نکات کلیدی
1. سرمایهداری بیدار: شکل جدیدی از قدرت شرکتی که دموکراسی را تهدید میکند
موفقیت مالی در آمریکا در قرن بیست و یکم شامل مراحل سادهای است. اول، تعهد: شما یک بازار عادی پیدا میکنید که در آن افراد عادی چیزهای عادی میفروشند. هرچه سادهتر، بهتر. دوم، چرخش: شما یک فرصت آربیتراژ در آن بازار پیدا میکنید و از آن به بهترین نحو استفاده میکنید. آربیتراژ به معنای خرید چیزی به یک قیمت و فروش فوری آن به قیمت بالاتر به شخص دیگری است.
ظهور سرمایهداری بیدار فرهنگ شرکتی آمریکا را متحول کرده است. شرکتها اکنون ادعا میکنند که نه تنها به سهامداران، بلکه به منافع اجتماعی گستردهتری خدمت میکنند. این تغییر به شرکتها اجازه میدهد تا قدرت و نفوذ بیشتری بر هر جنبهای از زندگی ما کسب کنند. با ترویج ارزشهای اجتماعی پیشرفته، کسبوکارها توجه را از تلاشهای خود برای کسب سود و قدرت منحرف میکنند.
نمونههایی از سرمایهداری بیدار در عمل:
- مجسمه "دختر بیباک" در استیت استریت که تنوع جنسیتی را ترویج میکند در حالی که به دلیل پرداخت نکردن حقوق کافی به کارمندان زن تحت تعقیب قانونی قرار دارد.
- سهمیه تنوع در هیئتمدیره گلدمن ساکس که بهطور همزمان با پرداخت میلیاردها دلار جریمه به دلیل فساد اعلام شد.
- حمایت شرکتی از جنبش زندگی سیاهپوستان در حالی که همچنان به شیوههایی که به جوامع اقلیت آسیب میزند ادامه میدهند.
خطر در این است که شرکتها نقش داوران ارزشهای اجتماعی را به عهده بگیرند، وظیفهای که باید به نهادهای دموکراتیک تعلق داشته باشد. این تصاحب اخلاقی تصمیمگیری توسط شرکتها، پایههای دموکراسی آمریکایی را تهدید میکند.
2. طبقه مدیریتی: چگونه مدیران از سرمایهداری ذینفعان برای فرار از مسئولیت استفاده میکنند
به عنوان یک مدیرعامل سابق، عمیقاً نگرانم که این مدل جدید سرمایهداری نیاز به گسترش خطرناک قدرت شرکتی دارد که تهدیدی برای دموکراسی آمریکایی است.
طبقه مدیریتی به عنوان یک نیروی قدرتمند در سرمایهداری مدرن ظهور کرده است. این مدیران که معمولاً مالکیت کمی از شرکتهایی که اداره میکنند دارند، از سرمایهداری ذینفعان برای افزایش قدرت و نفوذ شخصی خود استفاده میکنند. با ادعای خدمت به ذینفعان متعدد، عملاً به هیچکس پاسخگو نیستند.
جنبههای کلیدی قدرت مدیریتی:
- مدیران از علل اجتماعی برای ساخت برندهای شخصی و ایجاد فرصتهای آینده استفاده میکنند.
- اعضای هیئتمدیره که معمولاً توسط مدیران عامل انتخاب میشوند، نظارت ضعیفی ارائه میدهند.
- "درهای چرخان" بین دولت و موقعیتهای شرکتی، تسلط مدیریتی را تقویت میکند.
این تغییر هم به منافع سهامداران و هم به مسئولیت دموکراتیک آسیب میزند. نویسنده استدلال میکند که باید دامنه قاعده قضاوت تجاری محدود شود تا از استفاده مدیران از منابع شرکتی برای برنامههای اجتماعی شخصی بدون تأیید سهامداران جلوگیری شود.
3. حباب ESG: چگونه شرکتها از علل اجتماعی سود میبرند
استراتژیهای خوب جمعآوری کمک مالی همیشه به استراتژیهای خوب سرمایهگذاری تبدیل نمیشوند. قیمتهای دارایی ممکن است در کوتاهمدت به دلیل وجود دلارهای بیشتری که به دنبال آنها هستند، افزایش یابد، زیرا انتظار میرود که همچنان افزایش یابند. اما این منطق یک طرح پانزی است.
ظهور سرمایهگذاری ESG (محیطی، اجتماعی و حکمرانی) حباب دارایی جدیدی ایجاد کرده است. در حالی که حامیان ادعا میکنند که استراتژیهای ESG از سرمایهگذاریهای سنتی بهتر عمل میکنند، نویسنده استدلال میکند که این برتری احتمالاً موقتی است و ناشی از افزایش جریانهای سرمایه به جای ارزش بنیادی است.
