نکات کلیدی
1. سیاستهای اقتصادی اغلب پیچیدگیهای دنیای واقعی و رفتار انسانی را نادیده میگیرند
ما اقتصاددانان اغلب در مدلها و روشهای خود غرق میشویم و گاهی فراموش میکنیم که علم کجا به پایان میرسد و ایدئولوژی آغاز میشود.
مدلها در مقابل واقعیت. مدلها و نظریههای اقتصادی معمولاً بر فرضیات سادهسازی شدهای تکیه دارند که واقعیت را منعکس نمیکنند. به عنوان مثال، نظریه اقتصادی استاندارد فرض میکند که مردم همیشه تصمیمات منطقی برای حداکثر کردن منافع خود میگیرند. اما اقتصاد رفتاری نشان داده است که مردم اغلب غیرمنطقی هستند و تحت تأثیر سوگیریهای شناختی، فشارهای اجتماعی و احساسات قرار میگیرند.
پیامدهای سیاستی. این فاصله بین نظریه و واقعیت میتواند منجر به سیاستهای نادرست شود. به عنوان مثال:
- کاهش مالیات برای ثروتمندان معمولاً بر اساس مدلهایی توجیه میشود که نشان میدهند این کار رشد اقتصادی را افزایش میدهد، اما شواهد دنیای واقعی این را تأیید نمیکند.
- سیاستهای مهاجرت معمولاً فرض میکنند که مهاجران شغلهای بومیها را میگیرند، در حالی که تحقیقات نشان میدهد که آنها معمولاً به کارگران بومی کمک میکنند.
- توافقهای تجارت آزاد بر اساس مدلهایی که منافع متقابل را نشان میدهند، ترویج میشوند، در حالی که خسارات شغلی محلی و اختلالات اجتماعی را نادیده میگیرند.
نیاز به ظرافت. سیاستگذاران و اقتصاددانان باید:
- بینشهایی از روانشناسی، جامعهشناسی و سایر حوزهها را در نظر بگیرند.
- از فرضیات واقعیتری در مدلهای اقتصادی استفاده کنند.
- به شواهد دنیای واقعی و پیامدهای ناخواسته توجه کنند.
- اثرات توزیعی را در نظر بگیرند، نه فقط نتایج کلی.
2. مهاجرت به نفع کشورهای مبدأ و مقصد است، با وجود تصورات غلط رایج
هیچ شواهدی وجود ندارد که مهاجرت کممهارت به کشورهای ثروتمند باعث کاهش دستمزد و اشتغال برای بومیها شود؛ همچنین بازارهای کار مانند بازارهای میوه نیستند و قوانین عرضه و تقاضا در آنها اعمال نمیشود.
تأثیرات اقتصادی. برخلاف باور عمومی، مهاجرت معمولاً تأثیرات اقتصادی مثبتی دارد:
- مهاجران اغلب شغلهایی را میپذیرند که بومیها نمیخواهند یا کسب و کارهای جدیدی ایجاد میکنند.
- آنها به رشد اقتصادی و نوآوری کمک میکنند.
- مهاجران کممهارت میتوانند مکمل کارگران بومی باشند، نه جایگزین آنها.
- ارسال پول به خانه به کشورهای مبدأ کمک میکند.
تأثیرات اجتماعی. در حالی که ادغام فرهنگی میتواند چالشبرانگیز باشد، تنوع اغلب جوامع را غنی میکند:
- آشنایی با فرهنگهای مختلف میتواند پیشداوری را کاهش دهد.
- مهاجران ایدهها، غذاها و شیوههای فرهنگی جدیدی را به ارمغان میآورند.
- نسل دوم مهاجران معمولاً در زمینههای آموزشی و اقتصادی موفق میشوند.
توصیههای سیاستی. برای حداکثر کردن منافع و کاهش تنشها:
- در برنامههای ادغام و آموزش زبان سرمایهگذاری کنید.
- دسترسی به آموزش و آموزش شغلی برای مهاجران را تضمین کنید.
- با اطلاعات نادرست درباره تأثیرات مهاجرت مقابله کنید.
