نکات کلیدی
۱. مسئله: هفت دام که پتانسیل شما را محدود میکنند
شما در آستانهی تجربهی سریعترین نرخ تغییر، اختلال و فرصت در تاریخ هستید...
گرفتار در مسیرهای تکراری. با وجود فرصتهای بیسابقه، توانایی ما برای تغییر محدود به هفت دام مشخص است که بهطور جمعی پتانسیل نوآوری را کاهش میدهند. این دامها ما را نسبت به امکانات جدید کور میکنند و وادارمان میسازند در مسیرهای آشنا باقی بمانیم، درست مانند شیارهای ارابههای رومی که قرنها بعد عرض ریلهای قطار و حتی بوسترهای موشک ناسا را تعیین کردند. این وابستگی به مسیر توضیح میدهد چرا بیشتر افراد و شرکتها از تحقق کامل پتانسیل خود بازمیمانند.
روشهای اثباتشده وجود دارد. رهایی از این دامها و شناسایی سریعتر فرصتها با استفاده از روشهای اثباتشده ممکن است. این کتاب تکنیکهایی را به اشتراک میگذارد که با نوآوران برتر شرکتهایی مانند دیزنی، استارباکس، گوگل و ناسا به کار رفته است و بر اساس بیش از ۱۰ هزار پروژه نوآوری و خرد جمعی صدها مشتری شکل گرفتهاند. این مهارتها حیاتیاند چرا که ۵ تا ۱۰ سال آینده با فناوریهایی مانند رابطهای خواندن ذهن، واقعیت افزوده و هوش مصنوعی پیشرفته، انسانیت را بازتعریف خواهند کرد.
از دامها دوری کنید. برای ساختن آینده، باید فعالانه از هفت دام وابستگی به مسیر اجتناب کنید: ظرافت فرصت، میانبرهای عصبی، سهولت بیعملی، گزینهگرایی، دامهای موفقیت، تفکر خطی و ناراحتی در برابر پیشرفت. شناخت این معماها به شما امکان میدهد آنها را شکست دهید و مسیرهای جدید فرصت را بیابید، به سوی چیزی نو حرکت کنید و تغییر را به واقعیت تبدیل نمایید.
۲. دام اول: ظرافت فرصت
حتی ایدههایی که جهان را تغییر میدهند، ممکن است توسط رهبران بازار نادیده گرفته شوند.
ایدههای بزرگ اغلب عجیب به نظر میرسند. وقتی افراد فرصتها را در صنعت خود از دست میدهند، اغلب به این دلیل است که ایدههای نو عجیب و متفاوت به نظر میرسند، نه اینکه کور به آنها باشند. دستگاه هارد درایو اختراعی تونی توسط فیلیپس رد شد اما بعدها به آیپاد در اپل تبدیل شد، هرچند در ابتدا از سوی غولهای صنعت مانند مایکروسافت، موتورولا، پالم، نوکیا و بلکبری با شک و تردید مواجه شد. این رهبران بازار بیش از حد به مسیرهای آشنا اعتماد داشتند.
کنترل بیش از حد برآورد شده. افراد و شرکتهای موفق اغلب کنترل و تسلط خود بر بازار را بیش از حد برآورد میکنند و این باعث میشود ایدههای رقیب را رد کنند. انزو فراری به تولیدکننده تراکتور، فرروچیو لامبورگینی، گفت به تراکتور بسنده کند، اما لامبورگینی بعدها خودروهای اسپرت رقیب ساخت. تاریخ پر است از نمونههایی که رهبران بازار ایدههای انقلابی را نادیده گرفتند، از رد لامپ ادیسون توسط انگلستان تا اختراع کداک و ناتوانی در تطبیق با عکاسی دیجیتال.
