نکات کلیدی
1. نوع شخصیت الگوهای رفتاری ثابت را فاش میکند
شخصیت فرد بهطور قابل توجهی بهترین و قابل اعتمادترین پیشبینیکننده رفتار است.
رفتار قابل پیشبینی. با وجود یکتایی فردی، مردم الگوهای ثابتی در نحوه انرژیگیری، درک اطلاعات، تصمیمگیری و سازماندهی زندگی خود نشان میدهند. نوع شخصیت، بر اساس نظریههای کارل یونگ و کار ایزابل مایرز، چارچوبی برای درک این الگوها ارائه میدهد. این موضوع به معنای قرار دادن افراد در قالبهای مشخص نیست، بلکه به درک تمایلات طبیعی آنها مربوط میشود.
چهار بعد. این مدل از چهار بعد استفاده میکند: برونگرایی (E) یا درونگرایی (I)، حسگرایی (S) یا شهود (N)، تفکر (T) یا احساس (F)، و قضاوت (J) یا ادراک (P). هر فرد در هر بعد تمایلی دارد که منجر به 16 نوع شخصیت متمایز میشود. این تمایلات انتخاب نیستند، بلکه گرایشهای ذاتی هستند.
کد نوع. هر نوع با یک کد چهار حرفی، مانند ISTJ یا ENFP، نمایان میشود. در حالی که هر فرد منحصر به فرد است، افراد همنوع شباهتهای قابل توجهی در رفتار، ارزشها و سبکهای ارتباطی خود دارند. درک این الگوها امکان ارتباط و همکاری مؤثرتر را فراهم میآورد.
2. برونگرایی و درونگرایی جریان انرژی را تعیین میکند
برونگراها "دیگران محور" هستند. به این معنا که آنها هم از تعامل با دیگران انرژی میگیرند و هم انرژی خود را به سمت افراد و چیزهای خارج از خود متمرکز میکنند.
منبع انرژی. بعد برونگرایی (E) و درونگرایی (I) نحوه انرژیگیری افراد را توصیف میکند. برونگراها از تعامل با دنیای خارجی انرژی میگیرند، در حالی که درونگراها از گذراندن زمان به تنهایی در دنیای درونی خود انرژی میگیرند. این تفاوت بر رفتار اجتماعی، سبک ارتباطی و ترجیحات کاری تأثیر میگذارد.
تعامل اجتماعی. برونگراها معمولاً شبکههای اجتماعی بزرگی دارند و از بودن در کنار دیگران لذت میبرند، در حالی که درونگراها گروههای کوچکتری را ترجیح میدهند و به تنهایی ارزش میدهند. برونگراها معمولاً تماس را آغاز میکنند، در حالی که درونگراها ممکن است منتظر بمانند تا دیگران به آنها نزدیک شوند. این به معنای خجالتی یا ضد اجتماعی بودن درونگراها نیست، بلکه به این معناست که آنها نیازهای متفاوتی برای تعامل اجتماعی دارند.
سبک کاری. برونگراها معمولاً سیاستهای درب باز و مدیریت از طریق گشتزنی را ترجیح میدهند، در حالی که درونگراها دربهای بسته و کار متمرکز و بدون وقفه را میپسندند. درک این ترجیحات میتواند به ایجاد محیطهای کاری مؤثرتر و رضایتبخشتر برای هر دو نوع کمک کند.
3. حسگرایی و شهود شکلدهنده درک اطلاعات هستند
حسگرها درختان را میبینند، در حالی که شهودگرها جنگل را میبینند.
دریافت اطلاعات. بعد حسگرایی (S) و شهود (N) نحوه درک اطلاعات توسط افراد را توصیف میکند. حسگرها بر حقایق، جزئیات و تجربیات ملموس تمرکز میکنند، در حالی که شهودگرها بر الگوها، امکانات و مفاهیم انتزاعی تمرکز دارند. این تفاوت بر نحوه یادگیری، حل مسائل و ارتباطات افراد تأثیر میگذارد.
تمرکز بر جزئیات. حسگرها معمولاً عملی، واقعگرا و جزئیاتمحور هستند، در حالی که شهودگرها معمولاً خلاق، خیالپرداز و آیندهنگر هستند. حسگرها به تجربه مستقیم اعتماد میکنند، در حالی که شهودگرها به غریزه خود اعتماد دارند. این تفاوت میتواند منجر به سوءتفاهمها و ارتباطات نادرست شود.
