نکات کلیدی
1. طراحی دربارهی ادراک است، نه استعداد
"طراحی فرآیندی کنجکاوانه است که بهقدری با دیدن درهمتنیده است که بهسختی میتوان آن دو را از هم جدا کرد."
همه میتوانند طراحی کنند. توانایی طراحی یک استعداد ذاتی نیست، بلکه مهارتی قابل یادگیری است. کلید این مهارت، توسعهی توانایی درک جهان بهگونهای است که یک هنرمند انجام میدهد. این شامل آموزش مغز برای پردازش اطلاعات بصری بهطور متفاوت است، تمرکز بر آنچه واقعاً میبینید بهجای آنچه فکر میکنید میبینید.
غلبه بر موانع ذهنی. بسیاری از افراد معتقدند که نمیتوانند طراحی کنند زیرا به آنها آموزش داده نشده که چگونه ببینند. این باور اغلب از تجربیات کودکی ناشی میشود که تلاشهای هنری آنها مورد انتقاد یا سوءتفاهم قرار گرفته است. با درک اینکه طراحی مهارتی است که میتوان آن را توسعه داد، مانند خواندن یا نوشتن، هر کسی میتواند تواناییهای هنری خود را بهبود بخشد.
تصورات غلط رایج دربارهی طراحی:
- نیاز به استعداد طبیعی دارد
- باید خلاق باشید
- باید بتوانید خطوط مستقیم بکشید
- فقط برای افراد "هنری" است
2. تغییر به حالت R: دسترسی به سمت هنری مغز
"خالی کردن ذهن از تمام افکار و پر کردن خلاء با روحی بزرگتر از خود، به معنای گسترش ذهن به قلمروی است که با فرآیندهای متعارف عقل قابل دسترسی نیست."
درک نیمکرههای مغز. مغز انسان دو حالت تفکر متمایز دارد: حالت L (نیمکره چپ) و حالت R (نیمکره راست). حالت L کلامی، تحلیلی و ترتیبی است، در حالی که حالت R بصری، ادراکی و همزمان است. طراحی مؤثر نیازمند تغییر از حالت L به حالت R است.
تکنیکهای تغییر به حالت R. برای دسترسی به حالت R، باید مغز خود را با وظایفی مواجه کنید که حالت L آنها را دشوار یا غیرجذاب میداند. این میتواند از طریق تمریناتی مانند طراحی تصاویر وارونه، طراحی خطوط محیطی یا تمرکز بر فضاهای منفی انجام شود. این تکنیکها تمایل مغز به تکیه بر نمادها و پیشفرضها را دور میزنند و اجازه میدهند ادراک و نمایش دقیقتری صورت گیرد.
نشانههای درگیر شدن حالت R:
- از دست دادن حس زمان
- دشواری در وظایف کلامی
- افزایش تمرکز بر جزئیات بصری
- احساس "در منطقه" بودن
3. دیدن لبهها: پایهی طراحی
"در طراحی، یک لبه همیشه یک مرز مشترک است."
تعریف مجدد لبهها. در اصطلاح هنری، یک لبه فقط یک خط بیرونی نیست، بلکه جایی است که دو چیز به هم میرسند. این مفهوم برای ایجاد طراحیهای دقیق و زنده بسیار مهم است. با تمرکز بر لبهها، هنرمندان میتوانند روابط بین عناصر مختلف در ترکیبهای خود را بهتر نشان دهند.
طراحی خطوط محیطی. یکی از مؤثرترین تمرینات برای توسعهی ادراک لبهها، طراحی خطوط محیطی است. این شامل ردیابی آهسته لبههای یک شیء با چشمانتان در حالی که همزمان مداد خود را روی کاغذ حرکت میدهید، بدون نگاه کردن به طراحیتان است. این تکنیک شما را مجبور میکند بر آنچه واقعاً میبینید تمرکز کنید، بهجای تکیه بر تصورات پیشفرض از چگونگی ظاهر چیزها.
انواع لبهها در طراحی:
- لبههای محیطی (خطوط بیرونی)
- لبههای ضمنی (مرزهای پیشنهادی)
- لبههای گمشده و پیدا شده (قابلیت دید متغیر)
- لبههای مشترک (مرزهای بین دو فرم)
4. فضای منفی: راز ترکیببندیهای بهتر
"هیچچیز واقعیتر از هیچچیز نیست."
