نکات کلیدی
1. نابینایی یک طیف است، نه یک وضعیت دوتایی
راههای زیادی برای نابینا بودن وجود دارد، همانطور که برای بلند بودن، بیمار بودن یا گرم بودن وجود دارد.
تصورات نادرست فراوان است: بیشتر مردم نابینایی را بهعنوان تاریکی مطلق تصور میکنند، اما این به ندرت حقیقت دارد. تنها حدود ۱۵ درصد از افراد نابینا هیچ درکی از نور ندارند. اکثریت آنها تجربههای مختلفی از اختلالات بینایی دارند:
- دید محیطی مبهم بدون دید مرکزی
- دید مرکزی محدود (مانند نگاه کردن از طریق یک کلید)
- دید کلی کمنور یا مهآلود
- حساسیت شدید به نور
تنوع بصری: حتی کسانی که هیچ درکی از نور ندارند ممکن است پدیدههای بصری را تجربه کنند. برخی از آنها گزارش میدهند که میبینند:
- رنگهای چرخان
- درخششهای نور
- یک "وزوز بصری" دائمی
این طیف از تجربیات، مفهوم ساده نابینایی را به چالش میکشد و راههای متنوعی را که افراد برای درک و پیمایش جهان استفاده میکنند، برجسته میسازد.
2. سفر به سوی نابینایی شامل از دست دادن و کشف است
من در حال نابینا شدن هستم در حالی که این را مینویسم. این احساس کمتر دراماتیک از آنچه به نظر میرسد، است.
تحول تدریجی: برای بسیاری، مانند نویسندهای که به رتینیت پیگمنتوزا مبتلا است، نابینایی یک فرآیند کند است. این موضوع یک چشمانداز روانشناختی منحصر به فرد ایجاد میکند:
- سازگاری مداوم با تغییرات بینایی
- پیشبینی و اضطراب دربارهی از دست دادنهای آینده
- لحظات شگفتانگیز کشف و درکهای جدید
دوگانگی دیدگاهها: کسانی که بینایی خود را از دست میدهند، اغلب جهان را از طریق یک دیدگاه دوگانه پارادوکسیکال تجربه میکنند:
- بهعنوان یک فرد بینا، چسبیدن به تجربیات بصری آشنا
- بهعنوان یک فرد نابینا در آینده، تصور کردن اینکه چگونه بدون بینایی حرکت خواهند کرد
این دوگانگی میتواند هم نگرانکننده و هم روشنگر باشد و افراد را وادار به مواجهه با فرضیات خود دربارهی درک و استقلال کند.
3. افراد نابینا با چالشهای شغلی و تصورات نادرست اجتماعی مواجه هستند
بیش از ۷۰ درصد از افراد نابینا بیکار هستند.
آمار شگفتانگیز: نرخ بیکاری برای افراد نابینا به طرز شگفتآوری بالا است و بهمراتب بیشتر از جمعیت عمومی است. این نابرابری ناشی از عوامل متعددی است:
- تصورات نادرست کارفرمایان دربارهی تواناییهای افراد نابینا
- کمبود فناوریها و تسهیلات قابل دسترس در محل کار
- موانع آموزشی (تنها ۱۶ درصد از آمریکاییهای نابینا دارای مدرک دانشگاهی هستند)
نگرشهای اجتماعی: کلیشههای عمیقاً ریشهدار دربارهی نابینایی به این چالشهای شغلی دامن میزند:
- فرض اینکه افراد نابینا ناتوان یا بیکفایت هستند
- درک نابینایی بهعنوان یک تراژدی یا قابل ترحم
- عدم درک دربارهی فناوریها و تکنیکهای تطبیقی
این تصورات نادرست یک چرخهی exclusion ایجاد میکند و فرصتها را برای افراد نابینا محدود میسازد تا مهارتهای خود را نشان دهند و بهطور معناداری به نیروی کار کمک کنند.
4. فناوری و نوآوری ریشه در حل مشکلات نابینایی دارند
فناوریهای زیرساخت اینترنت نیز ریشه در مشکلاتی دارند که افراد نابینا در تلاش برای دسترسی به اطلاعات با آن مواجه هستند.
