نکات کلیدی
1. شهروندی نیازمند استقلال اقتصادی است
اکثریت جمعیت نمیتواند حقوق خود را در زمینهی آزادی بیان و رفتار بدون محدودیت، بدون امنیت مادی که تنها از طریق خودکفایی اقتصادی و خودمختاری طبقهی متوسط تأمین میشود، اعمال و محافظت کند.
استقلال اقتصادی حیاتی است. شهروندی واقعی نیازمند استقلال اقتصادی است که به افراد اجازه میدهد حقوق خود را بدون وابستگی به ثروتمندان یا دولت اعمال کنند. کاهش طبقهی متوسط، که با بدهی، بیکاری و دستمزدهای ثابت مشخص میشود، نوع جدیدی از "دهقانی" را ایجاد میکند که به کمکهای دولتی یا نخبگان ثروتمند وابسته است.
طبقهی متوسط در حال کاهش است. طبقهی متوسط آمریکایی به مدت نزدیک به نیم قرن در حال از دست دادن موقعیت اقتصادی خود است و تحت بار بدهیهای خانوادگی، دستمزدهای ثابت و بارهای سنگین وامهای دانشجویی قرار دارد. این فرسایش منجر به جامعهای میشود که به دو بخش اربابان مدرن و دهقانان تقسیم میشود، جایی که نقش دولت از تضمین آزادی به یارانه دادن به فقرا و معاف کردن ثروتمندان تغییر میکند.
وابستگی اقتصادی آزادی را به خطر میاندازد. بدون طبقهی متوسط قوی، دموکراسی مشارکتی، آرامش اجتماعی و ثبات فرهنگی تهدید میشود. عملکرد دولت از تضمین آزادی به یارانه دادن به فقرا و معاف کردن ثروتمندان تغییر میکند، که در عوض با غنیسازی و تقویت طبقات حاکم پاسخ میدهند.
2. شهروندی فراتر از اقامت است
شهروندی مترادف با آزادیهای ما و حفاظت از آنها توسط قانون و عرف است که فراتر از دولتهای فردی و رهبران زودگذر روز است.
شهروندی بیشتر از زندگی در یک مکان است. شهروندی شامل حقوق و مسئولیتهای خاصی است که ریشه در تاریخ مشترک، فرهنگ و چارچوب قانونی دارد. ادغام فزایندهی اقامت با شهروندی، که ناشی از مهاجرت انبوه و فرسایش آموزش مدنی است، ارزش و حمایتهای اعطا شده به شهروندان را تضعیف میکند.
معاملهی متقابل شهروندی. در تاریخ، از مهاجران انتظار میرفت که ادغام شوند و هویت جدید آمریکایی را در ازای آزادی و فرصت بپذیرند. با این حال، این معامله با اعتقاد به اینکه اقامت در ایالات متحده بدون مجوز قانونی، مزایای شهروندی را تضمین میکند، تهدید میشود، در حالی که بسیاری از شهروندان مسئولیتهای مدنی خود را نادیده میگیرند.
فرسایش دانش مدنی. کمبود آموزش مدنی و افزایش سیاستهای هویتی به فرسایش شهروندی کمک میکند. وقتی شهروندان از حقوق و مسئولیتهای قانونی خود بیخبرند، بیشتر در معرض تجاوز دولت و فرسایش آزادیهای خود قرار میگیرند.
3. قبیلهگرایی وحدت ملی را تضعیف میکند
هنگامی که هر ملتی به قبیلهگرایی روی آورد، حتی کسانی که نژاد یا وابستگی قبیلهای قابل شناسایی ندارند، در نهایت به دنبال بازسازی یا اختراع آنها میروند، اگر نه به دلیل دیگری، بلکه برای محافظت از خود در برابر خشونت و تفرقهای که در افق است.
هویت مشترک ضروری است. فرهنگ مشترک و حس جمعی از خود، برای حفظ یک ملت متحد حیاتی است. ظهور قبیلهگرایی، جایی که هویتهای قومی، نژادی و قبیلهای بر هویت ملی اولویت مییابند، مفهوم شهروند آمریکایی را تکهتکه کرده و به تقسیم اجتماعی دامن میزند.
ادغام کلید است. معاملهی خشن ادغام، جایی که افراد هویتهای اصلی خود را برای هویت مشترک آمریکایی رها میکنند، برای حفظ یک جامعهی منسجم ضروری است. بدون آن، تفاوتهای سطحی به عنوان تفاوتهای اساسی بازتعریف میشوند و منجر به خشونت و تفرقه میگردند.
