نکات کلیدی
1. بحرانهای مالی اجتنابناپذیرند و نیاز به تواضع دارند
از بحرانهای قبلی یک چیز را آموخته بودم و آن اهمیت تواضع بود—در مورد تواناییمان برای درک دقیق آنچه در حال وقوع است و تواناییمان برای ارائه راهحلهای ساده.
الگوی تکراری. سیستمهای مالی به طور ذاتی ناپایدار هستند و مستعد جنونها، وحشتها و سقوطها. روانشناسی انسانی با تمایلاتش به شیدایی غیرمنطقی و رفتار گلهای نقش مهمی ایفا میکند. سیاستگذاران باید به محدودیتهای دانش خود اذعان کنند و از خودبزرگبینی پرهیز نمایند.
درسهایی از تاریخ. تجربیات گیتنر در بحرانهای بازارهای نوظهور به او درسهای ارزشمندی درباره دینامیک ناپایداری مالی آموخت. او آموخت که بحرانها همیشه غیرقابل پیشبینی و در مه پنهان هستند و نیاز به رویکردی انعطافپذیر و سازگار دارند. مطالعهی کتاب «جنونها، وحشتها و سقوطها» اثر کیندلبرگر، ماهیت چرخهای بحرانهای مالی را تقویت کرد.
تواضع در عمل. سیاستگذاران باید با حس تواضع به بحرانها نزدیک شوند و محدودیتهای توانایی خود را برای درک کامل وضعیت یا تحمیل یک راهحل ساده شناسایی کنند. این تواضع باید تصمیمات آنها را تحت تأثیر قرار دهد و آنها را به اولویت دادن به انعطافپذیری و سازگاری به جای پایبندی سخت به ایدئولوژی سوق دهد.
2. مداخله دولت برای شکستن چرخه ترس ضروری است
دولت میتواند از شرکتهای در حال افول حمایت کند و انگیزههایی را که ترس را به وحشت تبدیل میکند، حذف کند.
بازگرداندن اعتماد. بحرانهای مالی به طور بنیادی بحرانهای اعتماد هستند. وقتی مردم به ایمنی پول خود ایمان خود را از دست میدهند، به سرعت برای برداشت آن از سیستم هجوم میآورند و بحران را تشدید میکنند. مداخله دولت میتواند با حمایت از شرکتهای در حال افول و تضمین مسئولیتهای مالی، اعتماد را بازگرداند.
پول در پنجره. دولتها میتوانند با قرار دادن مقدار کافی «پول در پنجره»، خطر استفاده از آن را کاهش دهند. به عنوان مثال، بیمه سپردهها انگیزهای برای سپردهگذاران برای هجوم به بانکها را از بین میبرد. در بحران 2008، دولت تریلیونها دلار مسئولیت مالی را از طریق TARP و سایر اقدامات اضطراری پشتیبانی کرد.
حذف فاجعه از میز. بحرانهای مالی بدون اینکه دولتها ریسکهایی را که سرمایهگذاران خصوصی نمیپذیرند، به عهده بگیرند، پایان نمییابند و فاجعه را از میز حذف نمیکنند. این نیازمند آن است که سیاستگذاران آماده باشند تا به طور قاطع عمل کنند، حتی زمانی که اقدامات آنها نامحبوب یا سیاسی پرخطر باشد.
3. سیاستهای پاسخ به بحران بیرحمانه هستند
ما اقتصاد را نجات دادیم، اما کشور را در این راه از دست دادیم.
تصمیمات نامحبوب. نجات شرکتهای مالی به شدت نامحبوب است، حتی زمانی که برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی گسترده ضروری باشد. سیاستگذاران با خشم و انتقاد شدید عمومی مواجه هستند، صرفنظر از اقداماتشان. عموم مردم اغلب بر این باورند که نجاتها به آتشافروزانی که سیستم را به آتش کشیدند، پاداش میدهد.
