نکات کلیدی
1. قدرت مردانه: یک افسانه اجتماعی ساخته شده
بزرگترین مانع برای اینکه مردان به درون خود نگاه کنند این است که آنچه هر گروه دیگری آن را ناتوانی مینامد، مردان آموختهاند که قدرت بنامند.
چالش روایت. این کتاب استدلال میکند که درک متعارف از قدرت مردانه یک افسانه است، یک ساخت اجتماعی که آسیبپذیریها و قابلیتهای ناپذیرفتنی مردان را پنهان میکند. مردان به گونهای تربیت شدهاند که نقشهای خود به عنوان محافظان و تأمینکنندگان را با قدرت برابر میدانند، حتی زمانی که این نقشها به ضرر خودشان منجر میشود. این تربیت مانع از آن میشود که مردان به مشکلات خود اعتراف کنند و به دنبال کمک باشند.
نمونههایی از قابلیت ناپذیری مردان. نویسنده به چندین آمار اشاره میکند که آسیبپذیری مردان را نشان میدهد:
- نرخ بالای خودکشی در مردان، به ویژه مردان جوان
- امید به زندگی کوتاهتر برای مردان نسبت به زنان
- نمایندگی نامتناسب مردان در مشاغل خطرناک
- سربازگیری که به طور تاریخی فقط مردان را فراخوانده است
بازتعریف قدرت. این کتاب قدرت را به عنوان کنترل بر زندگی خود تعریف میکند، نه تسلط بر دیگران. بر اساس این تعریف، مردان، به ویژه آنهایی که در جوامع حاشیهای قرار دارند، اغلب از قدرت واقعی بیبهرهاند.
2. از همنقشها به همروحها: تعریف در حال تحول عشق
درد مردانه تنها نگرانی مردان نیست. خودکشی یک مرد بر همسر، فرزندان، والدین، همکاران و دوستانش تأثیر میگذارد. همچنین مرگ زودرس، الکلیسم و اعتیاد او به زنان جوان زیبا نیز همینطور. . . . هر یک بر سود شرکتها و بهرهوری ملی تأثیر میگذارد. وقتی مردان قربانی هستند، همه ما قربانی هستیم.
تغییر انتظارات. این کتاب تحول ازدواج را از یک ترتیب "همنقش" در مرحله اول، که بقا هدف اصلی بود، به ایده "همروح" در مرحله دوم، که در آن تحقق شخصی و ارتباط عاطفی در اولویت است، پیگیری میکند. این تغییر چالشهای جدیدی برای هر دو جنس ایجاد کرده است، زیرا نقشهای سنتی دیگر با انتظارات مدرن همراستا نیستند.
معامله طلاق. جستجوی عشق در مرحله دوم منجر به افزایش نرخ طلاق شده است، زیرا زوجها در تلاشند تا به خواستههای یک رابطه عاطفی و مشروط پاسخ دهند. ویژگیهایی که یک "زوج کامل" را در ازدواج مرحله اول میساخت، اغلب در مرحله دوم به طلاق منجر میشود.
درد مردان و زنان. در حالی که زنان به طور واضح درباره تمایل خود به ارتباط عاطفی و تحقق شخصی صحبت کردهاند، دردهای مردان اغلب سرکوب یا به عنوان "بحران میانسالی" dismissed میشود. این موضوع باعث شده است که مردان احساس خفگی و انزوا کنند و به افزایش نرخ خودکشی، الکلیسم و مرگ زودرس منجر شود.
3. دوگانگی جنسیت: خیابان دوطرفه نقشهای جنسیتی
فمینیسم قدرت "قربانی زنانه" را با قانع کردن جهان به اینکه ما در دنیای جنسیتی، مردسالار و پدرسالار زندگی میکنیم، توجیه کرد. افسانه قدرت مردانه توضیح میدهد که چرا جهان دوگانه جنسیتی بوده است، هم مردانه و هم زنانه، هر کدام به شیوهای متفاوت. این توضیح میدهد که چرا "پدرسالاری" و "تسلط مردانه" به عنوان کلمات رمز برای قابلیت ناپذیری مردان عمل کردهاند.
فراتر از جنسیت. این کتاب به چالش میکشد که جهان به طور تاریخی تنها تحت سلطه مردان بوده است و به جای آن استدلال میکند که ما در یک جهان "دوگانه جنسیتی" زندگی کردهایم، جایی که هر دو جنس تحت تأثیر نقشهای سختگیرانه جنسیتی قرار داشتهاند. هر جنس به شیوههای مختلف هم غالب و هم تابع بوده است.
