نکات کلیدی
1. داستان بهعنوان یک رؤیای زنده و پیوسته
در داستان خوب، رؤیا ما را با تمام وجود درگیر میکند؛ ما نهتنها به چیزهای خیالی—مناظر، صداها، بوها—بهگونهای پاسخ میدهیم که گویی واقعی هستند، بلکه به مشکلات خیالی نیز بهگونهای پاسخ میدهیم که گویی واقعی هستند: ما همدردی میکنیم، فکر میکنیم و قضاوت میکنیم.
تجربهی غوطهور. داستان خوب یک رؤیای زنده و بیوقفه در ذهن خواننده ایجاد میکند. این حالت رؤیاگونه به خوانندگان اجازه میدهد تا بهطور کامل با داستان، شخصیتها و دنیای خیالی درگیر شوند. وظیفهی نویسنده حفظ این رؤیا با ارائهی جزئیات ملموس است که به همهی حواس، نهفقط بصری، جذابیت میبخشد.
درگیری احساسی. خوانندگان باید به رویدادها و مشکلات خیالی بهگونهای پاسخ دهند که گویی واقعی هستند. این سرمایهگذاری احساسی برای تأثیر داستان حیاتی است. نویسندگان این را با خلق شخصیتهای باورپذیر، تعارضات واقعی و موقعیتهای قابلدرک که با تجربیات و احساسات خواننده همخوانی دارد، به دست میآورند.
جریان پیوسته. برای حفظ رؤیای خیالی، نویسندگان باید از هر چیزی که ممکن است آن را مختل کند، اجتناب کنند. این شامل نوشتن ناشیانه، توضیحات غیرضروری یا دخالتهای نویسنده است که به خوانندگان یادآوری میکند که در حال خواندن یک داستان ساختهشده هستند. هدف این است که خواننده را از ابتدا تا انتها بهطور کامل در دنیای خیالی غوطهور نگه دارند.
2. اهمیت اصالت در نوشتن
پرتابکنندگان چاقو در سیرک میدانند که واقعاً ممکن است کامل باشند و بهتر است که باشند. کمال به معنای دقیقاً زدن به هدف و نه لمس کردن حتی به اندازهی یک مو چیزی است که نمیخواهید.
تلاش برای برتری. نویسندگان باید در کار خود به کمال برسند، همانطور که پرتابکنندگان چاقو در سیرک باید در اجراهای خود دقیق باشند. این به معنای انتخاب دقیق هر کلمه، جمله و جزئیات برای ایجاد اثر مطلوب است.
اصالت بر تقلید. در حالی که یادگیری از نویسندگان دیگر مهم است، هنر واقعی از یافتن صدای منحصر به فرد و دیدگاه خود ناشی میشود. نویسندگان باید از تجربیات، مشاهدات و احساسات خود برای خلق روایتهای اصیل که با خوانندگان همخوانی دارد، استفاده کنند.
بهبود مستمر. دستیابی به اصالت و برتری در نوشتن یک فرآیند مداوم است. نویسندگان باید بهطور مداوم مهارتهای خود را تقویت کنند، با تکنیکهای مختلف آزمایش کنند و خود را به کشف ایدهها و اشکال جدید بیان سوق دهند.
3. تسلط بر عناصر داستان
شخصیتهای نویسنده باید با وضوح فوقالعادهای در برابر ما بایستند، وضوحی که هیچچیزی که انجام میدهند بهعنوان رفتاری غیرمحتمل برای آن شخصیت به نظر نمیرسد، حتی زمانی که عمل شخصیت، همانطور که گاهی اتفاق میافتد، چیزی است که برای خود نویسنده نیز غافلگیرکننده است.
توسعهی شخصیت. خلق شخصیتهای باورپذیر و چندبعدی برای داستان جذاب ضروری است. شخصیتها باید شخصیتها، انگیزهها و رفتارهای ثابتی داشته باشند که به نظر واقعی و مطابق با طبیعت آنها باشد.
طرح و زمینه. یک طرح خوب باید بهطور طبیعی از اعمال و انگیزههای شخصیتها ناشی شود. زمینه باید بهطور زنده تحقق یابد و برای داستان ضروری باشد، نه فقط یک پسزمینه.
دیالوگ و صدای روایت. دیالوگ مؤثر باید شخصیت را آشکار کند، طرح را پیش ببرد و طبیعی به نظر برسد. صدای روایت باید ثابت و مناسب برای داستانی باشد که روایت میشود.