فرصتطلبی سیاسی. سیاستمداران ممکن است در ابتدا از اقدامات پاسخ به بحران حمایت کنند، اما معمولاً زمانی که نظر عمومی علیه آنها تغییر کند، حمایت خود را کنار میگذارند. این میتواند به اعتماد به توانایی دولت در حفظ تعهداتش آسیب بزند و حل بحران را دشوارتر کند.
چالشهای ارتباطی. توضیح دلایل پشت تصمیمات نامحبوب به یک عموم خشمگین دشوار است. حتی زمانی که سیاستگذاران در نجات اقتصاد موفق میشوند، ممکن است در این فرآیند اعتماد عمومی را از دست بدهند. گیتنر به ناکامی خود در ارتباط مؤثر دلایل اقدامات دولت در طول بحران اعتراف میکند.
4. یک ساختار مالی بینالمللی قوی ضروری است
ما نیروی کنترلکنندهای نبودیم. … ما میتوانستیم چیزها را مسدود کنیم، اما نمیتوانستیم چیزها را به وقوع بپیوندیم مگر اینکه شرکای خود را متقاعد کنیم که منطقی هستند.
پیوند جهانی. بحرانهای مالی میتوانند به سرعت از مرزها عبور کنند و همکاری بینالمللی را برای پاسخ مؤثر به بحران ضروری میسازند. یک ساختار مالی بینالمللی قوی، از جمله نهادهایی مانند صندوق بینالمللی پول، برای هماهنگی پاسخها و ارائه کمکهای مالی به کشورهایی که در بحران هستند، نیاز است.
نقش صندوق بینالمللی پول. صندوق بینالمللی پول میتواند به کشورهای در بحران نقدینگی کافی برای غلبه بر بحران و همچنین شرایط سختی برای بازگرداندن اعتماد به بازارها ارائه دهد. ایالات متحده باید برای تقویت صندوق بینالمللی پول تلاش کند و اطمینان حاصل کند که منابع و اختیارات لازم برای پاسخ مؤثر به بحرانهای آینده را دارد.
ساخت اجماع. ایالات متحده نمیتواند به تنهایی به بحرانهای مالی جهانی رسیدگی کند. باید با شرکای بینالمللی خود همکاری کند تا اجماعی برای سیاستهای مؤثر ایجاد کند. این نیازمند دیپلماسی، اقناع و تمایل به سازش است.
5. مقررات مالی باید با نوآوری همگام شود
نوآوری مالی ریسک و اهرم را به گوشههای سیستم مالی با نظارت ضعیف میبرد و ابزارهای ما برای نظارت بر ریسک سیستمیک به روز نبودند.
فاصلههای نظارتی. سیستم مالی به طور مداوم در حال تحول است و محصولات و شیوههای جدید به طور مداوم ظهور میکنند. ناظران باید در شناسایی و رسیدگی به فاصلههای نظارتی که اجازه میدهد ریسکپذیری بیش از حد بدون کنترل باقی بماند، هوشیار باشند.
بانکداری سایهای. رشد «سیستم بانکداری سایهای»، که شامل مؤسسات مالی غیر بانکی است که فعالیتهای بانکی انجام میدهند بدون اینکه تحت مقررات بانکی قرار بگیرند، عامل مهمی در بحران 2008 بود. ناظران باید نظارت خود را به این مؤسسات گسترش دهند تا از بحرانهای آینده جلوگیری کنند.
ریسک سیستمیک. ناظران باید بر ریسک سیستمیک تمرکز کنند، ریسکی که ممکن است شکست یک مؤسسه مالی باعث ایجاد زنجیرهای از شکستها در سراسر سیستم شود. این نیازمند رویکردی جامع به مقررات است که به پیوندهای بین مؤسسات و بازارهای مالی توجه کند.