افسانه پدرسالاری. نویسنده استدلال میکند که اصطلاح "پدرسالاری" اغلب به عنوان کلمه رمز برای قابلیت ناپذیری مردان استفاده میشود و قربانیها و آسیبپذیریهای ذاتی در نقشهای سنتی مردان را پنهان میکند. مردان به گونهای اجتماعی شدهاند که قهرمان باشند و آماده فداکاری در جنگ یا کار باشند، در حالی که زنان به خاطر نقشهای خود به عنوان مادران و مراقبان ارزشمند بودهاند.
شناسایی هر دو طرف. این کتاب خواستار درک متعادلتری از نقشهای جنسیتی است و چالشها و فداکاریهای منحصر به فرد هر دو جنس را به رسمیت میشناسد. این نیازمند فراتر رفتن از سرزنش و پذیرش یک دیدگاه دقیقتر درباره نیروهایی است که جامعه ما را شکل دادهاند.
4. جنس قابل دور انداختن: مردان در خطر
ما "کشتن مردان" را جنسیت نمینامیم؛ ما آن را "شکوه" مینامیم. ما یک میلیون مردی که در یک نبرد در جنگ جهانی اول (نبرد سوم) کشته یا مجروح شدند را هولوکاست نمینامیم، ما آن را "خدمت به کشور" مینامیم. ما کسانی را که فقط مردان را برای مرگ انتخاب کردند "قاتل" نمینامیم. ما آنها را "رایدهنده" مینامیم.
"زیرزمین شیشهای." این کتاب مفهوم "زیرزمین شیشهای" را معرفی میکند که نمایانگر مشاغل خطرناک و نامطلوبی است که به طور نامتناسبی در اختیار مردان است. این مشاغل، مانند جنگلداری، ساخت و ساز و معدنکاری زغالسنگ، اغلب با خطر بالای آسیب یا مرگ همراه هستند.
قربانیان نامرئی. نویسنده استدلال میکند که مردان اغلب قربانیان نامرئی خشونت هستند، هم در جامعه و هم در رسانهها. در حالی که خشونت علیه زنان به درستی محکوم میشود، خشونت علیه مردان اغلب عادیسازی یا حتی ستایش میشود.
فاصله "تعهد کاری." مردان اغلب تحت فشار قرار میگیرند تا مشاغلی را انتخاب کنند که درآمد بیشتری دارند، حتی اگر کمتر رضایتبخش باشند، تا انتظارات اجتماعی به عنوان تأمینکننده را برآورده کنند. این "فاصله تعهد کاری" به استرس مردان و کاهش امید به زندگی آنها کمک میکند.
5. نگهبان بدون حقوق: نقش فدای مردان
چه مبلغی را برای کسی که موافقت کرده است، اگر او هرگز با شما باشد و شما مورد حمله قرار بگیرید، پرداخت میکنید که مداخله کند و سعی کند به اندازه کافی به آرامی کشته شود تا به شما زمان فرار بدهد؟ دستمزد ساعتی برای یک نگهبان چقدر است؟ شما میدانید که این کار شما به عنوان یک مرد است—هر بار که با یک زن هستید . . . هر زنی، نه فقط همسرتان.
غریزه محافظت. این کتاب به نقش اغلب نادیده گرفته شده مردان به عنوان محافظان، هم در روابط شخصی و هم در جامعه به طور کلی، میپردازد. مردان به گونهای اجتماعی شدهاند که خود را در معرض خطر قرار دهند تا از زنان و کودکان محافظت کنند، اغلب بدون شناسایی یا جبران.
کار بدون حقوق. این نقش محافظتی اغلب بدون حقوق و نادیده گرفته میشود و به احساس قابلیت ناپذیری مردان کمک میکند. از مردان انتظار میرود که قوی و فداکار باشند، اما فداکاریهای آنها اغلب نادیده گرفته میشود.
تشبیه نگهبان. نویسنده از تشبیه یک نگهبان برای نشان دادن هوشیاری مداوم و خطر بالقوهای که مردان در نقش خود به عنوان محافظان با آن مواجه هستند، استفاده میکند. این تشبیه به چالش میکشد که مردان همیشه در موقعیتهای قدرت و کنترل هستند.
6. دولت به عنوان شوهر جایگزین: سیستمهای حمایتی نادرست
فمینیسم قدرت "قربانی زنانه" را با قانع کردن جهان به اینکه ما در دنیای جنسیتی، مردسالار و پدرسالار زندگی میکنیم، توجیه کرد. افسانه قدرت مردانه توضیح میدهد که چرا جهان دوگانه جنسیتی بوده است، هم مردانه و هم زنانه، هر کدام به شیوهای متفاوت. این توضیح میدهد که چرا "پدرسالاری" و "تسلط مردانه" به عنوان کلمات رمز برای قابلیت ناپذیری مردان عمل کردهاند.
