نکات کلیدی
1. گوشت یک ساختار پدرسالارانه است، نه یک ضرورت بیولوژیکی
خوردن گوشت نشاندهندهی قدرت فردی و اجتماعی است.
تحمیل فرهنگی. این ایده که گوشت برای قدرت و مردانگی ضروری است، یک ساختار فرهنگی است و نه یک ضرورت بیولوژیکی. این باور از طریق کتابهای درسی، کتابهای آشپزی و رسانهها تقویت میشود و گوشت را با قدرت مردانه و virility مرتبط میسازد. این ارتباط طبیعی نیست بلکه یک رفتار آموخته شده است.
غذای جنسیتی. گوشت اغلب به عنوان "غذای مردانه" معرفی میشود، در حالی که سبزیجات به زنان اختصاص داده میشود. این تقسیمبندی در توزیع تاریخی غذا مشهود است، جایی که مردان بخش عمدهای از گوشت را دریافت میکردند و در کتابهای آشپزی معاصر که غذاهای گوشتی برای مردان و غذاهای سبزیجاتی برای زنان ارائه میشود. این یک ساختار اجتماعی است، نه یک نیاز بیولوژیکی.
پایههای نژادپرستانه. ارتباط گوشت با قدرت به نژادپرستی نیز گسترش مییابد، به طوری که فرهنگهای سفیدپوست اغلب گوشت را به عنوان غذایی برتر و رژیمهای گیاهی را به عنوان غذایی inferior مینگرند. این امر سلسلهمراتب نژادی، طبقاتی و جنسی را تقویت میکند، جایی که گوشت به عنوان غذای غالب دیده میشود. این یک ساختار اجتماعی است، نه یک نیاز بیولوژیکی.
2. مرجع غایب: چگونه گوشت رنج حیوانات را پنهان میکند
پشت هر وعده غذایی از گوشت، یک غیاب وجود دارد: مرگ حیوانی که گوشت جای آن را میگیرد.
عمل ناپدید شدن. اصطلاح "گوشت" به عنوان یک مرجع غایب عمل میکند و واقعیت اینکه این گوشت زمانی یک حیوان زنده بوده است را پنهان میکند. این ترفند زبانی به ما اجازه میدهد تا گوشت حیوانات را مصرف کنیم بدون اینکه با واقعیت مرگ و رنج مواجه شویم. حیوان از طریق زبان غایب میشود.
استعارهای از رنج. رنج حیوانات اغلب به عنوان استعارهای برای رنج انسانها استفاده میشود، به ویژه برای زنانی که میگویند احساس میکنند "یک تکه گوشت" هستند. این تصاحب بیشتر تجربه حیوان را محو میکند و آن را به ابزاری برای درک ستم انسانی تبدیل میکند. حیوان از طریق استعاره غایب میشود.
قصابی به عنوان الگو. عمل قصابی، با تکهتکه کردن و تجزیه، یک فرآیند کلیدی در ایجاد مرجع غایب است. این عمل به ما اجازه میدهد تا گوشت را از حیوان جدا کنیم و مصرف را ممکن سازیم. حیوان از طریق عمل قصابی غایب میشود.
3. زبان خشونت را میپوشاند و صدای گیاهخواران را خاموش میکند
ما هیچ زبانی نداریم که از دوگانگیهای قدرت تسلط آزاد باشد.
تعبیرهای ملایم و شیءسازی. زبان برای دور کردن ما از واقعیت خوردن گوشت از تعبیرهای ملایم مانند "گوشت گاو" و "گوشت خوک" استفاده میشود، که واقعیت اینکه اینها زمانی موجودات زنده بودند را پنهان میکند. حیوانات به عنوان "آنها" شیءسازی میشوند و فردیت آنها بیشتر محو میشود. زبان برای پوشاندن خشونت استفاده میشود.
