نکات کلیدی
1. ظهور اسپاتیفای ناشی از دزدی اینترنتی و فناوری تبلیغاتی بود، نه عشق به موسیقی
هر بار که داستان اسپاتیفای را میشنوم، این نسخهی آراسته شده است. و شرکتهای ضبط هم میخواهند که آن نسخهی آراسته را داشته باشند، زیرا آنها بیشتر از هر چیز دیگری داستانگو هستند. اگر به اسپاتیفای به عنوان یک شرکت تبلیغاتی نگاه کنید نه به عنوان یک شرکت فرهنگی، بسیاری از چیزها منطقیتر میشود.
ریشهها در دزدی اینترنتی سوئدی. اسپاتیفای از صحنهی اشتراکگذاری فایلهای سوئدی در اوایل دهه 2000 ظهور کرد، دورهای که با دزدی دیجیتال گستردهای مشخص میشد. بنیانگذاران این شرکت، دانیل اک و مارتین لورنتزون، افرادی از صنعت تبلیغات بودند که فرصتی برای بهرهبرداری از وضعیت ضعیف صنعت موسیقی به دلیل دزدی اینترنتی دیدند، نه یک تمایل واقعی برای "نجات" موسیقی.
ریشههای فناوری تبلیغاتی. مدل کسبوکار اولیهی اسپاتیفای به شدت به درآمد تبلیغاتی وابسته بود، به طوری که موسیقی به عنوان منبع ترافیک برای محصول تبلیغاتیاش عمل میکرد. تخصص بنیانگذاران در بهینهسازی موتور جستجو، متادیتا و فروش تبلیغات نقش مهمی در موفقیت اولیهی این شرکت داشت. این تمرکز بر تبلیغات، به جای قدردانی عمیق از موسیقی، رویکرد اسپاتیفای به صنعت را شکل داد.
استفاده از یک صنعت ضعیف. شرکتهای بزرگ ضبط، که به شدت به دنبال راهحلی برای کاهش فروش سیدی و دزدی اینترنتی بودند، در ابتدا reluctant بودند که موسیقی خود را به اسپاتیفای مجوز دهند. با این حال، مشاوران خوبمتصل این شرکت، تأمین مالی بیپایان و اشتیاق صنعت برای یک "راهحل" برای دزدی اینترنتی در نهایت راه را برای قراردادهای مجوز اسپاتیفای هموار کرد. این رویکرد فرصتطلبانه، به جای عشق واقعی به موسیقی، باعث ظهور اسپاتیفای به عنوان یک غول شد.
2. اسپاتیفای "صنعت موسیقی" را برای شرکتهای بزرگ نجات داد، نه برای موسیقیدانان
این همه به این معناست که مفهوم استریم موسیقی به نفع موسیقیهای بسیار محبوب و متعلق به شرکتهای بزرگ طراحی شده است. اما از موسیقیدانان مستقل نیز انتظار میرود که به مدل یکسان آن conform کنند.
طراحی شده برای شرکتهای بزرگ. مفهوم استریم موسیقی، از جمله مدل کسبوکار اسپاتیفای، به گونهای طراحی شده است که به نفع شرکتهای بزرگ باشد. این شرکتها در قراردادهای اولیه خود با اسپاتیفای، سهام، پیشپرداخت، تبلیغات رایگان و تأثیر بر تکامل پلتفرم را تأمین کردند. این موضوع از ابتدا برای موسیقیدانان مستقل ناعادلانه بود.
استقلال تاریخی موسیقی مستقل. موسیقی مستقل به طور تاریخی اقتصادهای خود را حفظ کرده است، با فروشگاههای خردهفروشی، اکوسیستمهای تبلیغاتی و طرفداران وفاداری که حاضرند برای رکوردها و دانلودها هزینه کنند. با این حال، از موسیقیدانان مستقل انتظار میرود که به مدل یکسان استریم conform کنند، که میدان را بین ستارههای پاپ و هنرمندان کارگر هموار میکند.