تغییر مسئولیتها. این کتاب استدلال میکند که با تحول ساختارهای خانوادگی سنتی، دولت به طور فزایندهای نقش "شوهر جایگزین" را بر عهده گرفته است و به زنان حمایت و حفاظت میدهد. با این حال، این اغلب به هزینه مردان تمام میشود، که با منابع کمتری مواجه میشوند و کنترل کمتری بر زندگی خود دارند.
حمایت نابرابر. نویسنده به تعداد نامتناسب برنامهها و منابع دولتی که به مسائل زنان اختصاص داده شدهاند اشاره میکند، در حالی که مشکلات مردان اغلب نادیده گرفته میشود. این یک سیستم ایجاد میکند که در آن زنان به عنوان قربانیانی که نیاز به حفاظت دارند دیده میشوند، در حالی که از مردان انتظار میرود خودکفا و مقاوم باشند.
نیاز به تعادل. این کتاب خواستار توزیع عادلانهتری از منابع و حمایت است و چالشهای منحصر به فرد هر دو جنس را به رسمیت میشناسد. این نیازمند فراتر رفتن از دوگانه "زنان خوب/مردان بد" و پذیرش یک درک دقیقتر از نقشهای جنسیتی است.
7. فریب "قدرت قربانی"
چالش برای زنان این خواهد بود که به اندازهای که به تجربه ناتوانی مردان گوش میدهید، به تجربه ناتوانی زنان نیز گوش دهید—به همان اندازه که درباره مردی که برای پول به ارتش میپیوندد، اهمیت دهید، به همان اندازه که درباره زنی که برای پول رابطه جنسی دارد، اهمیت دهید.
جاذبه قربانی بودن. این کتاب مفهوم "قدرت قربانی" را بررسی میکند، جایی که افراد با به تصویر کشیدن خود به عنوان قربانیان ستم، نفوذ اجتماعی و سیاسی کسب میکنند. در حالی که به ناعدالتیهای تاریخی که زنان با آن مواجه بودهاند، اذعان میشود، نویسنده نسبت به خطرات پذیرش یک ذهنیت قربانی هشدار میدهد.
معایب حقطلبی. این کتاب استدلال میکند که تأکید بیش از حد بر قربانی بودن میتواند به حس حقطلبی منجر شود، جایی که افراد احساس میکنند که در خواست درمان یا جبران برای ناعدالتیهای گذشته توجیه شدهاند. این میتواند مسئولیت شخصی را تضعیف کند و باعث ایجاد کینه در میان کسانی شود که به عنوان قربانی دیده نمیشوند.
قدرتبخشی در مقابل حقطلبی. نویسنده خواستار تغییر از "قدرت قربانی" به قدرت واقعی است، جایی که افراد کنترل زندگی خود را به دست میگیرند و برای ایجاد تغییر مثبت تلاش میکنند. این نیازمند فراتر رفتن از سرزنش و پذیرش یک رویکرد فعال و راهحلمحور است.
8. نبرد جدید جنسها: گفتگویی از هر دو جنس
به سادگی بیان شده، زنان نمیتوانند آنچه مردان نمیگویند را بشنوند.
اهمیت ارتباط. این کتاب بر نیاز به ارتباط باز و صادقانه بین مردان و زنان تأکید میکند و استدلال میکند که بسیاری از تعارضات بین جنسها ناشی از عدم درک و همدلی است. مردان اغلب به گونهای اجتماعی شدهاند که احساسات خود را سرکوب کنند، که این امر فهم تجربیات آنها را برای زنان دشوار میسازد.
شکستن سکوت. نویسنده از مردان میخواهد که درباره چالشها و مشکلات خود صحبت کنند و از زنان میخواهد که با ذهنی باز گوش دهند. این نیازمند ایجاد فضایی امن برای هر دو جنس است تا احساسات خود را بدون ترس از قضاوت یا تمسخر بیان کنند.
فراتر رفتن از سرزنش. این کتاب هر دو جنس را به چالش میکشد تا فراتر از سرزنش بروند و رویکردی همکاریمحور برای حل مشکلات مرتبط با جنسیت را در پیش بگیرند. این نیازمند شناسایی آسیبپذیریها و فداکاریهای منحصر به فرد هر دو جنس و همکاری برای ایجاد جامعهای عادلانهتر و رضایتبخشتر است.
9. بحران پسران: نسلی سرگردان
در نیمقرن گذشته، دوربینهای دوچشمی جهان صنعتی بر حداکثر کردن توانمندی زنان متمرکز شده بود. در این فرآیند، بحرانی برای پسران به وجود آمد که هرچند سالها در حال رشد بوده، اما اکنون به تازگی شروع به شناسایی آن شده است.
غفلت از پسران. این کتاب به بحران رو به رشد پسران در جامعه مدرن میپردازد، زیرا آنها با مسائلی مانند نبود پدر، ناتوانی در تحصیل و فقدان هدف دست و پنجه نرم میکنند. در حالی که تلاشها بر توانمندسازی دختران متمرکز شده است، پسران اغلب نادیده گرفته شدهاند.