خاموش کردن گیاهخواری. صدای گیاهخواران اغلب توسط فرهنگی غالب که خوردن گوشت را طبیعی و نرمال میداند، خاموش میشود. گیاهخواران به عنوان افرادی احساسی، عاطفی یا "زنانه" برچسبگذاری میشوند و نگرانیهای آنها بیاهمیت شمرده میشود. صدای گیاهخواران توسط فرهنگ غالب خاموش میشود.
قدرت نامگذاری. گیاهخواران با ابداع اصطلاحات جدیدی مانند "پروتئین حیوانی" و "پروتئین زنانه" به چالش گفتمان غالب میپردازند که خشونت و استثمار نهفته در تولید گوشت و لبنیات را افشا میکند. نامگذاری جدید یک شکل از مقاومت است.
4. سرکوب همپیوند زنان و حیوانات
از طریق ساختار مرجع غایب، ارزشهای پدرسالارانه نهادینه میشوند.
سرکوبهای همپوشان. سرکوب زنان و حیوانات از طریق ساختاری از مرجعهای غایب همپوشانی دارد. تصاویر فرهنگی از خشونت جنسی اغلب به دانش ما از نحوه قصابی حیوانات وابسته است و بالعکس. ساختار مرجع غایب، خشونت علیه زنان و حیوانات را به هم پیوند میزند.
چرخه خشونت. چرخهای از شیءسازی، تجزیه و مصرف، خشونت علیه زنان و حیوانات را به هم متصل میکند. هر دو به شیء تبدیل میشوند، تکهتکه میشوند و مصرف میشوند، چه به صورت واقعی و چه به صورت استعاری. این چرخه یک جزء کلیدی از فرهنگ پدرسالارانه است.
خشونت مردانه و حیوانات. آزاردهندگان، متجاوزان و قاتلان زنجیرهای اغلب سابقهای از خشونت علیه حیوانات دارند که پیوندی بین سوءاستفاده از زنان و حیوانات را نشان میدهد. این پیوند اغلب توسط فرهنگ غالب نادیده گرفته میشود.
5. فمینیسم-گیاهخواری: چالشی برای تسلط
گیاهخواری در واقع به شدت پیشرو و تحولآفرین است.
رد قدرت مردانه. گیاهخواری، به ویژه زمانی که توسط زنان پذیرفته میشود، رد تسلط مردانه و ارزشهای پدرسالارانه مرتبط با خوردن گوشت است. این یک راه برای بازپسگیری خودمختاری و به چالش کشیدن وضعیت موجود است. گیاهخواری یک شکل از مقاومت است.
گسترش دایره اخلاقی. فمینیسم و گیاهخواری هر دو به چالش دایره اخلاقی محدود فرهنگ پدرسالارانه میپردازند که زنان و حیوانات را مستثنی میکند. آنها به دنبال ایجاد جهانی فراگیرتر و دلسوزتر هستند. گیاهخواری یک شکل از دلسوزی است.
مبارزات مرتبط. مبارزات برای آزادی زنان و آزادی حیوانات به هم مرتبط هستند، زیرا هر دو گروه اغلب به شیء تبدیل میشوند، مورد استثمار قرار میگیرند و خاموش میشوند. این مبارزات جدا نیستند بلکه به هم پیوستهاند.
6. بدن گیاهخوار: رد هنجارهای پدرسالارانه
فرآیند دیدن دیگری به عنوان قابل مصرف، به عنوان چیزی، معمولاً برای ما نامرئی است.
فراتر از جسم. مفهوم "بدن گیاهخوار" شامل هر دو بدن فیزیکی و بدنی از ادبیات است که از گیاهخواری حمایت میکند. این یک رد ایده است که انسانها به طور طبیعی گوشتخوار هستند. بدن گیاهخوار مفهومی است که شامل هر دو جنبه فیزیکی و فکری میشود.
