نکات کلیدی
۱. سفر غمانگیز فوتبال: از بازی شاد به وظیفه سودآور
تاریخ فوتبال سفری غمانگیز است از زیبایی به وظیفه.
بازی به نمایش بدل میشود. فوتبال در آغاز صرفاً لذتی ناب بود، رقصی خودجوش با توپ، آزاد از هر هدف یا زمانبندی. اما با تبدیل شدن به صنعتی عظیم، این زیبایی ذاتی که ریشه در لذت بازی داشت، به تدریج از میان رفت. تمرکز از بازی کردن به تماشاگر بودن منتقل شد و بازی به کسبوکاری سودآور بدل گشت که خود لذت اولیهاش را به مانعی بدل کرد.
تکنوکراسی شادی را نفی میکند. شکل مدرن فوتبال حرفهای که تحت سلطه تکنوکراسی است، سرعت برقآسا، قدرت خام و انضباط سختگیرانه را در اولویت قرار میدهد. این رویکرد خیالپردازی را سرکوب میکند، خلاقیت را میکشد و جسارت بداههپردازی را ممنوع میسازد. لذت کودکانه و خودجوش بازی با توپ بیفایده تلقی میشود چون در مدل صنعتی ورزش سودآور نیست.
با این حال، زیبایی پابرجاست. با وجود فشارهای صنعت، گهگاه جرقههایی از جادوی قدیم دیده میشود. گاهی بازیکنی جسورانه از قواعد سرپیچی میکند، از میان مدافعان، داوران و حتی تماشاگران میگذرد، صرفاً برای لذت ممنوع آزادی و آغوش ماجراجویی. این لحظات نادر یادآور زیباییای است که روزگاری بازی را تعریف میکرد.
۲. سرنوشت بازیکن: رویابینی که زندانی شد
او بازی را برای لذت در کوچههای خاکی محلههای فقیرنشین آغاز کرد و اکنون در استادیومهایی بازی میکند که جز بردن چارهای ندارد.
از برنده بختآزمایی به زندانی. بازیکن حرفهای حسرتبرانگیز محلهاش است، کسی که از کار یکنواخت کارخانه یا دفتر فرار کرده و برای کاری که به نظر بازی است پول میگیرد. او بخت و اقبال شهرت و ثروت را برده است. اما این موفقیت بهایی دارد؛ او به زندانی انضباط نظامی، تمرینات طاقتفرسا و فشار مداوم برای عملکرد بدون خطا و خستگی بدل شده است.
خرید و فروش و دور انداختن. بازیکنان مانند کالا معامله میشوند، خرید و فروش و قرض داده میشوند توسط تاجران سودجو. هرچه موفقتر و ثروتمندتر شوند، آزادیشان محدودتر میشود. بدنشان تا حد نهایی تحت فشار است، اغلب با مسکنها پنهان میشود و پیش از بازیهای بزرگ، مانند زندانیان کمپهای تمرکزی منزوی میشوند.
زوال زودرس و فراموشی. برخلاف دیگر مشاغل، بازیکن فوتبال در سی سالگی پیر محسوب میشود و عضلاتش فرسوده است. مصدومیتها ممکن است زودتر پایان کارش را رقم بزنند. وقتی پای طلاییاش لنگ شود، شهرت، آن بانوی ناپایدار، بیهیچ اثری او را ترک میکند و او را با بدنی پر از وصله و تلخی این واقعیت تنها میگذارد که زندگیاش را روی کارتی شرط بسته که اکنون بیارزش است.
۳. تنهایی دروازهبان: شهید دروازه
او تنهاست، محکوم به تماشای بازی از دور.
وجودی تنها. دروازهبان جدا ایستاده، چهرهای تنها که در دهانه دروازه محصور است، تنها همراهانش تیرکها و تیرک افقی هستند. در حالی که بقیه تیم در جریان بازی غوطهورند، او ناظر دوردستی است که لحظات فشار شدید را انتظار میکشد. نقش او خلق شادی با گلزنی نیست، بلکه خاموش کردن آن با جلوگیری از گل است، و این او را ضد قهرمان مهاجم میسازد.
اولین قربانی. شماره یک را بر تن دارد و اغلب اولین کسی است که وقتی اوضاع خراب میشود سرزنش میشود. حتی وقتی خطایی در جای دیگری از زمین رخ میدهد، پنالتی حاصل او را تنها و آسیبپذیر در برابر قاتل در وسعت دروازه قرار میدهد. او گناهان دیگران را زیر بار تیرهای توپ میپذیرد.