عدم وجود الگوهای مثبت. نویسنده استدلال میکند که کاهش نقشهای سنتی مردانه بسیاری از پسران را بدون الگوهای مثبت یا حس واضحی از جهتگیری رها کرده است. این موضوع به احساس بیهدف بودن و خطر بالاتر افسردگی، خودکشی و خشونت منجر شده است.
نیاز به مداخله. این کتاب خواستار تمرکز مجدد بر نیازهای پسران است و فراهم کردن حمایت و راهنمایی لازم برای شکوفایی آنها. این نیازمند پرداختن به مسائلی مانند نبود پدر، ناتوانی در تحصیل و کمبود الگوهای مثبت مردانه است.
10. بازتعریف مردانگی: هدفی فراتر از تأمینکننده و محافظ
چالش این است که پسران را به سمت حس جدیدی از هدف هدایت کنیم بدون اینکه از "زنان بد" به عنوان نیروی وحدتبخش استفاده کنیم.
فراتر از نقشهای سنتی. این کتاب به چالش میکشد که تعریف سنتی مردانگی که به طور تاریخی به نقشهای تأمینکننده و محافظ مرتبط بوده است. با کاهش اهمیت این نقشها در هویت مردان، نیاز به بازتعریف معنای مرد بودن در دنیای مدرن وجود دارد.
پدر بودن به عنوان یک هدف جدید. نویسنده پیشنهاد میکند که پدر بودن میتواند منبع جدیدی از هدف برای مردان باشد و به آنها حس معنا و ارتباط بدهد. این نیازمند ارزشگذاری مردانی است که در تربیت فرزندان مهارت دارند، نه فقط آنهایی که در حرفههای خود موفق هستند.
اهمیت پرورش. این کتاب خواستار ارزیابی مجدد نقشهای سنتی جنسیتی است و اهمیت پرورش و هوش عاطفی را برای هر دو جنس به رسمیت میشناسد. این نیازمند ایجاد جامعهای است که در آن مردان تشویق شوند تا احساسات خود را بیان کنند و با دیگران در سطح عمیقتری ارتباط برقرار کنند.
11. قدرت قدردانی: شناسایی مشارکتهای مردانه
در عوض، آنها تنها خواستار قدردانی هستند. در عوض، آنها نادیده گرفته میشوند.
نیاز به شناسایی. این کتاب بر اهمیت شناسایی و قدردانی از مشارکتهای مردان، هم در نقشهای سنتی آنها به عنوان تأمینکنندگان و محافظان و هم در نقشهای جدید آنها به عنوان مراقبان و شرکای عاطفی تأکید میکند. مردان اغلب احساس میکنند که نادیده گرفته شده و غیرقابل مشاهده هستند، که میتواند به احساس کینه و انزوا منجر شود.
چالش کلیشهها. نویسنده به چالش کلیشههای منفی که اغلب با مردان مرتبط است، مانند "پدر بیمسئولیت" یا "شوهر عاطفی غیرقابل دسترس" میپردازد. این کلیشهها فرضیات مضر را تداوم میبخشند و مانع از دیده شدن مردان به عنوان افراد پیچیده و چندبعدی میشوند.
ایجاد فرهنگ قدردانی. این کتاب خواستار تغییر در نگرشهای اجتماعی است و ایجاد فرهنگی که در آن مردان به خاطر مشارکتهایشان ارزشمند شناخته شوند و در چالشهایشان حمایت شوند. این نیازمند به رسمیت شناختن فداکاریهایی است که مردان در طول تاریخ انجام دادهاند و شناسایی چالشهای منحصر به فردی که آنها در دنیای مدرن با آن مواجه هستند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب افسانهی قدرت مردانه نظرات متفاوتی را به خود جلب کرده است. حامیان این اثر، بینشهای تحریکآمیز آن در مورد نابرابریهای مردان و انتظارات اجتماعی را ستایش میکنند و این نظرات را با آمار و ارقام پشتیبانی میکنند. منتقدان بر این باورند که این کتاب مسائل جنسیتی را بیش از حد سادهسازی کرده و ادعاهای بدون پشتوانهای را مطرح میسازد. بسیاری از خوانندگان این کتاب را روشنگر میدانند و جنبههای نادیدهگرفتهشدهی مشکلات مردان را به تصویر میکشد. با این حال، برخی آن را قدیمی یا مغرضانه تلقی میکنند. ماهیت جنجالی این کتاب بحثهایی را در مورد نقشهای جنسیتی، برابری و نیاز به رویکردی متعادل در پرداختن به مسائل مردان و زنان در جامعه به راه میاندازد.