4. قدرت تقلید و واژگان در نوشتن
برای قرنها، یکی از روشهای استاندارد یادگیری تکنیکها تقلید بوده است، همانطور که در قرن هجدهم، دانشآموز یک مدل کلاسیک—مثلاً سرود پنداریک یا اود هوراسی—را میگرفت و در یونانی، لاتین یا انگلیسی، یک اثر اصلی در تقلید از آن مدل مینوشت.
یادگیری از طریق تقلید. مطالعه و تقلید از نویسندگان بزرگ میتواند به توسعهی مهارتها و تکنیکهای خود کمک کند. این به معنای کپی کردن نیست، بلکه درک و تطبیق استراتژیهای ادبی موفق است.
گسترش واژگان. یک واژگان غنی امکان نوشتن دقیقتر و بیانیتر را فراهم میکند. نویسندگان باید بهطور مداوم برای گسترش واژگان خود کار کنند، نه فقط با کلمات فانتزی، بلکه با اصطلاحات خاص و ملموس که جزئیات زندهای به نوشتارشان میبخشد.
یافتن صدای خود. از طریق تقلید و گسترش واژگان، نویسندگان میتوانند در نهایت سبک و صدای منحصر به فرد خود را توسعه دهند. این فرآیند شامل آزمایش با تکنیکهای مختلف و یافتن آنچه برای داستانگویی خودشان بهترین کار میکند، است.
5. ساخت جملات مؤثر و ریتم
نثر خوب تنها در یک راه با شعر معاصر خوب متفاوت است—که عمدتاً به معنای شعر آزاد (بدون قافیه و نامنظم از نظر وزنی) است. شعر با استفاده از شکستهای خط خواننده را کند میکند؛ نثر این کار را نمیکند.
تنوع جمله. نثر مؤثر از ترکیبی از ساختارها و طولهای جمله برای ایجاد ریتم و حفظ علاقهی خواننده استفاده میکند. این شامل استفاده از جملات کوتاه و قوی برای تأکید و جملات طولانیتر و پیچیدهتر برای توضیح است.
ریتم و جریان. نثر خوب دارای ریتم طبیعی است که تجربهی خواندن را بهبود میبخشد. نویسندگان باید به وزن جملات خود توجه کنند و از تکنیکهایی مانند همصدایی، همآوایی و همحروفی برای ایجاد الگوهای صوتی دلپذیر استفاده کنند.
تکنیکهای شاعرانه در نثر. در حالی که نثر از شکستهای خط مانند شعر استفاده نمیکند، میتواند از بسیاری از دستگاههای شاعرانه برای افزایش تأثیر خود استفاده کند. این شامل استعارهها، تشبیهها، تصاویر و توجه دقیق به صدا و ریتم زبان است.
6. درک دیدگاه و فاصلهی روانی
منظور از فاصلهی روانی فاصلهای است که خواننده بین خود و رویدادهای داستان احساس میکند.
انتخاب دیدگاه مناسب. انتخاب دیدگاه (اول شخص، سوم شخص محدود، دانای کل و غیره) بهطور قابلتوجهی بر تجربهی خوانندگان از داستان تأثیر میگذارد. هر دیدگاه دارای نقاط قوت و محدودیتهای خاص خود است.
کنترل فاصلهی روانی. نویسندگان میتوانند سطح صمیمیت یا جدایی که خوانندگان از داستان احساس میکنند را با دستکاری فاصلهی روانی تنظیم کنند. این کار میتواند از طریق انتخاب کلمات، ساختار جملات و میزان افکار داخلی شخصیتها انجام شود.
ثبات و هدف. هر دیدگاه و فاصلهی روانی که نویسنده انتخاب کند، باید بهطور مداوم حفظ شود مگر اینکه دلیل خاصی برای تغییر آن وجود داشته باشد. تغییرات در دیدگاه یا فاصلهی روانی باید به هدف داستان خدمت کند.
7. هنر طرحریزی در داستان
طرحریزی، سپس—هرچند که ممکن است در مقایسه با کار جراحان، فیلسوفان یا فیزیکدانان هستهای کودکانه و ابتدایی به نظر برسد—باید اولین و مهمترین نگرانی نویسنده باشد.
روابط علّی. یک طرح قوی بر اساس مجموعهای از رویدادهای علّی ساخته شده است. هر رویداد باید بهطور منطقی به رویداد بعدی منجر شود و حس اجتنابناپذیری ایجاد کند در حالی که هنوز اجازهی شگفتیها را میدهد.
تعارض و تنش. طرحهای مؤثر حول تعارضات مرکزی میچرخند که داستان را به جلو میبرند. این تعارضات میتوانند خارجی (بین شخصیتها یا با محیط) یا داخلی (در ذهن خود شخصیت) باشند.
