نکات کلیدی
۱. از مجرم کوچک تا رهبر رادیکال: تحول غیرمنتظرهی زرقاوی
او یک اوباش بود و الکلی.
سفری نامحتمل. احمد فاضل الخلیل، که بعدها به ابومصعب زرقاوی شناخته شد، در شهر زرقا در اردن به دنیا آمد؛ جوانی پرآشوب با سابقهای از جرایم کوچک، سوءمصرف الکل و خشونت، از جمله تجاوز جنسی. زندگی اولیهاش هیچ نشانهای از دینداری یا توانایی رهبری نداشت و بیشتر با درگیریهای مکرر با قانون به خاطر جرایمی مانند ضرب و جرح، سرقت و فحشا شناخته میشد. این پیشینه، تحول بعدی او به یک رهبر جهادی مورد احترام را برای کسانی که او را میشناختند، بسیار غیرمنتظره میکرد.
گرایش مذهبی. مسیر زندگیاش پس از سفر به افغانستان در اواخر دهه ۱۹۸۰ به طور چشمگیری تغییر کرد؛ جایی که با ایدئولوژی اسلامگرای رادیکال و جهاد ضد شوروی آشنا شد. پس از بازگشت به اردن، به شدت مذهبی شد، عادات قدیمیاش را کنار گذاشت اما طبیعت آتشین خود را به شور و حرارت افراطی تبدیل کرد. این اشتیاق تازه او را به ارتباط با روحانیون رادیکال و مبارزان سابق افغان رساند و او را در مسیر تقابل با مقامات اردنی قرار داد.
آرمانهای اولیه. اگرچه در ابتدا فاقد تحصیلات دینی رسمی یا تفکر استراتژیک پیچیده بود، زرقاوی آرزوهایی فراتر از جرایم کوچک داشت و رویای تأسیس یک دولت اسلامی را در سر میپروراند. فعالیتهای اولیهاش در اردن شامل ارتباط با گروههای افراطی و طرح حملات کوچک علیه دشمنان فرضی اسلام بود، هرچند این طرحها اغلب آماتور و ناموفق بودند و به اولین زندانی شدنش منجر شدند. سفر او از یک اوباش خیابانی به چهرهای از افراط مذهبی، گواهی بر مسیرهای غیرقابل پیشبینی است که افراد در مواجهه با ایدئولوژیهای رادیکال و درگیریها طی میکنند.
۲. زندان اردن: کورهراهی برای رادیکالیزه شدن و شبکهسازی
او یک رهبر واقعی بود.
حوزهی اجباری. دوران زندان زرقاوی در زندان الجفر اردن از ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۹ نقطه عطفی بود که به طور ناخواسته او را از یک افراطی سطح متوسط به چهرهای محترم در جامعه رادیکال تبدیل کرد. در کنار دهها زندانی سیاسی دیگر، بسیاری از آنها جهادیهای تحصیلکردهتر یا باتجربهتر، زرقاوی از این فرصت برای تعمیق دانش دینی و تثبیت باورهای افراطی خود تحت هدایت افرادی مانند ابو محمد المقدسی بهره برد. شرایط سخت و نارضایتیهای مشترک، حس همبستگی و هویت جمعی قویای میان زندانیان ایجاد کرد.
ظهور رهبری. در دیوارهای زندان، جذابیت ذاتی و طبیعت خشن زرقاوی به او اجازه داد تا به عنوان رهبر غیررسمی، به ویژه در میان زندانیان کمسوادتر یا خشنتر، مطرح شود. در حالی که المقدسی چارچوب ایدئولوژیک را فراهم میکرد، زرقاوی نظم و وفاداری را با استفاده از تهدید و خشونت برقرار میکرد و لقبهایی چون «غریبه» و «آنکه از زرقا است» به دست آورد. توانایی او در کسب احترام و اطاعت حتی از مجرمان سرسخت و کهنهکاران، نشاندهنده کیفیت خام رهبریاش بود.
ساختن شبکه. تجربه مشترک زندان، پیوندهای محکمی میان زرقاوی و همبندیهایش ایجاد کرد که پس از آزادیشان شبکهای وفادار را شکل داد. بسیاری از این افراد، از جمله سازندگان بمب و کارشناسان لجستیک، بعدها به او در افغانستان و عراق پیوستند و هسته اصلی سازمان آیندهاش را تشکیل دادند. زندان که قرار بود محلی برای مهار و شاید رادیکالزدایی باشد، به جای آن به کانونی برای تربیت تروریستهای آینده و نقطهای حیاتی در شبکه جهانی جهادی تبدیل شد و جایگاه زرقاوی را در این جمع خطرناک تثبیت کرد.
۳. تهاجم آمریکا به عراق: محرکی غیرمنتظره برای جهاد جهانی
جنگ در راه بود.