- با توجه به منافع کلی، سیاستهای مهاجرتی بازتری را در نظر بگیرید.
3. تجارت آزاد میتواند به کارگران آسیب برساند و نیاز به سیاستهای جبران بهتر دارد
مشکل واقعی این است که مردم اغلب قادر یا مایل به جابجایی، درون و خارج از کشور زادگاه خود، برای بهرهبرداری از فرصتهای اقتصادی نیستند.
تأثیرات مختلط تجارت. در حالی که تجارت آزاد میتواند کارایی اقتصادی کلی را افزایش دهد، اغلب تأثیرات منفی محلی دارد:
- کارگران در صنایعی که در معرض رقابت خارجی قرار دارند، ممکن است با از دست دادن شغل و کاهش دستمزد مواجه شوند.
- جوامع کامل میتوانند زمانی که کارفرمایان بزرگ تعطیل میشوند، ویران شوند.
- منافع تجارت معمولاً به مالکان سرمایه میرسد، در حالی که هزینهها بر دوش کارگران است.
سختیهای بازار کار. نظریه اقتصادی استاندارد فرض میکند که کارگران به راحتی به شغلهای جدید منتقل میشوند، اما واقعیت پیچیدهتر است:
- کارگران اغلب ارتباطات عمیقی با جوامع خود دارند و reluctant به جابجایی هستند.
- مهارتها ممکن است به صنایع در حال رشد منتقل نشوند.
- کارگران مسنتر به ویژه در پیدا کردن شغلهای جدید و بازآموزی با مشکل مواجه میشوند.
راهحلهای سیاستی. برای رسیدگی به معایب تجارت در حالی که منافع آن حفظ میشود:
- برنامههای کمک به تعدیل تجارت را گسترش و بهبود دهید.
- در نظر بگیرید که یارانههای دستمزد برای حفظ کارگران مسنتر در صنایع در حال کاهش مفید باشد.
- در برنامههای آموزشی و بازآموزی سرمایهگذاری کنید.
- سیاستهای مبتنی بر مکان را برای احیای جوامع آسیبدیده پیادهسازی کنید.
- اطمینان حاصل کنید که توافقهای تجاری شامل استانداردهای قوی کار و محیط زیست باشد.
4. ترجیحات و تعصبات تحت تأثیر زمینه اجتماعی شکل میگیرند، نه ویژگیهای ثابت
واقعاً هیچ چیز به عنوان ترجیحات بهخوبی تعریفشده وجود ندارد. اگر مردم نمیدانند که درباره چیزی بهروزمره مانند یک جعبه شکلات یا یک بطری شراب چه احساسی دارند، چرا انتظار داریم که درباره تغییرات اقلیمی ترجیحات واضحی داشته باشند؟
ترجیحات قابل تغییر. علایق، تنفرات و باورهای ما به شدت تحت تأثیر محیط ما قرار دارند:
- هنجارهای اجتماعی و فشار همسالان انتخابهای ما را شکل میدهند.
- آشنایی با تنوع میتواند پیشداوری را کاهش دهد.
- بازاریابی و تأثیرات چارچوببندی میتوانند ترجیحات ما را تغییر دهند.
پیامدها برای سیاست. درک شکلگیری ترجیحات برای سیاستگذاری مؤثر حیاتی است:
- "نودها" میتوانند انتخابهای بهتر را بدون محدود کردن آزادی تشویق کنند.
- آموزش و رسانه میتوانند هنجارهای اجتماعی را در طول زمان شکل دهند.
- سیاستها باید در نظر داشته باشند که چگونه ممکن است ترجیحات را تغییر دهند، نه فقط به پاسخ به آنچه که وجود دارد.
مقابله با تعصب. برای کاهش تبعیض و تقسیمات اجتماعی:
- تماس بین گروهها را در مدارس، محلهای کار و جوامع ترویج دهید.
- کلیشهها را در رسانهها و گفتمان عمومی به چالش بکشید.
- سیاستهایی طراحی کنید که منافع مشترک را در میان گروهها تأکید کند.
