نکات کلیدی
1. ناآگاه مانند زبان ساختار یافته است
«ناآگاه بهگونهای ساختار یافته است که مانند یک زبان عمل میکند.»
منطق ناآگاه. لاکان ناآگاه را نه بهعنوان مخزنی از تمایلات غیرمنطقی، بلکه بهعنوان سیستمی که تحت حاکمیت گرامر و منطق خاص خود عمل میکند، بازتعریف میکند. این دیدگاه سنتی از ناآگاه بهعنوان نیرویی بینظم که نیاز به رام شدن دارد را به چالش میکشد. در عوض، این مکان جایی است که حقایق آسیبزا از طریق یک نظم نمادین منحصر به فرد بیان میشوند.
زبان و حقیقت. ناآگاه «صحبت میکند» و «فکر میکند» و حقیقتی آسیبزا را فاش میکند که فرد باید یاد بگیرد با آن زندگی کند. این دیدگاه تمرکز را از تسخیر «اید» به جرات نزدیک شدن به محل حقیقت خود تغییر میدهد. این موضوع درباره شناسایی با یک حقیقت عمیق نیست، بلکه درباره مواجهه با حقیقتی غیرقابل تحمل است.
پیامدها برای روانتحلیل. این چرخش زبانی پیامدهای عمیقی برای روانتحلیل دارد و نشان میدهد که ناآگاه طبق قوانین خاص خود عمل میکند. درک این قوانین کلید باز کردن رازهای خود و مواجهه با هسته وجود انسانی است.
2. «دیگری بزرگ» یک نظم نمادین مجازی است
آیا زبان با هدایای دناوی* یا با رمزهای عبوری که به آنها معنا میبخشد آغاز میشود؟
ترکیب نمادین. «دیگری بزرگ» نمایانگر نظم نمادین است، قانون نانوشته جامعه که اقدامات ما را هدایت و کنترل میکند. این نظم دریایی است که در آن شنا میکنیم، عاملی همهگیر که در نهایت غیرقابل نفوذ باقی میماند. این نظم نه یک پیشفرض فرامادی است، بلکه با فعالیتهای جمعی مداوم حفظ میشود.
شکستپذیری دیگری. با وجود قدرت بنیادینش، «دیگری بزرگ» شکننده و مجازی است و تنها بهاینخاطر وجود دارد که سوژهها بهگونهای عمل میکنند که گویی وجود دارد. وضعیت آن مشابه یک علت ایدئولوژیک مانند کمونیسم یا ملت است که تنها زمانی واقعی است که افراد به آن باور داشته و مطابق آن عمل کنند. این ویژگی مجازی دلیل این است که یک نامه همیشه به مقصد خود میرسد، حتی اگر ارسال نشده باشد و به خود «دیگری بزرگ» خطاب شود.
تولد دیگری. نظم نمادین از یک هدیه، یک پیشکش که محتوای آن را بهعنوان بیطرف علامتگذاری میکند، ظهور میکند. ارتباط انسانی با انعکاس مشخص میشود، بهطوریکه هر عمل نمادگر واقعیت ارتباط است. این موضوع با «ژستهای خالی» که پیشنهاداتی هستند که برای رد شدن ارائه میشوند، مثال زده میشود و از طریق تبادل نمادین پیوندهای اجتماعی را برقرار میکند.
3. بینفعالی: برونسپاری تجربیات ما
تفسیر احساسی برای شما انجام میشود.
مصرف غیرفعال. بینفعالی، دوقلوی عجیب بینفعالی است، جایی که خود شیء از ما غیرفعالی را میگیرد و بهجای ما از نمایش لذت میبرد. این موضوع در پدیدههایی مانند خندههای ضبطشده دیده میشود، جایی که صدای پسزمینه بهجای ما میخندد و ما را از وظیفه لذت بردن رها میکند.
مثالهایی از بینفعالی. این مفهوم به جنبههای مختلف زندگی مدرن گسترش مییابد، مانند ضبط فیلمها بهطور وسواسی بدون تماشای آنها، یا چرخهای دعا که بهجای ما دعا میکنند. حتی پورنوگرافی نیز میتواند بهصورت بینفعالی عمل کند، جایی که صرفاً مشاهده لذت دیگران کافی است.
فعالیت کاذب. بینفعالی به فعالیت کاذب منجر میشود، جایی که افراد برای جلوگیری از وقوع چیزی عمل میکنند و اطمینان حاصل میکنند که هیچ چیز تغییر نکند. این موضوع با نوروتیک وسواسی که بهطور مداوم صحبت میکند تا از مواجهه با تنشهای زیرین جلوگیری کند، مثال زده میشود. گام بحرانی در برابر چنین وضعیتی، عقبنشینی به غیرفعالی و امتناع از شرکت است که زمینه را برای فعالیت واقعی پاک میکند.