خلأیی ایجاد شد. تهاجم آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ که هدفش سرنگونی صدام حسین و برقراری دموکراسی بود، به طور ناخواسته زمینهای ایدهآل برای صعود زرقاوی فراهم کرد. رژیم سکولار صدام فعالانه گروههای جهادی، از جمله القاعده، را سرکوب میکرد اما تهاجم، دستگاه دولتی، ارتش و نیروهای امنیتی را از هم پاشید و خلأ قدرت و هرج و مرج گستردهای ایجاد کرد. این فروپاشی نظم، زمین مناسبی برای ظهور و فعالیت آزادانه گروههای شورشی فراهم کرد.
سوءاستفاده از هرج و مرج. زرقاوی که پیش از تهاجم به عراق منتقل شده بود، موقعیت منحصر به فردی برای بهرهبرداری از این واقعیت جدید داشت. برخلاف القاعده که تمرکز خود را بر دشمن دور (آمریکا) گذاشته بود، زرقاوی بیشتر به دشمن نزدیک (حکومتهای عربی) علاقهمند بود و تهاجم را فرصتی برای مبارزه با هر دو میدید. فروپاشی کنترل دولتی به او اجازه داد تا اردوگاههای آموزشی تأسیس کند، جنگجویان جذب کند و سلاح و نیرو را بهراحتی جابهجا نماید، بهویژه در مناطق عمدتاً سنی که از اشغال ناراضی بودند.
مغناطیس جهادیها. عراق تحت اشغال به قطب جذب جنگجویان خارجی تبدیل شد که میخواستند علیه آمریکا جهاد کنند. حضور زرقاوی و تمایلش به انجام حملات بیرحمانه و پر سر و صدا، جریان ثابتی از نیرو و منابع مالی را جذب کرد و گروه کوچک او را به نیرویی قابل توجه تبدیل نمود. تهاجم، به جای حذف تهدید تروریستی، میدان نبردی جدید و خطرناکتر فراهم کرد و رهبری بیرحم را توانمند ساخت که تاکتیکهای جهاد جهانی را بازتعریف کرد.
۴. تاکتیکهای بیرحمانه زرقاوی: خشونت فرقهای به عنوان ابزار استراتژیک
ما میخواهیم جنگ داخلی را شعلهور کنیم.
فراتر از روشهای القاعده. زرقاوی با خشونت شدید خود، به ویژه پذیرش خشونت فرقهای علیه اکثریت شیعه عراق و استفاده از سر بریدنهای علنی، از القاعده متمایز شد. در حالی که القاعده بر حملات نمادین علیه اهداف غربی تمرکز داشت، زرقاوی شیعیان را مرتد و مانعی اصلی برای تأسیس دولت اسلامی سنی میدانست. حملات او به غیرنظامیان شیعه، مساجد و مراسم مذهبی، اعمالی تصادفی نبود بلکه استراتژیای هدفمند برای تحریک جنگ داخلی فرقهای بود.
ترس و وحشت. سر بریدنهای علنی که اغلب فیلمبرداری و در اینترنت منتشر میشد، نشان بارز گروه زرقاوی بود. این نمایش وحشتناک برای ترساندن دشمنان، ارعاب رقباء و جذب رادیکالترین عناصر به صفوفش طراحی شده بود. قتل نیکلاس برگ، شهروند آمریکایی، در مه ۲۰۰۴ که شخصاً توسط زرقاوی انجام و به طور گسترده پخش شد، جهان را شوکه کرد و تصویر او را به عنوان چهرهای بیرحم تثبیت نمود؛ تصویری که هم بسیاری را دفع کرد و هم رادیکالترینها را بسیج کرد.
فرقهگرایی استراتژیک. زرقاوی هدف خود برای شعلهور کردن درگیری فرقهای را به صراحت در نامهای به بن لادن در ژانویه ۲۰۰۴ بیان کرد. او معتقد بود با حمله به شیعیان میتواند جمعیت سنی که احساس حاشیهنشینی و تهدید توسط نظم پساصدام را دارند، به سلاح برداشتن و پیوستن به مبارزهاش وادار کند. این استراتژی، هرچند در ابتدا حتی در درون القاعده هم بحثبرانگیز بود، اما به طور فاجعهباری عراق را به جنگ داخلی بیرحمانهای فرو برد که دهها هزار کشته و تغییرات بنیادین در ساختار اجتماعی کشور به دنبال داشت.
۵. ائتلافی پیچیده: رابطه زرقاوی با القاعده
به خدا قسم، نه پول از او میخواهم و نه نیرو و سلاح.
