نکات کلیدی
1. شرایط مادی آگاهی را شکل میدهد
آگاهی هرگز نمیتواند چیزی جز وجود آگاهانه باشد و وجود انسانها فرآیند واقعی زندگی آنهاست.
اولویت وجود مادی. مارکس و انگلس استدلال میکنند که آگاهی انسانی، ایدهها و ایدئولوژیها موجودیتهای مستقل نیستند، بلکه محصولات شرایط مادی هستند، بهویژه نحوه تولید وسایل معیشت انسانها. این موضوع بهطور چشمگیری با فلسفههای ایدهگرا که فکر و ایدهها را بهعنوان محرکهای اصلی تاریخ در نظر میگیرند، در تضاد است.
از تولید به فکر:
- انسانها ابتدا به تولید مادی برای تأمین نیازهای اساسی خود (غذا، سرپناه، پوشاک) میپردازند.
- شیوه تولید (چگونگی تولید) روابط اجتماعی و تعاملات آنها را شکل میدهد.
- این روابط اجتماعی به نوبه خود بر آگاهی، ایدهها و باورهای آنها تأثیر میگذارد.
تشبیه دوربین تاریک. آنها از تشبیه دوربین تاریک برای نشان دادن چگونگی وارونه کردن واقعیت توسط ایدئولوژی استفاده میکنند. درست همانطور که دوربین تاریک تصویری وارونه را نمایش میدهد، ایدئولوژی دیدگاهی تحریفشده از جهان را ارائه میدهد که شرایط مادی را منعکس میکند، اما بهصورت وارونه. بهعنوان مثال، جامعهای که بر اساس استثمار بنا شده است ممکن است ایدئولوژیهایی را توسعه دهد که نابرابری را بهعنوان امری طبیعی یا مقدس توجیه کند.
2. تقسیم کار طبقه و بیگانگی را ایجاد میکند
تقسیم کار و مالکیت خصوصی، بهعلاوه، عبارات یکسانی هستند: در یکی همان چیزی تأیید میشود که در دیگری با اشاره به محصول فعالیت تأیید میشود.
منشأ طبقهبندی اجتماعی. تقسیم کار، که در ابتدا از تفاوتهای طبیعی (مانند جنسیت، قدرت جسمی) ناشی میشود، منجر به جدایی کار مادی و ذهنی میشود و طبقات اجتماعی متمایزی با منافع متضاد ایجاد میکند. این تقسیم بهطور ذاتی با ظهور مالکیت خصوصی مرتبط است، زیرا توزیع نابرابر کار و محصولات آن را تعیین میکند.
تعریف بیگانگی:
- بیگانگی از محصول: کارگران مالک یا کنترلکننده آنچه تولید میکنند، نیستند.
- بیگانگی از فرآیند: کار به وسیلهای برای رسیدن به هدف تبدیل میشود و نه فعالیتی رضایتبخش.
- بیگانگی از ذات انسانی: انسانها از پتانسیل خود بهعنوان موجودات خلاق و اجتماعی بیگانه میشوند.
- بیگانگی از دیگران: رقابت و تضاد طبقاتی همبستگی اجتماعی را تضعیف میکند.
راهحل کمونیستی. مارکس و انگلس کمونیسم را بهعنوان راهحلی برای غلبه بر بیگانگی پیشنهاد میکنند. در یک جامعه کمونیستی، افراد محدود به یک حوزه فعالیت خاص نخواهند بود، بلکه میتوانند بر اساس خواستهها و تواناییهای خود در فعالیتهای مختلف شرکت کنند و بدین ترتیب کنترل بر زندگی و کار خود را بازپس بگیرند.
3. ایدههای حاکم منعکسکننده منافع طبقه حاکم هستند
ایدههای طبقه حاکم در هر دورهای ایدههای حاکم هستند، یعنی طبقهای که نیروی مادی حاکم بر جامعه است، در عین حال نیروی فکری حاکم آن نیز هست.
سلطه روابط مادی. طبقهای که کنترل وسایل تولید مادی را در دست دارد، همچنین کنترل وسایل تولید ذهنی را نیز در اختیار دارد و ایدهها و ارزشهای غالب جامعه را شکل میدهد. این ایدههای حاکم بهمنظور مشروعیتبخشی و حفظ نظم اجتماعی موجود خدمت میکنند و اغلب روابط زیرین استثمار و قدرت را پنهان میکنند.