6. مدیریت مؤثر بحران نیاز به قاطعیت و نیروی قوی دارد
در یک وضعیت اضطراری، اقدامات نیمهکاره خطرناکتر از نیروی قوی است و در نهایت برای مالیاتدهندگان هزینهبرتر خواهد بود—نه تنها از نظر مالی، بلکه از نظر شغلهای از دست رفته، کسبوکارهای شکستخورده و خانههای مصادرهشده.
دکترین پاول. دکترین پاول برای مداخله نظامی—استفاده از نیروی قوی، اما فقط زمانی که منافع آمریکایی در خطر است و فقط با یک استراتژی خروج واضح—باید به مداخله مالی ایالات متحده نیز اعمال شود. این به معنای عمل سریع و قاطع برای مهار بحرانها است، به جای اینکه با اقدامات نیمهکاره به تعویق بیفتد.
پول در پنجره. قرار دادن مقدار زیادی «پول در پنجره»، به اندازهای که در مقایسه با مسئولیتهایی که ممکن است به وجود آید بزرگ به نظر برسد، برای بازگرداندن اعتماد حیاتی است. این نیازمند آن است که سیاستگذاران آماده باشند تا مقادیر زیادی پول را برای پاسخ به بحران اختصاص دهند، حتی زمانی که این کار از نظر سیاسی نامحبوب باشد.
اجتناب از تشدید تدریجی. تشدید تدریجی یک دستورالعمل برای شکست در بحران مالی است. سیاستگذاران باید آماده باشند تا به طور تهاجمی و جامع به ریشههای بحران بپردازند، به جای اینکه فقط سعی کنند علائم آن را مدیریت کنند.
7. شفافیت و ارتباطات حیاتی هستند، حتی زمانی که نامحبوب باشند
عدم قطعیت نیز در قلب تمام بحرانهای مالی قرار دارد. آنها بدون اینکه دولتها ریسکهایی را که سرمایهگذاران خصوصی نمیپذیرند، به عهده بگیرند، پایان نمییابند و فاجعه را از میز حذف نمیکنند.
کاهش عدم قطعیت. عدم قطعیت دشمن اعتماد در یک بحران مالی است. سیاستگذاران باید ارتباطات واضح و مداوم درباره برنامهها و اقدامات خود ارائه دهند تا عدم قطعیت را کاهش دهند و اعتماد را بازگردانند.
ارزیابیهای صادقانه. سیاستگذاران باید درباره ریسکها و چالشهای پیش روی سیستم مالی شفاف باشند، حتی زمانی که این کار نامحبوب است. این نیازمند آن است که آنها آماده باشند تا اخبار بد را ارائه دهند و از شیرینسازی وضعیت پرهیز کنند.
توضیح مسائل پیچیده. سیاستگذاران باید راههای مؤثری برای توضیح مسائل مالی پیچیده به عموم پیدا کنند. این نیازمند آن است که از اصطلاحات فنی و jargon پرهیز کنند و بر عواقب واقعی تصمیمات خود تمرکز کنند. گیتنر به ناکامی خود در ارتباط مؤثر دلایل اقدامات دولت در طول بحران اعتراف میکند.
8. نجاتهای مالی باید بین خطر اخلاقی و ثبات سیستمیک تعادل برقرار کنند
کار اخلاقی واقعی در حین یک آتشسوزی مالی شدید این است که آن را خاموش کنیم. هدف باید حفاظت از بیگناهان باشد، حتی اگر برخی از آتشافروزان از عدالت کامل خود فرار کنند.
خطر اخلاقی. ارائه کمکهای دولتی به شرکتهای مشکلدار میتواند خطر اخلاقی ایجاد کند و ریسکپذیری بیش از حد را در آینده تشویق کند. سیاستگذاران باید به این ریسک توجه داشته باشند و مداخلاتی طراحی کنند که خطر اخلاقی را به حداقل برساند.
حفاظت از بیگناهان. در یک بحران سیستمیک، اولویت باید حفاظت از بیگناهان باشد، حتی اگر برخی از آتشافروزان از عدالت کامل خود فرار کنند. این به معنای تمرکز بر خاموش کردن آتش است، به جای تلاش برای مجازات مرتکبان.