فاصله اولیه. با وجود اینکه بعدها به عنوان «القاعده در عراق» شناخته شد، رابطه زرقاوی با اسامه بن لادن و ایمن الظواهری در ابتدا دور و پر از اختلافات ایدئولوژیک بود. رهبران القاعده نگران تمرکز زرقاوی بر «دشمن نزدیک» (حکومتهای عربی و شیعیان) و خشونت شدید او بودند که میترسیدند حمایتکنندگان بالقوه را از دست بدهند. بن لادن پس از اولین دیدار در افغانستان، از پذیرش کامل زرقاوی خودداری کرد.
ضرورت استراتژیک. تهاجم آمریکا به عراق این وضعیت را تغییر داد. پس از ۱۱ سپتامبر، رهبران القاعده تحت تعقیب و پراکنده شدند و عراق به جبههای حیاتی تبدیل شد. شبکه رو به رشد زرقاوی و تمایلش به مبارزه با آمریکا، او را به متحدی ارزشمند اما مشکلساز بدل کرد. القاعده در اکتبر ۲۰۰۴ رسماً گروه زرقاوی را به رسمیت شناخت و آن را فرصتی برای تثبیت حضور در عراق و بهرهبرداری از احساس ضدآمریکایی ناشی از اشغال دانست.
تنشهای مداوم. این ائتلاف همچنان پرتنش باقی ماند. الظواهری، که پس از مرگ بن لادن رهبر القاعده شد، بارها خشونت بیرویه زرقاوی علیه غیرنظامیان، به ویژه شیعیان، را نقد کرد و نگران آسیب به تصویر القاعده و اهداف گستردهتر آن بود. اما زرقاوی اغلب این دستورات را نادیده میگرفت و به دیدگاه استراتژیک خود و وفاداری پیروانش اطمینان داشت. این کشمکش داخلی، تفاوتهای ایدئولوژیک و تاکتیکی میان رهبری قدیمی القاعده و نسل جدید و خشنتر جهادیها در عراق را نشان داد.
۶. هوشیاری اردن: مقابله با توطئههای زرقاوی در داخل کشور
این ۱۱ سپتامبر ماست.
تهدیدی مداوم. با وجود تمرکز زرقاوی بر عراق، اردن زادگاهش همچنان هدفی مهم بود که به عنوان رژیمی مرتد و متحد غرب و اسرائیل دیده میشد. دستگاههای اطلاعاتی اردن، به ویژه سازمان اطلاعات عمومی (GID)، سابقه طولانی در رصد و مقابله با افراطیون داخلی، از جمله زرقاوی از روزهای نخست داشتند. آنها تهدید بالقوه او را بهتر از بسیاری از ناظران خارجی درک میکردند و فعالانه در تلاش برای مختل کردن شبکههایش در کشور بودند.
جلوگیری از حملات. سازمان اطلاعات اردن موفق شد چندین طرح بزرگ را که توسط شبکه زرقاوی طراحی شده بود، خنثی کند؛ از جمله «طرح هزاره» در اواخر ۱۹۹۹ که هدفش حمله به اماکن گردشگری و هتلها در شب سال نو بود و طرح حمله شیمیایی گسترده در آوریل ۲۰۰۴ به مقر سازمان اطلاعات و سفارت آمریکا. این موفقیتها نشاندهنده کارآمدی سازمان در جمعآوری اطلاعات انسانی و نفوذ بود که اغلب بر گزارشگران و بازجوییهای سخت متکی بود.
انفجارهای عمان. مخربترین حمله در خاک اردن در ۹ نوامبر ۲۰۰۵ رخ داد، زمانی که گروه زرقاوی بمبگذاریهای انتحاری هماهنگ در سه هتل عمان انجام داد که بیش از ۶۰ نفر کشته شدند، بسیاری از آنها در مراسم عروسی حضور داشتند. این حمله که جان شهروندان عادی، از جمله زنان و کودکان را گرفت، دیدگاه عمومی نسبت به زرقاوی را در اردن به طور بنیادین تغییر داد و از بیتفاوتی یا حتی تحسین تلویحی به خشم و محکومیت گسترده تبدیل شد. این واقعه تلاشهای سازمان اطلاعات را برای دستگیری یا کشتن او به اولویتی ملی بدل کرد.
۷. اشتباهات سیاست آمریکا: تقویت شورش و قدرتبخشی به افراطیون
حذف بعثیها و انحلال ارتش «بسیار جسورانه... و نزدیک به بیاحتیاطی» بود.
پیامدهای ناخواسته. چند تصمیم کلیدی اتخاذ شده توسط اداره موقت ائتلاف (CPA) پس از تهاجم ۲۰۰۳ به عراق، به طور ناخواسته شورش را تقویت و فرصتهایی برای گروههایی مانند زرقاوی فراهم کرد. مهمترین آنها سیاستهای «حذف بعثیها» بود که اعضای حزب بعث صدام را از مناصب دولتی کنار گذاشت و انحلال ارتش عراق. این اقدامات صدها هزار عراقی، بسیاری از آنها سنی و دارای تخصص نظامی یا امنیتی، را منزوی و بیکار کرد.