بیگانگان پتانسیل را میبینند. بودن در خارج از یک صنعت میتواند دیدن پتانسیل ایدههای نو را آسانتر کند. زروکس ماوس، رابط کاربری گرافیکی، ایمیل و کامپیوترهای شبکهای را با سیستم آلتوی خود ده سال جلوتر از زمان خود اختراع کرد اما بیش از حد روی دستگاههای فتوکپی تمرکز داشت و نتوانست آن را تجاری کند. استیو جابز و بیل گیتس در یک بازدید پتانسیل را فوراً دیدند و این منجر به موفقیت اپل و مایکروسافت شد. حتی استارتاپهای میلیارد دلاری مانند گوگل، اپل و آمازون با ردهای زیادی مواجه شدند که نشان میدهد دیدن پتانسیل در چیزهای نو چقدر دشوار است.
۳. دام دوم: میانبرهای عصبی نقاط کور ایجاد میکنند
تمرین باعث تولید میلین میشود که شما را هوشمندتر و سریعتر میکند، اما همچنین شما را تکراری، ثابت و بیتوجه میسازد.
خلاقیت محدود میشود. با رشد ما، خلاقیت ما توسط رفتارهای آموخته شده، قوانین، سیاستها و الزامات زندگی بزرگسالی محدود میشود. اتاقهای جلسه پر از افرادی که حرفهشان به چالش کشیدن ایدهها بوده، شدت تفکر خلاق را کاهش میدهند. مغز ما با استفاده از میلین، بافت چربی که مسیرهای عصبی را برای کارهای تمرین شده تسریع میکند، میانبر میسازد؛ این باعث میشود سریعتر و کارآمدتر شویم اما همچنین تکراری و مقاوم در برابر تغییر باشیم.
میلین شیار ایجاد میکند. آزمایش گیره کاغذ نشان میدهد چگونه میلین تفکر ما را محدود میکند؛ بزرگسالان معمولاً ۱۰ تا ۱۵ کاربرد میگویند در حالی که کودکان مهدکودک بیش از ۲۰۰ کاربرد میشمارند، که نشان میدهد ما به الگوهای آشنا بازمیگردیم. این محدودیت در تصمیمگیریهای پیچیده تأثیر میگذارد و باعث میشود ۹۵٪ خلاقیت خام را از دست بدهیم، هرچند هوشمندی افزایش مییابد. میلین مسیرهای واقعی ایجاد میکند که ما را به تکرار تصمیمات گذشته وادار میکند، دام وحشتناکی برای نوآوری است.
تفکر گسترده را تمرین کنید. برای دسترسی به پتانسیل پنهان و غلبه بر این نقاط کور، باید مسائل را از دیدگاههای مختلف ببینید. کارگاههایی با شرکتکنندگان متنوع، شبیهسازی رویکردهای رقیب یا اجبار به روشهای متفاوت حل مسئله میتواند کمک کند. این تمرین مسیرهای میلین جدیدی برای حل خلاقانه مسئله میسازد و شما را هوشمندتر، سریعتر و بهتر در نوآوری و تغییر میکند، حتی با گذر زمان و تغییر مغز.
۴. دام سوم: سهولت بیعملی پیشرفت را فلج میکند
هرچه مشغولتر میشوید، آسانتر است در مسیر خود بمانید، کاری نکنید و فرصت را از دست بدهید.
مقاومت تقویت میشود. همه ما در برابر تغییر مقاومت نشان میدهیم و ثبات را ترجیح میدهیم. عواملی مانند کمبود زمان، ترجیح سادگی، ترس از شکست، ساختار سختگیرانه و پراکندگی مسئولیت این مقاومت را تقویت میکنند و بیعملی را آسانتر میسازند. صفحهکلید QWERTY که برای جلوگیری از گیر کردن کلیدهای ماشین تحریر طراحی شده بود، هنوز هم استفاده میشود در حالی که صفحهکلید Dvorak کارآمدتر است، که نشاندهنده بیمیلی ما به تغییر حتی برای بهبود کارایی است.
