نکات کلیدی
1. عناصر اصلی: بنیاد فرم معماری
به عنوان تولیدکننده اصلی فرم، نقطه.
از نقطه به حجم. معماری با عناصر بنیادی نقطه، خط، سطح و حجم آغاز میشود. این عناصر که در ابتدا مفهومی هستند، به اشکال قابل مشاهده با ماده، شکل، اندازه، رنگ و بافت تبدیل میشوند. درک پیشرفت آنها—از یک نقطه بدون بعد به یک خط یکبعدی، سپس به یک سطح دوبعدی و در نهایت به یک حجم سهبعدی—برای درک طراحی معماری بسیار مهم است.
عناصر مفهومی در مقابل بصری. نقطه، خط، سطح و حجم به صورت مفهومی وجود دارند و بیشتر حس میشوند تا اینکه دیده شوند. یک نقطه موقعیتی را مشخص میکند، یک خط یک کانتور را تعریف میکند، و یک سطح یک حجم را محصور میکند. وقتی این عناصر قابل مشاهده میشوند، به اشکال معماری تبدیل میشوند. به عنوان مثال، یک ستون نمایانگر یک نقطه است، در حالی که یک دیوار نمایانگر یک سطح است.
واژگان معماری. شناسایی این عناصر اصلی به معماران این امکان را میدهد که آنها را دستکاری و سازماندهی کنند و یک واژگان طراحی ایجاد کنند. این واژگان امکان ایجاد ساختارهای منسجم، مفید و معنادار را فراهم میآورد. با درک این عناصر، طراحان میتوانند فضاهایی را شکل دهند که فعالیتهای انسانی را در خود جای دهند و معنا را منتقل کنند.
2. فرم: ویژگیها، اشکال و دگرگونیها
فرم معماری نقطه تماس بین جرم و فضا است.
تعریف فرم. فرم شامل ساختار داخلی و نمای خارجی است و به کل یکپارچگی میبخشد. شکل، جنبه کلیدی فرم، ظاهر آن را از طریق پیکربندی خطوط و کانتورها تعیین میکند. ویژگیهای بصری مانند اندازه، رنگ و بافت شخصیت و تأثیر فرم را بیشتر تعریف میکنند.
ویژگیها و روابط. فرمها دارای ویژگیهای نسبی مانند موقعیت، جهتگیری و اینرسی بصری هستند که بر تعامل آنها با محیط تأثیر میگذارد. این ویژگیها تحت تأثیر شرایط دید، از جمله پرسپکتیو، فاصله و نورپردازی قرار دارند که درک ما از شکل و ساختار را تغییر میدهند.
دگرگونی فرمها. اشکال اولیه—دایره، مثلث و مربع—میتوانند به جامداتی مانند کرهها، مخروطها، مکعبها و هرمها گسترش یابند. این اشکال منظم میتوانند به صورت ابعادی، کاهشی یا افزایشی دگرگون شوند و هویت اولیه خود را حفظ یا تغییر دهند. درک این دگرگونیها به طراحان این امکان را میدهد که ترکیبهای معماری متنوع و پویایی ایجاد کنند.
3. فرم و فضا: یک رابطه همزیست
بنابراین، همانطور که از آنچه هست بهرهبرداری میکنیم، باید به کارایی آنچه نیست نیز توجه کنیم.
یگانگی متضادها. فرم و فضا جداییناپذیرند و در معماری یک "یگانگی متضادها" را تشکیل میدهند. همانطور که اشکال به پسزمینه نیاز دارند، فرمها فضا را تعریف میکنند و فضا به فرمها زمینه میدهد. این رابطه همزیست برای ایجاد تجربیات معماری معنادار بسیار مهم است.
معکوس کردن شکل-زمینه. رابطه بین جرم و فضا میتواند معکوس شود، بسته به اینکه چه چیزی به عنوان عناصر مثبت درک میشود. در طراحی شهری، ساختمانها میتوانند فضاهای خیابانی را تعریف کنند، یا میدانهای شهری میتوانند در برابر جرم ساختمانهای اطراف برجسته شوند. این تعامل درک ما از محیط ساخته شده را شکل میدهد.
مقیاس و تعامل. رابطه بین فرم و فضا در مقیاسهای مختلف وجود دارد، از برنامهریزی شهری تا طراحی داخلی. ساختمانها میتوانند فضاهای بیرونی را تعریف کنند، با مناطق خصوصی بیرونی ادغام شوند، حیاطها را محصور کنند یا به عنوان اشیاء متمایز در فضا قرار گیرند. درک این تعاملات برای ایجاد طراحیهای هماهنگ و کاربردی ضروری است.
