نکات کلیدی
۱. بازارها در سایهی مداخلهی محدود رونق میگیرند
برای رساندن یک کشور از پایینترین سطح بربریت به بالاترین درجهی شکوفایی، چیز زیادی لازم نیست جز صلح، مالیاتهای آسان و اجرای قابل قبول عدالت.
دست نامرئی هدایت میکند. آدام اسمیت، که شاهد انقلاب صنعتی بود، مفهوم «دست نامرئی» را مطرح کرد؛ جایی که نیروهای بازار عرضه و تقاضا بهطور طبیعی قیمتها را تعیین و منابع را به شکلی کارآمد تخصیص میدهند، بدون دخالت قابل توجه دولت. او دولتی محدود را تصور میکرد که تمرکز آن بر دفاع، عدالت و برخی امور عمومی باشد و نسبت به مداخله و مالیاتهای بیش از حد بدبین بود.
نظم خودجوش پدید میآید. فریدریش هایک، یکی از چهرههای برجسته مکتب اتریش، بر این اساس افزود که بازارهای آزاد نظم خودجوشی ایجاد میکنند. قیمتها بهعنوان سیگنالهای حیاتی عمل میکنند و دانش پراکنده میلیونها فرد را هماهنگ میسازند؛ کاری که برای هیچ برنامهریز مرکزی ممکن نیست. او استدلال کرد که تلاشهای دولت برای هدایت اقتصاد به ناچار به ناکارآمدی و از دست رفتن آزادی منجر میشود.
از تحریفهای غیرضروری پرهیز کنید. هر دو اقتصاددان بر این باور بودند که شکوفایی زمانی بهتر حاصل میشود که افراد آزاد باشند در چارچوب قانونی پایدار به دنبال منافع خود بروند. آنها مداخلهی دولت فراتر از وظایف ضروری را موجب تحریفهایی میدانستند که توانایی طبیعی بازار برای بهینهسازی تولید و مبادله را مختل میکند و در نهایت پیشرفت اقتصادی را کند میسازد.
۲. تجارت آزاد به همه سود میرساند، اما بازندگان هم دارد
بسیار متأسف خواهم شد اگر ملاحظات مربوط به هر طبقهی خاص، پیشرفت ثروت و جمعیت کشور را متوقف کند.
مزیت نسبی محرک تجارت است. دیوید ریکاردو نظریهی مزیت نسبی را رسمی کرد و نشان داد که همه کشورها از تخصص در تولید آنچه نسبتاً در آن بهتر (یا کمتر بد) هستند و تجارت با دیگران سود میبرند. این تخصص باعث افزایش کارایی کلی جهانی میشود و به کشورها اجازه میدهد بیش از آنچه با تولید داخلی میتوانند مصرف کنند، بهرهمند شوند.
تأثیرات توزیعی وجود دارد. اگرچه تجارت به کل کشور سود میرساند، اما در داخل کشور برندگان و بازندگانی ایجاد میکند. آثار پل ساموئلسون، که بر پایهی ریکاردو بنا شده، نشان داد چگونه تجارت بر دستمزدها و درآمدها تأثیر میگذارد و ممکن است منجر به رکود دستمزدها برای کارگران صنایع مواجه با رقابت وارداتی شود، حتی زمانی که اقتصاد کلی رشد میکند.
بازندگان را در داخل کشور حمایت کنید. واکنشهای منفی کنونی به جهانیسازی، مانند برگزیت و ترامپیسم، تا حدی ناشی از این سودهای نابرابر است. اقتصاددانان معتقدند راهحل کنار گذاشتن تجارت نیست که سود کلی دارد، بلکه اجرای سیاستهای داخلی است که به بازندگان کمک کند، مانند آموزش مجدد یا حمایت هدفمند، نه روی آوردن به حمایتگرایی.
۳. موتور سرمایهداری، تخریب خلاق است
تخریب خلاق حقیقت اساسی سرمایهداری است.
نوآوری محرک تغییر است. جوزف شومپیتر سرمایهداری را سیستمی پویا میدانست که بهطور مداوم از درون توسط نوآوری متحول میشود. این «باد دائمی تخریب خلاق» محصولات، روشها، بازارها و سازمانهای جدید را جایگزین قدیمیها میکند، صنایع موجود را منسوخ میسازد اما در نهایت بهرهوری و استانداردهای زندگی را ارتقا میدهد.
کارآفرینان نقش کلیدی دارند. این فرآیند توسط کارآفرینانی هدایت میشود که نوآوریها را معرفی میکنند، ریسک میپذیرند و به دنبال سود موقتی انحصاری هستند تا رقبا ایدههایشان را تقلید کنند. شومپیتر کارآفرینی را «عملی نه از عقل، بلکه از اراده» میدانست که برای راهاندازی موتور رشد و برهم زدن «چرخهی روزمرگی» ضروری است.
نیازمند نظام حمایتی است. اگرچه این فرآیند مخرب است، اما برای شکوفایی به محیطی پایدار با حاکمیت قانون و حمایت از مالکیت خصوصی نیاز دارد. شومپیتر معتقد بود که سرمایهداری، با وجود ناپایداری ذاتی و احتمال آشوب اجتماعی، مؤثرترین نظام برای تولید ثروت و پیشرفت است که به تدریج سطح زندگی تودهها را ارتقا میدهد.
۴. رشد اقتصادی به ورودیها و فناوری وابسته است
شما عصر کامپیوتر را همهجا میبینید جز در آمار بهرهوری.
ورودیها و فناوری اهمیت دارند. مدل رشد رابرت سولو نشان داد که رشد اقتصادی از افزایش نیروی کار و سرمایه ناشی میشود، اما رشد پایدار به پیشرفت فناوری (بهرهوری کل عوامل تولید) بستگی دارد که امکان استفادهی کارآمدتر از ورودیها را فراهم میکند. این فناوری اغلب در تجهیزات سرمایهای جدید و مهارتهای انسانی تجسم مییابد.
کندی بهرهوری چالشی است. اقتصادهای توسعهیافته امروز با کاهش نگرانکنندهای در رشد بهرهوری مواجهاند، پدیدهای که...
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «اقتصاددانان بزرگ چه میکردند؟» بهطور کلی نقدهای مثبتی دریافت کرده است و بهخاطر معرفی ساده و قابلفهم اندیشههای اقتصاددانان برجسته مورد استقبال قرار گرفته است. خوانندگان از ارائهی جزئیات زندگینامهای و زمینههای تاریخی هر اقتصاددان رضایت دارند. رویکرد کتاب در بهکارگیری این نظریهها در مسائل اقتصادی معاصر تحسین شده است، هرچند برخی معتقدند که کتاب در ارائهی راهحلهای کاملتر ناکام مانده است. منتقدان به تمرکز محدود بر اقتصاد رشدمحور و کمتوجهی به مسائل زیستمحیطی اشاره کردهاند. در مجموع، این کتاب بهعنوان مروری آموزنده برای علاقهمندان به تاریخ و نظریههای اقتصادی شناخته میشود.
Similar Books