خطرات قبیلهگرایی. زمانی که وفاداری به گروه قومی یا خانواده بر وفاداری به هموطنان ارجحیت پیدا کند، جمهوری قانون اساسی نمیتواند وجود داشته باشد. عدم وجود حس جمعی از خود، به تکهتکه شدن مفهوم فراگیر شهروند آمریکایی منجر میشود.
4. بوروکراسیهای غیرمنتخب تهدیدی برای حاکمیت شهروندان هستند
اگر شهروند نتواند مقامات را برای حسابرسی، کنترل یا برکناری غیرمنتخبها انتخاب کند، آنگاه او قدرت حاکمیتی خود را از دست داده است.
قدرت بوروکراتیک در حال رشد است. یک بوروکراسی فدرال غیرمنتخب بخش زیادی از قدرت کنگرهی ایالات متحده را جذب کرده و قوانین و مقررات بیشتری نسبت به نمایندگان منتخب ایجاد میکند. این بوروکراسی دائمی از مقامات منتخب فراتر میرود و اغلب به هزینهی قدرت حاکمیتی شهروندان است.
نفوذ دولت عمیق. بوروکراسی دائمی حتی بر دفتر ریاستجمهوری نیز غلبه کرده است، به طوری که مقامات منتخب اغلب دانش کافی برای کنترل لشکرهای عمیقاً ریشهدار در دولت را ندارند. این نخبگان بوروکراتیک معتقدند که میتوانند و باید هر مقام منتخب را که خطرناک میدانند، پیشدستی کنند.
از دست دادن کنترل. ظهور بوروکراسی غیرمنتخب تهدیدی برای توانایی شهروندان در پاسخگو نگهداشتن دولت خود است. وقتی شهروندان نمیتوانند مقامات را برای حسابرسی، کنترل یا برکناری غیرمنتخبها انتخاب کنند، قدرت حاکمیتی خود را از دست میدهند.
5. ایدئولوژیهای تکاملی به دنبال بازسازی قانون اساسی هستند
آنها تصوری از یک قانون اساسی همیشه در حال بهبود، تغییر و تکامل دارند که باید به عنوان یک الگوی جهانی برای برادری وسیع و جهانی عمل کند و نیاز به یک دولت اداری جهانی برای نظارت و اجرای ایدهآلیسم بلندپروازانهاش دارد.
قانون اساسی تحت حمله است. برخی نخبگان معتقدند که قانون اساسی به شدت نیاز به تغییرات رادیکال دارد تا با زمانها سازگار شود و تصوری از یک سند همیشه در حال بهبود، تغییر و تکامل دارند که باید به عنوان یک الگوی جهانی برای برادری وسیع عمل کند. این دیدگاه اغلب به درخواستهایی برای دولت بزرگتر و یک دولت اداری قویتر منجر میشود تا "برابری" اجباری را تضمین کند.
"تکاملیها" به دنبال تغییرات رادیکال هستند. این "تکاملیها" احساس میکنند که آمریکاییها در حال حاضر به دلیل یک بار سنگین قانون اساسی قرن هجدهم، که به شدت بوی ارزشهای قدیمی، سفید، مردانه و مسیحی میدهد که به گفتهی آنها امروزه هیچ ارتباطی ندارد، دچار مشکل شدهاند. آنها بنیانگذاران را به خاطر نداشتن حکمت مدرن و مزایای طبیعت انسانی همیشه در حال بهبود سرزنش میکنند.
فراتر از شهروندی کلاسیک. تکاملیها در توضیح اینکه چرا قانون اساسی، به همراه سنتهای قرنها پیش که از آن ناشی شدهاند، اکنون یا بیاثر یا مانع هستند، تردیدی ندارند. آنها اصرار دارند که باید بسیاری از این مفاهیم و حتی اسناد بنیانی را به طور رسمی کنار بگذاریم و جایگزین کنیم، در مسیری به سوی کشوری با قوانین رأیگیری اکثریتی 51 درصدی، بدون حفاظهای قانونی و سنتی کافی.
6. جهانیگرایی میتواند وفاداری ملی را تضعیف کند
از یک سو، آنها منتقدان بدبین استثنای آمریکایی و ملیگرایی هستند. از سوی دیگر، آنها میخواهند دموکراسی و تحمل به سبک آمریکایی را در سراسر جهان گسترش دهند—اما بدون اینکه به جایی که چنین ایدههای منحصر به فردی به وجود آمدهاند یا چرا بسیاری از نقاط جهان همیشه در برابر آنها مقاومت کردهاند، فکر کنند.