محدودکنندههای عمل را بررسی کنید. نمیتوانید تمام مقاومت را حذف کنید، اما میتوانید درک کنید چگونه عادتها و ساختار بر تصمیمگیری تأثیر میگذارند. مشغول بودن، برای مثال، با انجام کارهای ساده مانند پاک کردن ایمیل، دوپامین آزاد میکند و از تفکر عمیق منحرف میسازد. بررسی دستههایی مانند مشغول بودن، محدودیتها و تفکر گروهی میتواند موانع تفکر عمیق را آشکار کند و به راهحلهایی مانند:
- عدم برگزاری جلسات در صبحهای دوشنبه
- محدودیت جلسات به ۲۰ دقیقه
- جلسات نوآوری آزاد
منجر شود.
فوریت ایجاد کنید. بیشتر شرکتهای دچار اختلال، فوریت ندارند و فکر میکنند «همه چیز خوب است». این از نظر ریاضی غیرممکن است وقتی که تقریباً نیمی از برندهای بزرگ به زودی با اختلال مواجه خواهند شد. شرکتهایی که احساس «مشکل» یا «پارانویا» دارند (مانند گوگل یا ناسا) اغلب به دلیل ترس یا فوریت دائمی، پذیرای تغییر و آزمایش هستند. ایجاد حس فوریت و هدفمندی برای تحقق تغییر حیاتی است، همانطور که در شرکت Capital One که در دورهای تاریک رزروها را سه برابر کرد یا سهام Domino’s که پس از پذیرش ایدههای پرریسک ناشی از فوریت، افزایش یافت، دیده میشود.
۵. دام چهارم: موفقیت و تفکر خطی شما را کور میکند
برای تغییر آماده نشوید، برای شتاب آماده شوید.
کشاورزی در برابر شکار. پس از ۱۰ هزار سال کشاورزی، ما به گونهای برنامهریزی شدهایم که آنچه منجر به موفقیت گذشته شده را تکرار و بهینه کنیم. موفقیت ما را وفادار، ثابت و منضبط (کشاورزی) میکند اما همچنین محافظهکار، راضی و تکراری (دامها). شکار کنجکاو، سیریناپذیر و آماده تخریب است و برای یافتن فرصت جدید لازم است. بیشتر سازمانها به سمت کشاورزی متمایلاند و این مانع تغییر میشود.
دام پیشبینی خطی. مغز ما در برابر تغییرات نمایی مشکل دارد و فرض میکند بازه بعدی مشابه بازه قبلی است. افراد باهوش بهویژه در پیشبینی ۳ تا ۵ سال آینده ضعیفاند، پیشرفت خود را بیش از حد و اختلال خارجی را کمارزش میکنند. رهبران کسبوکار اغلب سریعتر از قبل حرکت میکنند اما نه به اندازه کافی برای دنیای شتابان.
سرعت را درک کنید. کارگاه «سرعت تغییر» این دام را با مقایسه بازههای پیشرفت انسانی نشان میدهد (۵۰ سال از ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۰، ۴۰ سال از ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰، ۱۵ سال از ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۵، ۱۰ سال از ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵). با درک میزان تغییر در ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته، متوجه میشوید پیشبینیهای بلندمدت شما (بیش از ۱۰ سال) احتمالاً در ۳ تا ۵ سال رخ میدهند. این شوک میتواند عمل را شعلهور کند و دیگران را متقاعد سازد که تغییر سریع قریبالوقوع است.
۶. دام پنجم: پیشرفت نیازمند ناراحتی است
پیشرفت تنها خارج از منطقه راحتی شما رخ میدهد.
از راحتی عبور کنید. پیشرفت، به معنای واقعی کلمه، خارج از منطقه راحتی است و مردم از آن متنفرند. این توضیح میدهد چرا افراد باهوش ایدههای بزرگ را از دست میدهند. نویسنده با اشتباهات کسبوکار خود نشان میدهد که پیشبینی و خلق آینده حتی برای متخصصان دشوار است. برای رسیدن به پیشرفت، باید با ناراحتی راحت شوید و ویژگیهای انواع مختلف فرصتها را بیاموزید.