ایجاد منبع آماده برای جذب. این افراد ناگهان بیکار و محروم شده، که معیشت و جایگاه خود را از دست داده بودند، به منبعی غنی برای جذب گروههای شورشی تبدیل شدند. افسران و سربازان سابق مهارتهای نظامی، سلاح و دانش لجستیکی را به مقاومت نوپا ارائه دادند. اگرچه همه به زرقاوی نپیوستند، اما بسیاری با گروههایی که علیه اشغال میجنگیدند، از جمله جهادیها، همداستان شدند.
خلأ امنیتی. انحلال ارتش و پلیس خلأ امنیتی عظیمی در سراسر کشور ایجاد کرد. ارتش آمریکا از نظر تجهیزات و نیرو برای حفظ نظم کافی نبود و این منجر به غارت گسترده و فروپاشی قانون و نظم شد. این فضای بیقانونی به گروههای افراطی، از جمله زرقاوی، اجازه داد تا فعالیت کنند، سازماندهی شوند و بر مناطق، به ویژه در قلب سنینشین، کنترل یابند و پناهگاهها و پایگاههای عملیاتیای فراهم کنند که در رژیم سرکوبگر صدام غیرممکن بود.
۸. هزینه انسانی: خشونت و تفرقهای که جوامع را زخمی کرد
این یک مفهوم نیست، این همان چیزی است که در همسایگی ما اتفاق میافتد.
زندگیهای عادی ویران شده. خشونتی که توسط زرقاوی و جانشینانش سازماندهی شد، رنج عظیمی بر مردم عادی عراق، اردن و بعدها سوریه تحمیل کرد. حملاتی مانند بمبگذاریهای هتلهای عمان، بمبگذاری مسجد سامرا و بمبهای متعدد در شهرهای عراق هزاران غیرنظامی را کشت و خانوادهها و جوامع را متلاشی کرد. هدف قرار دادن غیرنظامیان، اغلب در بازارها، مساجد یا تجمعات عمومی، تاکتیکی عمدی برای ایجاد ترس و تشدید تنشهای فرقهای بود.
زخمهای فرقهای. استراتژی زرقاوی در هدف قرار دادن شیعیان، جنگ داخلی فرقهای بیرحمانهای در عراق شعلهور کرد که دهها هزار کشته و میلیونها آواره به دنبال داشت. این خشونت شکافهای تاریخی میان جوامع سنی و شیعه را عمیقتر کرد و محلههایی که نسلها کنار هم زندگی میکردند را به میدانهای جنگ تبدیل نمود. میراث این درگیری همچنان عراق را آزار میدهد و آشتی و وحدت ملی را بسیار دشوار ساخته است.
بیثباتی منطقهای. گسترش خشونت و افراطگرایی پیامدهای ویرانگری فراتر از مرزهای عراق داشت. جنگ داخلی سوریه که با مداخلات خارجی و ظهور گروههای افراطی شعلهور شد، فاجعه انسانی بزرگی به بار آورد؛ میلیونها آواره و صدها هزار کشته. کشورهای همسایه مانند اردن و لبنان با موج عظیم پناهندگان و تهدید خشونت سرریز شده دست و پنجه نرم کردند. این درگیری منطقه را دگرگون کرد، نسلی جدید از قربانیان را به وجود آورد و چرخهای از خشونت و بیثباتی را تداوم بخشید.
۹. مرگ زرقاوی: پیروزی تاکتیکی، نه پایان حرکت
او رفت، اما درختی که کاشته بود هنوز رشد میکرد.
هدف باارزش حذف شد. پس از سالها
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «پرچمهای سیاه» روایت جذابی از ظهور داعش ارائه میدهد و ریشههای این گروه را از ابو مصعب الزرقاوی تا ابوبکر البغدادی دنبال میکند. واریک در این اثر با مهارت، زمینههای تاریخی را با داستانهای فردی در هم میآمیزد و تصویری جامع از روند تحول این گروه در اختیار خوانندگان قرار میدهد. منتقدان، دسترسی آسان به مطالب، سبک نوشتاری جذاب و پژوهشهای عمیق کتاب را ستودهاند. بسیاری این اثر را آموزنده و چشمگشا یافتهاند و رویکرد متعادل واریک نسبت به مسائل پیچیده را ارج نهادهاند. اگرچه برخی منتقدان به وجود گرایشهای جناحی اندکی اشاره کردهاند، اکثریت کتاب را بهخاطر بررسی دقیق روند شکلگیری داعش و تأثیر آن بر سیاست جهانی تحسین کردهاند.