4. تمایل همیشه تمایل دیگری است
تمایل انسان، تمایل دیگری است که در آن «دی»/«از»/ آنچه را که گرامرها «تعیین موضوعی» مینامند، فراهم میکند - یعنی، اینکه انسان بهعنوان دیگری تمایل دارد …
ساختار یافته توسط دیگری. تمایل انسان توسط «دیگری بزرگ» «غیرمتمرکز» ساختار یافته است، نظم نمادین. آنچه ما تمایل داریم، توسط این نظم از پیش تعیین شده است، حتی زمانی که تمایلات ما تخطیکننده هستند. این به این دلیل است که حتی تخطی نیز به آنچه که تخطی میکند وابسته است.
تمایل مرموز. سوژه تنها بهمیزانی تمایل دارد که دیگری را بهعنوان تمایلدهنده تجربه کند، بهعنوان محلی از تمایل غیرقابل درک. دیگری ما را با این واقعیت مواجه میکند که خودمان نمیدانیم واقعاً چه میخواهیم، با معمای تمایل خودمان. این بعد عمیق انسانی دیگر است که لاکان آن را «چیز» (das Ding) مینامد.
اهلیسازی اخلاقی. مقاومت در برابر اهلیسازی اخلاقی همسایه، لاکان بر وحشت همسایه تأکید میکند و به آنها اصطلاح «چیز» را نسبت میدهد. کارکرد قانون این نیست که نزدیکی به همسایه را حفظ کند، بلکه این است که آنها را در فاصلهای مناسب نگه دارد و ما را در برابر وحشت همسایه محافظت کند.
5. خیال ما را از واقعیت دور میکند
هرگاه غشای تخممرغی که جنین در آن بهسوی تولد میرود، شکسته شود، تصور کنید که چیزی پرواز میکند و میتوان آن را با یک تخممرغ بهراحتی انجام داد، همانطور که با یک انسان، یعنی «اوملت» یا «لاملا».
یادگیری تمایل. خیال به ما یاد میدهد چگونه تمایل داشته باشیم و فرمول «خصوصی» برای روابط جنسی فراهم میکند. این درباره خیالپردازی درباره آنچه که نمیتوانیم داشته باشیم نیست، بلکه درباره درک آنچه که در ابتدا تمایل داریم است. این نقش خیال به بنبست در جنسیت ما بستگی دارد، زیرا هیچ تضمین جهانی برای یک رابطه جنسی هماهنگ وجود ندارد.
من برای دیگران چه هستم؟ خیال پاسخی به این سؤال است: «دیگران از من چه میخواهند؟ آنها در من چه میبینند؟ من برای آن دیگران چه هستم؟» این به ما میگوید که ما برای دیگران چه هستیم و هویتی را فراهم میکند که اطرافیان ما را راضی میکند. این ویژگی بینذاتی حتی در موارد ابتدایی قابل تشخیص است، مانند کودکی که خیالپردازی میکند که کیک توتفرنگی میخورد تا والدینش را خوشحال کند.
موضوعی عینی. خیال نه عینی است و نه ذهنی، بلکه «موضوعی عینی» است، بهطوریکه چیزها بهطور واقعی برای شما بهنظر میرسند حتی اگر بهنظر شما اینگونه نباشند. این «دانستههای ناشناخته» است، باورها و فرضیات انکار شدهای که حتی از پیروی از آنها آگاه نیستیم، اما با این حال اعمال و احساسات ما را تعیین میکنند.
6. سوپرایگو خواستار لذت است
هیچکس را مجبور به لذت بردن نمیکند جز سوپرایگو. سوپرایگو فرمان لذت است - لذت ببرید!
لذت آسیبزا. لذت، یا «ژویسانس»، نه لذت ساده، بلکه یک نفوذ خشن است که بیشتر درد از لذت به همراه دارد. سوپرایگو، این نهاد اخلاقی بیرحم، ما را با خواستههای غیرممکن بمباران میکند و سپس از ناکامیهای ما تمسخر میکند. این معادله بین ژویسانس و سوپرایگو به این معناست که لذت بردن یک وظیفه اخلاقی پیچیده است.
ایگو-ایدهآل در مقابل سوپرایگو. لاکان بین ایگوی ایدهآل، ایگو-ایدهآل و سوپرایگو تمایز قائل میشود. ایگوی ایدهآل تصویر خود ایدهآلشده است، ایگو-ایدهآل نهاد است که تلاش میکنیم نظر آن را جلب کنیم و سوپرایگو نهاد انتقامجو و سادیستی است. سوپرایگو نهاد ضد اخلاقی است، لکهدار کردن خیانت اخلاقی ما.