- به یاد داشته باشید که تغییر قلبها و ذهنها یک فرآیند بلندمدت است.
5. رشد اقتصادی در کشورهای ثروتمند در حال کند شدن است و هیچ راهحل روشنی وجود ندارد
کلید در نهایت این است که فراموش نکنیم که تولید ناخالص داخلی یک وسیله است و نه هدف. بیشک وسیلهای مفید، بهویژه زمانی که شغل ایجاد میکند یا دستمزدها را افزایش میدهد یا بودجه دولت را تقویت میکند تا بتواند بیشتر توزیع کند. اما هدف نهایی همچنان افزایش کیفیت زندگی فرد متوسط و بهویژه فردی است که در بدترین وضعیت قرار دارد.
کاهش رشد. کشورهای ثروتمند از دهه 1970 شاهد کاهش نرخ رشد اقتصادی بودهاند:
- رشد بهرهوری با وجود پیشرفتهای فناوری کند شده است.
- برخی معتقدند که ما نوآوریهای عمدهای را که رشد گذشته را به حرکت درآورده، به پایان رساندهایم.
- دیگران بر این باورند که اندازهگیری نادرست اقتصاد دیجیتال رشد واقعی را کمارزش میکند.
علل نامشخص. هیچ توافقی در مورد اینکه چرا رشد در حال کند شدن است وجود ندارد:
- تغییرات جمعیتی و افزایش سن جمعیت.
- افزایش نابرابری و کاهش تقاضای مصرفکننده.
- افزایش تمرکز بازار و کاهش رقابت.
- محدودیتهای زیستمحیطی و کاهش منابع.
پیامدهای سیاستی. با توجه به عدم قطعیت در مورد افزایش رشد، تمرکز بر:
- بهبود کیفیت زندگی و کاهش نابرابری، نه فقط تولید ناخالص داخلی.
- سرمایهگذاری در آموزش، بهداشت و زیرساختها.
- ترویج نوآوری در حالی که اطمینان حاصل شود که منافع آن بهطور گستردهای به اشتراک گذاشته میشود.
- در نظر گرفتن معیارهای جایگزین پیشرفت فراتر از تولید ناخالص داخلی.
6. تغییرات اقلیمی نیاز به اقدام فوری و تغییرات سبک زندگی در سطح جهانی دارد
شهروندان کشورهای ثروتمند و بهطور کلی ثروتمندان در سراسر جهان مسئولیت فوقالعادهای برای هرگونه تغییرات اقلیمی آینده دارند.
تأثیرات نابرابر. تغییرات اقلیمی بهطور نامتناسبی بر کشورهای فقیر و جوامع تأثیر میگذارد:
- وقوع حوادث آب و هوایی شدید و بلایای طبیعی بیشتر.
- تهدیدات امنیت غذایی و آبی.
- پتانسیل مهاجرت و درگیریهای ناشی از تغییرات اقلیمی.
مسئولیت و اقدام. کشورهای ثروتمند و افراد باید پیشگام باشند:
- اجرای قیمتگذاری کربن و مقررات برای کاهش انتشار گازها.
- سرمایهگذاری گسترده در فناوریهای انرژی پاک.
- ارائه حمایت مالی و فناوری به کشورهای در حال توسعه.
- تغییر به سمت الگوهای مصرف پایدارتر.
انتخابهای فردی مهم است. در حالی که تغییرات سیستمی حیاتی است، اقدامات شخصی نیز میتواند کمک کند:
- کاهش مصرف گوشت و ضایعات غذایی.
- انتخاب وسایل و حمل و نقل انرژیکارآمد.
- حمایت از سیاستمداران و کسبوکارهایی که به اقدام اقلیمی متعهد هستند.
- آموزش دیگران و ایجاد حرکت اجتماعی برای تغییر.
7. اتوماسیون ممکن است نابرابری را افزایش دهد بدون مداخلات سیاستی مناسب
هیچ شواهدی وجود ندارد که انتقالهای نقدی باعث کاهش کار مردم شود.
