نکات کلیدی
1. نقش فیلسوف در فاسد کردن جوانان با نشان دادن زندگی واقعی
در نهایت، فاسد کردن جوانان تنها به یک معناست: تلاش برای اطمینان از اینکه جوانان به مسیرهای از پیش تعیینشده نروند، محکوم به پیروی از رسوم اجتماعی نباشند و بتوانند چیزی نو خلق کنند و جهت متفاوتی را در مورد زندگی واقعی پیشنهاد دهند.
فساد فلسفی. وظیفه فیلسوف آموزش انطباق یا احتیاط نیست، بلکه الهام بخشیدن به جوانان برای جستجوی زندگیای است که ارزش زیستن دارد، فراتر از پول، لذت و قدرت. این "فساد" شامل به چالش کشیدن ایدههای پیشفرض، اطاعت کورکورانه و رسوم دلخواه است. هدف این است که به جوانان نشان دهیم همیشه پتانسیلی برای زندگی واقعی وجود دارد، حتی اگر همیشه به طور کامل حاضر نباشد.
زندگی واقعی. این مفهوم که از شعر رمبو الهام گرفته شده است، نمایانگر وجودی معنادار است که فراتر از لذت فوری و انتظارات اجتماعی است. این شامل ایجاد مسیرهای جدید، پرسش از هنجارهای موجود و تلاش برای زندگیای با هدف و اصالت است. فیلسوف قصد دارد این امکان را به جوانان نشان دهد و آنها را تشویق کند تا فراتر از محدودیتهای شرطیسازی اجتماعی کاوش کنند.
2. جوانان با شور و شوقهای متضاد روبرو هستند: سوزاندن زندگی در مقابل ساختن آن
یا شور و شوق برای سوزاندن زندگیتان یا شور و شوق برای ساختن آن. سوزاندن آن به معنای فرقه نیهیلیستی از لحظه است که، به هر حال، ممکن است به خوبی فرقه شورش خالص، قیام، نافرمانی، شورش، اشکال جدید و خیرهکننده اما کوتاهمدت زندگی جمعی باشد، مانند اشغال میدانهای عمومی برای چند هفته.
تمایلات متضاد. جوانان اغلب خود را بین دو انگیزه ظاهراً متناقض مییابند:
- سوزاندن زندگی:
- پذیرش تجربیات فوری
- شورش علیه هنجارها
- شرکت در اقدامات جمعی کوتاهمدت و شدید
- ساختن زندگی:
- برنامهریزی برای آینده
- دنبال کردن موفقیت و ثبات
- انطباق با انتظارات اجتماعی
عمل متعادلسازی. چالش برای جوانان در پیمایش این نیروهای متضاد نهفته است. در حالی که شور و شوق برای سوزاندن زندگی میتواند به تجربیات معنادار و تغییرات اجتماعی منجر شود، ممکن است تأثیر ماندگاری نداشته باشد. برعکس، انگیزه برای ساختن آیندهای پایدار میتواند به انطباق و از دست دادن ایدهآلیسم منجر شود. زندگی واقعی ممکن است در یافتن تعادل یا ترکیبی بین این شور و شوقهای متضاد نهفته باشد.
3. جوانان معاصر آزادی بیشتری تجربه میکنند اما همچنین دچار سردرگمی میشوند
شما در زمانی از بحران در جوامع زندگی میکنید که آخرین بقایای سنت را از بین میبرد و ما واقعاً نمیدانیم که جنبه مثبت این تخریب یا نفی چیست.