نقش مرلین. شرکتهای مستقل عمدتاً از طریق شبکه مرلین، سازمانی که قراردادهای مجوز را به نمایندگی از آنها مذاکره میکرد، به اکوسیستم استریم وارد شدند. در حالی که مرلین برای اعضای خود سهام تأمین کرد، برخی از شرکتهای مستقل نتوانستند همان هیجان را ایجاد کنند، زیرا هنوز از دزدی اینترنتی آسیب دیده بودند و به دنبال هر نوع نجاتی بودند که میتوانستند پیدا کنند. این موضوع موقعیت پیچیده و گاه متناقض موسیقی مستقل را در چشمانداز استریم نشان میدهد.
3. گوش دادن به موسیقی به صورت غیر فعال و پلیلیستهای مبتنی بر حالت، موسیقی را بیارزش کردند
هدف این است که ما را به عنوان کاربران جذب کنند، البته، اما همچنین به سمت پیشنهادات تخفیفخورده منحرف کنند—آثاری که با قیمت پایینتری به اسپاتیفای مجوز داده شدهاند، هم از طریق برنامه هنرمندان ناشناس و هم از طریق شیوههای الگوریتمی شبیه به پرداختهای غیرقانونی.
تغییر استراتژیک به سمت انفعال. اسپاتیفای متوجه شد که بخش قابل توجهی از کاربرانش در "گوش دادن به صورت غیر فعال" مشغولند و از موسیقی به عنوان یک تجربه پسزمینه استفاده میکنند، نه اینکه به دنبال هنرمندان یا آلبومهای خاص باشند. این منجر به تغییر استراتژیک به سمت بهینهسازی برای این کاربران کمتر درگیر شد و مصرف موسیقی را حتی بیشتر بیدردسر کرد.
"موسیقی برای هر لحظه." اسپاتیفای خود را با شعار "موسیقی برای هر لحظه" بازتعریف کرد و پلیلیستها را بر اساس زمینه و حالت سازماندهی کرد. این موضوع موسیقی را به یک ابزار تبدیل کرد، کالایی که به صورت غیر فعال مصرف میشود نه یک هنر که باید به طور فعال مورد قدردانی قرار گیرد. این تغییر به بیارزش شدن موسیقی کمک کرد و انتظار را ایجاد کرد که باید با قیمت پایین در دسترس باشد.
ظهور موسیقی کاربردی. تمرکز بر گوش دادن به صورت غیر فعال منجر به ظهور "موسیقی کاربردی" شد، مانند پلیلیستهای خواب و ضربات مطالعه. این پلیلیستها، که اغلب با آهنگهای عمومی پر شدهاند، موسیقی را با کاهش آن به صدای پسزمینه، بیشتر بیارزش کردند. این وضعیت باعث شد که موفقترین موسیقیها معمولاً بیخطرترینها باشند، طراحی شده برای پر کردن فضا به جای جذب شنونده.
4. تسخیر آرامش: چگونه اسپاتیفای انفعال و یکنواختی را عادی کرد
شما مردم را در یک زمینه محصور میکنید و میگویید، ما فقط به شما این مقدار اجازه میدهیم، بنابراین شما این را میخواهید، بر اساس آنچه که ما به شما اجازه میدهیم بدانید. اگر به مردم زمینه و آگاهی بیشتری بدهیم، آنچه که میخواهند تغییر خواهد کرد.
جذب احساسی. سازماندهی موسیقی بر اساس حالت، راهی برای تبدیل آن به یک نوع جدید از محصول رسانهای است، که به کاربران نه تنها بر اساس حالتها، بلکه بر اساس وعدهی تثبیت حالتها میفروشد. این تاکتیک کاربران را به دو بار کلیک کردن و شروع به استریم ترغیب میکند و "جذب استریم" ایجاد میکند تا چرخهای تولید داده را به حرکت درآورد.
