نکات کلیدی
1. بانکها به طرز خطرناکی کمسرمایه هستند و این موضوع ثبات اقتصادی را تهدید میکند
زمانی که بانکها بیش از حد و با ریسکهای زیاد وام میگیرند، به عموم آسیب میزنند.
اهرم بیش از حد: بانکها معمولاً تنها ۲-۳٪ از داراییهای کل خود را به عنوان سرمایه دارند، به این معنی که کاهش کوچک در ارزش داراییها میتواند آنها را ورشکسته کند. این اهرم بالا ریسکها را تشدید کرده و سیستم مالی را آسیبپذیر میسازد.
ریسک سیستمی: ارتباطات بین بانکها به این معناست که ورشکستگی یک مؤسسه میتواند اثر دومینو را به همراه داشته باشد و کل سیستم مالی را تهدید کند. این موضوع در بحران مالی ۲۰۰۸ مشهود بود، جایی که سقوط لمان برادرز منجر به وحشت گسترده و آشفتگی اقتصادی شد.
هزینه عمومی: زمانی که بانکها ورشکسته میشوند یا به نجات مالی نیاز دارند، هزینهها معمولاً بر دوش مالیاتدهندگان و اقتصاد کلان میافتد. بحران ۲۰۰۸ منجر به ضررهای اقتصادی تریلیون دلاری، بیکاری بالا و پیامدهای اجتماعی طولانیمدت شد.
2. آسیبپذیری سیستم مالی غیرضروری است و میتوان آن را اصلاح کرد
اگر بانکها سرمایه بیشتری داشته باشند، سیستم مالی ایمنتر، سالمتر و کمتر تحریفشده خواهد بود.
راهحل ساده: الزام بانکها به تأمین مالی داراییهای خود با سرمایه به مراتب بیشتر (۲۰-۳۰٪ به جای ۲-۳٪) به طرز چشمگیری ریسک ورشکستگی بانکها و بحرانهای مالی را کاهش میدهد.
عدم وجود مصالحه: بر خلاف ادعای بانکداران، الزامات بالاتر سرمایه به معنای کاهش توانایی بانکها در وامدهی یا آسیب به رشد اقتصادی نیست. در واقع، بانکهای با سرمایه بهتر، پایدارتر و قادر به حمایت از اقتصاد به طور مداوم هستند.
سابقه تاریخی: در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، بانکها معمولاً سرمایهای در سطح ۲۰-۳۰٪ یا بالاتر داشتند. تغییر به اهرم بسیار بالا پدیدهای نسبتاً جدید است که بخشی از آن ناشی از تضمینهای ضمنی دولتی و مشوقهای نادرست است.
3. سرمایه برای بانکها گران نیست؛ این ادعا یک اشتباه است
این بیان که سرمایه گران است زیرا سهامداران بازده بالاتری نسبت به طلبکاران میطلبند، نادرست و کاملاً flawed است.
سوءتفاهم ریسک: بانکداران اغلب ادعا میکنند که سرمایه گران است زیرا سهامداران بازده بالاتری نسبت به طلبکاران میطلبند. این موضوع واقعیت را نادیده میگیرد که با افزایش سرمایه، ریسک به ازای هر دلار سرمایه کاهش مییابد و بازده مورد نیاز پایین میآید.
قضیه مودیلیانی-میلر: این اصل بنیادی در مالیه بیان میکند که تحت شرایط خاص، هزینه کل سرمایه یک شرکت مستقل از ساختار سرمایه آن است. اگرچه شرایط دنیای واقعی کامل نیست، منطق اساسی هنوز هم برای بانکها قابل اعمال است.
تحریفات مالیاتی: "ارزان بودن" بدهی عمدتاً به دلیل معافیتهای مالیاتی و تضمینهای ضمنی دولتی است که به عنوان یارانههایی از سوی مالیاتدهندگان پرداخت میشود و نه مزایای واقعی اقتصادی.