آزادی بیشتر. جوانان مدرن نسبت به نسلهای قبلی از آزادیهای بیشتری برخوردارند:
- آیینهای آغازین کمتر محدودکننده
- کاهش تأکید بر خرد پیری
- فرصتهای آموزشی بیشتر
سردرگمی و چالشها. با این حال، این آزادی با مجموعهای از مشکلات خود همراه است:
- فقدان مرزهای نمادین واضح بین جوانی و بزرگسالی
- ترس و بیاعتمادی به جوانان، به ویژه در جوامع حاشیهنشین
- اشکال جدید تقسیم اجتماعی بر اساس منشأ، هویت و محل سکونت
بحران اجتماعی. رها کردن سنت به بحرانی در سازماندهی نمادین منجر شده است. در حالی که این امر جوانان را از برخی محدودیتها آزاد کرده است، آنها را بدون راهنمایی یا جهتگیری واضحی رها کرده است. این وضعیت نیازمند ایجاد اشکال جدیدی از نمادسازی و معناسازی در دنیای مدرن است.
4. پسران به دلیل فقدان آیینهای آغازین در معرض خطر نوجوانی ابدی قرار دارند
آنچه امروز نگرانم میکند، پدر به عنوان دیده شده توسط پسر است. بنابراین میتوانم بگویم که به عنوان پدر لذت و به عنوان پدر قانون، او یک شخصیت مشکلساز است.
از دست دادن آیینهای آغازین سنتی. ناپدید شدن آیینهای آغازین واضح، مانند خدمت نظامی، پسران را بدون حمایت نمادین برای تبدیل شدن به بزرگسالان رها کرده است. این فقدان انتقال ساختاری به حس سردرگمی و نوجوانی طولانیمدت کمک میکند.
شخصیت پدر مشکلساز. نقشهای سنتی پدر به عنوان شخصیتی از لذت (jouissance) و قانون به طور فزایندهای مبهم شدهاند:
- پدران اغلب به آزادی و جوانی پسران خود حسادت میکنند
- اقتدار نمادین پدران توسط قوانین خارجی و نیروهای بازار تضعیف شده است
پیامدها:
- خطر نوجوانی ابدی برای پسران
- دشواری در ایجاد هویتهای پایدار
- تمایل به مصرفگرایی کودکانه و اطاعت از نیروهای بازار
- پتانسیل برای رفتارهای مخرب یا ضد اجتماعی در غیاب نقشهای اجتماعی واضح
5. دختران به طور زودرس به زنان تبدیل میشوند و شخصیت شاعرانه دخترانگی را از دست میدهند
به بیشتر دختران در جامعه مدرن نگاه کنید. آنها هیچ تفاوتی با زنان ندارند؛ آنها فقط زنان بسیار جوانی هستند. آنها مانند زنان لباس میپوشند و آرایش میکنند، مانند زنان صحبت میکنند، درباره همه چیز میدانند.
بزرگسالی زودرس. در جامعه معاصر، دختران اغلب مرحله سنتی دخترانگی را نادیده میگیرند و به طور زودرس نقشها و رفتارهای زنانه بزرگسال را اتخاذ میکنند. این پدیده با ویژگیهای زیر مشخص میشود:
- پذیرش زودهنگام مد و آرایش بزرگسالان
- الگوهای گفتاری و دانش پیچیده
- درگیر شدن با موضوعات و نگرانیهای بزرگسالان
از دست دادن نمادین بکارت. مفهوم بکارت، که زمانی نمادی حیاتی در جوامع سنتی بود، اهمیت خود را از دست داده است. این تغییر بازتابی از تغییر گستردهتر در نحوه ساخت و درک هویت زنانه در فرهنگ مدرن است.
پیامدها:
- ناپدید شدن شخصیت شاعرانه دختر در ادبیات و فرهنگ
- فشار بر جوانان زن برای تجسم زنانگی بزرگسال از سنین پایین
- از دست دادن بالقوه یک مرحله توسعهای منحصر به فرد و تجربیات مرتبط با آن
6. سرنوشت پسران: بدنهای منحرف، قربانیشده یا شایسته
فکر میکنم – این یک فرضیه است – که این آغاز بدون آغاز به پسران سه گزینه ارائه میدهد. من آنها را بدن منحرف، بدن قربانیشده و بدن شایسته مینامم.
