نکات کلیدی
1. صعود تولیدات آمریکایی به سلطه جهانی (1865-1940) کشور را متحول کرد
"بین سالهای 1865 و 1900، استفاده سالانه از انرژی اولیه تقریباً 12 برابر شد و استفاده سرانه تقریباً سه برابر شد."
رشد بیسابقه. دوره بین جنگ داخلی و جنگ جهانی دوم شاهد تحول ایالات متحده از یک اقتصاد عمدتاً کشاورزی به قدرت صنعتی پیشرو جهان بود. این تحول توسط چندین عامل کلیدی هدایت شد:
- نوآوریهای تکنولوژیکی: تولید فولاد، تولید برق، ارتباطات از راه دور
- منابع طبیعی فراوان: زغالسنگ، نفت، سنگ آهن
- بازار داخلی بزرگ و شبکههای حمل و نقل در حال گسترش
- روحیه کارآفرینی و نوآوریهای تجاری
صنایع و نوآوریهای کلیدی:
- فولاد: فرآیند بسمر، کورههای باز
- برق: سیستمهای روشنایی و قدرت ادیسون
- حمل و نقل: راهآهن، خودروها (مدل T فورد و خط تولید)
- ارتباطات: تلفن، رادیو
تا سال 1890، ایالات متحده از بریتانیا به عنوان بزرگترین تولیدکننده جهان پیشی گرفت و تا سال 1914، بیش از یک سوم کالاهای تولیدی جهان را تولید میکرد.
2. بسیج جنگ جهانی دوم قدرت تولیدی ایالات متحده را نشان داد اما مشکلات بهرهوری را پنهان کرد
"اختلالات و ناکارآمدیهای اجتنابناپذیر مرتبط با بسیج سریع برای جنگ و بازگشت سریع به اقتصاد غیرنظامی به این معنا بود که بین سالهای 1941 و 1948، رشد بهرهوری تولیدی در واقع بسیار کمتر از دهه 1930 بود."
افزایش تولید در زمان جنگ. جنگ جهانی دوم شاهد بسیج بیسابقه صنعت آمریکایی بود:
- تولید هواپیما از 6,000 در سال 1940 به 96,000 در سال 1944 افزایش یافت
- تولید کشتی از 23 کشتی در سال 1941 به 1,896 در سال 1943 افزایش یافت
- 2.6 میلیون کامیون، 88,000 تانک و 257,000 قطعه توپخانه تولید شد
این خروجی عظیم برای پیروزی متفقین حیاتی بود، اما به هزینههایی انجامید:
- تأکید بر سرعت به جای کارایی
- ورود کارگران بیتجربه
- تمرکز بر طراحیهای موجود به جای نوآوری
چالشهای پس از جنگ:
- بازگشت به تولید غیرنظامی
- اختلافات کارگری و اعتصابات
- تقاضای مصرفکننده انباشته در مقابل گلوگاههای تولید
با وجود این مسائل، جنگ ایالات متحده را به عنوان قدرت اقتصادی و صنعتی غالب جهان باقی گذاشت، که تا سال 1950 تقریباً نیمی از تولیدات جهانی را به خود اختصاص داد.
3. گسترش اقتصادی پس از جنگ (1948-1973) اولین جامعه مصرف انبوه واقعی را ایجاد کرد
"در طول یک چهارم قرن گسترش اقتصادی پس از جنگ بین سالهای 1948 و 1973، پیشرفت تولیدی آمریکا امکان ایجاد، برای بهتر یا بدتر، اولین جامعه مصرف انبوه واقعی جهان را فراهم کرد."
رویای آمریکایی محقق شد. این دوره شاهد رشد بیسابقه در تولید و مصرف بود:
- تولید ناخالص داخلی با نرخ سالانه متوسط 3.8% رشد کرد
- اشتغال در تولید در سال 1979 به اوج 19.4 میلیون رسید
- دستمزدهای واقعی بین سالهای 1947 و 1973 دو برابر شد
عوامل کلیدی که این رونق را هدایت کردند:
- تقاضای مصرفکننده انباشته و نرخهای بالای پسانداز
- نوآوریهای تکنولوژیکی (ترانزیستورها، پلاستیکها، موتورهای جت)
- سیاستهای دولتی (لایحه G.I.، ساخت بزرگراه)
- رقابت بینالمللی نسبتاً ضعیف
انقلاب مصرفکننده:
- مالکیت خودرو: از 59% خانوارها در سال 1950 به 82% در سال 1970
- لوازم خانگی: ماشینهای لباسشویی، یخچالها، تلویزیونها به استاندارد تبدیل شدند
- گسترش حومه: شروعهای جدید مسکن به طور متوسط 1.5 میلیون در سال در دهه 1950
این دوره از رفاه یک طبقه متوسط بزرگ ایجاد کرد و انتظاراتی برای "شیوه زندگی آمریکایی" ایجاد کرد که در دهههای بعدی حفظ آن دشوار بود.