"موسیقی حالت" ادیسون. ایده استفاده از موسیقی برای دستکاری احساسات جدید نیست. در سال 1921، شرکت توماس ادیسون "موسیقی حالت" را منتشر کرد، راهنمایی که رکوردهای خاصی را برای حالتهای مختلف تجویز میکرد. این نشاندهندهی تاریخ طولانی منافع تجاری است که سعی در کنترل احساسات شنوندگان از طریق موسیقی دارند.
ابهام "آرامش". اصطلاح "آرامش" در استریم به طور گستردهای رایج شده است، اما معنای آن اغلب مبهم است. این میتواند به گوش دادن آسان، صداهای محیطی یا برداشتهای سبکتر از ژانرهای مختلف اشاره کند. این ابهام اجازه میدهد تا دامنه وسیعی از موسیقی تحت یک برچسب قابل فروش قرار گیرد.
5. هنرمندان ناشناس و محتوای مناسب، موسیقی را بیارزش کرده و شنوندگان را فریب دادند
در این پروژه درون اسپاتیفای، اشکهای زیادی ریخته شد.
برنامه محتوای مناسب (PFC). برای کاهش هزینههای حق امتیاز، اسپاتیفای طرحی را توسعه داد تا پلیلیستهای حالت را با آهنگهای کمهزینه پر کند که تحت شرایط مجوز خاص و ارزانتر مجوز داده شده بودند. این آهنگها اغلب توسط موسیقیدانان ناشناس ساخته میشدند و یک اکوسیستم "هنرمند ناشناس" ایجاد میکردند.
جایگزینی هنرمندان واقعی. برنامه PFC شامل جایگزینی آهنگهای هنرمندان شناختهشده با این گزینههای ارزانتر و عمومی بود. این نه تنها پرداختهای حق امتیاز را کاهش داد، بلکه کار هنرمندان مشروع را نیز بیارزش کرد.
کمبود شفافیت. اسپاتیفای تلاش زیادی کرد تا برنامه PFC را پنهان کند، با ایجاد بیوگرافیهای جعلی برای هنرمندان و کماهمیت جلوه دادن روابطش با شرکتهای موسیقی تولیدی. این کمبود شفافیت شنوندگان را فریب داد و اعتماد به این پلتفرم را بیشتر کاهش داد.
6. سیستم مبتنی بر داده اسپاتیفای، مشارکت را بر هنر اولویت میدهد
ما خود را در تیم انتخابی، نمایندگان منتخب پایگاه کاربری اسپاتیفای مینامیم.
تنظیم بر اساس دادهها. استراتژی تنظیم پلیلیست اسپاتیفای به شدت تحت تأثیر دادهها، مانند پخشها، رد کردنها، ذخیرهها و اطلاعات جمعیتی است. این یک سیستم ایجاد میکند که در آن آهنگها بر اساس تواناییشان در تولید استریم زنده یا مرده میشوند، نه بر اساس شایستگی هنری آنها.
مدل "سندیکا". استراتژی پلیلیست اسپاتیفای بر اساس مدلی پخش به نام "سندیکا" است که شامل پلیلیستهای پرچمدار و پلیلیستهای کوچکتر "تغذیهکننده" میشود. این سیستم آهنگهای جدید را در پلیلیستهای کوچکتر آزمایش میکند و بر اساس دادهها آنها را "فارغالتحصیل" میکند، که یک صعود مبتنی بر داده ایجاد میکند.
توهم دموکراسی. اسپاتیفای ادعا میکند که سیستم مبتنی بر دادهاش دموکراتیک است و اراده مردم را منعکس میکند. با این حال، موفقیت همچنین تحت تأثیر قراردادها، ارتباطات و موسیقی مناسب برای استریم قرار دارد. این یک سیستم ایجاد میکند که در آن بزرگترین شرکتها و هنرمندان تجاریتر به طور نامتناسبی پاداش میگیرند.
7. استریم به عنوان نظارت: جمعآوری دادههای اسپاتیفای و پیامدهای اخلاقی آن
تنها رقیب ما سکوت است.