نگرش به جهان. حسگرها معمولاً به موضوعات عملی با کاربردهای ملموس، مانند مهندسی و علم، علاقهمند هستند، در حالی که شهودگرها معمولاً به مطالعات نظری مانند فلسفه و روانشناسی علاقه دارند. شناسایی این تفاوتها میتواند به پل زدن بین این دو نگرش متمایز کمک کند.
4. تفکر و احساس فرآیندهای تصمیمگیری را هدایت میکنند
برای تفکرکنندگان، منطق حاکم است. هنگام تصمیمگیری، گویی یک قدم به عقب برمیدارند و مسئله را بهطور منطقی و غیرشخصی تحلیل میکنند.
معیارهای تصمیمگیری. بعد تفکر (T) و احساس (F) نحوه تصمیمگیری افراد را توصیف میکند. تفکرکنندگان به منطق، عینیت و تحلیل غیرشخصی تکیه میکنند، در حالی که احساسکنندگان به ارزشهای شخصی، همدلی و تأثیر بر دیگران توجه دارند. این تفاوت بر نحوه برخورد افراد با تعارض، انتخابهای اخلاقی و رهبری دیگران تأثیر میگذارد.
عینی در مقابل ذهنی. تفکرکنندگان معمولاً قاطع، تحلیلی و متمرکز بر نتیجه هستند، در حالی که احساسکنندگان معمولاً همدل، دلسوز و متمرکز بر هماهنگی هستند. تفکرکنندگان حقیقت و صداقت را ارزشمند میدانند، حتی اگر به احساسات کسی آسیب بزند، در حالی که احساسکنندگان به دیپلماسی و لطافت اهمیت میدهند، حتی اگر به معنای گفتن یک دروغ کوچک باشد.
تفاوتهای جنسیتی. در حالی که هر دو مرد و زن میتوانند تفکرکننده یا احساسکننده باشند، تمایل آماری وجود دارد که مردان بیشتری تفکرکننده و زنان بیشتری احساسکننده هستند. این میتواند منجر به سوءتفاهمها و کلیشهها شود، اما درک تمایلات نوعی زیرین میتواند به پل زدن بین این تفاوتها کمک کند.
5. قضاوت و ادراک بازتابدهنده ترجیحات سبک زندگی هستند
قضاوت به یک انگیزه ذاتی برای بستن مسائل، اتخاذ تصمیم یا قضاوت اشاره دارد.
سبک سازماندهی. بعد قضاوت (J) و ادراک (P) نحوه سازماندهی زندگی افراد را توصیف میکند. قضاوتکنندگان ساختار، نظم و برنامهریزی را ترجیح میدهند، در حالی که ادراککنندگان انعطافپذیری، خودجوشی و باز نگهداشتن گزینهها را میپسندند. این تفاوت بر نحوه مدیریت زمان، برخورد با مهلتها و مواجهه با رویدادهای غیرمنتظره تأثیر میگذارد.
کنترل در مقابل انعطافپذیری. قضاوتکنندگان معمولاً سازمانیافته، قاطع و هدفمحور هستند، در حالی که ادراککنندگان معمولاً سازگار، کنجکاو و فرآیندمحور هستند. قضاوتکنندگان دوست دارند برنامهریزی کنند و به آن پایبند باشند، در حالی که ادراککنندگان ترجیح میدهند با جریان پیش بروند و به هر آنچه پیش میآید پاسخ دهند.
اخلاق کاری. قضاوتکنندگان معمولاً اخلاق کاری قوی دارند و دوست دارند قبل از استراحت کارها را به پایان برسانند، در حالی که ادراککنندگان معمولاً اخلاق بازی دارند و راحت هستند که کار را به بعد از لذت بردن از یک تجربه جذاب موکول کنند. درک این تفاوتها میتواند به ایجاد روابط هماهنگتر و تولیدیتر کمک کند.
6. مزاج ارزشها و انگیزههای اصلی را برجسته میکند
سلسلهمراتب یک نوع واقعاً نقشهای از نقاط قوت و ضعف طبیعی آن است.
