نکات کلیدی
1. بازتنظیم روابط آمریکا با روسیه: توازن همکاری و تقابل
"ما در حال اجرای یک موج سوم، یک موج دیپلماتیک بودیم که هدف آن حرکت دادن درگیری به سمت یک نتیجه سیاسی بود که اتحاد بین طالبان و القاعده را در هم بشکند، شورش را پایان دهد و به تولید یک افغانستان و منطقهای باثباتتر کمک کند."
تعامل عملگرایانه. "بازتنظیم" با روسیه به دنبال یافتن زمینههای همکاری بود در حالی که بر اختلافات پافشاری میکرد. این رویکرد به موفقیتهایی مانند پیمان جدید استارت، تحریمها علیه ایران و همکاری در افغانستان منجر شد. با این حال، با چالشهایی نیز مواجه شد، به ویژه با بازگشت پوتین به ریاست جمهوری و افزایش اقتدارگرایی.
مدیریت پوتین. تعاملات کلینتون با پوتین شخصیت پیچیده و انگیزههای او را آشکار کرد. او تمایل پوتین به بازگرداندن قدرت و نفوذ روسیه را تشخیص داد که اغلب با منافع ایالات متحده در تضاد بود. این رابطه نیازمند دیپلماسی دقیق بود، توازن همکاری در منافع مشترک با مقاومت در برابر مسائلی مانند حقوق بشر و تجاوزات منطقهای.
2. چرخش به آسیا: تقویت اتحادها و مدیریت ظهور چین
"من همچنان معتقد بودم که در منافع ملی بلندمدت آمریکا است که اگر ممکن باشد، یک رابطه کاری سازنده با روسیه داشته باشیم. اما باید درباره نیتهای پوتین و خطری که برای همسایگان و نظم جهانی نمایان میکرد، واقعبین باشیم و سیاست خود را بر این اساس طراحی کنیم."
توازن استراتژیک. "چرخش به آسیا" به دنبال تمرکز مجدد توجه و منابع ایالات متحده بر منطقه آسیا-اقیانوسیه بود، با توجه به اهمیت اقتصادی و استراتژیک رو به رشد آن. این شامل تقویت اتحادها با ژاپن، کره جنوبی و سایر شرکا بود، در حالی که با چین در زمینههای منافع مشترک درگیر میشد.
چالش چین. مدیریت ظهور چین یک تمرکز مرکزی بود که نیازمند رویکردی دقیق بود که کلینتون آن را "قدرت هوشمند" نامید. این شامل:
- درگیر کردن چین در چالشهای جهانی مانند تغییرات اقلیمی و گسترش هستهای
- مقاومت در برابر شیوههای تجاری ناعادلانه و نقض حقوق بشر
- اطمینان دادن به متحدان از تعهد ایالات متحده به امنیت منطقهای
- ترویج منافع اقتصادی آمریکا در سریعترین منطقه در حال رشد
3. پیمایش بهار عربی: ترویج دموکراسی و ثبات
"مرگ بن لادن و از دست دادن بسیاری از معاونان ارشد او، قطعاً ظرفیت هسته القاعده در افغانستان و پاکستان را برای انجام حملات جدید علیه غرب کاهش میداد. با این حال، این امر نفوذ و حرکت را به شاخهها منتقل میکرد و تهدیدی پراکندهتر و پیچیدهتر ایجاد میکرد."
توازن ایدهآلها و منافع. بهار عربی چالشی پیچیده ارائه داد که نیازمند توازن حمایت از جنبشهای دموکراتیک با نگرانیهای مربوط به ثبات منطقهای بود. کلینتون از رویکردی موردی حمایت کرد و شرایط منحصر به فرد هر کشور را به رسمیت شناخت.
نتایج مختلط. پاسخ ایالات متحده در سراسر منطقه متفاوت بود:
- حمایت از انتقالهای مسالمتآمیز در تونس و مصر
- مداخله نظامی در لیبی برای جلوگیری از کشتار جمعی
- تعامل محتاطانه در سوریه، توازن نگرانیهای بشردوستانه با ترس از تشدید
- پیمایش در پیچیدگیهای متحدان قدیمی مانند بحرین و یمن
4. مبارزه با تروریسم: از بن لادن تا داعش
"من همچنین فکر میکردم که باید بیشتر تلاش کنیم تا از بزرگترین فرصتها، به ویژه در آسیا-اقیانوسیه، بهرهبرداری کنیم."
تهدید در حال تحول. مبارزه با تروریسم همچنان یک اولویت اصلی بود، اما ماهیت تهدید در دوران کلینتون تکامل یافت. مرگ اسامه بن لادن یک پیروزی مهم بود، اما همچنین به تهدیدی غیرمتمرکزتر از شاخههای القاعده و در نهایت ظهور داعش منجر شد.
رویکرد جامع. کلینتون از یک استراتژی چندوجهی حمایت کرد:
- اقدام نظامی علیه اهداف با ارزش بالا
- بهبود اشتراکگذاری اطلاعات با متحدان
- مقابله با افراطگرایی خشونتآمیز از طریق توسعه و آموزش
- پرداختن به علل ریشهای رادیکالیزاسیون
- تقویت اقدامات امنیت داخلی
5. دیپلماسی اقتصادی: استفاده از تجارت و توسعه به عنوان ابزارهای دیپلماتیک
"من میخواستم همکاری خود را با اتحادیه اروپا، به ویژه در زمینه انرژی و اقتصاد، گسترش دهم."