جمعآوری دادههای گسترده. اسپاتیفای مقدار زیادی داده درباره کاربرانش جمعآوری میکند و هر کلیک، جستجو و عادت شنیداری را ردیابی میکند. این دادهها برای قدرت بخشیدن به الگوریتمهای توصیه و تبلیغات هدفمند استفاده میشود.
پروفایلسازی احساسی و شبهعلم. اسپاتیفای به بررسی فناوری تشخیص احساسات پرداخته است و هدف آن تحلیل صداها و حالات چهره کاربران برای درک بهتر حالتهای آنهاست. این موضوع نگرانیهای جدی اخلاقی درباره حریم خصوصی، پروفایلسازی و احتمال دستکاری را به وجود میآورد.
اشتراکگذاری دادهها با طرفهای ثالث. اسپاتیفای دادههای کاربران را با دلالان داده و شرکای تبلیغاتی به اشتراک میگذارد و پروفایلهای دقیقی ایجاد میکند که میتواند برای مقاصد مختلف، از جمله انتخاب شغل، بررسیهای پسزمینه و هدفگذاری سیاسی استفاده شود. این موضوع نگرانیهایی درباره احتمال تبعیض و سوءاستفاده را به وجود میآورد.
8. توهم انتخاب: چگونه اسپاتیفای تجربه شنیداری را کنترل میکند
ما دروازهبان نیستیم.
شکلدهی به رفتار کاربران. هدف اسپاتیفای شکلدهی به رفتار کاربران در پلتفرم است و عادات شنیداری را به نفع اهداف مالی شرکت تحت تأثیر قرار میدهد. این شامل منحرف کردن سهم استریم به سمت پیشنهادات تخفیفخورده و آثار مجوز داده شده با قیمت پایینتر است.
همگنسازی الگوریتمی. الگوریتمهای اسپاتیفای میتوانند منجر به همگنسازی الگوریتمی شوند و از گوش دادن ماجراجویانه جلوگیری کنند و روابط موسیقایی را رقیق کنند. این یک چرخه خودتحققبخش ایجاد میکند که در آن کاربران عمدتاً در معرض موسیقیهایی قرار میگیرند که قبلاً محبوب یا تجاری هستند.
بیارزش شدن موسیقی. با relegating موسیقی به یک تأکید پسزمینه برای فعالیتهای روزمره، اسپاتیفای به بیارزش شدن فرهنگی موسیقی کمک میکند. این موضوع باور به این که موسیقی شایسته پاداش مالی کمی است را آسانتر میکند.
9. جنبش جدید کار موسیقی: هنرمندان برای پرداخت عادلانه و شفافیت سازماندهی میکنند
این واقعاً بیروح است.
کارگران موسیقی متحد و کارگران همپیمان (UMAW). UMAW یک سازمان grassroots است که برای پرداخت عادلانه و شفافیت در صنعت موسیقی مبارزه میکند. این گروه کمپینهایی را علیه اسپاتیفای و سایر خدمات استریم راهاندازی کرده و خواستار نرخهای حق امتیاز بهتر و رفتار عادلانهتر با هنرمندان است.
قانون حداقل دستمزد برای موسیقیدانان. UMAW با قانونگذاران همکاری کرده است تا قانون حداقل دستمزد برای موسیقیدانان را تدوین کند، که هدف آن ایجاد یک جریان حق امتیاز جدید است که از قراردادهای موجود عبور کرده و مستقیماً به هنرمندان برسد. این قانون نمایانگر یک گام مهم به سوی حل مشکلات سیستماتیک است که اقتصاد استریم را تحت تأثیر قرار میدهد.
اهمیت اقدام جمعی. تلاشهای UMAW اهمیت اقدام جمعی در صنعت موسیقی را نشان میدهد. با سازماندهی و دفاع از حقوق خود، موسیقیدانان میتوانند قدرت خدمات استریم را به چالش بکشند و آیندهای پایدارتر برای خود ایجاد کنند.