ریتم و ساختار. ترتیب رویدادها در یک طرح باید ریتم رضایتبخشی از تنش و رهایی ایجاد کند. این شامل ساختن به لحظات اوج و ارائهی حل و فصل لازم است.
8. کاوش در اشکال مختلف: داستان کوتاه، نوولا و رمان
نوولا تنها بهعنوان اثری کوتاهتر از رمان تعریف میشود (بیشتر نوولاها بین 30,000 تا 50,000 کلمه دارند) و هم طولانیتر و هم اپیزودیکتر از داستان کوتاه است.
تمرکز داستان کوتاه. داستانهای کوتاه معمولاً بر روی یک رویداد، شخصیت یا موضوع متمرکز میشوند و به دنبال تأثیر قوی و مختصر هستند. آنها اغلب به یک لحظهی اوج یا افشاگری واحد میسازند.
ساختار نوولا. نوولاها اجازهی پیچیدگی بیشتری نسبت به داستانهای کوتاه میدهند اما تمرکز محکمتری نسبت به رمانها دارند. آنها اغلب یک موضوع یا تعارض واحد را از طریق مجموعهای از اپیزودهای مرتبط کاوش میکنند.
پیچیدگی رمان. رمانها فضای بیشتری برای خطوط داستانی متعدد، توسعهی عمیقتر شخصیت و کاوش گستردهتر در موضوعات فراهم میکنند. آنها اغلب ساختار پیچیدهتری با خطوط داستانی و زیرپلاتهای درهمتنیده دارند.
9. نقش موضوع و نمادگرایی در داستان
موضوع، باید توجه داشت، بر داستان تحمیل نمیشود بلکه از درون آن برانگیخته میشود—ابتدا یک عمل شهودی اما در نهایت یک عمل فکری از سوی نویسنده.
توسعهی ارگانیک موضوع. موضوعات باید بهطور طبیعی از رویدادها و شخصیتهای داستان ناشی شوند، نه اینکه بهطور اجباری تحمیل شوند. نویسندگان اغلب از طریق فرآیند نوشتن و بازبینی، موضوعات خود را کشف میکنند.
نمادگرایی و تصویرسازی. استفادهی مؤثر از نمادها و تصاویر تکراری میتواند موضوعات را تقویت کرده و به داستان عمق ببخشد. این عناصر باید بهطور ظریف یکپارچه شوند، نه بهصورت سنگین.
اهمیت جهانی. موضوعات قوی اغلب رویدادهای خاص داستان را به تجربیات انسانی گستردهتر یا حقایق جهانی متصل میکنند. این به داستان ارتباطی فراتر از طرح فوری آن میبخشد.
10. اجتناب از اشتباهات رایج: احساساتیگری، سردی و شیوهگرایی
احساساتیگری، در همهی اشکال آن، تلاش برای بهدست آوردن اثری بدون ارائهی علت مناسب است.
اجتناب از احساساتیگری. نویسندگان باید پاسخهای احساسی را از خوانندگان از طریق شخصیتها و موقعیتهای بهخوبی توسعهیافته بهدست آورند، نه از طریق دستکاری یا کلیشه. احساسات واقعی از داستانگویی اصیل ناشی میشود.
حفاظت در برابر سردی. نویسندگان باید درگیری واقعی با شخصیتها و داستان خود را حفظ کنند. جدایی یا عدم همدلی میتواند منجر به روایتهای سرد و غیرجذاب شود.
اجتناب از شیوهگرایی. در حالی که توسعهی یک سبک منحصر به فرد مهم است، نویسندگان باید از نوشتن خودآگاهانه یا نمایشی که توجه را به خود جلب میکند بهجای خدمت به داستان، اجتناب کنند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب هنر داستاننویسی نظرات متفاوتی را به خود جلب کرده است. برخی عمق دانش گاردنر و مشاورههای بصیرتآمیز او در زمینهی تکنیکهای نوشتن را ستایش میکنند، در حالی که دیگران لحن او را تحقیرآمیز و نخبگانی میدانند. خوانندگان بر اهمیت او در خلق جهانهای داستانی زنده و بیوقفه و نکات عملی او در زمینهی ساخت جملات و طرحریزی تأکید میکنند. با این حال، تمرکز او بر کلاسیکهای ادبی و بیاعتنایی به داستانهای ژانری برخی را ناراحت میکند. این کتاب بیشتر برای نویسندگان پیشرفته مناسب به نظر میرسد تا مبتدیان. با وجود کاستیهایش، بسیاری آن را منبعی ارزشمند برای نویسندگان جدی میدانند که به دنبال بهبود مهارتهای خود هستند.