4. تسخیر نظارتی و سیاستها مانع اصلاحات مؤثر بانکی میشود
کسانی که وضعیت موجود را ترجیح میدهند، بر بحث تسلط دارند، در حالی که کسانی که برای اصلاحات مؤثر استدلال میکنند، موفقیت کمتری داشتهاند.
درهای چرخان: بسیاری از ناظران از صنعت بانکداری میآیند یا امیدوارند در آینده در آنجا کار کنند، که منجر به تضاد منافع و تمایل به ترجیح دیدگاههای صنعتی میشود.
قدرت لابیگری: بانکها مبالغ هنگفتی را صرف لابیگری میکنند و نفوذ سیاسی قابل توجهی دارند که به آنها اجازه میدهد مقررات را به نفع خود شکل دهند.
پیچیدگی و ابهام: صنعت بانکداری اغلب از اصطلاحات پیچیده و استدلالهای گمراهکننده برای سردرگمی سیاستگذاران و عموم استفاده میکند و این موضوع اصلاحات مؤثر را دشوارتر میسازد.
5. الزامات بالاتر سرمایه به نفع جامعه است و هزینه واقعی ندارد
از منظر جامعه، مزایا بزرگ و هزینهها سخت قابل شناسایی هستند؛ عملاً هیچ مصالحهای وجود ندارد.
ثبات بیشتر: سطوح بالاتر سرمایه، بانکها را در برابر ضررها مقاومتر میکند و احتمال ورشکستگی بانکها و بحرانهای مالی را کاهش میدهد.
وامدهی بهتر: بانکهای با سرمایه مناسب بهتر قادر به ادامه وامدهی در دوران رکود اقتصادی هستند و از بهبود اقتصادی حمایت میکنند.
عدم وجود هزینه فرصت: سرمایه "پول بیکار" نیست - بلکه در داراییها و فعالیتهای بانک سرمایهگذاری میشود، درست مانند تأمین مالی بدهی.
مزایا بیشتر از هزینهها: هرگونه افزایش بالقوه در هزینههای تأمین مالی بانکها به دلیل الزامات بالاتر سرمایه به طرز قابل توجهی با کاهش ریسک بحرانهای مالی پرهزینه و نجاتهای مالی جبران میشود.
6. تمرکز مدیران بانکها بر ROE منجر به ریسکپذیری بیش از حد میشود
ROE به تنهایی یک معیار flawed از عملکرد است.
معیار گمراهکننده: بازده سرمایه (ROE) میتواند با افزایش اهرم به طور مصنوعی افزایش یابد و بانکها را به پذیرش بدهی و ریسک بیشتر تشویق کند.
مشوقهای نادرست: جبران خسارتهای اجرایی که به ROE مرتبط است، ریسکپذیری کوتاهمدت را به هزینه ثبات بلندمدت تشویق میکند.
نادیده گرفتن ریسک: ROE بالا اغلب نشاندهنده ریسکپذیری بالا به جای ایجاد ارزش واقعی است. تمرکز بر بازدههای تعدیلشده بر اساس ریسک، تصویر دقیقتری از عملکرد بانک را ارائه میدهد.
7. "بزرگتر از آنکه ورشکسته شود" مشوقهای معکوس و خطر اخلاقی ایجاد میکند
چشمانداز بهرهمندی از وضعیت بزرگتر از آنکه ورشکسته شود، میتواند مشوقهای قوی برای بانکها به منظور رشد، ادغام، وامگیری و پذیرش ریسکها ایجاد کند.
یارانه ضمنی: انتظار نجاتهای دولتی به بانکهای بزرگ اجازه میدهد تا با نرخهای غیرواقعی پایین وام بگیرند و این موضوع ریسکپذیری و رشد بیش از حد را تشویق میکند.
تحریف رقابتی: بانکهای "بزرگتر از آنکه ورشکسته شود" نسبت به مؤسسات کوچکتر مزیت ناعادلانهای دارند که منجر به افزایش تمرکز در بخش بانکداری میشود.
بار مالیاتی: تضمین ضمنی ریسک را از بانکها به مالیاتدهندگان منتقل میکند که در نهایت هزینه نجاتها را بر عهده میگیرند.