مکانیسمهای کنترل ایدئولوژیک:
- طبقه حاکم ایدهها را از طریق کنترل خود بر آموزش، رسانهها و نهادهای فرهنگی تولید و توزیع میکند.
- روشنفکران و ایدئولوگهای درون طبقه حاکم این ایدهها را بیان و تصحیح میکنند و آنها را بهعنوان حقایق جهانی ارائه میدهند.
- کسانی که به وسایل تولید ذهنی دسترسی ندارند، اغلب تحت تأثیر ایدههای حاکم قرار میگیرند و آنها را بهعنوان ایدههای خود درونی میکنند.
مثال: ایدئولوژی بورژوایی. در یک جامعه سرمایهداری، ایدههایی مانند آزادی فردی، برابری فرصتها و تقدس مالکیت خصوصی بهعنوان ارزشهای جهانی ترویج میشوند، هرچند که عمدتاً منافع بورژوازی را تأمین میکنند. این ایدهها نابرابریهای ذاتی و ماهیت استثماری سیستم سرمایهداری را پنهان میکنند.
4. جامعه مدنی بهعنوان تئاتر تاریخ
جامعه مدنی کل تعاملات مادی افراد را در یک مرحله معین از توسعه نیروهای تولیدی در بر میگیرد.
پایه مادی تاریخ. جامعه مدنی، که شامل تمام روابط و تعاملات مادی در یک مرحله معین از نیروهای تولیدی است، اساس و عرصه واقعی تاریخ است. این دیدگاه به روایتهای تاریخی سنتی که بر رویدادهای سیاسی، رهبران بزرگ یا ایدههای انتزاعی تمرکز دارند، چالش میکشد و ساختارهای اقتصادی و اجتماعی زیرین را نادیده میگیرد.
تکامل جامعه مدنی:
- جامعه مدنی همزمان با توسعه نیروهای تولیدی از ساختارهای خانوادگی ساده به سیستمهای تجاری و صنعتی پیچیده تکامل مییابد.
- این جامعه فراتر از دولت و ملت است و تمام زندگی تجاری و صنعتی یک مرحله معین را در بر میگیرد.
- با این حال، باید در روابط خارجی نیز خود را بهعنوان ملیت تحمیل کند و بهعنوان دولت درونسازماندهی شود.
ظهور تاریخ جهانی. با گسترش حوزههای جداگانه تعامل و افزایش تقسیم کار بین ملتها، تاریخ به تاریخ جهانی تبدیل میشود. رویدادها در یک بخش از جهان میتوانند عواقب عمیقی در بخشهای دیگر داشته باشند، همانطور که در مثال یک ماشین اختراعی در انگلستان که باعث بیکاری گسترده در هند و چین میشود، نشان داده شده است.
5. مادیگرایی محدود فویرباخ
بنابراین، فویرباخ هرگز در این موارد از جهان انسان صحبت نمیکند، بلکه همیشه به طبیعت خارجی پناه میبرد و علاوه بر این، به طبیعتی که هنوز تحت تسلط انسانها قرار نگرفته است.
مادیگرایی contemplative در مقابل عملی. در حالی که به سهم فویرباخ در مادیگرایی اذعان میشود، مارکس و انگلس رویکرد contemplative او را که بر دنیای حسی بهعنوان یک شیء دادهشده از ادراک تمرکز دارد، مورد انتقاد قرار میدهند و آن را بهعنوان محصول فعالیت انسانی نمیدانند. مادیگرایی فویرباخ همچنان انتزاعی و بیتاریخ باقی میماند و نقش تحولآفرین کار انسانی در شکلدهی به طبیعت و جامعه را درک نمیکند.
نقصهای فویرباخ:
- او نمیفهمد که دنیای حسی یک موجودیت ثابت نیست، بلکه محصول صنعت و روابط اجتماعی است.
- او بر "انسان" بهصورت انتزاعی تمرکز میکند و نه بر افراد واقعی و تاریخی در زمینههای اجتماعی خاص خود.
- او به طبیعت خارجی پناه میبرد و بهجای بررسی محیط انسانی و تأثیر آن بر آگاهی، از آن دوری میکند.