بدن منحرف. این نمایانگر رد نمادسازی سنتی از طریق:
- تغییرات بدنی (پیرسینگ، خالکوبی)
- مصرف مواد مخدر و مصرف بیش از حد
- درگیر شدن در جنسیت "پورنوگرافیک" یا غیرشخصی
بدن قربانیشده. تلاشی ناامیدانه برای احیای سنت از طریق:
- پاکدامنی و انکار خود شدید
- تسلیم به قوانین مطلق، اغلب مذهبی
- پتانسیل برای شهادت یا تروریسم
بدن شایسته. پذیرش شرطیسازی بازار محور:
- دنبال کردن موفقیت شغلی و وضعیت اجتماعی
- انطباق با هنجارهای اقتصادی و اجتماعی
- حفاظت توسط نهادهای اجتماعی و پلیس
این گزینهها بازتابدهنده پاسخهای مختلف به فقدان آیینهای آغازین واضح و ساختارهای نمادین در جامعه مدرن هستند، هر کدام با مجموعهای از خطرات و پیامدهای خود برای شکلگیری هویت مردانه.
7. سرنوشت دختران: زنشدگی زودرس و تبدیل اجتماعی بدبینانه
با پسران، پایان آغاز سنتی به یک ایستایی کودکانه منجر میشود که میتوان آن را زندگی بدون ایدهها نامید. با دختران، فقدان جدایی خارجی (مردان و ازدواج) بین دختر و زن، بین زن جوان و زن مادر، به ساخت درونی زنشدگی منجر میشود که میتوان آن را زودرس نامید.
سرنوشتهای متضاد. در حالی که پسران اغلب با نابالغی طولانیمدت دست و پنجه نرم میکنند، دختران با مشکل مخالف روبرو هستند:
- انتقال سریع به نقشهای زنانه بزرگسال
- از دست دادن مرحله متمایز دخترانگی
- پذیرش زودهنگام ذهنیت بدبینانه و شغلی
پیامدها:
- موفقیت تحصیلی و حرفهای برای بسیاری از دختران
- از دست دادن بالقوه ایدهآلیسم و خلاقیت
- خطر زندگی "بدون ایدهها" به دلیل عملگرایی زودرس
پیامدهای اجتماعی. این پویایی میتواند به دنیایی منجر شود که در آن:
- زنان باهوش و شغلی پیشرو هستند
- مردان نابالغ و بدون ایده دنبال میکنند
- هر دو جنس در نهایت به منافع جامعه سرمایهداری خدمت میکنند بدون اینکه ساختارهای اساسی آن را به چالش بکشند
8. زنانگی سنتی: مربع خدمتکار، اغواگر، عاشق و قدیس
دایره شخصیتهای زنانگی، همانطور که برای هزاران سال توسط جامعه مردسالار ساخته شده است، چهار قطب دارد.
چهار الگوی سنتی زنانه:
- خدمتکار: نقش تولیدی و تولیدمثلی خانگی
- اغواگر: زن جنسی خطرناک
- عاشق: نماد عشق پرشور و فداکاری
- قدیس: باکره مقدس، شفاعتکننده و شخصیت معنوی
تعامل پویا. این شخصیتها جدا نیستند بلکه در روابط پویا وجود دارند:
- هر شخصیت در رابطه با دیگران تعریف میشود
- زنان اغلب به عنوان حرکت بین این نقشها به تصویر کشیده میشوند
- ادبیات و فرهنگ اغلب زنان را به عنوان تقسیم شده بین دو شخصیت به تصویر میکشند
محدودیتها و نقد. در حالی که این مدل برای هزاران سال درک زنانگی را شکل داده است، مهم است که به موارد زیر توجه کنیم:
- ریشههای آن در جوامع مردسالار
- پتانسیل برای کلیشهسازی و محدود کردن نقشهای زنان
- نیاز به نمایشهای ظریفتر و متنوعتر از زنانگی در دنیای مدرن
9. زن به عنوان دو که مرد واحد را زیر سوال میبرد
زن چیزی است که واحد را زیر سوال میبرد، چیزی که مکان نیست بلکه عمل است. من در اینجا استدلال خواهم کرد – و این کمی متفاوت از آنچه لاکان میگوید – که این رابطه منفی با همه، نه-همه، نیست که فرمول جنسیت را اداره میکند، بلکه رابطه با واحد است، دقیقاً به این دلیل که واحد نیست.