قدرت اقتصادی به عنوان نفوذ. کلینتون بر اهمیت ابزارهای اقتصادی در دستیابی به اهداف سیاست خارجی تأکید کرد. این "دیپلماسی اقتصادی" شامل:
- ترویج کسبوکارهای آمریکایی در خارج از کشور
- مذاکره بر سر توافقنامههای تجاری مانند مشارکت ترانس-پاسیفیک
- استفاده از تحریمها به عنوان اهرم فشار علیه دشمنانی مانند ایران و کره شمالی
- سرمایهگذاری در توسعه برای ایجاد شرکای باثبات و بازارهای جدید
چالشهای اقتصادی جهانی. دولت با پیامدهای مداوم بحران مالی 2008 مواجه بود که نیازمند هماهنگی نزدیک با متحدان برای تثبیت اقتصاد جهانی و جلوگیری از بحرانهای آینده بود.
6. حقوق زنان به عنوان حقوق بشر: اولویتی جهانی
"با وجود این پیشرفت، زنان افغان با تهدیدات مداوم به امنیت و وضعیت خود مواجه بودند، و نه فقط از سوی طالبان در حال بازگشت."
ماموریت شخصی. کلینتون حقوق زنان را به عنوان یکی از ارکان دیپلماسی خود قرار داد و بر دههها فعالیت خود بنا نهاد. او استدلال کرد که توانمندسازی زنان نه تنها یک الزام اخلاقی بلکه برای امنیت جهانی و توسعه اقتصادی ضروری است.
ابتکارات سیاستی. تلاشهای کلیدی شامل:
- انتصاب اولین سفیر کل برای مسائل جهانی زنان
- راهاندازی برنامه ملی اقدام ایالات متحده در مورد زنان، صلح و امنیت
- تمرکز کمکهای توسعهای بر سلامت، آموزش و توانمندسازی اقتصادی زنان
- مبارزه با خشونت مبتنی بر جنسیت و قاچاق انسان
7. قدرت هوشمند: ادغام دیپلماسی، توسعه و دفاع
"من میخواستم نقش وزیر را بازتعریف کنم، مواضع خود را در مورد چالشهای فوریمان مشخص کنم و به سوالاتی از سیاست قطبی تا اقتصاد بینالمللی تا تامین انرژی پاسخ دهم."
استراتژی جامع. کلینتون مفهوم "قدرت هوشمند" را ترویج کرد، ادغام همه ابزارهای نفوذ آمریکایی:
- دیپلماسی سنتی
- کمکهای توسعهای
- قدرت نظامی
- اهرم اقتصادی
- تبادلات فرهنگی و آموزشی
- نوآوری تکنولوژیکی
اصلاحات نهادی. اجرای این رویکرد نیازمند اصلاح وزارت امور خارجه و آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده، افزایش منابع برای قدرت غیرنظامی و بهبود هماهنگی بینسازمانی بود.
8. تغییرات اقلیمی: یک ضرورت سیاست خارجی
"ما به یک استراتژی جدید در افغانستان و پاکستان و یک رویکرد جدید به مبارزه با تروریسم در سراسر جهان نیاز داشتیم، یکی که از تمام قدرت آمریکایی برای حمله به منابع مالی، جذب نیرو و پناهگاههای امن شبکههای تروریستی، و همچنین عوامل و فرماندهان استفاده کند."
چالش جهانی. کلینتون تغییرات اقلیمی را به عنوان یک مسئله کلیدی سیاست خارجی ارتقا داد، با توجه به پتانسیل آن برای تشدید درگیریها، جابجایی جمعیتها و تهدید ثبات جهانی.
تلاشهای دیپلماتیک. ابتکارات کلیدی شامل:
- مذاکره بر سر توافقنامه کپنهاگ در سال 2009
- راهاندازی ائتلاف آب و هوای پاک
- ترویج سرمایهگذاریهای انرژی پاک و انتقال فناوری
- درگیر کردن انتشاردهندگان بزرگ مانند چین و هند در توافقنامههای اقلیمی دوجانبه
9. بازسازی رهبری و اعتبار جهانی آمریکا
"من فکر میکردم ناتو همچنان برای مقابله با تهدیدات در حال تحول قرن بیست و یکم ضروری است."
ترمیم روابط. تمرکز اصلی بازسازی جایگاه آمریکا در جهان پس از جنگ عراق و بحران مالی بود. این شامل:
- تعهد مجدد به اتحادها و نهادهای چندجانبه کلیدی
- تأکید بر همکاری و منافع مشترک
- نشان دادن ارزشهای آمریکایی از طریق اقدامات، نه فقط کلمات
مشارکت جهانی. کلینتون به طور گسترده سفر کرد و به پر سفرترین وزیر امور خارجه در تاریخ تبدیل شد. این دیپلماسی شخصی هدف داشت تا به متحدان اطمینان دهد، با دشمنان درگیر شود و رهبری آمریکایی را در صحنه جهانی به نمایش بگذارد.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب انتخابهای سخت با نقدهای متفاوتی مواجه شده است. برخی به خاطر روایت دقیق آن از دوران هیلاری کلینتون به عنوان وزیر امور خارجه، آن را ستایش کردهاند، در حالی که برخی دیگر به لحن محتاط و محاسبهگر سیاسی آن انتقاد کردهاند. حامیان کلینتون به تجربه و تعهد او ارج مینهند، در حالی که منتقدان بر این باورند که کتاب فاقد صداقت و به نوعی خودمحور است. بسیاری از خوانندگان این کتاب را آموزنده اما سنگین مییابند و بینشهایی درباره دیپلماسی جهانی و رویکرد کلینتون به سیاست خارجی ارائه میدهد. این کتاب به عنوان ابزاری بالقوه برای کمپین انتخاباتی دیده میشود که صلاحیتهای کلینتون برای مقامهای بالاتر را به تصویر میکشد و در عین حال به طور هوشمندانه از ورود به مباحث جنجالی پرهیز میکند.