چهار نوع پیشرفت:
- انتخابهای تعیینکننده: فرصتهایی که باید به آنها بله یا خیر بگویید (مثلاً نپرداختن ۱۵۰۰ دلار برای ویژگیای که بعداً پینترست شد). نیازمند شناسایی منطقه راحتی و تصمیمگیری جسورانه خارج از آن است.
- روندهای قابل رد: دیدن روندها اما رد کردن تأثیر آنها به دلیل تخصص یا رضایت (مثلاً غولهای رسانهای که شبکههای اجتماعی را نادیده گرفتند، نوکیا که آیفون را رد کرد). نیازمند تواضع و شناخت قدرت کورکننده تخصص است.
- ایدههای قابل کارگاه: نادیده گرفتن پتانسیل ایدههایی که میتوانند از طریق همکاری توسعه یابند (مثلاً نساختن فوری خدمتی که مشتری درخواست کرده). نیازمند به چالش کشیدن ممکنها و کنجکاوی عمیق است.
- جواهرات پنهان: ایده بزرگ که اکنون نادیده گرفتهاید. نیازمند شکستن قواعد، تلاش بیشتر، اقدام زودتر، شکست سریعتر و هرگز تسلیم نشدن است.
ناراحتی را مهار کنید. یافتن جواهر پنهان نیازمند بهکارگیری این مفاهیم، مواجهه با شکستهای آزمایشی، مقاومت و شک است. مسیر نویسنده نشان میدهد چگونه شکستها (تبلیغات آنلاین، «بودن پینترست») به موفقیت غیرمنتظره (شرکت تحقیقاتی، سخنرانی) منجر شدند. مانند راب مکایون که با باز کردن دادههایش به بیگانگان، ۳۹ میلیارد دلار طلا یافت، فرصت اغلب نزدیک است اما نیازمند نگاه فراتر از روشهای آشنا و پذیرش ناراحتی است.
۷. راهحل: ساختن فرهنگ نوآوری
فرهنگ از استراتژی مهمتر است.
فرهنگ استراتژی را میبلعد. نقلقول مشهور پیتر دراکر نشان میدهد که ایده عالی (استراتژی) بیفایده است اگر فرهنگ سازمانی شما مانع اجرای آن شود. فرهنگ زیربنای توانایی شما برای سازگاری است و در تغییرات شدید برجسته میشود. در حالی که سازمانها نیاز به سازگاری را درک میکنند، عدم قطعیت و مقاومت اغلب نوآوری را فلج میکند. پیروزی در آینده با فرهنگی آغاز میشود که تفکر مخرب را ممکن میسازد.
پنج عنصر کلیدی. فرهنگ نوآوری به پنج عنصر اصلی نیاز دارد: فوریت، دیدگاه، شکست، تمرکز بر مشتری و تخریب هدفمند. فوریت سوخت عمل در زمان تغییر است. دیدگاه نحوه نگرش شما به آینده و مشکلات است. شکست برای آزمون و یادگیری ضروری است. تمرکز بر مشتری ایدههای مرتبط را هدایت میکند. تخریب هدفمند ساختارهای مانع را میشکند.
از دیگ جوشان فرار کنید. تکامل مخرب اجتنابناپذیر است و مدلهای کسبوکار جدید را ممکن میسازد و غولها را سرنگون میکند. این تغییرات به آرامی رخ میدهند، مانند جوشاندن قورباغه، که فوریت را تا دیر شدن پنهان میکند. شناخت روندهای ظریف کلید سازگاری است. در حالی که تغییرات کوچک میتوانند بازارها را مختل کنند (مانند درایوهای دیسک یا نیمههادیها)، بازیگران اصلی اغلب در تطبیق شکست میخورند و به جای سازگاری، به حفظ وضع موجود میپردازند.
۸. فرهنگ: ایجاد فوریت و جرقه عمل
اگر میخواهید تغییر رخ دهد، باید با ایجاد حس فوریت و هدف شروع کنید.