تغییر دیدگاه. فضای منفی به نواحی اطراف و بین اشیاء در یک ترکیب اشاره دارد. با تمرکز بر این فضاها بهجای خود اشیاء، هنرمندان اغلب میتوانند طراحیهای دقیقتر و متعادلتری ایجاد کنند. این رویکرد به غلبه بر تمایل مغز به تکیه بر نمادها و پیشفرضها کمک میکند.
کاربردهای عملی. استفاده از فضای منفی میتواند جنبههای مختلف طراحی را بهطور چشمگیری بهبود بخشد. این به دستیابی به نسبتهای صحیح، ایجاد ترکیبهای جالبتر و حتی سادهسازی موضوعات پیچیده کمک میکند. با "طراحی فضا"، هنرمندان اغلب مییابند که خود موضوع بهطور طبیعی و دقیقتر ظاهر میشود.
مزایای تمرکز بر فضای منفی:
- بهبود دقت در نسبتها
- بهبود ترکیب کلی
- سادهسازی موضوعات پیچیده
- کمک به غلبه بر تفکر نمادین
5. پرسپکتیو و نسبت: ایجاد عمق و دقت
"دیدن یک مهارت دو بخشی است. بخش اول دیدن زوایا نسبت به عمودی و افقی است و بخش دوم دیدن نسبتها نسبت به یکدیگر."
درک دیدن. دیدن فرآیند اندازهگیری و مقایسه زوایا و نسبتها در موضوع شما است. این مهارت برای ایجاد طراحیهای واقعی با پرسپکتیو دقیق بسیار مهم است. با استفاده از ابزارهای سادهای مانند مدادی که در طول بازو نگه داشته میشود، هنرمندان میتوانند اندازهگیریهای بصری دقیقی انجام دهند و آنها را به کاغذ منتقل کنند.
کاربرد پرسپکتیو. پرسپکتیو هنر ایجاد توهم فضای سهبعدی بر روی یک سطح دوبعدی است. با درک اصول پایهای مانند خطوط افق، نقاط ناپدید و کوتاهنمایی، هنرمندان میتوانند عمق متقاعدکنندهتری در طراحیهای خود ایجاد کنند. تمرین منظم در مشاهده و اعمال این اصول میتواند مهارتهای رندرینگ فضایی را بهطور قابلتوجهی بهبود بخشد.
عناصر کلیدی پرسپکتیو:
- خط افق
- نقاط ناپدید
- کوتاهنمایی
- مقیاس و نسبت
6. نور و سایه: زنده کردن طراحیها
"منطق نور همچنین نیاز دارد که تفاوتهای در تونهای روشن و تاریک را ببینید."
درک ارزش. ارزش به روشنی یا تاریکی یک رنگ اشاره دارد. با تسلط بر ادراک و نمایش ارزش، هنرمندان میتوانند توهم فرم، عمق و جو را در طراحیهای خود ایجاد کنند. این شامل یادگیری دیدن و رندر کردن تدریجیهای ظریف نور و سایه است.
تکنیکهای رندر نور و سایه. روشهای مختلفی میتوانند برای نمایش نور و سایه به کار گرفته شوند، از جمله هاشور زدن، هاشور متقاطع و ترکیب. کلید این است که به دقت مشاهده کنید که چگونه نور با سطوح و بافتهای مختلف تعامل دارد و تمرین کنید که این مشاهدات را به کاغذ منتقل کنید. درک مفاهیمی مانند هایلایتها، سایههای پرتابی و نور منعکسشده برای ایجاد فرمهای سهبعدی متقاعدکننده ضروری است.
اجزای نور و سایه:
- هایلایت
- تون میانی
- سایه اصلی
- سایه پرتابی
- نور منعکسشده
7. آزادسازی خلاقیت: ذن طراحی
"طراحی میتواند چیزهای زیادی دربارهی شما به خودتان نشان دهد، برخی از جنبههای شما که ممکن است توسط خود کلامیتان پنهان شده باشد."
