نکات کلیدی
1. جستجوی خوشبختی به یک وسواس علمی و سیاسی تبدیل شده است
از زمان تأسیس مجمع جهانی اقتصاد (WEF) در سال 1971، نشست سالانه آن در داووس به عنوان یک شاخص مفید از روحیه اقتصادی جهانی عمل کرده است.
خوشبختی به عنوان اولویت اقتصادی. نشست WEF در داووس در سال 2014 یک تغییر قابل توجه را نشان داد، با بیش از 25 جلسه که بر روی سلامتی و خوشبختی متمرکز بودند. این نشاندهنده یک روند رو به رشد است که در آن دولتها، کسبوکارها و نخبگان جهانی به طور فزایندهای خوشبختی و رفاه را به عنوان اولویتهای کلیدی اقتصادی و سیاسی میبینند. ادغام راهبان بودایی، عصبشناسان و کارشناسان خوشبختی در بحثهای اقتصادی سطح بالا نشاندهنده یک تغییر بنیادی در نحوه اندازهگیری موفقیت و پیشرفت است.
کمیسازی ناملموس. این وسواس با خوشبختی منجر به توسعه ابزارها و معیارهای مختلفی برای اندازهگیری و کمیسازی رفاه ذهنی شده است:
- شاخصهای رفاه ملی منتشر شده توسط کشورهایی مانند بریتانیا، ایالات متحده و فرانسه
- "مدیران ارشد خوشبختی" در محیط کار و مشاوران تخصصی
- مطالعات عصبشناسی که ادعا میکنند مناطق "شادی" مغز را شناسایی میکنند
- برنامههای کاربردی تلفن همراه برای ردیابی حالت روحی شخصی
2. فایدهگرایی و رفتارگرایی رویکردهای مدرن به رفاه را شکل میدهند
دیدگاه بنتام از سیاست علمی و فایدهگرایانه در ابتدا با انگیزه پاکسازی فرآیند قانونی و مجازات از مزخرفات انتزاعی که او معتقد بود هنوز زبان قضات و سیاستمداران را آلوده میکند، شکل گرفت.
میراث فایدهگرایانه بنتام. فلسفه فایدهگرایی جرمی بنتام، که معتقد است عمل درست آن است که بیشترین خوشبختی را برای بیشترین تعداد افراد ایجاد کند، به شدت بر رویکردهای مدرن به حکمرانی و رفاه تأثیر گذاشته است. این تفکر زیربنای بسیاری از سیاستها و شیوههای کنونی است که هدف آن حداکثرسازی خوشبختی اجتماعی از طریق اندازهگیری و مدیریت علمی است.
تأثیر رفتارگرایی. رفتارگرایی جان بی. واتسون، که بر رفتارهای قابل مشاهده به جای حالات ذهنی داخلی تمرکز دارد، نحوه مطالعه و دستکاری خوشبختی و رفاه را شکل داده است. این رویکرد منجر به:
- تمرکز بر محرکها و پاسخهای خارجی
- توسعه تکنیکهای اصلاح رفتار
- تأکید بر نتایج قابل اندازهگیری به جای تجربیات ذهنی
3. نظریههای اقتصادی به طور فزایندهای بینشهای روانشناختی را در بر میگیرند
سهم برجسته جونس این بود که این دیدگاه از یک لذتگرای محاسبهگر را به طور محکم در بازار قرار دهد.
روانشناسیسازی اقتصاد. ویلیام استنلی جونس نظریه اقتصادی را با معرفی مفاهیم روانشناختی لذت و درد به مدلهای رفتار مصرفکننده متحول کرد. این تغییر آغازگر روندی بود که در آن نظریههای اقتصادی به طور فزایندهای بینشهای روانشناختی را برای توضیح و پیشبینی رفتار انسانی در بازارها در بر میگیرند.