8. نقدینگی مشکل اصلی نیست؛ ورشکستگی تهدید واقعی است
مشکلات نقدینگی اغلب ناشی از مشکلات ورشکستگی هستند، زیرا نگرانیها در مورد ورشکستگی طلبکاران را به خروج از بانکها وادار میکند.
تشخیص نادرست: بسیاری از سیاستگذاران بر ارائه حمایت نقدینگی به بانکها تمرکز میکنند، اما این موضوع به مسائل ورشکستگی زیرساختی نمیپردازد.
ورشکستگی پنهان: بانکها اغلب از شناسایی ضررها خودداری میکنند و وضعیت مالی واقعی خود را پنهان میکنند و این موضوع حل مشکلات را در مراحل اولیه دشوار میسازد.
بانکهای زامبی: نگهداشتن بانکهای ورشکسته از طریق حمایت نقدینگی میتواند منجر به "بانکهای زامبی" شود که به فعالیت خود ادامه میدهند اما قادر به وامدهی مؤثر نیستند و بهبود اقتصادی را آسیب میزنند.
9. ابزارهای مالی پیچیده ریسک سیستمی را افزایش میدهند
مشتقات اجازه میدهند که ریسکها به شیوههایی مشابه با اثرات اهرم که در فصل ۳ بحث شد، بزرگتر شوند. با این حال، این ریسکها را نمیتوان با نگاهی به ترازنامه یک بانک مشاهده کرد.
اهرم پنهان: مشتقات و سایر ابزارهای پیچیده میتوانند مواجهههای عظیمی ایجاد کنند که در ترازنامههای بانکها ظاهر نمیشوند و این موضوع ارزیابی سطوح واقعی ریسک را دشوار میسازد.
ارتباطات: این ابزارها شبکههای پیچیدهای از روابط بین مؤسسات مالی ایجاد میکنند و احتمال سرایت در بحرانها را افزایش میدهند.
ابهام: پیچیدگی بسیاری از ابزارهای مالی باعث میشود که برای ناظران، سرمایهگذاران و حتی مدیران بانکها درک و مدیریت ریسکهای مربوطه دشوار باشد.
10. نظارت مؤثر و اراده سیاسی قوی برای اصلاحات ضروری است
عنصر حیاتی—که هنوز هم غایب است—اراده سیاسی است.
قوانین روشن: مقررات باید بر روی معیارهای ساده و سختگیرانهای مانند نسبت سرمایه به داراییهای کل تمرکز کنند، نه معیارهای پیچیده و ریسکوزندار که میتوانند دستکاری شوند.
اجرا: ناظران باید قدرت و تمایل به اجرای قوانین را داشته باشند، از جمله توانایی برای حل سریع بانکهای در حال ورشکستگی.
فشار عمومی: غلبه بر مقاومت صنعت در برابر اصلاحات نیازمند تقاضای پایدار عمومی برای یک سیستم مالی ایمنتر و سیاستمدارانی است که منافع عمومی را بر منافع محدود صنعتی ترجیح میدهند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب لباسهای جدید بانکداران به خاطر توضیحات روشنی که در مورد مسائل بانکی ارائه میدهد، به ویژه نیاز به افزایش الزامات سرمایه، مورد تحسین قرار گرفته است. خوانندگان از زبان قابل دسترس و تحلیل دقیق آن قدردانی میکنند، هرچند برخی آن را تکراری مییابند. استدلال اصلی کتاب برای افزایش سرمایهگذاری بانکها به عنوان موضوعی مهم تلقی میشود، اما ممکن است اجرای آن دشوار باشد. منتقدان به تمرکز کتاب بر یک راهحل خاص و گاهی سادهسازی بیش از حد آن اشاره میکنند. به طور کلی، این کتاب به عنوان منبعی ارزشمند برای درک مشکلات بانکی و اصلاحات بالقوه در نظر گرفته میشود، با وجود برخی نگرانیها در مورد عملی بودن آن.