قانون تمایل. تنها نهاد اخلاقی مناسب «قانون تمایل» است که به شما میگوید مطابق با تمایل خود عمل کنید. ایگو-ایدهآل ما را مجبور میکند که «قانون تمایل» را با پذیرش خواستههای «معقول» نظم اجتماعی-نمادین موجود خیانت کنیم. سوپرایگو فشار غیرقابل تحملی را به ما وارد میکند بهخاطر خیانت ما به «قانون تمایل».
7. خدا ناآگاه است: شکل واقعی آتئیسم
فرمول واقعی آتئیسم این نیست که خدا مرده است - حتی با پایهگذاری منشاء عملکرد پدر بر اساس قتل او، فروید پدر را محافظت میکند - فرمول واقعی آتئیسم این است که خدا ناآگاه است.
باور مدرن. آتئیستهای مدرن فکر میکنند که میدانند خدا مرده است، اما بهطور ناآگاهانه به خدا باور دارند. مدرنیته با سوژهای مشخص میشود که خود را بهعنوان یک هوسباز تحملپذیر معرفی میکند، اما ناآگاه او محل ممنوعیتها است. آنچه سرکوب میشود، نه تمایلات غیرمجاز، بلکه خود ممنوعیتها هستند.
همه چیز ممنوع است. «اگر خدا وجود ندارد، پس همه چیز ممنوع است» به این معناست که هرچه بیشتر خود را بهعنوان یک آتئیست درک کنید، ناآگاه شما بیشتر تحت سلطه ممنوعیتهایی است که لذت شما را خراب میکند. این به این دلیل است که سقوط اقتدار سرکوبگر، ممنوعیتهای جدید و سختتری را به وجود میآورد.
فتیشیسم کالا. فتیشیسم کالا در ذهن ما قرار ندارد، بلکه در واقعیت اجتماعی خود ماست. یک سوژه بورژوا بهخوبی میداند که هیچ چیز جادویی در مورد پول وجود ندارد، اما با این حال در زندگی واقعی بهگونهای عمل میکند که گویی باور دارد پول یک چیز جادویی است.
8. انحراف: ابزار اراده دیگری
بهطور دقیق، انحراف اثر معکوس خیال است. این سوژه است که خود را بهعنوان یک شیء تعیین میکند، در مواجهه با تقسیم سوژهگی …
توتالیتر. یک سیاستمدار واقعی استالینیستی بشریت را دوست دارد، اما پاکسازیها و اعدامهای وحشتناکی را انجام میدهد و خود را از آنچه انجام میدهد، تبرئه میکند. انحراف سادیستی به سؤال «چگونه میتواند سوژه گناهکار باشد وقتی که او تنها یک ضرورت عینی و خارجی را تحقق میبخشد؟» با فرض این ضرورت عینی بهصورت ذهنی پاسخ میدهد.
اعدامکنندگان نازی. اعدامکنندگان نازی بهخوبی آگاه بودند که کارهایی انجام میدهند که به قربانیانشان تحقیر، رنج و مرگ میآورد. راه خروج از این وضعیت این بود که «بهجای گفتن: چه کارهای وحشتناکی با مردم کردم!، قاتلان میتوانستند بگویند: چه کارهای وحشتناکی را در پیگیری وظایف خود باید تماشا میکردم، چقدر این وظیفه بر دوش من سنگینی میکرد!»
بنیادگرایی دینی. بنیادگرایی دینی ساختارهای یک انحراف را به اشتراک میگذارد و بر این فرض عمل میکند که اعمال آنها بهطور مستقیم از اراده الهی دستور داده و هدایت میشود. انحراف بهطور مستقیم به برخی از شخصیتهای «دیگری بزرگ» دسترسی ادعایی دارد، بهطوریکه با زدودن تمام ابهام زبان، میتواند بهطور مستقیم بهعنوان ابزار اراده «دیگری بزرگ» عمل کند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب چگونه لاکان بخوانیم نظرات متفاوتی را به خود جلب کرده است. بسیاری آن را مقدمهای جذاب بر ایدههای لاکان از منظر ژیژک میدانند و از استفاده او از ارجاعات به فرهنگ عامه و توضیحات قابل فهم قدردانی میکنند. با این حال، برخی آن را به خاطر تمرکز بیشتر بر تفسیر ژیژک به جای یک راهنمای مستقیم برای لاکان مورد انتقاد قرار میدهند. خوانندگان اشاره میکنند که این کتاب برای مبتدیانی که به دنبال درک جامعتری از لاکان هستند، ایدهآل نیست، بلکه بیشتر به عنوان یک کاوش جذاب در مفاهیم لاکانی که به پدیدههای فرهنگی مختلف اعمال میشود، شناخته میشود. رویکرد غیرمتعارف کتاب و انحرافات ژیژک هم مورد تحسین و هم انتقاد قرار گرفته است.
Similar Books