ریشههای غیرمنتظره: بسیاری از فناوریهایی که امروز بهعنوان امری بدیهی در نظر میگیریم، در ابتدا برای کمک به افراد نابینا توسعه یافتهاند:
- رکوردهای طولانی (LP): برای نگهداری کتابهای صوتی برای خوانندگان نابینا ایجاد شدهاند
- شناسایی کاراکتر نوری (OCR): برای اجازه دادن به ماشینها برای خواندن متن چاپی بهصورت صوتی توسعه یافته است
- سنتز متن به گفتار: برای فراهم کردن دسترسی به اطلاعات دیجیتال برای کاربران نابینا بهبود یافته است
نوآوریهای مداوم: نیازهای کاربران نابینا همچنان محرک پیشرفتهای فناوری هستند:
- نرمافزارهای خواندن صفحه و نمایشهای بریل قابل تجدید
- ویژگیهای دسترسی در گوشیهای هوشمند
- بینایی کامپیوتری و هوش مصنوعی برای شناسایی اشیاء
این نوآوریها اغلب کاربردهای وسیعتری پیدا میکنند و به همه کاربران سود میرسانند و نشان میدهند که طراحی برای ناتوانی میتواند به بهبودهای جهانی منجر شود.
5. نابینایی میتواند هم مرکزی و هم تصادفی برای هویت فرد باشد
من احساس عمیقی از ارتباط با این جهان دارم، در کنار یک احساس مداوم از ناراحتی و بیگانگی.
پارادوکس هویت: بسیاری از افراد نابینا با این موضوع دست و پنجه نرم میکنند که چقدر نابینایی آنها را تعریف میکند:
- افتخار به فرهنگ و جامعه نابینایان
- تمایل به دیده شدن بهعنوان چیزی بیشتر از "فرد نابینا"
- ناامیدی از تمرکز اجتماعی بر روی ناتوانی آنها
اهمیت موقعیتی: اهمیت نابینایی برای هویت فرد میتواند بسته به زمینه تغییر کند:
- مرکزی هنگام مواجهه با تبعیض یا عدم دسترسی
- تصادفی در موقعیتهایی که نابینایی بر عملکرد یا تعامل تأثیر نمیگذارد
این رابطه سیال با نابینایی بهعنوان یک نشانگر هویتی، طبیعت پیچیده ناتوانی و مذاکره مداوم فرد با درکهای اجتماعی را منعکس میکند.
6. جنبش حقوق ناتوانان با دیگر مبارزات حقوق مدنی تلاقی دارد
همانطور که برای مرد سیاهپوست، برای نابینا نیز همینطور است. همانطور که برای پورتوریکویی، برای فرد مبتلا به پسپولیو نیز همینطور است. همانطور که برای هندی، برای فرد ناتوان فقیر نیز همینطور است.
مبارزات مشترک: جنبش حقوق ناتوانان بهطور قابل توجهی از دیگر جنبشهای حقوق مدنی الهام گرفته و به آنها شباهت دارد:
- حقوق مدنی سیاهپوستان: مبارزه با جداسازی و تبعیض
- حقوق زنان: به چالش کشیدن کلیشهها و درخواست فرصتهای برابر
- حقوق LGBTQ+: تأکید بر اعتبار هویتها و تجربیات متنوع
تلاقیگرایی: مدافعان عدالت ناتوانی مدرن بر طبیعت متصل و درهمتنیدهی ستم تأکید میکنند:
- شناسایی اینکه چگونه ناتوانی با نژاد، جنسیت، گرایش جنسی و طبقه اجتماعی تلاقی دارد
- درخواست رویکردی جامعتر به عدالت اجتماعی
این دیدگاه تلاقیگرایانه نشان میدهد که چگونه اشکال مختلف حاشیهنشینی انباشته میشوند و نیاز به همبستگی در میان جنبشها را تقویت میکند.
7. سازگاری با نابینایی نیازمند تعادل بین سوگواری و پذیرش است
سوگواری برای از دست دادن بیناییام همچنین شامل پذیرش و حتی لذت بردن از بینایی باقیمانده است.
سفر احساسی: سازگاری با از دست دادن بینایی شامل احساسات پیچیده و اغلب متناقض است:
- غم برای تجربیات بصری و استقلال از دست رفته
- اضطراب دربارهی چالشهای آینده
- هیجان دربارهی درکها و مهارتهای جدید
یافتن تعادل: سازگاری موفق اغلب نیازمند است:
- شناسایی و پردازش از دست دادنها
- پذیرش راههای جدید برای تجربهی جهان
- پرورش تابآوری و مهارتهای حل مسئله
این تعادل ظریف به افراد اجازه میدهد تا گذشتهی خود را گرامی بدارند در حالی که با امید و عزم به جلو حرکت میکنند.