ظهور اقتصاد رفتاری. اواخر قرن بیستم شاهد ظهور اقتصاد رفتاری بود که تحقیقات روانشناختی را با نظریه اقتصادی ترکیب میکند:
- به چالش کشیدن فرضیات تصمیمگیری عقلانی
- بررسی تعصبات شناختی و اکتشافی در انتخابهای اقتصادی
- اطلاعرسانی به مداخلات سیاستی مانند "تلنگرها" برای تأثیرگذاری بر رفتار
- ارائه ابزارهای جدید برای کسبوکارها برای درک و دستکاری روانشناسی مصرفکننده
4. شیوههای کار و مدیریت برای بهینهسازی خوشبختی کارکنان تکامل مییابند
مایو توصیه میکرد که این موازی صنعتی است. یک رابطه باز و گفتوگویی میتواند به گونهای انجام شود که تغییر در ذهنیت کارگر و در نتیجه تغییر در عملکرد فیزیکی او ایجاد کند.
از مدیریت علمی تا روابط انسانی. تکامل نظریه مدیریت منعکسکننده تغییر نگرشها نسبت به خوشبختی و بهرهوری کارکنان است:
- مدیریت علمی فردریک تیلور بر کارایی از طریق استانداردسازی تمرکز داشت
- مطالعات هاثورن التون مایو اهمیت عوامل اجتماعی در انگیزش کارگر را نشان داد
- مدیریت مدرن به طور فزایندهای بر تعامل و رفاه کارکنان تأکید میکند
صنعت رفاه. یک صنعت رو به رشد در اطراف خوشبختی و بهرهوری در محیط کار شکل گرفته است:
- برنامههای رفاه شرکتی و "مدیران ارشد خوشبختی"
- آموزش مدیریت استرس و ذهنآگاهی
- طراحی محیط کار متمرکز بر رضایت کارکنان
- سیستمهای مدیریت عملکرد که معیارهای رفاه را در بر میگیرند
5. رسانههای اجتماعی و دادههای بزرگ امکان نظارت روانشناختی بیسابقهای را فراهم میکنند
آنچه ما شاهد آن هستیم، در مورد یک معتاد به دنیای وارکرفت، یک معتاد به رسانههای اجتماعی یا، برای آن موضوع، یک معتاد به سکس، تنها عنصر بیمارگونهتر یک جامعه است که نمیتواند روابط را جز در قالب لذتهای روانشناختی که تولید میکنند، تصور کند.
پاناپتیکون دیجیتال. پلتفرمهای رسانههای اجتماعی و فناوریهای دیجیتال مخازن وسیعی از دادهها درباره رفتار و احساسات انسانی ایجاد کردهاند که امکان نظارت روانشناختی بیسابقهای را فراهم میکنند:
- تحلیل احساسات پستهای رسانههای اجتماعی
- فناوری تشخیص چهره برای شناسایی احساسات
- الگوریتمهای پیشبینی بر اساس رفتار آنلاین
- حرکت خودکمیسازی و دستگاههای ردیابی شخصی
کالاییسازی روابط اجتماعی. دادههای تولید شده توسط تعاملات دیجیتال ما به طور فزایندهای برای اهداف تجاری و سیاسی استفاده میشود:
- تبلیغات هدفمند بر اساس حالات احساسی
- کمپینهای سیاسی متناسب با پروفایلهای روانشناختی
- سیستمهای اعتبار اجتماعی که رفتار را کمیسازی و پاداش میدهند
- بازیسازی تعاملات اجتماعی برای افزایش مشارکت
6. پزشکیسازی نارضایتی به منافع اقتصادی و سیاسی خدمت میکند
با رشد اقتصاد خوشبختی در طول دهه 1990، استراتژیهای مختلفی برای دور زدن این مشکل پدید آمد. هدف دسترسی به خوشبختی همانطور که واقعاً تجربه میکنیم، به جای آنکه بگوییم تجربه میکنیم، بود.
