نکات کلیدی
1. صدای زنان در تاریخ غرب خاموش شده است
در این لحظه، تلماخوس جوان مداخله میکند: «مادر»، میگوید، «به اتاق خود برگرد و به کار خود بپرداز، به دار و چرخ … سخن گفتن کار مردان است، همه مردان، و من از همه بیشتر؛ زیرا قدرت در این خانه از آن من است.»
خاموشی از سنین پایین آغاز میشود. «اودیسه»، یکی از نخستین آثار ادبیات غرب، تصویری از جوانی را به نمایش میگذارد که مادرش را خاموش میکند و الگویی را ایجاد میکند که تا به امروز ادامه دارد. این صحنه نشاندهندهی عمق ریشهدار بودن مفهوم خاموشی زنان در میراث فرهنگی ماست.
تداوم از طریق ادبیات. در ادبیات کلاسیک، زنان بارها و بارها خاموش میشوند یا به گونهای تغییر میکنند که توانایی سخن گفتن را از دست میدهند. نمونهها شامل:
- ایو که به گاو تبدیل میشود و تنها قادر به مویین کردن است
- اکو که به تکرار کلمات دیگران محکوم میشود
- زبان فیلوملایلا که پس از تجاوز قطع میشود
استثناهای محدود. زنان در ادبیات کلاسیک تنها در شرایط خاصی اجازه داشتند که بهطور عمومی سخن بگویند:
- به عنوان قربانیان یا شهیدان، اغلب پیش از مرگشان
- برای دفاع از خانه، فرزندان یا دیگر زنان
- زمانی که به عنوان سخنگوی منافع زنان بهطور انحصاری عمل میکردند
2. افسانههای یونان باستان، exclusion زنان از قدرت را تقویت میکنند
اگر هرگز در مورد عمق exclusion زنان از قدرت تردید داشتید یا از قدرت مداوم شیوههای کلاسیک در توجیه آن مطمئن نبودید – خوب، من ترامپ و کلینتون، پرسیوس و مدوسا را به شما معرفی میکنم و پروندهام را میبندم.
افسانهها به عنوان الگوهای فرهنگی. اسطورهشناسی یونانی روایتهای قدرتمندی را ارائه میدهد که exclusion زنان از قدرت را توجیه و تقویت میکند. این داستانها همچنان درک فرهنگی ما از نقشهای جنسیتی و دینامیکهای قدرت را شکل میدهند.
نمونههای کلیدی اسطورهای:
- کلاوتمنسترا: زمانی که در قدرت است، به عنوان شخصیتی مردانه و ویرانگر به تصویر کشیده میشود
- آمازونها: به عنوان تهدیدی برای تمدن، نیاز به تسخیر دارند
- مدوسا: قطع سر او نماد بازپسگیری خشن سلطه مردانه است
- آتنا: اگرچه یک الهه زن است، اما ویژگیهای مردانه را تجسم میکند و از سر زئوس متولد میشود
تأثیرات مدرن. این افسانههای باستانی همچنان بر گفتمان معاصر تأثیر میگذارند:
- مقایسه سیاستمداران زن با مدوسا (مانند هیلاری کلینتون، آنگلا مرکل)
- استفاده از تصاویر کلاسیک در کاریکاتورهای سیاسی و کالاها
- ناراحتی فرهنگی مداوم از زنان در موقعیتهای قدرت
3. کلیشههای فرهنگی سلطه مردانه را در سخنرانی عمومی تداوم میبخشند
هنوز هم اینگونه است که وقتی شنوندگان صدای زنانهای را میشنوند، صدایی که نشاندهندهی اقتدار باشد را نمیشنوند؛ یا بهتر بگوییم، آنها یاد نگرفتهاند که چگونه اقتدار را در آن بشنوند؛ آنها مَثَل را نمیشنوند.
ادراکات جنسیتی از سخن. فرهنگ ما ارتباطات عمیقاً ریشهداری بین صداهای مردانه و اقتدار دارد که باعث میشود زنان در نقشهای سخنرانی عمومی جدی گرفته نشوند.
تجلیهای تعصب:
- صدای زنان به عنوان «زیر» یا «نالهکننده» توصیف میشود
- ظاهر فیزیکی بیشتر از محتوای سخن مورد بررسی قرار میگیرد
- قطع سخن و «مردانهگویی» در محیطهای حرفهای
- آزار آنلاین نامتناسبی که به زنان سخنگو میشود
زمینه تاریخی. این تعصبات ریشه در بلاغت کلاسیک دارند، جایی که سخنرانی عمومی به عنوان یک حوزه کاملاً مردانه دیده میشد. سخنران ایدهآل به عنوان «مرد خوب، ماهر در سخن گفتن» تعریف میشد.
4. سیاست مدرن هنوز هم پژواکهای زنستیزی کلاسیک را دارد
حتی من هم بهطور پدیدهای به این اعتراض کردهام که «لیسیستراتا» به گونهای بازی شود که گویی دربارهی قدرت دختران است – هرچند شاید دقیقاً همینطور باید اکنون آن را بازی کنیم.
الگوهای مداوم. با وجود پیشرفت در حقوق زنان، بسیاری از جنبههای سیاست مدرن بازتابدهندهی تعصبات باستانی علیه زنان در قدرت است.