نگرانیها درباره حباب ESG:
- رشد سریع داراییهای تحتمأموریت ESG (پیشبینی میشود که تا سال 2025 به 50 درصد از تمام داراییهای مدیریتشده برسد).
- دادههای متناقض درباره عملکرد ESG، با نتایج گزینشی.
- خطر تحریف بازار به دلیل اولویت دادن سرمایهگذاران به عوامل ESG بر اساس اصول مالی.
نویسنده هشدار میدهد که حباب ESG ممکن است در آستانه سقوط باشد، مشابه بحران مسکن 2008. با این حال، او اشاره میکند که سرمایهداران بیدار معمولاً در نهایت با استفاده از تصویر خوب خود برای جلب حمایت و تأمین مالی دولت پیروز میشوند.
4. دیکتاتورهای خارجی به عنوان ذینفعان: چگونه خودکامگیها از سرمایهداری بیدار بهرهبرداری میکنند
چین و عربستان سعودی کد سرمایهداری ذینفعان را شکستهاند. آنها حقیقت سادهای را درک کردهاند، همان چیزی که سالها پیش در تابستانم در گلدمن ساکس یاد گرفتم: هرکسی که طلا دارد، قوانین را تعیین میکند.
رژیمهای خودکامه یاد گرفتهاند که از سرمایهداری بیدار به نفع خود بهرهبرداری کنند. با قرار دادن خود به عنوان ذینفعان مهم، این دولتها میتوانند بر رفتار شرکتی تأثیر بگذارند و نقضهای حقوق بشر خود را سفیدسازی کنند.
نمونههایی از بهرهبرداری خودکامه:
- فشار دولت چین بر شرکتهای فناوری برای به اشتراکگذاری دادههای کاربران و سانسور محتوا.
- استفاده عربستان سعودی از ارتباطات شرکتی برای کماهمیت جلوه دادن قتل جمال خاشقجی.
- سکوت شرکتی درباره نقضهای حقوق بشر در چین در حالی که بهطور علنی از علل اجتماعی در آمریکا حمایت میکنند.
این دینامیک به دیکتاتورهای خارجی اجازه میدهد تا از شرکتهای آمریکایی به عنوان ابزارهایی برای دستیابی به اهداف ژئوپلیتیکی خود استفاده کنند. همچنین معادلسازی اخلاقی کاذبی بین سیستمهای دموکراتیک و خودکامه ایجاد میکند که موقعیت اخلاقی آمریکا را در صحنه جهانی تضعیف میکند.
5. تهدید بزرگ فناوری به دموکراسی: سانسور و کنترل ایدئولوژیک
به عنوان یک شهروند، نمیتوانستم این را تحمل کنم. من در وال استریت ژورنال، همراه با استاد حقوق سابقم، استدلال کردم که شرکتهایی مانند توییتر و فیسبوک بهطور قانونی ملزم به رعایت متمم اول هستند و زمانی که در سانسور سیاسی انتخابی شرکت میکنند، قانون را نقض میکنند.
ظهور سانسور بزرگ فناوری تهدیدی جدی برای دموکراسی آمریکایی است. غولهای فناوری مانند گوگل، فیسبوک و توییتر بهطور فزایندهای از پلتفرمهای خود برای سرکوب برخی دیدگاهها و شکلدهی به گفتمان عمومی استفاده کردهاند.
نمونههایی از فراتر رفتن بزرگ فناوری:
- سانسور محتوای مرتبط با COVID-19 و یکپارچگی انتخابات.
- سرکوب داستانهای خبری نامطلوب برای برخی نامزدهای سیاسی.
- حذف کاربران و کل پلتفرمها (مانند پارلر) به دلایل سیاسی.
نویسنده استدلال میکند که این اقدامات نوعی سانسور دولتی است، زیرا شرکتهای فناوری عملاً به عنوان نمایندگان دولت به دلیل فشار کنگره و حمایتهای قانونی مانند بخش 230 عمل میکنند. او پیشنهاد میکند که شرکتهای بزرگ فناوری به عنوان بازیگران دولتی که به متمم اول ملزم هستند، در نظر گرفته شوند زمانی که در تعدیل محتوا شرکت میکنند.
6. بیداری به عنوان یک دین: پیامدهای قانونی و فرهنگی
بر اساس تعاریف خود EEOC، بیداری به معنای واقعی یک دین است. به نظر میرسد که بودن یک دین از منظر قانونی دو لبه دارد. قانون ما هم از باورهای دینی کارمندان محافظت میکند و هم آنها را از تحمیل باورهای دینی کارفرمایان بر آنها محافظت میکند.
بیداری به عنوان یک دین در جامعه مدرن آمریکایی عمل میکند. این یک جهانبینی جامع، چارچوب اخلاقی و مجموعهای از آیینها را فراهم میکند که با ساختارهای دینی سنتی همراستا است.