4. شوکهای نفتی و رقابت خارجی در دهههای 1970-80 آغاز کاهش تولید را نشان داد
"ترکیب افزایش قیمتهای نفت و کاهش بهرهوری انرژی آمریکایی شوک نفتی 1973-1974 را به ویژه برای تولیدات آمریکایی ویرانگر کرد."
بادهای مخالف اقتصادی. دهه 1970 نقطه عطفی برای تولیدات ایالات متحده بود:
- شوکهای قیمت نفت (1973 و 1979) هزینههای انرژی و تولید را افزایش داد
- رکود تورمی: تورم بالا همراه با رشد کند و افزایش بیکاری
- افزایش رقابت از اقتصادهای بازسازی شده (ژاپن، آلمان) و کشورهای تازه صنعتی شده
صنایع کلیدی با چالشها مواجه شدند:
- خودروسازی: واردات ژاپنی با مدلهای کممصرف سهم بازار را به دست آوردند
- فولاد: تولیدکنندگان خارجی با تأسیسات جدیدتر از کارخانههای قدیمی ایالات متحده پیشی گرفتند
- الکترونیک مصرفی: تغییر تولید به آسیا آغاز شد
پاسخهای سیاستی:
- محدودیتهای صادرات داوطلبانه (VERs) بر خودروهای ژاپنی
- حمایتهای تجاری برای صنعت فولاد
- تلاشها برای بهبود بهرهوری انرژی و کاهش وابستگی به نفت خارجی
با وجود این اقدامات، سهم تولیدات ایالات متحده از تولید ناخالص داخلی و اشتغال شروع به کاهش بلندمدت کرد. کسری تجاری در کالاهای تولیدی، که اولین بار در سال 1971 ظاهر شد، به ویژگی مداوم اقتصاد ایالات متحده تبدیل شد.
5. برونسپاری و برونمرزیسازی تسریعکننده خالی شدن تولیدات ایالات متحده در دهههای 1990-2000 بود
"نه یک صفحهنمایش تخت، نه یک لپتاپ یا تبلت، نه یک تلفن همراه، نه یک دوربین دیجیتال (چه برسد به تلویزیونها، DVD و پخشکنندههای Blu-ray و بازیهای الکترونیکی) اکنون در ایالات متحده ساخته نمیشود."
تأثیر جهانیسازی. دهههای 1990 و 2000 شاهد تسریع در از دست دادن شغلهای تولیدی و تعطیلی کارخانهها بود:
- NAFTA (1994) حرکت تولید به مکزیک را تسهیل کرد
- ورود چین به WTO (2001) سیل واردات را باز کرد
- پیشرفتهای در لجستیک و فناوری ارتباطات زنجیرههای تأمین جهانی را ممکن ساخت
صنایعی که بیشترین تأثیر را داشتند:
- نساجی و پوشاک
- مبلمان
- الکترونیک مصرفی
- قطعات خودرو
استراتژیهای شرکتی:
- برونسپاری وظایف غیر اصلی
- برونمرزیسازی تولید به کشورهای با دستمزد پایین
- تمرکز بر طراحی، بازاریابی و فعالیتهای با ارزش بالا
تا سال 2010، اشتغال در تولید به 11.5 میلیون کاهش یافت، کمترین سطح از سال 1941. در حالی که تولید کلی همچنان رشد کرد، بخش عمدهای از این رشد در بخشهای فناوری پیشرفته با اشتغال نسبتاً کم متمرکز بود.
6. صعود اقتصادی چین چالشهای بیسابقهای برای رقابت صنعتی آمریکایی ایجاد کرد
"در سال 2010، کسری تجاری ایالات متحده با چین بیش از دو برابر کسری ترکیبی با ژاپن و آلمان بود، که چین را به نگرانکنندهترین رقیب ایالات متحده تبدیل کرد و چالشهای بیسابقهای ایجاد کرد زیرا چینیها کمتر به رعایت هنجارهای بینالمللی، هم در تولید داخلی و هم در تجارت خارجی، احساس محدودیت کردند."
عامل چین. صنعتیسازی سریع چین و مدل رشد مبتنی بر صادرات اختلالات قابل توجهی ایجاد کرد:
- عدم تعادل تجاری عظیم: کسری تجاری ایالات متحده-چین در سال 2011 به 295.5 میلیارد دلار رسید
- اتهامات دستکاری ارز
- نگرانیها درباره سرقت مالکیت فکری و انتقال اجباری فناوری
تأثیر بر تولیدات ایالات متحده:
- از دست دادن شغلها: تخمین زده میشود 2.4 میلیون شغل تولیدی بین سالهای 2001-2008 به چین از دست رفته باشد
- فشار نزولی بر دستمزدها
- تعطیلی کارخانهها و خالی شدن جوامع صنعتی
چالشهای سیاستی:
- توازن منافع مصرفکننده از واردات ارزان در مقابل از دست دادن شغلهای داخلی
- پرداختن به سیاستهای صنعتی و تجاری چین
- حفظ رقابتپذیری در تولیدات فناوری پیشرفته
صعود چین به عنوان یک قدرت تولیدی باعث ارزیابی مجدد سیاست صنعتی و استراتژیهای تجاری ایالات متحده شده است، با بحثهای مداوم درباره چگونگی هموار کردن زمین بازی و احیای تولیدات آمریکایی.