زیر سوال بردن وحدت. در مقابل موقعیت سنتی مردانه از یگانگی (نمایانگر واحد)، زنانگی با ویژگیهای زیر مشخص میشود:
- دوگانگی و چندگانگی
- فرآیند و حرکت به جای موقعیت ثابت
- توانایی عبور بین حالتها یا نقشهای مختلف
پیامدهای فلسفی:
- به چالش کشیدن مفهوم هویت یکپارچه و پایدار
- پیشنهاد میکند که زنانگی ذاتاً حقیقتهای مطلق یا دستهبندیهای ثابت را زیر سوال میبرد
- پیشنهاد میکند که زنان تجسم فرآیند شدن و تغییر هستند
تأثیر فرهنگی. این مفهوم از زن به عنوان دو بر موارد زیر تأثیر گذاشته است:
- نمایشهای ادبی و هنری از زنان
- بحثهای فلسفی درباره جنسیت و هویت
- نظریههای فمینیستی که مفاهیم ذاتگرایانه از زنانگی را به چالش میکشند
10. نیاز به نمادسازی جدید برابر در دنیای مدرن
ما باید برای ایجاد نمادسازی برابر کار کنیم که پایه ذهنی صلحآمیز برای جمعیسازی منابع، حذف مؤثر نابرابریها، شناسایی تفاوتها با حقوق ذهنی برابر و در نهایت از بین بردن نهادهای جداگانه و دولتی را راهنمایی، کدگذاری و شکل دهد.
چالشهای مدرنیته. رها کردن سلسلهمراتبها و نمادهای سنتی یک خلأ در سازماندهی اجتماعی ایجاد کرده است که منجر به موارد زیر شده است:
- سردرگمی در میان جوانان
- افزایش نابرابریهای اجتماعی
- از دست دادن معنا و هدف مشترک
پیشنهاد برای نمادسازی جدید:
- برابر به جای سلسلهمراتبی
- شناسایی تفاوتها در حالی که برابری را ترویج میکند
- ترویج مدیریت جمعی منابع
- هدفگذاری برای انحلال نهایی نهادهای دولتی جداگانه
راه پیش رو. برای دستیابی به این نمادسازی جدید، جامعه باید:
- جوانان را در ایجاد اشکال جدید معنا درگیر کند
- سلطه ارزشهای بازار محور را به چالش بکشد
- روشهای جدیدی برای تفکر درباره هویت، جامعه و سازماندهی اجتماعی توسعه دهد
- پتانسیل خلاقیت عشق، سیاست، علم و هنر را در ایجاد پیوندها و ساختارهای اجتماعی جدید بپذیرد
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب زندگی واقعی نقدهای متفاوتی دریافت کرده است. بسیاری از خوانندگان ایدههای تفکر برانگیز آن دربارهی جوانی، سرمایهداری و نقشهای جنسیتی را تحسین میکنند و آن را قابل دسترس و بینشافزا میدانند. منتقدان تحلیل بادیو از جامعهی معاصر و دعوت او به یک رویکرد جدید به زندگی را میستایند. با این حال، برخی از خوانندگان فصلهای پایانی دربارهی پسران و دختران را کمتر جذاب یا قدیمی میدانند. دیگران به اتکای کتاب به مفاهیم روانکاوی و کمبود شواهد انتقاد میکنند. به طور کلی، خوانندگان ایدههای تحریکآمیز کتاب را ارزشمند میدانند اما در مورد اثربخشی آن در پرداختن به چالشهای مدرن اختلاف نظر دارند.