تماشاگران بیرحم. برخلاف دیگر بازیکنان که میتوانند اشتباهاتشان را با لحظات درخشان جبران کنند، دروازهبان به ندرت برای لغزشش بخشیده میشود. یک اشتباه میتواند بازی را خراب کند یا قهرمانی را از دست بدهد، سالها سیو قهرمانانه را از یاد هواداران پاک کند و او را به ننگ ابدی محکوم سازد. به نظر میرسد وظیفهاش این است که خود را منفور سازد.
۴. شکوه زودگذر بت فوتبال: بوسیده شده توسط باد، بلعیده شده توسط جمعیت
روزی روزگاری الهه باد پای انسان را بوسید، آن پای بیرحم و تحقیر شده، و از آن بوسه بت فوتبال زاده شد.
با توپ به دنیا آمد. بت فوتبال از آغازهای فروتنانه، اغلب در محلههای فقیرنشین، پا به توپ چسبیده از همان لحظهای که راه رفتن را آموخت، سر برآورد. سالهای اولیهاش را در زمینهای خاکی به شادی میگذراند و مهارتهایش را در کوچههای باریک پرورش میداد. با رشد، هنر آکروباتیکش پرواز میکند و جمعیتها را یکشنبه به یکشنبه به استادیومها میکشاند، از پیروزی به پیروزی.
صدایی برای بیصداها. توپ گویی او را میجوید و به لمسش پاسخ میدهد. با دریبلها، پاسها و گلهای استادانهاش، به میلیونها هوادار بیصدا، آنهایی که برای لحظهای از طریق کارهای بت احساس مهم بودن میکنند، صدا میدهد. وقتی بت بازی میکند، تیم احساس شکستناپذیری میکند، گویی بازیکنان بیشتری از تعداد روی زمین دارد.
از نور به سیاهچاله. اما سلطنت بت کوتاه است، ابدیتی انسانی که بسیار کوتاه است. وقتی پای طلایی ناگزیر لنگ میشود، ستاره سفری از انفجار نور به سیاهچاله را کامل میکند. بدنش که مانند لباس دلقک وصلهپینه شده، دیگر قادر به معجزه نیست. تحسین عمومی به کینه بدل میشود و گاهی وقتی میشکند، همان مردمی که دوستش داشتند، قطعاتش را میبلعند.
۵. فرار هوادار: از تنهایی به وجد جمعی
هفتهای یک بار، هوادار از خانهاش به استادیوم میگریزد.
معبد ایمان مشترک. استادیوم مکانی مقدس است، معبدی برای تنها دینی که بیخدا ندارد. هواداران به آنجا زیارت میکنند، تجربه زنده را به تلویزیون ترجیح میدهند تا شاهد نبرد خدایانشان با شیاطین باشند. میان پرچمها، صدا و کنفِتی، شهر و روزمرگی ناپدید میشود و شور جمعی جمعیت بتپرست جایگزین میگردد.
امروز ما بازی میکنیم. در سکوها، هوادار تنهایی فردیاش را پشت سر میگذارد و بخشی از «ما»ی جمعی میشود. آنها یقین به برتری تیمشان، نادرستی داوران و تقلب حریفان را به اشتراک میگذارند. فریاد میزنند، میپرند و در وجد یا اندوه با غریبهها آغوش میگیرند، میدانند که «بازیکن شماره دوازده» هستند که تیم را به پیش میراند.
بازگشت به تنهایی. وقتی بازی تمام میشود، هویت جمعی فرو میپاشد. هواداری که از جای خود تکان نخورده، پیروزی «ما» را جشن میگیرد یا شکست «ما» را سوگواری میکند. با تاریک شدن سایهها بر استادیوم خالی، جمعیت پراکنده میشود و هوادار به «من» تنها بازمیگردد، و یکشنبه را به اندازه چهارشنبه خاکستر پس از کارناوال غمگین میسازد.
۶. فوتبال به مثابه جنگی هماهنگ: بازتاب نبردهای اجتماعی
در فوتبال، فرایند آیینی جنگ، یازده مرد در شورت شمشیر محله، شهر یا ملتاند.
میدان نبرد و جنگجویان. زمین فوتبال مستطیلی از چمن سبز است، صحنهای برای جنگی هماهنگ. برجها و پرچمهایی چون قلعه دارد، خندقی دور زمین و دروازههایی برای بمباران. یازده بازیکن، جنگجویانی بیسلاح، هویت جمعی جامعهشان را تجسم میبخشند، شیاطینش را بیرون میکنند و ایمانش را از طریق مبارزه با طرف مقابل تأیید میکنند.