7. عقبنشینی تولیدات ایالات متحده پیامدهای اقتصادی و اجتماعی عمیقی داشته است
"شاید نگرانکنندهترین روند، نابرابری درآمدی است که بیشتر شبیه توزیع ثروت در چین است تا کانادا یا فرانسه."
تأثیرات اقتصادی:
- دستمزدهای راکد برای کارگران طبقه متوسط
- افزایش نابرابری درآمدی (ضریب جینی از 0.39 در سال 1970 به 0.48 در سال 2010 افزایش یافت)
- کسریهای تجاری مداوم
- از دست دادن ظرفیت نوآوری در برخی بخشها
اثرات اجتماعی و منطقهای:
- افول شهرها و مناطق صنعتی (مثلاً دیترویت، کمربند زنگزده)
- فرسایش فرصتهای شغلی طبقه متوسط
- افزایش ناامنی اقتصادی و جابجایی اجتماعی
- قطببندی سیاسی و جنبشهای پوپولیستی
نگرانیهای بلندمدت:
- از دست دادن قابلیتها و دانش تولیدی حیاتی
- کاهش ظرفیت نوآوری در برخی بخشها
- پیامدهای امنیت ملی از وابستگی به تأمینکنندگان خارجی
کاهش تولیدات به یک روند گستردهتر از قطببندی اقتصادی کمک کرده است، با رشد متمرکز در شغلهای با مهارت بالا و دستمزد بالا و شغلهای با مهارت پایین و دستمزد پایین، در حالی که شغلهای با مهارت متوسط کاهش یافتهاند.
8. درخواستها برای احیای تولیدات با موانع قابل توجه و چشماندازهای نامشخص مواجه است
"من احتمال یک رنسانس واقعی تولیدات آمریکایی و عقبنشینی بیشتر این بخش را بهتر از برابر نمیبینم."
دلایل برای احیا:
- نگرانیهای امنیت ملی
- نیاز به توازن تجارت و کاهش کسریها
- پتانسیل برای ایجاد شغل و نوآوری
- روند بازگشت تولید به دلیل افزایش دستمزدها در چین و اتوماسیون
چالشهای احیا:
- رقابت جهانی و زنجیرههای تأمین مستقر
- شکافهای مهارتی در نیروی کار ایالات متحده
- نرخهای بالای مالیات شرکتی در مقایسه با سایر کشورها
- بارهای نظارتی و کمبودهای زیرساختی
استراتژیهای بالقوه:
- سرمایهگذاری در آموزش و آموزش نیروی کار
- حمایت از تحقیق و توسعه
- مشوقهای مالیاتی برای تولید داخلی
- سیاست صنعتی استراتژیک برای حمایت از بخشهای کلیدی
در حالی که شناخت فزایندهای از اهمیت تولیدات وجود دارد، مسیر احیا همچنان نامشخص است. اتوماسیون و فناوریهای جدید مانند چاپ سهبعدی ممکن است ماهیت تولیدات را تغییر دهند، که به طور بالقوه فرصتهای جدیدی ایجاد میکنند اما همچنین رشد شغلی را محدود میکنند. آینده تولیدات آمریکایی احتمالاً به ترکیبی از انتخابهای سیاستی، تحولات تکنولوژیکی و روندهای اقتصادی جهانی بستگی خواهد داشت.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب ساخته شده در ایالات متحده نظرات متنوعی را به خود جلب کرده و میانگین امتیاز آن ۳.۷۵ از ۵ است. خوانندگان از تحلیل دقیق اسمیل درباره تاریخ و افول صنعت تولید در آمریکا قدردانی میکنند و تحقیقات جامع و استدلالهای روشنگرانه او را ستایش میکنند. با این حال، برخی از نویسندگی خشک و دشواری پیگیری آن انتقاد کرده و به وفور آمارها اشاره میکنند. منتقدان به دیدگاه بدبینانه کتاب اشاره میکنند، اما اهمیت آن را در درک نقش بخش تولید در اقتصاد ایالات متحده تصدیق میکنند. بسیاری از خوانندگان این کتاب را برای علاقهمندان به تاریخ اقتصادی و سیاست توصیه میکنند، با وجود محتوای چالشبرانگیز آن.