چهار مزاج. ترکیب ابعاد حسگرایی/شهود و قضاوت/ادراک چهار مزاج را ایجاد میکند: سنتگرایان (SJ)، تجربهگرایان (SP)، مفهومسازان (NT) و ایدهآلگرایان (NF). هر مزاج دارای ارزشها، انگیزهها و الگوهای رفتاری خاص خود است. درک مزاج بینش عمیقتری به نیازها و خواستههای افراد میدهد.
سنتگرایان (SJ). مسئولیت، وظیفه و خدمت به جامعه را ارزشمند میدانند. آنها قابل اعتماد، سختکوش و به اقتدار احترام میگذارند.
تجربهگرایان (SP). آزادی، خودجوشی و زندگی در لحظه را ارزشمند میدانند. آنها سازگار، بازیگوش و از احساسات فیزیکی لذت میبرند.
مفهومسازان (NT). شایستگی، هوش و نوآوری را ارزشمند میدانند. آنها مستقل، تحلیلی و از حل مسائل پیچیده لذت میبرند.
ایدهآلگرایان (NF). اصالت، معنا و روابط هماهنگ را ارزشمند میدانند. آنها همدل، دلسوز و در تلاش برای ایجاد تأثیر مثبت بر جهان هستند.
سلسلهمراتب عملکردها. هر نوع دارای سلسلهمراتبی از عملکردهای شناختی است، با یک عملکرد غالب (رهبری)، یک عملکرد کمکی (دوم)، یک عملکرد ثالث (سوم) و یک عملکرد ضعیف (کمترین). درک این سلسلهمراتب به پیشبینی رفتار و شناسایی نقاط قوت و ضعف بالقوه کمک میکند.
7. الگوی E/I-احساس بیان عاطفی را فاش میکند
زمانی که افراد احساسات خود را به سمت دیگران هدایت میکنند و قضاوتهای ارزشی عمومی میکنند، به آن احساس برونگرا میگویند.
بیان عاطفی. الگوی احساس برونگرا (E) و درونگرا (I) نحوه بیان احساسات و ارزشهای افراد را توصیف میکند. برخی از انواع بهطور طبیعی احساسات خود را بهصورت بیرونی بیان میکنند، در حالی که برخی دیگر آنها را بیشتر خصوصی نگه میدارند. این تفاوت میتواند منجر به سوءتفاهمها و تفسیرهای نادرست شود.
احساس برونگرا. انواعی که احساس برونگرا دارند (FJs و TPs) معمولاً گرم، دوستانه و بیپرده هستند. آنها در برقراری ارتباط با دیگران و ایجاد هماهنگی مهارت دارند. با این حال، آنها ممکن است به رضایت دیگران بیش از حد اهمیت دهند و مسئولیت زیادی برای احساسات دیگران به عهده بگیرند.
احساس درونگرا. انواعی که احساس درونگرا دارند (TJs و FPs) معمولاً محفوظ، خصوصی و مستقل هستند. آنها دارای ارزشهای شخصی قوی هستند و به زندگی بهطور اصیل متعهدند. با این حال، آنها ممکن است در بیان احساسات خود مشکل داشته باشند و ممکن است بهعنوان افرادی سرد یا دور از دسترس به نظر برسند.
نقشهای جنسیتی. انتظارات فرهنگی میتواند بر نحوه بیان احساسات افراد تأثیر بگذارد. زنان معمولاً تشویق میشوند که احساس برونگرا داشته باشند، در حالی که مردان معمولاً تشویق میشوند که احساس درونگرا داشته باشند. این میتواند شناسایی نوع واقعی یک فرد را دشوارتر کند.
8. سرعتخوانی به نشانهها، نه کلیشهها وابسته است
سرعتخوانی دقیق زمانی حاصل میشود که ما به یک رفتار تکراری توجه کنیم و/یا زمانی که الگوی خاصی که معمولاً با یک تمایل خاص مرتبط است، ظاهر شود.
مشاهده الگوها. سرعتخوانی شامل مشاهده مجموعهای از نشانهها مرتبط با ظاهر، زبان، زبان بدن، شغل، تحصیلات و علایق است. مهم است که به دنبال الگوهای رفتاری باشیم، نه اینکه به موارد منفرد یا کلیشهها تکیه کنیم.