ویژگیهای بیداری به عنوان دین:
- گناه اصلی (مانند امتیاز سفید، نژادپرستی سیستماتیک).
- آیینهای اعتراف و توبه (مانند آموزش تنوع، عذرخواهیهای عمومی).
- کفر و اخراج (مانند فرهنگ لغو).
نویسنده استدلال میکند که شناسایی بیداری به عنوان یک دین تحت چارچوبهای قانونی موجود میتواند پیامدهای قابل توجهی برای موارد تبعیض در محل کار و حمایتهای متمم اول داشته باشد. این شناسایی میتواند هم از کارمندان که باورهای بیدار را ابراز میکنند محافظت کند و هم از تحمیل ایدئولوژی بیدار بر نیروی کار جلوگیری کند.
7. تحریف خدمت: چگونه خیرخواهی نمایشی مشارکت مدنی واقعی را تضعیف میکند
خدمت در آمریکا اغلب با یک انگیزه پنهان همراه است. تنها بهترینهای ما آن را به خاطر خود آن دنبال میکنند. برای بقیه، از جمله خود جوانترم، این اغلب با چیزی خودخواهانه بستهبندی میشود تا جذابتر شود.
کالایی شدن خدمت معنای مشارکت مدنی را در آمریکا تحریف کرده است. از دانشآموزان دبیرستانی که به دنبال تقویت درخواستهای دانشگاهی خود هستند تا شرکتها که از علل اجتماعی برای بازاریابی استفاده میکنند، خیرخواهی واقعی جای خود را به حرکات نمایشی داده است.
پیامدهای خدمت تحریفشده:
- بدبینی نسبت به انگیزههای پشت اقدامات خیریه.
- اولویت دادن به علل قابل مشاهده و بازاریابیشده به جای کارهای تأثیرگذار اما کمتر جذاب.
- تضعیف ارزش ذاتی کمک به دیگران.
نویسنده پیشنهاد میکند که خدمت مدنی اجباری برای دانشآموزان دبیرستانی به عنوان راهی برای پرورش مشارکت واقعی و ایجاد یک تجربه ملی مشترک معرفی شود. این رویکرد به دنبال تقویت حس وظیفه مدنی و هویت مشترک است که فراتر از تفاوتهای سطحی باشد.
8. بازشناسی هویت آمریکایی: فراتر رفتن از ضروریات بیدار به سوی پلورالیسم واقعی
من این روایت را رد میکنم و فکر میکنم هر آمریکایی نیز باید همین کار را بکند. من تنها یک مرد نیستم. من یک پدر افتخارآمیز، یک شوهر وفادار و یک پسر سپاسگزار هستم. من تنها یک فرد رنگینپوست نیستم. من یک هندو، فرزند مهاجران، یک شهروند آمریکایی و یک بومی افتخارآمیز از اوهایو هستم.
پلورالیسم واقعی آمریکایی پیچیدگی هویتهای فردی را در آغوش میکشد و به جای کاهش افراد به چند ویژگی غیرقابل تغییر، بر تنوع آنها تأکید میکند. نویسنده استدلال میکند که باید از محدودیتهای تنگ ضروریات بیدار فراتر برویم تا هویت مشترک آمریکایی را دوباره کشف کنیم.
جنبههای کلیدی بازشناسی هویت آمریکایی:
- شناسایی هویتهای متعدد و همپوشان در هر فرد.
- تأکید بر ارزشها و تجربیات مشترکی که آمریکاییها را در میان تفاوتها متحد میکند.
- تعادل بین فردگرایی و حس وحدت ملی (E Pluribus Unum).
با رد دستهبندیهای کاهشدهنده ایدئولوژی بیدار و در آغوش گرفتن درک پیچیدهتری از هویت، آمریکاییها میتوانند حس قویتری از همبستگی ملی را در حالی که آزادی و تنوع فردی را حفظ میکنند، شکل دهند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب Woke, Inc. نظرات متفاوتی را به خود جلب کرده است. بسیاری از افراد به بینشهای راماسوامی در مورد بهرهبرداری شرکتها از مسائل عدالت اجتماعی به منظور کسب سود، تمجید میکنند، در حالی که برخی دیگر استدلالهای او را سادهانگارانه یا مغرضانه میدانند. حامیان او تحلیل او از سرمایهداری ذینفعان و ریاکاری شرکتها را مورد تحسین قرار میدهند. منتقدان بر این باورند که او مسائل سیستمی را به درستی درک نکرده و راهحلهای نادرستی ارائه میدهد. این کتاب از سوی برخی به عنوان محرک تفکر و از سوی دیگر به عنوان عاملی تقسیمکننده تلقی میشود. خوانندگان بهطور کلی بر این نکته توافق دارند که این کتاب دیدگاه منحصر به فردی را در مورد تلاقی کسبوکار، سیاست و جنبشهای اجتماعی در آمریکا ارائه میدهد.