کینههای قدیمی در نبرد. هر بازی رویارویی است که کینهها و عشقهای قدیمی، منتقل شده از نسلها، وارد میدان میشوند. زبان فوتبال اغلب زبان جنگ است، با واژگانی چون «حمله»، «دفاع»، «منطقه خطر» و «نابود شده». فریادهای جمعیت میتواند خونخواهانه باشد، آرزوی مرگ برای مصدومان.
فراتر از آیین. اگرچه فوتبال فرایند آیینی نزاع است، گاهی به خشونت واقعی میانجامد. تعصب، تغذیه شده از تنشها و ناامیدیهای اجتماعی، میتواند به درگیریهای وحشیانه در سکوها منجر شود که بازتابی از تقسیمات و کینههای عمیقتر جامعه است. استادیوم به میدان نبردی بدل میشود که افراد سرکوبشده قدرت جمعی مییابند و انتقام زندگی مطیعانهشان را میجویند.
۷. تجاریسازی: تبدیل شور به کالا
آمدهام محصولی به نام فوتبال بفروشم.
از بازی به کسبوکار. تبدیل فوتبال به صنعتی جهانی ناشی از سودآوری عظیم آن است. آنچه روزی بازیای برای لذت بود، اکنون نمایشی سازمانیافته برای سود است، یکی از پرسودترین کسبوکارهای جهان. این ضرورت تجاری همه چیز را از سبک بازی تا زمانبندی مسابقات تعیین میکند.
تبلیغات در حرکت. بازیکنان دیگر صرفاً ورزشکار نیستند؛ آنها تبلیغات متحرکاند. پیراهن، کفش و حتی بدنشان پوشیده از لوگوهایی است که از پوشاک ورزشی تا نوشیدنیهای گازدار، خودرو و بیمه را تبلیغ میکند. دیده شدن لوگوی اسپانسر روی سینه بازیکن گاهی مهمتر از شماره یا نماد ملی است.
باشگاهها به مثابه شرکتها. بسیاری از باشگاههای بزرگ فوتبال اکنون متعلق به شرکتهای بزرگ یا تاجران ثروتمندند که آنها را به ابزارهای بازاریابی یا سکویی برای جاهطلبیهای سیاسی بدل کردهاند. این نهادها سود و تصویر را بر ارزشهای سنتی ورزش ترجیح میدهند و بازیکنان را دارایی و هواداران را مصرفکننده در بازار جهانی میدانند.
۸. صاحبان توپ: قدرت، پول و مصونیت
فیفا که در زوریخ مستقر است... جام جهانی و المپیک را مدیریت میکند.
بازیگران قدرتمند جهانی. سازمانهایی مانند فیفا و کمیته بینالمللی المپیک که در سوئیس مستقرند، قدرت عظیمی بر ورزش جهان دارند. آنها مبالغ هنگفتی را که از رقابتهای بینالمللی به دست میآید، به ویژه از فروش حقوق تلویزیونی و اسپانسرشیپ، مدیریت میکنند. فعالیتهایشان اغلب در پردهای از ابهام است و شفافیت مالی کمی دارند.
ائتلاف با شرکتها. این قدرت از طریق ائتلاف با شرکتهای چندملیتی عظیم مانند کوکاکولا و آدیداس تثبیت میشود که در ازای حمایت مالی، حقوق انحصاری بازاریابی میگیرند. این شراکتها منافع تجاری را در اولویت قرار میدهند و اطمینان میدهند که سودآورترین محصولات تبلیغ شوند، فارغ از ارتباط یا منفعت آنها برای ورزشکاران یا هواداران.
عملکرد فراتر از قانون. فوتبال حرفهای اغلب در قلمرویی مقدس عمل میکند که ظاهراً فراتر از دسترس قوانین ملی است. باشگاهها و نهادهای حاکم بارها به سوءمدیریت مالی، فرار مالیاتی و فساد متهم شدهاند. با وجود رسواییها، مصونیت غالب است، زیرا محبوبیت عظیم فوتبال آن را دستنیافتنی میکند و هواداران گاهی باور دارند مدیران «برای ما دزدی میکنند.»
۹. هنر آمریکای لاتین در برابر کارایی اروپا
تیم انگلیس پاس بلند و توپهای بلند را به کمال رسانده بود، اما این کودکان بیسرپرست، زاده در آمریکای دوردست، در پای پدرانشان قدم نگذاشتند.
اختراع بازی نوین. در حالی که فوتبال در انگلستان با تمرکز بر قدرت و بازی مستقیم شکل گرفت، بازیکنان آمریکای لاتین، به ویژه در ریور پلاته و برزیل، سبک متمایزی توسعه دادند. این «فوتبال کریول» که در محلههای فقیرنشین و با توپهای دستساز بازی میشد، بر پاسهای نزدیک، دریبل، تغییر ریتم و بداههپردازی تأکید داشت و توپ را مانند ساز موسیقی یا شریک رقص میدانست.