در نظر گرفتن زمینه. رفتار تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار دارد، از جمله وضعیت، زمینه فرهنگی و تجربیات شخصی. مهم است که زمینه را هنگام تفسیر نشانهها در نظر بگیریم و از قضاوتهای نادرست پرهیز کنیم.
اجتناب از نتیجهگیریهای سریع. سرعتخوانی یک فرآیند حذف است، نه قضاوت فوری. با آنچه که بیشتر مطمئن هستید شروع کنید و به تدریج با جمعآوری اطلاعات بیشتر، گزینهها را محدود کنید. در حین یادگیری بیشتر، آماده تغییر نظر خود باشید.
9. سرعتخوانی ارتباطات را به فرد تطبیق میدهد
"با دیگران همانطور رفتار کن که دوست داری با تو رفتار شود."
بازنویسی قاعده طلایی. ارتباط مؤثر نیاز به تطبیق سبک شما با ترجیحات فرد دیگر دارد. این به معنای درک انگیزهها، ارزشها و سبک ارتباطی آنها و تنظیم پیام شما بر اساس آن است.
حداکثر کردن شباهتها. به دنبال زمینههای مشترک باشید و بر اساس علایق و ارزشهای مشترک بنا کنید. این ارتباطی ایجاد میکند و برقراری ارتباط مؤثر را آسانتر میسازد.
حداقل کردن تفاوتها. از تعصبات و سوءتفاهمهای احتمالی که میتواند ناشی از تفاوتهای نوعی باشد، آگاه باشید. سبک ارتباطی خود را تطبیق دهید تا فاصله را پر کنید و از آزار یا بیگانه کردن فرد دیگر جلوگیری کنید.
تکنیک پلزنی. از ترجیحات مشترکی که دارید برای ایجاد ارتباط استفاده کنید. هرچه ترجیحات بیشتری مشترک داشته باشید، پل وسیعتر و قویتری خواهید داشت. اگر هیچ ترجیح مشترکی ندارید، بر درک ارزشها و انگیزههای آنها تمرکز کنید.
10. دانش نوعی فهم و همدلی را پرورش میدهد
با ارتباط بهتر، درک، تحمل و حتی صلح افزایش مییابد. ما به دنبال این اهداف هستیم.
افزایش درک. یادگیری درباره نوع شخصیت میتواند به شما کمک کند خود و دیگران را بهتر درک کنید. این چارچوبی برای قدردانی از تفاوتها و شناسایی ارزش هر نوع فراهم میآورد.
تحمل بیشتر. با درک انگیزهها و ارزشهای انواع مختلف، میتوانید نسبت به رفتار آنها تحمل بیشتری داشته باشید و کمتر بر اساس ترجیحات خود قضاوت کنید.
ارتباط بهبود یافته. با تطبیق سبک ارتباطی خود با ترجیحات فرد دیگر، میتوانید احتمال درک شدن را افزایش دهید و روابط قویتری بسازید.
همدلی بیشتر. با قرار دادن خود در موقعیت فرد دیگر، میتوانید همدلی و دلسوزی بیشتری نسبت به تجربیات آنها توسعه دهید. این میتواند منجر به تعاملات معنادارتر و رضایتبخشتر شود.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب هنر سرعتخوانی افراد بهطور عمده نظرات مثبتی را بهخود جلب کرده است بهخاطر رویکرد عملیاش در درک انواع شخصیت بر اساس سیستم مایرز-بریگز. خوانندگان این کتاب را برای بهبود ارتباطات و روابط در محیطهای شخصی و حرفهای مفید میدانند. بسیاری از آنها از توضیحات واضح و مثالهای واقعی آن قدردانی میکنند، هرچند برخی به تعمیمهای آن انتقاد دارند. این کتاب بهخاطر بینشهایش در شناسایی و تعامل با انواع شخصیتهای مختلف مورد تحسین قرار گرفته است. برخی از خوانندگان توصیه میکنند که چندین بار این کتاب را مطالعه کنند تا مفاهیم آن را بهخوبی درک و بهکار ببرند. کیفیت ترجمه بهطور کلی مورد ستایش قرار گرفته است، با این حال، برخی از خوانندگان از دشواریهای مربوط به اختصارات فارسی یاد کردهاند.