جابهجایی شغلی. اتوماسیون و هوش مصنوعی تهدیدی برای بسیاری از شغلها در سطوح مهارتی مختلف هستند:
- وظایف روتین در تولید و خدمات در حال حاضر خودکار شدهاند.
- پیشرفتهای هوش مصنوعی ممکن است مشاغل با مهارت بالا مانند حقوق و پزشکی را مختل کند.
- شغلهای جدید ایجاد خواهد شد، اما انتقال برای بسیاری از کارگران ممکن است دشوار باشد.
ریسکهای نابرابری. بدون مداخله، اتوماسیون میتواند نابرابری را تشدید کند:
- بازده سرمایه ممکن است نسبت به کار افزایش یابد.
- کارگران با مهارت بالا که مکمل هوش مصنوعی هستند ممکن است افزایش دستمزد را تجربه کنند.
- کارگران با مهارتهای پایین و متوسط ممکن است با رکود دستمزد یا از دست دادن شغل مواجه شوند.
پاسخهای سیاستی. برای اطمینان از اینکه منافع اتوماسیون بهطور گستردهای به اشتراک گذاشته میشود:
- در برنامههای آموزشی و یادگیری مادامالعمر سرمایهگذاری کنید.
- در نظر بگیرید که درآمد پایه جهانی یا گسترش شبکههای اجتماعی را بررسی کنید.
- ایدههایی مانند مالیات بر روباتها یا طرحهای تقسیم سود را بررسی کنید.
- اطمینان حاصل کنید که قوانین ضد انحصار از تمرکز بیش از حد بازار جلوگیری کند.
- از برنامههای بازآموزی و کمک به انتقال کارگران حمایت کنید.
8. دولت نقش حیاتی در رسیدگی به ناکامیهای بازار و نابرابری دارد
مشکل این است که هیچ جایگزینی برای بسیاری از کارهایی که دولت انجام میدهد وجود ندارد (هرچند که البته بسیاری از دولتها کارهای بیشتری از آنچه باید انجام میدهند، مانند اداره یک خط هوایی در هند یا یک کارخانه سیمان در چین).
محدودیتهای بازار. بازارهای آزاد اغلب در پاسخ به نیازهای اجتماعی حیاتی ناکام میمانند:
- ارائه کالاهای عمومی مانند زیرساخت و تحقیقات پایه.
- رسیدگی به پیامدهای خارجی مانند آلودگی.
- تضمین توزیع عادلانه منابع و فرصتها.
- تثبیت اقتصاد در زمان بحرانها.
قابلیتهای دولت. در حالی که ناکارآمدی دولت واقعی است، اغلب بزرگنمایی میشود:
- بسیاری از برنامههای عمومی ارزش قابل توجهی را ارائه میدهند (مانند تأمین اجتماعی، آموزش عمومی).
- تحقیقات تأمین مالی شده توسط دولت نوآوری را به حرکت در میآورد (مانند اینترنت، GPS).
- مشارکتهای عمومی-خصوصی میتوانند کارایی را با هدف عمومی ترکیب کنند.
پیامدهای سیاستی. برای بهبود کارایی دولت:
- بر سیاستگذاری مبتنی بر شواهد و ارزیابیهای دقیق تمرکز کنید.
- بوروکراسی را ساده کنید در حالی که مسئولیتپذیری را حفظ میکنید.
- در جذب کارمندان با استعداد دولتی سرمایهگذاری کنید.
- با فساد و تسلط نظارتی منافع خاص مقابله کنید.
- به آموزش عمومی درباره نقشهای مثبت دولت برای ایجاد اعتماد بپردازید.
9. درآمد پایه جهانی امیدوارکننده است اما به تنهایی کافی نیست
درآمد پایه جهانی (UBI) تصور میکند که دولت به همه یک درآمد پایه تضمینی قابل توجه (مقدار 1000 دلار در ماه برای ایالات متحده مطرح شده است) پرداخت میکند، صرفنظر از نیازهای آنها.
مزایای بالقوه. درآمد پایه جهانی میتواند:
- شبکهای ایمنی در برابر از دست دادن شغل و شوکهای اقتصادی فراهم کند.
