاستیکی شیک، منبع تغذیه بیصدا و حتی شکل و رنگ دستگاه اصرار داشت. این ترکیب مهندسی و طراحی، محصولات اولیه اپل را تعریف کرد.
رشد و چالشها. تحت هدایت مارکولا و سپس مایک اسکات، اپل عملیات خود را رسمی کرد، از گاراژ خارج شد و اپل ۲ را با موفقیت چشمگیر عرضه کرد، بهویژه پس از برنامه صفحهگسترده ویسیکالک که آن را برای کسبوکارها مفید ساخت. فروشها افزایش یافت و جابز و ووزنیاک میلیونر شدند. با این حال، تنشهای داخلی به ویژه بین جابز و اسکات بروز کرد و شرکت در محصولات بعدی مانند اپل ۳ و لیزا با مشکلاتی مواجه شد که آینده اپل را زیر سؤال برد، بهویژه با ورود آیبیام به بازار.
۵. عشق، فقدان و سالهای بیابان
اخراج از اپل بهترین اتفاقی بود که برای من میتوانست بیفتد.
تبعید از اپل. با وجود موفقیت اپل، شخصیت دشوار و دخالتهای جابز باعث برخورد با مدیریت، بهویژه مدیرعامل جان اسکالی که خود جابز آورده بود، شد. در سال ۱۹۸۵، پس از کشمکش قدرت، جابز از نقش رهبری کنار گذاشته و نهایتاً استعفا داد، با احساسی از ویرانی و خیانت نسبت به شرکتی که بنیان گذاشته بود. این شکست علنی ضربهای عمیق بود.
شروعی دوباره. هرچند آسیبدیده، جابز هنوز عاشق کارش بود. او به سرعت شرکت جدیدی به نام نکست تأسیس کرد که هدفش ساخت ماشینهای قدرتمند برای دانشگاهها بود. همچنین در پیکسار سرمایهگذاری کرد و بعدها آن را از جورج لوکاس خرید، با دیدن پتانسیل در گرافیک کامپیوتری. این فعالیتها با اشتیاق او و همچنین تمایل به اثبات خود پس از اخراج از اپل تغذیه میشد.
رشد شخصی در میان مبارزه. سالهای پس از اپل از نظر حرفهای چالشبرانگیز بود، با مشکلات مالی قابل توجه برای نکست و پیکسار. اما این دوره همچنین رشد شخصی را به همراه داشت. جابز رابطهاش با دخترش لیزا را که پیشتر نادیده گرفته بود، شروع به ساختن کرد. او همچنین با لورین پاول آشنا شد و ازدواج کرد، خانوادهای تشکیل داد و با خواهر زیستیاش، مونا سیمپسون، ارتباط برقرار کرد. این روابط بعد جدیدی به زندگی او خارج از کار بخشید.
۶. رستگاری و بازآفرینی در پیکسار
استیو جابز، نابغه کامپیوتر شخصی که بخش قابل توجهی از ثروتش را برای حفظ شرکت سرمایهگذاری کرده بود، مدتی سهامی به ارزش بیش از یک میلیارد دلار داشت، پیش از آنکه قیمت به زمین بازگردد.
مبارزات در نکست و پیکسار. نکست در بازار رقابتی کامپیوتر موفق نشد، به دلیل هزینههای بالا و عدم سازگاری نرمافزاری. جابز نهایتاً نکست را به سمت نرمافزار سوق داد. پیکسار نیز با مشکلات مالی روبرو بود، با کامپیوترهای گرافیکی گرانقیمت که فروش گسترده نداشتند. جابز میلیونها دلار از پول خود را در هر دو سرمایهگذاری کرد و با احتمال شکست عمومی دیگری روبرو بود.
تمرکز بر انیمیشن. با وجود مشکلات سختافزاری و نرمافزاری، تیم کوچک انیمیشن پیکسار به رهبری جان لستر، فیلمهای کوتاه تحسینشدهای تولید کرد. جابز ابتدا انیمیشن را سرگرمی میدانست اما در نهایت پتانسیل آن را شناخت. او قراردادی با دیزنی برای تولید اولین فیلم بلند انیمیشن کامپیوتری، داستان اسباببازی، بست که پروژهای با چالشهای خلاقانه و توقفهای تولید بود.