10. مسیر پیش رو: ساخت یک اکوسیستم موسیقی عادلانهتر و پایدارتر
ما هرگز ادعا نکردیم که راهحل قطعی داریم... اما همچنین سعی کردیم این را برگردانیم و بگوییم که اجرای سختگیرانه قانون حق نشر نیز مشکل را حل نمیکند.
فراتر از راهحلهای فناوری. مشکلاتی که هنرمندان با آن مواجه هستند تنها مشکلات فناوری نیستند؛ آنها مشکلات قدرت و کار هستند. بنابراین، راهحلها باید به ساختارهای اقتصادی و سیاسی زیرین که نابرابری را تداوم میبخشند، بپردازند.
حمایت از موسیقی مستقل. خرید موسیقی به طور مستقیم از هنرمندان و شرکتهای ضبط مستقل یک گام حیاتی به سوی ایجاد یک اکوسیستم موسیقی پایدارتر است. این به هنرمندان کمک میکند و به حفظ سنتهای موسیقایی متنوع کمک میکند.
تأمین مالی عمومی و مدلهای جایگزین. تأمین مالی عمومی برای هنرها، تعاونیها و اتحادیهها همه اجزای ضروری یک چشمانداز موسیقی عادلانهتر هستند. این مدلها مالکیت جامعه، حاکمیت دموکراتیک و بیان هنری را بر سودهای شرکتی اولویت میدهند.
آخرین بهروزرسانی::
FAQ
What is Mood Machine: The Rise of Spotify and the Costs of the Perfect Playlist by Liz Pelly about?
- Comprehensive critique of streaming: The book explores how Spotify transformed the music industry, focusing on its rise, business model, and the consequences for artists and listeners.
- Economic and cultural analysis: Liz Pelly examines the costs of streaming, including pay-to-play schemes, algorithmic curation, and the flattening of musical diversity.
- Broader societal implications: The narrative connects Spotify’s story to trends in digital capitalism, media consolidation, and the commodification of music as content.
Why should I read Mood Machine by Liz Pelly?
- Demystifies streaming platforms: The book offers transparency about how Spotify operates, revealing the realities faced by independent artists and listeners.
- Insight into industry shifts: It provides a detailed history of the music industry’s transition from piracy to streaming, highlighting power dynamics between labels, tech companies, and artists.
- Cultural impact awareness: Readers gain a nuanced perspective on how streaming affects listening habits, music production, and the future of creative labor.
What are the key takeaways and warnings from Mood Machine by Liz Pelly?
- Double-edged impact of streaming: While Spotify democratized access to music, it entrenched major label power and commodified art for engagement.
- Algorithmic control and opacity: Curated and personalized playlists shape listening habits, often steering users toward more profitable, less diverse content.
- Call for critical engagement: Pelly urges readers to examine the streaming ecosystem and advocate for fairer, more transparent systems that value music as art.
How did Spotify originate and what were the founders’ intentions according to Mood Machine?
- Tech-driven origins: Founders Daniel Ek and Martin Lorentzon came from advertising and tech, not music, focusing initially on streaming technology and advertising.
- Piracy context in Sweden: Spotify emerged as a response to rampant file-sharing, aiming to offer a better user experience than piracy.
- Business-first approach: Early Spotify was designed as a freemium service, negotiating deals with major labels for equity and advances, prioritizing advertising revenue over a cultural mission.
How did Spotify rise to dominate the music streaming industry according to Liz Pelly?
- Strategic licensing deals: Spotify secured agreements with major labels and independent distributors, positioning itself as a legal alternative to piracy.
- User experience innovation: The platform emphasized frictionless, lean-back listening with personalized playlists like "Discover Weekly."
- Political and cultural lobbying: Spotify invested in lobbying and high-profile partnerships to gain legitimacy and maintain dominance.
What is the “perfect playlist” concept and how does Spotify implement it, according to Mood Machine?
- Lean-back listening focus: Spotify shifted from search to curated playlists themed around moods and moments, targeting passive listeners.
- Editorial and algorithmic curation: In-house editors and machine learning algorithms create and personalize playlists, optimizing for engagement.