مثال: درخت گیلاس. مارکس و انگلس اشاره میکنند که حتی سادهترین اشیاء "مطمئن حسی" مانند درخت گیلاس، محصولات توسعه اجتماعی، صنعت و تعاملات تجاری هستند. درخت گیلاس توسط تجارت به منطقه ما منتقل شده و تنها از طریق عمل یک جامعه معین در یک عصر معین به "مطمئن حسی" تبدیل شده است.
6. کمونیسم بهعنوان لغو بیگانگی
ما کمونیسم را حرکت واقعی مینامیم که وضعیت کنونی امور را لغو میکند.
غلبه بر بیگانگی. کمونیسم نه بهعنوان یک ایده آرمانگرایانه، بلکه بهعنوان یک حرکت واقعی برای لغو وضعیت موجود، بهویژه بیگانگی ذاتی در جامعه سرمایهداری ارائه میشود. این شامل لغو مالکیت خصوصی، تقسیم کار و ساختار طبقاتی است که بیگانگی را تداوم میبخشد.
شرایط برای کمونیسم:
- سطح بالایی از نیروهای تولیدی که امکان تأمین نیازهای همه را فراهم میکند.
- تودهای بدون مالکیت از کارگران که بهدلیل ضرورت به سرنگونی نظم موجود میپردازند.
- تعامل جهانی بین انسانها که حس همبستگی و وابستگی جهانی را تقویت میکند.
آزادی فرد. کمونیسم بهدنبال آزادسازی افراد از محدودیتهای طبقاتی، ملیتی و محلی است و به آنها این امکان را میدهد که پتانسیل کامل خود را توسعه دهند و از تولید همهجانبه کل زمین بهرهمند شوند. این شامل تبدیل همکاری تاریخی جهانی افراد به کنترل و تسلط آگاهانه بر قدرتهای خود است.
7. دولت بهعنوان ابزاری برای سلطه طبقاتی
از آنجا که دولت شکلی است که افراد یک طبقه حاکم منافع مشترک خود را در آن ابراز میکنند و در آن کل جامعه مدنی یک دوره را خلاصه میکند، بنابراین دولت در شکلگیری تمام نهادهای مشترک میانجیگری میکند و نهادها شکلی سیاسی میگیرند.
نقش دولت در حفظ نظم. دولت نه یک داور بیطرف، بلکه ابزاری برای سلطه طبقاتی است که بهمنظور حفاظت و ترویج منافع طبقه حاکم خدمت میکند. این دولت از نیاز به مدیریت تناقضات و تضادهای ذاتی در جوامع مبتنی بر طبقه ناشی میشود، بهویژه تضاد بین طبقه حاکم و طبقات استثمارشده.
تکامل دولت:
- در جوامع باستانی، دولت بهطور نزدیک با مالکیت قبیلهای و مالکیت مشترک مرتبط بود.
- در جوامع فئودالی، دولت ساختار سلسلهمراتبی مالکیت زمین و قدرت اشراف را منعکس میکرد.
- در جوامع مدرن سرمایهداری، دولت از طریق مالیات توسط مالکان املاک خریداری میشود و به اعتبار تجاری آنها وابسته میشود.
قانون بهعنوان بیان اراده طبقاتی. قانون بهعنوان بیان اراده طبقه حاکم ارائه میشود که منافع مشترک آنها را منعکس میکند و به حفظ سلطه آنها کمک میکند. توهم اینکه قانون بر اساس اراده آزاد است، پایه مادی آن را در روابط موجود مالکیت پنهان میکند.
8. افراد تعریفشده توسط روابط اجتماعی
افراد جداگانه تنها بهمیزانی که باید در برابر یک طبقه دیگر مبارزه مشترکی را انجام دهند، یک طبقه را تشکیل میدهند؛ در غیر این صورت، آنها بهعنوان رقبای متخاصم با یکدیگر هستند.
اهمیت زمینه اجتماعی. افراد اتمهای جداگانه نیستند، بلکه تحت تأثیر روابط اجتماعی و موقعیتهای طبقاتی خود شکل میگیرند. هویتها، منافع و فرصتهای آنها عمدتاً توسط ساختارهای اجتماعی که در آنها قرار دارند، تعیین میشود.
آگاهی طبقاتی:
- افراد تنها زمانی یک طبقه را تشکیل میدهند که منافع مشترک خود را شناسایی کرده و در عمل جمعی علیه یک طبقه دیگر شرکت کنند.