موفقیت بزرگ و عرضه عمومی. داستان اسباببازی در سال ۱۹۹۵ موفقیت عظیمی کسب کرد و قابلیت انیمیشن کامپیوتری را اثبات کرد و پیکسار را به موفقیتی ناگهانی رساند. جابز با بهرهگیری از محبوبیت فیلم و بازار فناوری در حال رشد، پیکسار را به بورس برد که عرضه اولیه سهام بسیار موفقی بود و او را دوباره میلیاردر کرد. این نقطه عطفی در رستگاری او پس از مشکلات نکست بود.
۷. بازگشت پسر بازگشته به اپل
چون کسانی که به اندازه کافی دیوانهاند که فکر کنند میتوانند دنیا را تغییر دهند، همانها هستند که این کار را میکنند.
سقوط اپل. در حالی که جابز نکست و پیکسار را میساخت، اپل تحت مدیریت چند مدیرعامل با مشکلات فزایندهای روبرو بود. سهم بازار را به کامپیوترهای ویندوزی باخت، با فناوری قدیمی دست و پنجه نرم کرد و زیانهای مالی قابل توجهی متحمل شد. تا سال ۱۹۹۶، اپل به طور گسترده در آستانه سقوط دیده میشد و به شدت به استراتژی و رهبری جدید نیاز داشت.
خرید نکست. در حرکتی غافلگیرکننده، مدیرعامل اپل، گیل آملیو، در اواخر ۱۹۹۶ نکست را خرید، عمدتاً به خاطر پلتفرم نرمافزاری پیشرفته آن که میتوانست سیستم عامل اپل را احیا کند. به عنوان بخشی از معامله، استیو جابز به عنوان مشاور به اپل بازگشت، در ابتدا بیشتر سهام تازهخریداریشده اپل را فروخت، چرا که به آینده شرکت ایمان نداشت.
به دست گرفتن رهبری. جابز به سرعت نفوذ خود را اعمال کرد، مشکلات را شناسایی و برای تغییر فشار آورد. او هیئت مدیره را قانع کرد آملیو را برکنار کنند و در سال ۱۹۹۷ به عنوان مدیرعامل موقت اپل (iCEO) منصوب شد و با حقوق نمادین یک دلار کار کرد. او بلافاصله بازسازی شرکت را آغاز کرد، هزینهها را کاهش داد، خط تولید را ساده کرد و حس هدفمندی جدیدی ایجاد کرد و به طور مشهور اعلام کرد محصولات اپل «افتضاح» هستند.
۸. تفکر متفاوت و بازگرداندن اپل
محصولات افتضاحاند!
بازنگری استراتژیک. جابز خط تولید پیچیده اپل را به شدت ساده کرد و بر چهار کامپیوتر اصلی تمرکز نمود: دسکتاپ و لپتاپ برای مصرفکننده و حرفهای. همچنین پروژههای زیانده مانند چاپگرها و دستگاههای دستی را خاتمه داد. این تمرکز به اپل اجازه داد منابع محدود خود را روی توسعه محصولات کلیدی متمرکز کند.
کمپین «تفکر متفاوت». با درک نیاز به احیای تصویر برند اپل، جابز کمپین تبلیغاتی نمادین «تفکر متفاوت» را راهاندازی کرد. این کمپین خلاقیت و نوآوری را با نمایش چهرههای تاریخی که وضعیت موجود را به چالش کشیدند جشن گرفت و روحیه شورشی آنها را به هویت اپل پیوند زد. این کمپین عمیقاً با کاربران وفادار مک ارتباط برقرار کرد و تصویر اپل را بدون فروش مستقیم محصولات بازتعریف کرد.
عرضه آیمک. جابز با طراح جانی آیو همکاری کرد تا آیمک رنگارنگ و شفاف را خلق کند، کامپیوتری کاربرپسند که مخصوص مصرفکنندگان و عصر اینترنت طراحی شده بود. طراحی منحصربهفرد و سهولت استفاده آن، موفقیتی فوری به ارمغان آورد، مشتریان جدید جذب کرد و فروش اپل را احیا نمود. موفقیت آیمک آغاز بازگشت چشمگیر اپل تحت رهبری جابز بود.
۹. تحول موسیقی با آیپاد و آیتونز
این ترکیبی است از فناوری شگفتانگیز اپل، سهولت استفاده افسانهای اپل و طراحی بینظیر اپل.