آشوب فرصت میآفریند. مردم اغلب کمبود حمایت یا بودجه را مانع تغییر میدانند، اما برخی از بزرگترین فرصتها در بحرانها پدید میآیند. شرکتهایی که در دوران رکود تأسیس شدند شامل دیزنی، سیانان، مایکروسافت و اپل هستند. بحران میتواند زمان عرضه به بازار را کاهش دهد، بوروکراسی را کم کند، تحمل ریسک را افزایش دهد و درک عمیقتری از نیازهای مشتری ایجاد کند، همانطور که در Capital One که در دورهای تاریک رزروها را سه برابر کرد، دیده شد.
سناریوها را پیشبینی کنید. نمیتوانید آینده را با قطعیت پیشبینی کنید، اما میتوانید سناریوهایی برای آمادهسازی در برابر تغییرات مخرب پیشبینی کنید. برنامهریزی سناریو پیر واک برای رویال داچ شل در دهه ۱۹۷۰، که بحران نفت را پیشبینی کرد، به آنها امکان داد آماده شوند و به سودآورترین شرکت نفتی تبدیل شوند. تجسم فاجعه و فرصت، مانند اسکیبازانی که هر پیچ را تصور میکنند، ذهن شما را برای واکنش در شرایط غیرمنتظره آماده میکند و فوریت را شعلهور میسازد.
آرمانشهر/دنیای تاریک را تجسم کنید. کارگاه آرمانشهر در برابر دنیای تاریک با تصور مسیرهای واقعی شکست و موفقیت، فوریت را ایجاد میکند. درک اینکه دنیای تاریک با بیعملی رخ میدهد، فوریت را تقویت میکند، در حالی که دیدن آرمانشهر نیازمند تلاش قابل توجه است. این تمرین که با شیکاگو تریبون و ناسا انجام شده، به تیمها کمک میکند خطرات و فرصتهای کلیدی را شناسایی کنند، اولویتها را هماهنگ کنند (مانند حمایت عمومی، پیروزیهای کوتاهمدت، همکاری) و در خلق آینده مشارکت کنند، که منجر به اقدامات جسورانهای مانند تبدیل تریبون به سودآورترین سازمان خبری یا نمونهسازی «آبجو فضایی» توسط تیمهای ناسا برای جلب حمایت عمومی شده است.
۹. فرهنگ: تغییر دیدگاه و تمرکز بر مشتری
بازاریابی را از دیدگاه مشتری، نه تبلیغکننده انجام دهید.
دیدگاه سرنوشت را تعیین میکند. نحوه تعریف سازمان و نقش خود تأثیر عمیقی بر سرنوشت دارد. اسمیت کرونا، «بهترین شرکت ماشین تحریر
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «خلق آینده + راهنمای نوآوری» با نظرات متفاوتی مواجه شده است و میانگین امتیاز آن ۳.۹۳ از ۵ است. بسیاری از خوانندگان طراحی نوآورانه، محتوای الهامبخش و توصیههای عملی آن برای تقویت خلاقیت در کسبوکار را ستایش میکنند. جذابیت بصری کتاب، زبان ساده و قابل فهم و قالب دوگانه آن از دیگر ویژگیهای مورد توجه مخاطبان است. برخی نیز این اثر را تأملبرانگیز و مفید برای حرفههای گوناگون میدانند. با این حال، منتقدان معتقدند کتاب از نوآوری چندانی برخوردار نیست و ایدههای قدیمی را در قالبی پرزرقوبرق ارائه میدهد. برخی خوانندگان نیز گرافیکهای کتاب را حواسپرتکننده و حجم مطالب را سنگین ارزیابی کردهاند. در مجموع، این کتاب بهعنوان منبعی ارزشمند برای کسانی که به دنبال نوآوری و سازگاری با تغییرات هستند، شناخته میشود.
Similar Books