- فقر و نابرابری درآمد را کاهش دهد.
- به کارگران قدرت چانهزنی بیشتری بدهد و آزادی بیشتری برای پیگیری آموزش یا راهاندازی کسبوکارها فراهم کند.
- سیستمهای رفاهی را ساده کند و هزینههای اداری را کاهش دهد.
محدودیتها و چالشها. UBI به تنهایی یک درمان همهجانبه نیست:
- اجرای آن در سطوح معنادار بسیار پرهزینه است.
- ممکن است به علل بنیادی نابرابری و از دست دادن شغل رسیدگی نکند.
- ممکن است به طور بالقوه انگیزههای کاری را کاهش دهد (هرچند شواهد نشان میدهد که این اثر کوچک است).
- احساس هدف و ارتباط اجتماعی که کار اغلب فراهم میکند را ارائه نمیدهد.
سیاستهای مکمل. UBI باید در کنار سایر مداخلات در نظر گرفته شود:
- برنامههای آموزشی و استخدامی.
- سرمایهگذاری در آموزش و توسعه مهارتها.
- سیاستهایی برای تضمین دستمزدهای عادلانه و شرایط کاری.
- ابتکاراتی برای ایجاد جامعه به منظور فراهم کردن ارتباطات اجتماعی.
10. کرامت و معنا، نه فقط درآمد، برای رفاه اجتماعی ضروری است
ما اقتصاددانان، در وفاداری به ترجیحات استاندارد، تلاش کردهایم که همه اینها را کنار بگذاریم، اما به طور فزایندهای واضح است که این یک تلاش بیهوده است.
فراتر از درآمد. مردم از کار ارزش بیشتری فراتر از یک چک حقوقی به دست میآورند:
- حس هدف و هویت.
- ارتباطات اجتماعی و وضعیت.
- احساس مشارکت در جامعه.
- ساختار و روال در زندگی روزمره.
پیامدهای سیاستی. برنامههای اجتماعی باید نیازهای روانشناختی را در نظر بگیرند:
- برنامههای تضمین شغل ممکن است برای برخی از انتقالهای نقدی ساده ترجیح داده شوند.
- در زیرساختهای اجتماعی و ایجاد جامعه سرمایهگذاری کنید.
- فرصتهای داوطلبانه معنادار را برای کسانی که قادر به کار نیستند، حمایت کنید.
- برنامههای رفاهی را به گونهای طراحی کنید که انگ را به حداقل برساند و کرامت را به حداکثر برساند.
بازنگری در پیشرفت. سیاست اقتصادی باید به رفاه کلی اولویت دهد:
- معیارهایی فراتر از تولید ناخالص داخلی، مانند شادی و رضایت از زندگی را در نظر بگیرید.
- ارزش فعالیتهای غیر بازاری مانند مراقبت از دیگران را شناسایی کنید.
- از ترتیبات کاری انعطافپذیر و تعادل کار و زندگی حمایت کنید.
- در خدمات بهداشت روان و سیستمهای حمایتی اجتماعی سرمایهگذاری کنید.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب اقتصاد خوب برای دوران سخت رویکردهای مبتنی بر شواهد را به مسائل اقتصادی مهمی مانند مهاجرت، تجارت و نابرابری ارائه میدهد. نویسندگان با به چالش کشیدن حکمت متعارف اقتصادی، از سیاستهایی حمایت میکنند که کرامت و رفاه را ترویج میدهند. در حالی که برخی از منتقدان به دسترسیپذیری و تحلیل دقیق آن تحسین کردهاند، دیگران به سوگیری سیاسی آن انتقاد کردهاند. بسیاری از تواضع نویسندگان در اذعان به عدم قطعیتهای اقتصادی قدردانی کردهاند. این کتاب با ترکیب تحقیقات گسترده، توصیههای سیاستی ارائه میدهد و بر اهمیت شواهد تجربی بر فرضیات ایدئولوژیک تأکید میکند. به طور کلی، این کتاب بینشهای تحریککنندهای در مورد چالشهای پیچیده اقتصادی ارائه میدهد.