از دست دادن روند موسیقی دیجیتال. در ابتدا، اپل در پذیرش انقلاب موسیقی دیجیتال کند بود و حتی در آیمکهای اولیه درایو رایت سیدی نداشت. جابز این را اشتباه دانست چون اشتراکگذاری موسیقی آنلاین به سرعت رشد میکرد. او به سرعت تیمها را بسیج کرد تا رایت سیدی را به مکها اضافه کنند و نرمافزار مدیریت موسیقی توسعه دهند.
اکوسیستم آیتونز. اپل نرمافزار موسیقی را خرید و آیتونز را توسعه داد، جعبه موسیقی دیجیتال کاربرپسندی. جابز اکوسیستم کاملی را تصور کرد: نرمافزاری برای مدیریت موسیقی، دستگاهی قابل حمل برای پخش و فروشگاهی قانونی برای خرید. او دسترسی انحصاری به هارددیسک کوچک گرفت و تیمش را به ساخت پخشکننده موسیقی ساده و شیک واداشت.
آیپاد و فروشگاه آیتونز. آیپاد در ۲۰۰۱ عرضه شد، گرچه گران بود اما به دلیل ظرفیت ذخیرهسازی بالا، سهولت استفاده و یکپارچگی با آیتونز محبوب شد. سپس جابز شرکتهای بزرگ موسیقی را قانع کرد تا آهنگهای تکی را با قیمت ۹۹ سنت آنلاین بفروشند و فروشگاه آیتونز را در ۲۰۰۳ راهاندازی کرد. این ترکیب صنعت موسیقی را متحول کرد و اپل را به بازیگری غالب در موسیقی قابل حمل تبدیل نمود.
۱۰. بازآفرینی تلفن و تسلط بر موبایل
من آن را بازآفرینی تلفن میدانم.
نیاز به همگرایی. جابز پیشبینی کرد که چندین دستگاه به یک دستگاه واحد، به ویژه تلفن همراه، همگرا خواهند شد. او از گوشیهای هوشمند موجود انتقاد میکرد که دست و پاگیر و دشوار برای استفاده بودند. پس از همکاری ناموفق با موتورولا، تصمیم گرفت اپل باید تلفن خود را از ابتدا بسازد.
نوآوری چندلمسی. کار اپل روی فناوری صفحه لمسی برای پروژه تبلت، پایهای برای آیفون فراهم کرد. رابط چندلمسی به کاربران اجازه میداد مستقیماً با صفحه با حرکاتی مانند بزرگنمایی و کشیدن تعامل کنند و نیاز به صفحهکلید فیزیکی و قلم را حذف کرد. جابز این را کلید ساخت تلفنی واقعاً شهودی میدانست.
عرضه آیفون و تأثیر آن. آیفون در ۲۰۰۷ معرفی شد و تلفن، آیپاد و ارتباطدهنده اینترنت را با رابط لمسی انقلابی ترکیب کرد. جابز قرارداد انحصاری با AT&T بست و بعد فروشگاه اپلیکیشن را باز کرد تا توسعهدهندگان شخص ثالث برنامه بسازند. موفقیت آیفون صنعت موبایل را متحول کرد، اپل را به یکی از ارزشمندترین شرکتهای جهان تبدیل کرد و میراث جابز را به عنوان طراح محصولی
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «استیو جابز: مردی که متفاوت میاندیشید» با استقبال نسبتاً خوبی روبهرو شده است و خوانندگان از سبک نگارش جذاب و رویکرد قابلفهم آن در روایت زندگی جابز تمجید میکنند. بسیاری این اثر را الهامبخش میدانند و بر عزم راسخ و تفکر نوآورانهی جابز تأکید میورزند. برخی از مخاطبان نیز به تصویر متعادل کتاب اشاره دارند که هم نبوغ و هم نقاط ضعف او را بهخوبی نشان میدهد. این کتاب بهویژه برای جوانان جذاب است و بهعنوان مقدمهای مناسب برای آشنایی با زندگینامهی جابز شناخته میشود. البته نقدهایی نیز وجود دارد که به جزئیات فنی بیشازحد و برخی اشتباهات ویرایشی اشاره میکنند. در مجموع، منتقدان این کتاب را نگاهی عمیق و آموزنده به زندگی یکی از پیشگامان فناوری توصیه میکنند.