نمونههای تعصب مداوم:
- سیاستمداران زن به خاطر اشتباهاتشان به شدت قضاوت میشوند (مانند دیان ابوت در مقابل بوریس جانسون)
- مسائل زنان حاشیهای یا جدا از نگرانیهای سیاسی «اصلی» دیده میشوند
- تمرکز نامتناسب بر ظاهر و زندگی شخصی رهبران زن
- استفاده از تصاویر کلاسیک برای حمله به زنان در سیاست (مانند تصاویری از مدوسا)
نیاز به بازتعریف. برای به چالش کشیدن این تعصبات، ممکن است نیاز به بازتعریف فعال روایتهای کلاسیک داشته باشیم و معانی جدیدی پیدا کنیم که زنان را توانمند کند نه محدود.
5. بازتعریف قدرت برای گنجاندن زنان ضروری است
اگر زنان بهطور کامل در ساختارهای قدرت درک نشوند، مطمئناً این قدرت است که باید بازتعریف شود نه زنان؟
چالش در مفاهیم سنتی. درک کنونی ما از قدرت به شدت با ایدههای مردانه و اعتبار عمومی درهم تنیده است. برای گنجاندن واقعی زنان، باید دوباره به معنای قدرت و چگونگی عملکرد آن بیندیشیم.
تعاریف جدید ممکن از قدرت:
- توانایی ایجاد تغییر و تأثیرگذاری
- تأثیر مشترک به جای تسلط فردی
- حق جدی گرفته شدن و شنیده شدن
- قدرت به عنوان یک ویژگی یا عمل، نه یک دارایی
پیامدهای وسیعتر. بازتعریف قدرت میتواند منجر به:
- ارزشگذاری بیشتر بر سبکهای رهبری متنوع
- تأکید بیشتر بر اقدام جمعی و جنبشهای پایهای
- شناسایی اشکال مختلف تأثیر و اثربخشی
6. استراتژیهای فردی میتوانند به زنان در فضاهای مردانه کمک کنند
مارگارت تاچر به نظر میرسد که با کیفهای دستیاش این کار را کرده است، به طوری که در نهایت، متداولترین اکسسوری زنانه به یک فعل قدرت سیاسی تبدیل شد: به معنای «به کیف دستی زدن».
رویکردهای تاکتیکی. برخی از زنان با استفاده استراتژیک از ویژگیها یا نمادهای زنانه به موفقیت دست یافتهاند.
نمونههایی از استراتژیهای فردی:
- کیف دستی مارگارت تاچر به عنوان نماد قدرت
- استفاده از اکسسوریهای «زنانه» به منظور بیان یک نکته (مانند جورابهای آبی برای «کتابخوانی»)
- کفشهای ترزا می به عنوان امتناع از conform به الگوهای مردانه
- بهرهبرداری از exclusion از «باشگاههای پسرانه» برای ایجاد قلمرو مستقل
محدودیتها. در حالی که این تاکتیکهای فردی میتوانند مؤثر باشند، اما به مسائل سیستمی زیرین نمیپردازند و ممکن است برخی از کلیشهها را تقویت کنند.
7. تغییرات سیستمی برای توانمندسازی واقعی زنان ضروری است
ما باید بیشتر در مورد اینکه قدرت چیست، برای چه چیزی است و چگونه اندازهگیری میشود، تأمل کنیم. به عبارت دیگر، اگر زنان بهطور کامل در ساختارهای قدرت درک نشوند، مطمئناً این قدرت است که باید بازتعریف شود نه زنان؟
فراتر از موفقیت فردی. در حالی که زنان فردی به موقعیتهای قدرت دست یافتهاند، برابری واقعی نیازمند تغییرات بنیادی در ساختارهای اجتماعی و روایتهای فرهنگی است.
حوزههای تغییر سیستمی:
- به چالش کشیدن روایتهای فرهنگی عمیقریشه دربارهی زنان و قدرت
- بازتعریف رهبری فراتر از ویژگیهای مردانه سنتی
- پرداختن به تعصبات ناخودآگاه در استخدام، ترفیع و درک عمومی
- تغییر ساختارهای نهادی بهگونهای که شامل و همکارانهتر باشد
چشمانداز بلندمدت. تغییر واقعی نیازمند:
- بررسی انتقادی مداوم میراث فرهنگی ما
- بازتعریف فعال و ایجاد روایتهای جدید
- تلاش جمعی برای بازسازی هنجارها و انتظارات اجتماعی
- صبر و پایداری در برابر تعصبات عمیقریشه
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب زنان و قدرت به خاطر تحلیل عمیق خود از exclusion تاریخی زنان از قدرت مورد تحسین قرار گرفته و ریشههای misogyny را به یونان و روم باستان پیوند میزند. خوانندگان به رویکرد علمی و سبک نوشتاری جذاب بیرد ارج مینهند. بسیاری این کتاب را تحریککننده و مرتبط با مسائل روز میدانند، هرچند برخی از آنها خواستار راهحلهای مشخصتری هستند. اختصار کتاب هم به عنوان یک قوت و هم به عنوان یک ضعف تلقی میشود؛ زیرا در حالی که یک مرور مختصر ارائه میدهد، برخی از خوانندگان را به دنبال عمق بیشتری میگذارد. به طور کلی، این کتاب به عنوان یک سهم مهم در گفتمان فمینیستی شناخته میشود و به چالش کشیدن مفاهیم سنتی قدرت و اقتدار میپردازد.