نکات کلیدی
1. فرهنگ از طریق عمل شکل میگیرد، نه فقط باورها
آنچه انجام میدهید، همان کسی است که هستید.
عملکردها فرهنگ را تعریف میکنند. سازمانها معمولاً بر روی بیان ارزشها تمرکز میکنند، اما رفتارها و تصمیمات روزمره هستند که واقعاً فرهنگ را شکل میدهند. به عنوان مثال، ساموراییها فرهنگ را به عنوان یک کد عمل تعریف میکردند نه فقط باورها. این اصل به طور یکسان برای شرکتهای مدرن نیز صدق میکند - ارزشهای فرهنگی باید به عملهای ملموس و رفتارها ترجمه شوند تا تأثیر واقعی داشته باشند.
فضیلتها بر ارزشها. این کتاب بر اهمیت فضیلتها (باورهایی که به طور فعال دنبال میشوند یا تجسم مییابند) نسبت به ارزشها (باورهایی که صرفاً نگهداری میشوند) تأکید میکند. به عنوان مثال، فضیلت صرفهجویی آمازون از طریق اقداماتی مانند میزهای موقتی نشان داده میشود، در حالی که فرهنگ اول استریم نتفلیکس با حذف مدیران دیویدی از جلسات کلیدی تقویت شده است. رهبران باید بر روی نهادینه کردن و پاداش دادن به رفتارهای خاصی که با ویژگیهای فرهنگی مطلوب همراستا هستند، تمرکز کنند.
مثالهایی از عناصر فرهنگی مبتنی بر عمل:
- کدهای لباس
- فرآیندهای تصمیمگیری
- نحوه برگزاری جلسات
- نحوه ارائه بازخورد
- نحوه حل تعارضات
2. رهبران باید ارزشهای فرهنگی را تجسم و تقویت کنند
اگر خودتان نباشید، حتی خودتان هم از شما پیروی نخواهید کرد.
اصالت کلید است. رهبران باید به طور واقعی به ارزشهای فرهنگی که بیان میکنند، باور داشته و آنها را عملی کنند. تلاش برای پیادهسازی ارزشهایی که با باورها یا رفتارهای خود رهبر همراستا نیست، احتمالاً شکست خواهد خورد. این کتاب به مثالهایی از رهبرانی مانند رید هاسینگس در نتفلیکس و جف بزوس در آمازون اشاره میکند که فرهنگ شرکتهای خود را بر اساس ارزشها و سبکهای کاری اصیل خود شکل دادند.
عمل به گفتهها. رهبران از طریق عملها، تصمیمات و اولویتهای خود فرهنگ را تقویت میکنند. این فراتر از پیروی از قوانین است - به معنای تجسم روح ارزشهای فرهنگی در نحوه رهبری آنهاست. به عنوان مثال، توسان لوورتر تعهد خود به وفاداری را با اعدام متحدانی که به رهبران قبلی خود خیانت کردند، حتی زمانی که به نفع او بود، نشان داد. رهبران باید آماده باشند تا تصمیمات دشواری بگیرند که با ارزشهای فرهنگی همراستا باشد، حتی اگر این تصمیمات هزینههای شخصی یا کوتاهمدت داشته باشد.
روشهایی که رهبران فرهنگ را تقویت میکنند:
- مدلسازی رفتارهای مطلوب
- اتخاذ تصمیماتی که اولویتها را نشان میدهد
- رسیدگی سریع به نقضهای فرهنگی
- روایت داستانهایی که ارزشهای فرهنگی را تقویت میکند
- شناسایی و پاداش دادن به همراستایی با فرهنگ
3. شمولیت نیازمند دیدن افراد به عنوان آنچه که هستند است
اگر فقط به موسیقی از یک نژاد گوش دهید، احتمالاً موسیقی را درک نمیکنید. اگر فقط افراد بااستعداد از یک نژاد یا جنسیت را استخدام کنید، احتمالاً استعداد را درک نمیکنید.
فراتر از تنوع سطحی نگاه کنید. شمولیت واقعی به معنای ارزشگذاری تنوع شناختی و فرهنگی، نه فقط تنوع جمعیتی است. این نیازمند جستجوی فعال و قدردانی از دیدگاهها، تجربیات و شیوههای تفکر مختلف است. موفقیت چنگیزخان بخشی ناشی از توانایی او در شناسایی و استفاده از استعدادها بدون توجه به پیشینه آنها بود.