جهانیگرایی جهان را بر ملت اولویت میدهد. برخی آمریکاییها ترجیح میدهند به عنوان "شهروندان جهان" دوباره برندگذاری شوند و ایدهی قدیمی اما غیرقابل اجرا از کازموپولیتانیسم را بپذیرند که توسط یوتوپیاییهای مرفهای که به واسطهی سفر، مالیات و ارتباطات جهانی قرن بیست و یکم قدرت یافتهاند، هدایت میشود. این دیدگاه اغلب به تمرکز بر دوردستها و ناشناختههای خارجی منجر میشود و کمتر به آمریکاییهای ملموس نزدیک توجه میکند.
منافع آمریکایی قربانی میشوند. معماران جهانیگرایی بر دوردستها و ناشناختههای خارجی تمرکز میکنند و کمتر به آمریکاییهای ملموس نزدیک توجه میکنند—گویی نظریهپردازی دربارهی تخلفات جزئی مانند استفاده از کیسههای پلاستیکی یا استفاده از گاز طبیعی در خارج میتواند ناکامی در پرداختن به جنایات بیخانمانی آمریکایی، کاهش دستمزدها، اپیدمیهای مواد مخدر و بدهیهای سنگین دانشجویی در میان آنها را جبران کند.
استثنای آمریکایی تضعیف میشود. جهانیگرایان اغلب منتقدان بدبین استثنای آمریکایی و ملیگرایی هستند، اما آنها میخواهند دموکراسی و تحمل به سبک آمریکایی را در سراسر جهان گسترش دهند—بدون اینکه به جایی که چنین ایدههای منحصر به فردی به وجود آمدهاند یا چرا بسیاری از نقاط جهان همیشه در برابر آنها مقاومت کردهاند، فکر کنند. در نهایت، جهانیسازی ممکن است سیاره را غربی نکند، بلکه آمریکا را بینالمللی کند.
7. فرسایش شهروندی: یک بحران مدرن
رویدادهای معاصر به آمریکاییها یادآوری کردهاند که شهروندی آنها شکننده و در آستانهی پرتگاه است—و با این حال، این calamities میتوانند همچنین به آنها آموزش دهند و واقعاً آنها را به بازسازی و بازیابی آنچه از دست دادهاند، انرژی دهند.
شهروندی در خطر است. سال 2020، به شیوهای مشابه سالهای انقلابی دیگر، لایهی خودراضی و خودپسند را کنار زده و به آمریکاییها یادآوری میکند که شهروندی آنها شکننده و در آستانهی پرتگاه است. این بحران ناشی از ترکیبی از نیروهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است که پایههای شهروندی آمریکایی را تضعیف میکند.
نیروهای فرسایش. این نیروهای سمی و ایدههای مضر، شهروندی آمریکایی—یک ایدهی 233 ساله که قادر به فراتر رفتن از شرایط تولد خود و پذیرش زنان و افرادی از نژادها و قومیتهای مختلف به طور کامل در جامعهی سیاسی است—را به لبهی پرتگاه رساندهاند.
فراخوان به عمل. با وجود چالشها، این calamities میتوانند همچنین به آمریکاییها آموزش دهند و واقعاً آنها را به بازسازی و بازیابی آنچه از دست دادهاند، انرژی دهند. با درک نیروهایی که شهروندی را تضعیف میکنند، آمریکاییها میتوانند اقداماتی برای حفظ و تغذیه آن برای نسلهای آینده انجام دهند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب شهروند در حال مرگ عمدتاً نقدهای مثبتی دریافت کرده و به خاطر تحلیل خود از کاهش شهروندی آمریکایی مورد تحسین قرار گرفته است. خوانندگان به زمینه تاریخی هانسون و بررسی تهدیدات علیه دموکراسی، از جمله مهاجرت، قبیلهگرایی و جهانیسازی، توجه دارند. منتقدان بر این باورند که این کتاب جانبدارانه است و ممکن است نتواند افرادی را که خارج از دایرههای محافظهکارانه هستند متقاعد کند. بسیاری از بررسیکنندگان محتوای کتاب را تحریککننده میدانند، هرچند که در برخی موارد سنگین به نظر میرسد. برخی به موضع پروترامپ هانسون انتقاد میکنند، در حالی که دیگران بینشهای او در مورد تغییرات اجتماعی را ستایش میکنند. بهطور کلی، خوانندگان این کتاب را به خاطر دیدگاهش در مورد مسائل معاصر آمریکایی توصیه میکنند.