8. فضاها و جوامع نابینایان دیدگاهها و حمایتهای منحصر به فردی ارائه میدهند
ورود به فضایی که در آن این امر نُرم بود، جایی که ما بیشتر از آنها بودیم، شگفتانگیز بود.
احساس تعلق قدرتمند: فضاهای با اکثریت نابینا، مانند کنفرانسها یا مراکز آموزشی، میتوانند تحولآفرین باشند:
- رهایی از بودن "دیگری" یا توضیح مداوم خود
- فرصت یادگیری از افراد نابینای با تجربه
- حس جامعه و تجربه مشترک
غنای فرهنگی: فضاهای نابینایی اغلب هنجارها و شیوههای منحصر به فردی را پرورش میدهند:
- آداب خاص برای معرفی و ناوبری
- شوخیها و لطیفههای داخلی دربارهی تجربیات نابینایی
- افتخار به مهارتها و فناوریهای تطبیقی
این محیطها حمایتهای حیاتی را فراهم میکنند و تجربهی نابینایی را به شیوههایی تأیید میکنند که جامعهی اصلی اغلب از انجام آن ناتوان است.
9. تبعیض علیه نابینایان اغلب ناشی از همدردی نادرست است
بهعنوان یک فرد نابینا، من قویترین حس از مرزهای نابیناییام را در دورههایی که بیناییام تغییر میکند، احساس میکنم—زمانی که ناگهان چیزهایی وجود دارد که نمیبینم که باید ببینم، چیزهایی که تا بهحال میدیدم.
آسیبهای با نیت خوب: بسیاری از اعمال تبعیض علیه افراد نابینا از جایی ناشی میشود که نیت کمک نادرست است:
- محافظت بیش از حد که استقلال را محدود میکند
- فرض ناتوانی که منجر به exclusion میشود
- ترحم که بر شناسایی مهارتها و تواناییها سایه میافکند
چالش پدرسالاری: Advocacy اغلب شامل آموزش دیگران دربارهی:
- تواناییهای افراد نابینا
- اهمیت خودمختاری و خودتعیینی
- نحوهی ارائهی کمک مناسب بدون infantilizing
این تغییر از ترحم به احترام برای ایجاد شمول واقعی و فرصتها برای افراد نابینا حیاتی است.
10. تجربهی از دست دادن بینایی میتواند تدریجی و پارادوکسیکال باشد
کند، ظریف و حاضر، چنین راه عجیبی برای تجربهی پدیدهای مانند نابینایی است.
تغییرات تدریجی: برای بسیاری از افرادی که به شرایط پیشرفتهای مانند RP مبتلا هستند، از دست دادن بینایی یک فرآیند طولانی است:
- تغییرات ظریف که ممکن است برای مدت طولانی نادیده گرفته شوند
- درک ناگهانی از محدودیتهای جدید
- دورههای ثبات که به دنبال آن کاهشهای قابل توجهی رخ میدهد
تأثیر روانشناختی: این طبیعت تدریجی چالشهای منحصر به فردی ایجاد میکند:
- دشواری در تعیین اینکه چه زمانی "نابینا" میشود
- تنظیم مداوم تصویر خود و تواناییها
- تنش بین امید به ثبات و آمادگی برای از دست دادن بیشتر
پیشرفت کند میتواند سازگاری و پذیرش را دشوار کند، زیرا فرد دائماً در حال کشمکش بین نگهداشتن بینایی باقیمانده و پذیرش هویت نابینا است.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب کشور نابینایان به خاطر ترکیب خاطرات و پژوهشهای تاریخی در مورد نابینایی مورد تحسین قرار گرفته است. خوانندگان از کاوش آسیبپذیر لند در سفر از دست دادن بیناییاش، تحلیلهای عمیقش درباره فرهنگ نابینایان و بررسی حقوق افراد دارای معلولیت قدردانی میکنند. این کتاب به خاطر محتوای پژوهششدهاش، سبک نوشتاری جذاب و تواناییاش در به چالش کشیدن پیشداوریها درباره نابینایی ستایش میشود. در حالی که برخی بخشها برای برخی خوانندگان تکراری یا کمتر جذاب به نظر میرسید، اما بیشتر منتقدان آن را به خاطر محتوای آموزنده و تفکر برانگیزش به شدت توصیه میکنند.