شایستهسالاری و فرصتهای برابر. ایجاد یک فرهنگ شمولیت شامل از بین بردن سلسلهمراتبهای مبتنی بر عوامل دلخواه و تمرکز بر شایستگی است. این به معنای فراهم کردن فرصتهای برابر برای رشد و مشارکت و قضاوت افراد بر اساس عملها و تواناییهایشان به جای تصورات پیشفرض است. شرکتها باید فرآیندهای استخدام، ترفیع و تصمیمگیری خود را بررسی کنند تا اطمینان حاصل کنند که به طور ناخواسته استعدادهای ارزشمند را از دست نمیدهند.
استراتژیهایی برای ترویج شمولیت:
- پنلهای مصاحبه متنوع
- غربالگری رزومه به صورت ناشناس
- برنامههای راهنمایی
- همکاری بینوظیفهای
- آموزشهای منظم در زمینه فرهنگ و شمولیت
4. اعتماد و پذیرش اخبار بد از عناصر فرهنگی حیاتی است
مدیران عامل خوب به سمت درد و تاریکی میدوند؛ در نهایت حتی یاد میگیرند از آن لذت ببرند.
شفافیت را پرورش دهید. یک فرهنگ اعتماد نیازمند ارتباطات باز، به ویژه در مورد مشکلات و شکستهاست. رهبران باید به طور فعال به بروز اخبار بد تشویق کنند و آن را به عنوان اطلاعات ارزشمند تلقی کنند نه دلیلی برای تنبیه. این شامل ایجاد امنیت روانی برای کارکنان است تا بدون ترس از عواقب، صحبت کنند.
به شکستها معنا بدهید. وقتی با اخبار بد یا شکستها مواجه میشوند، رهبران فرصتی برای شکلدهی به نحوه تفسیر این رویدادها دارند. با چارچوببندی شکستها در زمینه اهداف بزرگتر و فرصتهای یادگیری، رهبران میتوانند انگیزه و اعتماد را حتی در زمانهای دشوار حفظ کنند. این کتاب به سخنرانی گتیسبورگ لینکلن اشاره میکند که هدف جنگ داخلی را به گونهای بازتعریف کرد که معنای جدیدی به قربانیها بدهد.
تکنیکهایی برای ترویج پذیرش اخبار بد:
- جشن گرفتن کشف مشکلات
- اجرای بررسیهای بدون سرزنش پس از وقوع مشکلات
- ایجاد کانالهای رسمی برای ابراز نگرانیها
- پاداش دادن به کسانی که مسائل را زودتر مطرح میکنند
- به اشتراکگذاری درسهای آموخته شده از شکستها به طور گسترده
5. فرهنگهای مؤثر باید با استراتژی و شخصیت همراستا باشند
فضیلتهایی را انتخاب کنید که به شرکت شما در دستیابی به مأموریتش کمک کند.
همراستایی استراتژیک. فرهنگ یک شرکت باید از استراتژی و اهداف تجاری آن حمایت کند. به عنوان مثال، شرکتی که بر نوآوری سریع تمرکز دارد ممکن است ریسکپذیری و آزمایش را در اولویت قرار دهد، در حالی که شرکتی در یک صنعت بسیار تنظیمشده ممکن است بر رعایت قوانین و احتیاط تأکید کند. فرهنگ باید رفتارهای لازم برای موفقیت در زمینه خاص شرکت را تسهیل و تقویت کند.
اصالت در رهبری. به همان اندازه مهم است که فرهنگ با ارزشها و سبک کاری واقعی تیم رهبری همراستا باشد. تلاش برای تحمیل فرهنگی که با شخصیتهای رهبران همخوانی ندارد، احتمالاً شکست خواهد خورد. این به این معنا نیست که رهبران نمیتوانند رشد یا تغییر کنند، اما عناصر اصلی فرهنگی باید برای کسانی که در راس هستند، طبیعی و پایدار احساس شود.
سوالاتی که باید در همراستایی فرهنگ و استراتژی در نظر گرفت:
- چه رفتارهایی برای موفقیت ما حیاتی است؟
- مزیتهای رقابتی کلیدی ما چیست؟
- بزرگترین خطراتی که با آنها مواجه هستیم چیست؟
- چه نوع استعدادی باید جذب و حفظ کنیم؟
- رهبران ما به طور طبیعی چگونه کار و ارتباط برقرار میکنند؟
6. قوانین شگفتانگیز و درسهای عینی اصول فرهنگی را تثبیت میکنند
زیرا فرهنگ نتیجه عملها به جای باورهاست، تقریباً هرگز به طور دقیق همانطور که میخواهید به پایان نمیرسد.
لحظات به یاد ماندنی ایجاد کنید. قوانین شگفتانگیز - آنهایی که غیرمنتظره یا به نظر افراطی میرسند - به برجستهسازی و تقویت اصول فرهنگی کلیدی کمک میکنند. این قوانین افراد را وادار میکند تا بپرسند چرا وجود دارند و به درک عمیقتری از ارزشهای زیرین منجر میشود. به عنوان مثال، قانون عدم استفاده از پاورپوینت آمازون بر تمرکز آنها بر تحلیل عمیق و تفکر تأکید میکند.