- Data-driven gatekeeping: Metrics like skip and completion rates determine which songs are promoted, favoring major label acts and homogenizing diversity.
What are “ghost artists” or “perfect fit content” (PFC) in Spotify’s playlists, as described by Liz Pelly?
- Anonymous stock music: Ghost artists are session musicians producing generic tracks for mood playlists, licensed at discounted rates.
- Cost-saving strategy: PFC populates high-follower playlists with cheaper content, often unnoticed by passive listeners, reducing royalty costs.
- Cultural and economic impact: The rise of ghost artists undermines real musicians’ livelihoods and contributes to the commodification of music.
How has Spotify’s playlist culture affected independent artists and music diversity, according to Mood Machine?
- Homogenization of sound: Independent artists are pressured to create streaming-friendly, mellow music, leading to a loss of complexity and risk-taking.
- Opaque playlist pitching: Indie artists face complex systems for playlist placement, with limited access compared to major label acts.
- Shift in artistic priorities: The playlist ecosystem encourages optimizing for streams over artistic expression, challenging the sustainability of diverse music scenes.
How does Mood Machine by Liz Pelly describe the role of algorithms and personalization in Spotify’s music discovery?
- Extensive data collection: Spotify uses machine learning and user data to personalize recommendations through features like “Discover Weekly.”
- Mood and genre tagging: Metadata and acoustic analysis classify music by mood and genre, shaping user recommendations and creating microgenres.
- Engagement optimization: Algorithms prioritize content that extends listening sessions, reinforcing existing tastes and limiting exposure to new music.
What is “functional music” or “perfect fit content” (PFC) and why is it significant in Mood Machine?
- Definition and purpose: Functional music refers to background or mood music designed for specific activities or emotional states, like sleep or focus.
- Industry exploitation: Streaming platforms and labels use PFC to generate endless streams with minimal engagement, maximizing revenue while devaluing artistry.
- AI and stock music: Companies like Endel and Epidemic Sound produce AI-generated or stock music for these playlists, raising questions about creativity and fair compensation.
How does Mood Machine by Liz Pelly critique Spotify’s business and royalty payment models?
- Opaque royalty system: Spotify’s pro rata revenue share pays rights-holders, not artists directly, often resulting in minuscule earnings for musicians.
- Artist disempowerment: Non-disclosure agreements and lack of transparency keep artists in the dark about their compensation.
- Payola-like practices: Programs like Discovery Mode require artists to accept lower royalties for promotion, reinforcing inequities and pressuring independents.
What alternatives and solutions does Liz Pelly propose in Mood Machine for a fairer music ecosystem?
- Music labor organizing: Groups like United Musicians and Allied Workers (UMAW) advocate for fair pay, transparency, and unionization.
- Cooperatives and collectives: Artist-run models like Catalytic Sound offer shared ownership and equitable revenue distribution.
- Public funding and libraries: Proposals include public funding for artists and community-driven streaming projects through libraries, emphasizing local context and cultural preservation.
نقد و بررسی
کتاب ماشین حال و هوا نوشتهی لیز پلی، بررسی انتقادی از تأثیر اسپاتیفای بر صنعت موسیقی است. خوانندگان از تحقیقات جامع و افشاگریهای روشنگرانه آن دربارهی پلیلیستهای الگوریتمی، هنرمندان گمشده و نظارت دادهها تقدیر میکنند. بسیاری این کتاب را آموزنده اما نگرانکننده میدانند و بر این نکته تأکید میکنند که اسپاتیفای سود را بر هنرمندان و کشف موسیقی اصیل ترجیح میدهد. برخی به طول و تکراری بودن کتاب انتقاد کردهاند، در حالی که دیگران از فراخوان آن برای تغییر در صنعت استریم قدردانی میکنند. بهطور کلی، این کتاب به عنوان یک اثر مهم برای علاقهمندان به موسیقی و حرفهایهای صنعت شناخته میشود، هرچند نظرات دربارهی نحوهی ارائهی آن متفاوت است.