تعریف مجدد نارضایتی به عنوان بیماری. تعریف گستردهتر اختلالات روانی، به ویژه افسردگی، منجر به پزشکیسازی تجربیات عادی انسانی شده است:
- رشد سریع در نسخههای ضدافسردگی
- گسترش معیارهای تشخیصی در DSM
- تأکید بر توضیحات بیولوژیکی برای ناراحتی روانشناختی
انگیزههای اقتصادی. پزشکیسازی نارضایتی به منافع اقتصادی مختلفی خدمت میکند:
- سود صنعت داروسازی از بازارهای در حال گسترش
- بهرهوری محیط کار به عنوان یک مسئله بهداشتی مطرح میشود
- شرکتهای بیمه سلامت بر شیوههای تشخیصی تأثیر میگذارند
- سیاستهای دولتی بر "تابآوری" فردی به جای تغییرات اجتماعی تمرکز میکنند
7. دیدگاههای انتقادی به کالاییسازی رفاه چالش میکنند
انکار این مسئله به تشدید مشکلی که علم خوشبختی ادعا میکند راهحل آن است، منجر میشود.
به چالش کشیدن الزام خوشبختی. منتقدان استدلال میکنند که وسواس فعلی با خوشبختی و رفاه:
- علل ساختاری نارضایتی مانند نابرابری و ناامنی را نادیده میگیرد
- بار بیش از حدی بر دوش افراد برای مدیریت رفاه خود میگذارد
- تجربیات پیچیده انسانی را به معیارهای سادهسازی شده کاهش میدهد
- به منافع اقتصادی خدمت میکند به جای شکوفایی واقعی انسانی
چارچوبهای جایگزین. رویکردهای انتقادی مختلف دیدگاههای متفاوتی درباره رفاه ارائه میدهند:
- روانشناسی جامعه بر زمینه اجتماعی و توانمندسازی تأکید دارد
- روانپزشکی انتقادی پزشکیسازی ناراحتی را به چالش میکشد
- اپیدمیولوژی اجتماعی تأثیرات اجتماعی بر سلامت روان را بررسی میکند
- نقدهای فلسفی فرضیات فایدهگرایانه درباره خوشبختی را به چالش میکشند
8. رویکردهای جایگزین بر توانمندسازی و زمینه اجتماعی تأکید دارند
اگر مفاهیمی مانند 'نقد' و 'شکایت' را به درستی درک کنیم، خواهیم دید که آنها شامل یک نوع جهتگیری منفی خاص نسبت به جهان هستند که هم منتقد و هم مخاطب او از آن آگاه هستند.
فراتر از فردگرایی. رویکردهای جایگزین به رفاه بر:
- تعیینکنندههای اجتماعی و اقتصادی خوشبختی
- اقدام جمعی و توانمندسازی جامعه
- مشارکت دموکراتیک در شکلدهی شرایط زندگی و کار
- شناخت نابرابریهای ساختاری و پویاییهای قدرت
بازپسگیری عاملیت. این دیدگاهها به دنبال بازگرداندن عاملیت فردی و جمعی در جستجوی رفاه هستند:
- تأکید بر ارزش تفکر انتقادی و مخالفت
- ترویج روشهای تحقیق مشارکتی
- حمایت از تغییرات ساختاری به جای سازگاریهای فردی
- شناخت مفاهیم فرهنگی متنوع از زندگی خوب
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب صنعت شادی به بررسی چگونگی بهرهبرداری دولتها و شرکتها از مفهوم شادی برای کسب سود اقتصادی میپردازد. دیویس روند تاریخی اندازهگیری و کالاییسازی شادی را از فلسفهی فایدهگرایی تا روانشناسی مثبت مدرن پیگیری میکند. او انتقاد میکند که این تمرکز بر شادی فردی، مسئولیت مشکلات سیستماتیک را به سمت مسئولیت شخصی منتقل میکند. این کتاب تقاطع روانشناسی، اقتصاد و فناوری را در دستکاری احساسات به منظور کسب سود بررسی میکند. منتقدان به خاطر بینشهای تحریککنندهی تفکر آن را ستایش کردند، اما برخی نوشتار را سنگین یا نامنظم یافتند.