بهرهبرداران جانبی. طراحی یک نجات مؤثر برای ذینفعان مورد نظر—افرادی که در آن کشورها زندگی میکنند و کار میکنند—بدون برخی از بهرهبرداران جانبی غیرممکن است. هدف باید به حداقل رساندن منافع کسانی باشد که رفتارهای بیپروا داشتهاند، در حالی که هنوز از اقتصاد گستردهتر حفاظت میشود.
9. رهبری قوی و تکنوکراتهای شایسته حیاتی هستند
نتایج ما با تجربه سایر کشورها در بحرانهای گذشته یا این بحران همخوانی نداشت. آنها بسیار بهتر بودند.
رهبری شایسته. مدیریت مؤثر بحران نیاز به رهبری قوی در بالاترین سطوح دولت دارد. رهبران باید بتوانند در شرایط فشار تصمیمات سختی بگیرند، به طور مؤثر با عموم ارتباط برقرار کنند و اجماع بین ذینفعان مختلف ایجاد کنند.
تکنوکراتهای با تجربه. تکنوکراتهای شایسته با تخصص در زمینههای مالی، اقتصادی و مقررات برای طراحی و اجرای اقدامات مؤثر پاسخ به بحران ضروری هستند. این افراد باید قادر به تحلیل دادههای پیچیده، توسعه راهحلهای نوآورانه و اجرای مؤثر آنها باشند.
رویکرد غیرحزبی. یک «اخلاق پیدا کردن پاسخ درست» غیرحزبی برای مدیریت مؤثر بحران حیاتی است. سیاستگذاران باید آماده باشند تا اختلافات سیاسی خود را کنار بگذارند و بر یافتن بهترین راهحلها برای مشکلات موجود تمرکز کنند.
10. بهترین پاسخ به بحران نیاز به تعادل بین نیازهای کوتاهمدت و اهداف بلندمدت دارد
ما باید چسب زخم را بکنیم، اما باید مطمئن شویم که سیستم مالی را نشکنیم.
ثبات کوتاهمدت. اولویت فوری در طول یک بحران مالی تثبیت سیستم و جلوگیری از فروپاشی است. این ممکن است نیاز به اقداماتی داشته باشد که نامحبوب یا دارای عواقب بلندمدت باشند.
اصلاحات بلندمدت. در حالی که به بحران فوری رسیدگی میشود، سیاستگذاران باید بر اصلاحات بلندمدت برای جلوگیری از بحرانهای آینده نیز تمرکز کنند. این نیازمند پرداختن به ریشههای بحران و ایجاد یک سیستم مالی مقاومتر و پایدارتر است.
عملکرد تعادلی. بهترین پاسخ به بحران تعادل بین نیاز به ثبات کوتاهمدت و هدف اصلاحات بلندمدت است. این نیازمند آن است که سیاستگذاران هم عملگرایانه و هم آیندهنگر باشند و آماده باشند تا اقداماتی جسورانه انجام دهند در حالی که به آینده نیز توجه دارند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب آزمون استرس بهطور کلی نقدهای مثبتی را بهخود اختصاص داده است و روایت درونی از بحران مالی 2008 را از دیدگاه گایتنر بهعنوان وزیر خزانهداری ارائه میدهد. خوانندگان از توضیحات صریح او در مورد مفاهیم مالی پیچیده و تصمیمات سیاسی قدردانی میکنند. بسیاری این کتاب را با وجود موضوع فشردهاش جذاب مییابند. برخی از منتقدان به دفاع گایتنر از نجات بانکها و عدم پاسخگویی والاستریت انتقاد کردهاند. این کتاب بهخاطر زمانبندی دقیق رویدادها و تأملات شخصی گایتنر مورد تحسین قرار گرفته است، هرچند برخی آن را برای خوانندگان عمومی بیش از حد طولانی و فنی میدانند.
Similar Books