تقویت دراماتیک. درسهای عینی - مثالها یا حوادث واضحی که اصول فرهنگی را در عمل نشان میدهند - میتوانند تأثیر ماندگاری بر رفتار سازمانی داشته باشند. این ممکن است شامل شناسایی عمومی کارکنانی باشد که ارزشهای فرهنگی را تجسم میکنند یا اقدام قاطع علیه کسانی که آنها را نقض میکنند. هدف ایجاد داستانها و پیشینههایی است که به وضوح آنچه را که فرهنگ واقعاً ارزشمند میداند، منتقل کند.
مثالهایی از قوانین شگفتانگیز و درسهای عینی:
- سیاست تعطیلات نامحدود نتفلیکس
- زاپوس به استخدامهای جدید پول میدهد تا استعفا دهند
- استیو جابز یک مدیر را به خاطر امتناع از امضای توافقنامه محرمانگی اپل اخراج کرد
- کد لباس اولیه IBM که نیاز به کت و شلوار داشت (برای تمایز از رقبای خود)
- یک مدیرعامل در زمان تعدیل نیروها حقوق خود را کاهش میدهد
7. طراحی فرهنگی باید به سوءاستفادههای احتمالی پیشبینی کند
قوانین فرهنگی میتوانند اغلب به گاوهای مقدس بزرگشده تبدیل شوند. همه به دور آنها میچرخند و سعی میکنند به فرهنگ احترام بگذارند - و سپس گاوها واژگون میشوند و شما را له میکنند.
عواقب ناخواسته. هنگام طراحی عناصر فرهنگی، رهبران باید در نظر بگیرند که چگونه ممکن است این عناصر به اشتباه تفسیر شوند یا به گونهای استفاده شوند که هدف اصلی را تضعیف کنند. به عنوان مثال، فرهنگ "وسواس مشتری" میتواند منجر به نادیده گرفتن استراتژی بلندمدت به نفع خواستههای کوتاهمدت مشتری شود. به طور منظم قوانین فرهنگی را ارزیابی کنید تا اطمینان حاصل کنید که هنوز به هدف خود خدمت میکنند.
پیشگیری از تسلیح. برخی از کارکنان ممکن است سعی کنند از ارزشهای فرهنگی به عنوان سپر برای عملکرد ضعیف یا حمله به دیگران استفاده کنند. رهبران باید آماده باشند تا روح واقعی اصول فرهنگی را روشن و اجرا کنند. این ممکن است شامل ایجاد راهنماهای خاصتر یا ارائه مثالهایی از اینکه چگونه ارزشها باید (و نباید) در عمل اعمال شوند، باشد.
استراتژیهایی برای پیشگیری از سوءاستفاده فرهنگی:
- ممیزیهای منظم فرهنگی
- مسیرهای روشن برای تشدید تعارضات فرهنگی
- آموزش در مورد نحوه اعمال ارزشهای فرهنگی در عمل
- مکانیزمهایی برای تکامل قوانین فرهنگی
- تعادل ارزشهای فرهنگی در برابر یکدیگر
8. زیر فرهنگها میتوانند در کنار یک فرهنگ کلی وجود داشته باشند
در حالی که هر شرکتی به عناصر فرهنگی مشترک اصلی نیاز دارد، تلاش برای یکسانسازی تمام جنبههای فرهنگ شما در سراسر عملکردها به معنای تضعیف برخی عملکردها به نفع دیگران است.
تفکیک عملکردی. بخشهای مختلف یک سازمان ممکن است به عناصر فرهنگی متمایز نیاز داشته باشند تا به بهترین نحو عمل کنند. به عنوان مثال، یک تیم فروش ممکن است به فرهنگی رقابتی و نتیجهمحور نیاز داشته باشد، در حالی که یک تیم مهندسی که بر نوآوری و همکاری تمرکز دارد، ممکن است به فرهنگی متفاوت نیاز داشته باشد. تشخیص اینکه این تفاوتها کجا ضروری و مفید هستند، مهم است.
اصول وحدتبخش. در حالی که اجازه میدهید زیر فرهنگها وجود داشته باشند، عناصر فرهنگی اصلی را که در سراسر سازمان اعمال میشوند، حفظ کنید. این ممکن است شامل استانداردهای اخلاقی، هنجارهای ارتباطی یا ارزشهای کلان شرکت باشد. چالش در تعادل بین ثبات و انعطافپذیری مورد نیاز برای عملکردهای مختلف برای برتری است.