زیبایی بر نتایج. این فوتبال گرمسیری که با انرژی خلاق فقرا بارور شده بود، خیال، لذت و جسارت را بر تاکتیکهای سختگیرانه و کارایی ترجیح میداد. بازیکنانی چون فریدنرایش، اسکارونه و گارینچا این سبک را تجسم میبخشیدند، خطوط عربسک روی چمن میکشیدند و حرکات آکروباتیک انجام میدادند که جهان را شگفتزده میکرد، حتی اگر گاهی فراموش میکردند شوت بزنند.
گرایش به کارایی. با گذشت زمان، روند جهانی تحت تأثیر تکنوکراسی اروپایی و ترس از شکست، فوتبال را به سوی سرعت، قدرت و سیستمهای دفاعی سوق داده است. حتی تیمهای هنری سنتی مانند برزیل سبکهای کارآمدتر و کملذتتری را پذیرفتهاند و خلاقیت بداهه را به خاطر نتایج قربانی کردهاند. صادرات بازیکنان آمریکای لاتین به اروپا نیز به همگنسازی بیشتر کمک میکند.
۱۰. فوتبال به مثابه آینه: بازتاب بیعدالتی اجتماعی و سیاست
فوتبال و میهن همیشه به هم پیوستهاند و سیاستمداران و دیکتاتورها اغلب از این پیوندهای هویتی سوءاستفاده میکنند.
سوءاستفاده از هویت ملی. فوتبال عمیقاً با هویت ملی درآمیخته است، پیوندی که اغلب توسط سیاستمداران و دیکتاتورها بهرهبرداری میشود. پیروزیها به نام میهن اعلام میشود و برای تبلیغات استفاده میگردد، در حالی که تیمها میتوانند نماد مقاومت یا تأیید ملی باشند، همانطور که در دوران دیکتاتوری فرانکو با باشگاههای باسک و کاتالان دیده شد.
تنشهای اجتماعی در زمین. این ورزش بازتابدهنده تقسیمات و تنشهای اجتماعی است، گاهی به شکل تراژیک. «جنگ فوتبال» بین هندوراس و السالوادور که ناشی از بیاعتمادی متقابل و مشکلات اقتصادی بود، پس از درگیریها در مقدماتی جام جهانی شعلهور شد. خشونت هواداران که اغلب با بیکاری و فقدان امید مرتبط است، میتواند بازتابی از تعارضات و تعصبات عمیقتر جامعه، از جمله نژادپرستی باشد.
ورزشی برای فرار. در حالی که فوتبال میتواند وسیلهای برای بیان هویت جمعی و حتی مقاومت باشد، همچنین ابزاری برای کنترل اجتماعی و فرار است. رهبرانی چون سانتیاگو برنابئو آن را راهی برای خوشحال کردن مردم و منحرف کردنشان از «چیزهای خطرناکتر» میدیدند. فوتبال میتواند برای پنهان کردن تخلفات مالی و فرار از پاسخگویی نیز به کار رود و در قلمرویی از مصونیت عمل کند.
۱۱. جادوی پایدار: زیبایی غیرقابل پیشبینی زنده میماند
هرچه تکنوکراتها آن را تا کوچکترین جزئیات برنامهریزی کنند و قدرتمندان آن را دستکاری نمایند، فوتبال همچنان هنر غیرقابل پیشبینی است.
ظرفیت سرسختانه برای شگفتی. با
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «فوتبال در آفتاب و سایه» بهعنوان اثری شاعرانه و ژرف درباره تاریخ فوتبال مورد تحسین قرار گرفته است. خوانندگان سبک منحصربهفرد گالئانو را میستایند که در آن با ترکیب نقدهای اجتماعی و توصیفهای زنده از بازیکنان و مسابقات، تصویری جامع ارائه میدهد. این کتاب روند تحول فوتبال را از آغازین روزهایش تا جام جهانی ۱۹۹۴ دنبال میکند و به موضوعاتی چون سیاست، فساد و تجاریسازی نیز میپردازد. بسیاری از منتقدان، حتی آنهایی که علاقهمند به فوتبال نیستند، کتاب را جذاب و تأملبرانگیز یافتهاند. برخی خوانندگان آرزو داشتند که تصاویر بیشتری در کتاب وجود داشته باشد و عدهای نیز بخشهایی از آن را بیشازحد نوستالژیک یا جانبدارانه دانستهاند. بهطور کلی، این اثر بهعنوان کتابی ضروری برای دوستداران فوتبال و فراتر از آن شناخته میشود.