استدلالهای فیزیولوژیکی. گیاهخواران اغلب استدلال میکنند که انسانها به لحاظ فیزیولوژیکی به یک رژیم غذایی گیاهی تمایل دارند و شواهدی از دندانها، بزاق و سیستمهای گوارشی ما را ذکر میکنند. این به چالش کشیدن این تصور است که گوشت یک ضرورت بیولوژیکی است. بدن گیاهخوار یک استدلال فیزیولوژیکی است.
سلامت و اخلاق. بدن گیاهخوار نه تنها درباره سلامت فیزیکی بلکه درباره انتخابهای اخلاقی نیز است. این یک راه برای همراستا کردن رژیم غذایی با ارزشهای فردی است و فرهنگی را که بر اساس خشونت و استثمار بنا شده، رد میکند. بدن گیاهخوار یک انتخاب اخلاقی است.
7. جستجوی گیاهخواری: افشا، نامگذاری، سرزنش
جستجوی گیاهخواری شامل: افشای هیچانگاری گوشت، نامگذاری روابطی که با حیوانات میبینید و در نهایت، سرزنش جهانی که گوشت میخورد و پدرسالارانه است.
افشا. جستجوی گیاهخواری با افشای "هیچانگاری گوشت" آغاز میشود، درک اینکه گوشت تنها غذا نیست بلکه نتیجه یک فرآیند خشونتآمیز است که موجودات زنده را به اشیاء مرده تبدیل میکند. این یک لحظه بیداری است.
نامگذاری روابط. مرحله دوم شامل نامگذاری روابط بین انسانها و حیوانات است، شناسایی پیوستگی تمام موجودات زنده و بیعدالتی خوردن گوشت. این یک لحظه درک است.
سرزنش سیستم. مرحله نهایی سرزنش جهانی است که گوشت میخورد، به چالش کشیدن فرهنگ غالب و ارزشهای آن از طریق عمل گیاهخواری. این یک لحظه عمل است.
8. بازسازی متون و حیوانات: یک چشمانداز فمینیستی-گیاهخواری
در نهایت، زنان که اغلب خود را در گفتگویی خاموش با فرهنگ غالب مییابند، منبعی برای بینش در مورد سرکوب حیوانات میشوند.
چالش با کانن. نظریه فمینیستی-گیاهخواری با شناسایی اهمیت گیاهخواری در زندگی و نوشتههای زنان، کاننهای ادبی و تاریخی سنتی را به چالش میکشد. این تلاش میکند تا متون و حیوانات را بازسازی کند.
تحمل کلمه گیاهخواری. نویسندگان زن اغلب "کلمه گیاهخواری" را با گنجاندن شخصیتها، تمها و اشارههای گیاهخواری در آثار خود تحمل میکنند و به چالش گفتمان غالب گوشت میپردازند. این یک شکل از مقاومت است.
چشمانداز کلی. با پیوند زدن بینشهای فمینیستی و گیاهخواری، میتوانیم چشماندازی از جهانی عادلانهتر، دلسوزتر و پایدارتر ایجاد کنیم، جهانی که به پیوستگی تمام موجودات زنده احترام میگذارد. این یک چشمانداز امید است.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب سیاست جنسی گوشت نظرات متفاوتی را به خود جلب کرده است. بسیاری آن را اثری پیشگام در ارتباط بین فمینیسم و گیاهخواری میدانند که به شیءانگاری زنان و حیوانات در جامعهی پدرسالار اشاره میکند. خوانندگان از تحلیل آدامز در زمینهی زبان، ادبیات و شیوههای فرهنگی قدردانی میکنند. با این حال، برخی نوشتار را چالشبرانگیز و استدلالها را تکراری یا غیرقانعکننده مییابند. منتقدان بر این باورند که کتاب مسائل پیچیده را بیش از حد سادهسازی کرده و فرضیاتی دربارهی شیوههای کشاورزی ارائه میدهد. با وجود این انتقادات، بسیاری آن را متنی مهم برای فعالان فمینیستی و حقوق حیوانات میدانند.