رویکردهایی برای مدیریت زیر فرهنگها:
- به وضوح تعریف کنید که کدام عناصر فرهنگی جهانی و کدام خاص عملکرد هستند
- تشویق به درک و همکاری بینعملکردی
- اطمینان از همراستایی رهبری در اصول فرهنگی اصلی
- به طور منظم زیر فرهنگها را برای همراستایی با اهداف کلی شرکت ارزیابی کنید
- ایجاد فرومهایی برای به اشتراکگذاری بهترین شیوهها در سراسر زیر فرهنگها
9. فرهنگها باید برای مواجهه با چالشهای جدید تکامل یابند
استراتژیها تکامل مییابند، شرایط تغییر میکند و شما چیزهای جدیدی یاد میگیرید. وقتی این اتفاق میافتد، باید فرهنگ خود را تغییر دهید یا در زیر آن محبوس خواهید شد.
تطبیق مداوم. فرهنگهای موفق ایستا نیستند - آنها باید با رشد شرکت، تغییر بازارها و ظهور چالشهای جدید تکامل یابند. این نیازمند ارزیابی منظم عناصر فرهنگی است تا اطمینان حاصل شود که هنوز به نیازهای شرکت خدمت میکنند. رهبران باید آماده باشند تا شیوههای فرهنگی را که دیگر مناسب نیستند، اصلاح یا حتی کنار بگذارند.
تعادل بین ثبات و تغییر. در حالی که فرهنگ نیاز به تکامل دارد، تغییرات بیش از حد میتواند منجر به سردرگمی و از دست دادن هویت شود. کلید این است که اصول فرهنگی اصلی را حفظ کنید در حالی که شیوهها و رفتارهای خاص را تطبیق میدهید. این ممکن است شامل بازتعریف ارزشهای موجود برای زمینههای جدید یا معرفی عناصر فرهنگی جدید باشد که بر اساس بنیاد موجود ساخته شدهاند.
روشهایی برای تکامل فرهنگ:
- نظرسنجیهای فرهنگی و جلسات بازخورد منظم
- مقایسه با صنایع دیگر
- برنامههای آزمایشی برای ابتکارات فرهنگی جدید
- درگیر کردن کارکنان در بحثهای تکامل فرهنگی
- ارتباط واضح در مورد اینکه چرا و چگونه فرهنگ در حال تغییر است
10. اصول اخلاقی باید به وضوح بیان شوند
اگر فرهنگ خود را به طور سیستماتیک تنظیم نکنید، دو سوم آن به طور تصادفی شکل میگیرد و بقیه اشتباه خواهد بود.
راهنماهای اخلاقی واضح. بیانیههای مبهم درباره "انجام کار درست" کافی نیستند. سازمانها باید اصول اخلاقی خود را به وضوح بیان کنند و نحوه اعمال آنها در عمل را مشخص کنند. این شامل پرداختن به تعارضات احتمالی بین رفتار اخلاقی و سایر اهداف (مانند سودآوری، رشد) است.
تقویت و مسئولیتپذیری. پس از تعیین اصول اخلاقی، باید به طور مداوم تقویت و اجرا شوند. این به معنای شناسایی و پاداش دادن به رفتارهای اخلاقی و همچنین رسیدگی سریع به نقضهاست. رهبران نقش حیاتی در نشان دادن اهمیت اخلاق از طریق عملها و تصمیمات خود ایفا میکنند.
اجزای یک فرهنگ اخلاقی قوی:
- کد رفتار دقیق
- برنامههای آموزشی اخلاقی
- مکانیزمهای گزارشدهی ناشناس
- بحثهای منظم در مورد معضلات اخلاقی
- پیامدهای واضح برای نقضهای اخلاقی
- شناسایی رهبری اخلاقی
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب آنچه انجام میدهید، همان چیزی است که هستید نظرات متفاوتی را به خود جلب کرده است. بسیاری از خوانندگان به بینشهای آن در زمینه فرهنگ سازمانی، مثالهای رهبری و مشاورههای عملی آن تقدیر میکنند. منتقدان به ارجاعات تاریخی آن شک دارند و برخی از مثالها را مشکلساز میدانند. خوانندگان از سبک نوشتاری مستقیم هورویتز و تجربیات واقعی او قدردانی میکنند. نقاط قوت این کتاب شامل تمرکز بر اقدامات بهجای کلمات در شکلدهی به فرهنگ و بررسی سبکهای متنوع رهبری است. با این حال، برخی احساس میکنند که این کتاب به اندازهی آثار قبلی هورویتز موفق نیست و در تفسیرهای تاریخی آزادیهایی را به خرج میدهد.