طراحی بهعنوان مدیتیشن. فرآیند طراحی میتواند شکلی از مدیتیشن باشد که به شما اجازه میدهد ذهن خود را آرام کنید و با ادراکات خود عمیقتر ارتباط برقرار کنید. این حالت آگاهی متمرکز میتواند به بینشهایی دربارهی خود و جهان اطراف شما منجر شود و خلاقیت و رشد شخصی را تقویت کند.
یادگیری مداوم. سفر یادگیری طراحی هرگز پایان نمییابد. با توسعهی مهارتهای خود، با چالشها و فرصتهای جدیدی برای رشد مواجه خواهید شد. پذیرش این فرآیند یادگیری مادامالعمر میتواند به توسعهی شخصی و هنری مداوم منجر شود و راههای جدیدی برای دیدن و بیان خود باز کند.
مزایای تمرین منظم طراحی:
- بهبود مهارتهای مشاهدهای
- بهبود تواناییهای حل مسئله
- افزایش خودآگاهی
- کاهش استرس و آرامش
- قدردانی بیشتر از زیبایی بصری در زندگی روزمره
کتاب جدید طراحی در سمت راست مغز
طراحی بر اساس خاطرات: تاریخچهی شما بهعنوان یک هنرمند
طراحی فرآیندی کنجکاوانه است که بهقدری با دیدن درهمتنیده است که بهسختی میتوان آن دو را از هم جدا کرد. توانایی طراحی به توانایی دیدن بهگونهای که یک هنرمند میبیند بستگی دارد و این نوع دیدن میتواند زندگی شما را بهطور شگفتانگیزی غنی کند. در بسیاری از جهات، آموزش طراحی تا حدودی شبیه آموزش دوچرخهسواری به کسی است. توضیح آن با کلمات بسیار دشوار است. در آموزش دوچرخهسواری به کسی، ممکن است بگویید: "خوب، فقط سوار شوید، پدالها را فشار دهید، تعادل خود را حفظ کنید و بروید." البته، این اصلاً توضیح نمیدهد و احتمالاً در نهایت خواهید گفت: "من سوار میشوم و به شما نشان میدهم چگونه. ببینید و ببینید چگونه انجام میدهم." و همینطور است با طراحی. اکثر معلمان هنر و نویسندگان کتابهای درسی طراحی به مبتدیان توصیه میکنند که "روشهای نگاه کردن به چیزها را تغییر دهند" و "یاد بگیرند چگونه ببینند." مشکل این است که این روش متفاوت دیدن بهسختی توضیح داده میشود، مانند چگونگی حفظ تعادل در دوچرخه، و معلم اغلب در نهایت میگوید: "به این مثالها نگاه کنید و فقط ادامه دهید. اگر زیاد تمرین کنید، در نهایت ممکن است آن را بفهمید." در حالی که تقریباً همه یاد میگیرند دوچرخهسواری کنند، بسیاری از افراد هرگز مشکلات طراحی را حل نمیکنند. بهطور دقیقتر، اکثر مردم هرگز یاد نمیگیرند بهقدری خوب ببینند که بتوانند طراحی کنند.
طراحی بهعنوان یک توانایی جادویی
زیرا تنها تعداد کمی از افراد به نظر میرسد توانایی دیدن و طراحی را دارند، هنرمندان اغلب بهعنوان افرادی با استعدادی نادر و خداوندی در نظر گرفته میشوند. برای بسیاری از مردم، فرآیند طراحی به نظر میرسد مرموز و به نوعی فراتر از تواناییهای معمولی باشد.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب نقاشی نوین با استفاده از نیمکره راست مغز به دلیل رویکردش در آموزش مهارتهای نقاشی، عمدتاً نقدهای مثبتی دریافت میکند. بسیاری از خوانندگان از اثربخشی آن در بهبود تواناییشان در نقاشی واقعگرایانه با تغییر درک و تفسیر اطلاعات بصری تمجید میکنند. تمرینهای کتاب بهویژه برای مبتدیان مفید تلقی میشود. برخی تمرکز بر نظریه نیمکره چپ/نیمکره راست را بهعنوان نظریهای قدیمی مورد انتقاد قرار میدهند. اگرچه این کتاب راهنمای جامعی برای همه جنبههای نقاشی نیست، اما بهطور گسترده بهعنوان نقطه شروعی برای کسانی که به دنبال توسعه تواناییهای هنری خود هستند، توصیه میشود.