- در غیر این صورت، آنها بهعنوان رقبای جداگانه باقی میمانند که تحت تأثیر منافع فردی خود قرار دارند.
- آگاهی طبقاتی از شرایط مشترک زندگی و مبارزه مشترک علیه استثمار ناشی میشود.
جامعه و آزادی. آزادی واقعی فردی تنها در جامعه ممکن است، جایی که افراد امکاناتی برای پرورش استعدادهای خود در تمام جهات دارند. در جایگزینهای قبلی برای جامعه، مانند دولت، آزادی فردی تنها برای افرادی وجود داشته است که در روابط طبقه حاکم پرورش یافتهاند.
9. زبان بهعنوان واقعیت تفکر
زبان واقعیت فوری تفکر است.
پل زدن بین تفکر و واقعیت. زبان تنها ابزاری برای بیان افکار پیشین نیست، بلکه خود وسیلهای است که در آن تفکر شکل میگیرد. زبان واقعیت فوری تفکر است، وسیلهای که از طریق آن ایدهها به شکل عینی در میآیند و به دیگران منتقل میشوند.
توهم فلسفی. مشکل انتقال از تفکر به واقعیت، از زبان به زندگی، تنها در توهم فلسفی وجود دارد. فیلسوفان با دادن وجود مستقل به تفکر، جدایی کاذبی بین دنیای ایدهها و دنیای مادی ایجاد میکنند.
حل توهم. برای غلبه بر این توهم، فیلسوفان باید زبان خود را به زبان عادی تبدیل کنند و آن را بهعنوان زبان تحریفشده دنیای واقعی بشناسند. نه افکار و نه زبان بهتنهایی قلمرو خاصی را تشکیل نمیدهند؛ آنها تنها تجلیات زندگی واقعی هستند.
10. انقلاب از تناقضات ناشی میشود
در توسعه نیروهای تولیدی، مرحلهای وجود دارد که نیروهای تولیدی و وسایل تعامل به وجود میآیند که تحت روابط موجود، تنها موجب آسیب میشوند و دیگر نیروهای تولیدی نیستند بلکه نیروهای تخریبی هستند (ماشینآلات و پول).
تضاد اجتنابناپذیر. انقلاب نه موضوعی تصادفی یا اراده فردی، بلکه ناشی از تناقضات ذاتی بین نیروهای تولیدی و روابط موجود تولید است. زمانی که نیروهای تولیدی به نقطهای توسعه مییابند که دیگر نمیتوانند در چارچوب نظم اجتماعی موجود محدود شوند، مبارزه انقلابی اجتنابناپذیر میشود.
شرایط برای انقلاب:
- توسعه نیروهای تولیدی تخریبی (مانند ماشینآلات، پول) که موجب اختلال اجتماعی گسترده میشوند.
- ظهور یک طبقه (پرولتاریا) که تمام بارهای جامعه را بدون بهرهمندی از مزایای آن تحمل میکند.
- توسعه آگاهی کمونیستی که ضرورت یک انقلاب بنیادی را شناسایی میکند.
تبدیل بشریت. انقلاب نه تنها برای سرنگونی طبقه حاکم ضروری است، بلکه برای تبدیل طبقهای که آن را سرنگون میکند نیز لازم است، تا آن را از تمام زبالههای دوران پاک کند و آن را برای تأسیس جامعهای نوین آماده سازد. این شامل تغییر افراد در مقیاس وسیع است که تنها در یک حرکت عملی، یک انقلاب، ممکن است.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب ایدئولوژی آلمانی بهعنوان نخستین بیانیهی بالغ مارکس در زمینهی مفهوم مادیگرایانهی تاریخ شناخته میشود. خوانندگان به نقد عمیق آن از ایدئالیسم آلمانی و معرفی مادیگرایی تاریخی آن ارج مینهند، هرچند برخی بخشها را خستهکننده مییابند. این اثر مفاهیم کلیدی مارکسیستی مانند مبارزهی طبقاتی و رابطهی بین پایهی اقتصادی و ابرساختار ایدئولوژیک را تبیین میکند. با وجود جنجالی بودن، بسیاری آن را بهعنوان بنیادی مهم برای درک نظریهی مارکسیستی و نقد آن از سرمایهداری میدانند، هرچند که بهدلیل ناتمام بودن و جنجالی بودنش، انتقادات زیادی به آن وارد شده است.