4. عناصر افقی: تعریف میدانهای فضایی
تمام فرمهای تصویری با نقطهای آغاز میشود که خود را در حرکت قرار میدهد…
پایه، بلند، فرورفته، بالاسر. عناصر افقی، از جمله سطوح پایه، سطوح پایه بلند، سطوح پایه فرورفته و سطوح بالاسر، میدانهای فضایی را تعریف میکنند. هر عنصر تجربه فضایی منحصر به فردی ایجاد میکند و بر درک ما از مرزها و محصوریت تأثیر میگذارد. سطح زمین ساخت و ساز را پشتیبانی میکند، در حالی که سطح کف نیروی جاذبه را تحمل میکند.
دستکاری زمین. سطح زمین میتواند برای ایجاد یک سکو، تعریف فضاهای بیرونی یا ایجاد سکوهایی برای ساختمان دستکاری شود. سطوح بلند حوزههای متمایزی ایجاد میکنند، در حالی که سطوح فرورفته میدانهای فضایی را ایزوله میکنند. این دستکاریها بر تداوم بصری و فضایی تأثیر میگذارد.
پناهگاه بالاسر. سطوح بالاسر، مانند سطوح سقف و سقف، حجمهای فضایی را تعریف کرده و پناهگاه فراهم میکنند. فرم و هندسه این سطوح بر کیفیت نور و صدا در یک فضا تأثیر میگذارد. با دستکاری عناصر افقی، معماران میتوانند تجربیات فضایی را شکل دهند و محیطهای کاربردی و زیبا ایجاد کنند.
5. عناصر عمودی: محصور کردن و بیان فضا
فرمهای معماری، بافتها، مواد، مدولاسیون نور و سایه، رنگ، همه با هم ترکیب میشوند تا کیفیت یا روحی را به فضا القا کنند.
تعریف مرزها. عناصر عمودی، مانند دیوارها و ستونها، نقش حیاتی در تعریف مرزهای فضایی و فراهم کردن محصوریت ایفا میکنند. آنها فضاها را از هم جدا میکنند، مرزهای مشترکی را تعیین میکنند و از عناصر طبیعی محافظت میکنند. عناصر عمودی همچنین به عنوان پشتیبانهای ساختاری برای سطوح کف و سقف عمل میکنند.
پیکربندیهای سطوح. پیکربندیهای مختلف سطوح عمودی، از جمله سطوح تک، سطوح L شکل، سطوح موازی، سطوح U شکل و بستههای چهار سطحی، تجربیات فضایی متمایزی ایجاد میکنند. هر پیکربندی بر جهتگیری، محصوریت و جریان فضا تأثیر میگذارد.
تأثیر بر محصوریت. درجه محصوریتی که عناصر عمودی فراهم میکنند بر حس حریم خصوصی و جهتگیری ما تأثیر میگذارد. بازشوها درون این سطوح، مانند درها و پنجرهها، تداوم را با فضاهای همجوار دوباره برقرار کرده و اجازه عبور نور، گرما و صدا را میدهند. با دستکاری عناصر عمودی، معماران میتوانند کیفیت و شخصیت فضاهای داخلی و خارجی را شکل دهند.
6. بازشوها: اتصال و تغییر فضا
ما درها و پنجرهها را میزنیم تا خانهای بسازیم؛ و این بر روی این فضاهایی که هیچ چیزی وجود ندارد، کارایی خانه بستگی دارد.
تداوم و محصوریت. بازشوها در عناصر تعریفکننده فضا، مانند درها و پنجرهها، تداوم بصری و فضایی بین فضاهای مجاور را فراهم میکنند. آنها اجازه میدهند نور به داخل بیفتد، دیدها را ارائه میدهند و تهویه طبیعی را امکانپذیر میسازند. با این حال، اندازه، تعداد و موقعیت بازشوها میتواند حس محصوریت را تضعیف کند.
انواع بازشوها. بازشوها میتوانند درون سطوح، در گوشهها یا بین سطوح قرار گیرند که هر کدام تأثیر متفاوتی بر تجربه فضایی دارند. بازشوها درون سطوح حس بسته بودن را حفظ میکنند، در حالی که بازشوهای گوشهای مرزها را تضعیف کرده و جهتگیریهای قطری ایجاد میکنند.
تأثیر بر نور و دید. اندازه و موقعیت بازشوها کیفیت نور و نوع دید را تعیین میکند. بازشوهای کوچک جزئیات را قاب میکنند، در حالی که بازشوهای بزرگ چشماندازهای وسیعی را ارائه میدهند. با در نظر گرفتن دقیق محل و ویژگیهای بازشوها، معماران میتوانند جریان نور را کنترل کرده، دیدها را تقویت کرده و تجربه فضایی را شکل دهند.
7. ویژگیهای فضای معماری: محصوریت، نور و دید
فرم معماری نقطه تماس بین جرم و فضا است…
محصوریت و درک. درجه محصوریت، که توسط پیکربندی عناصر تعریفکننده و الگوی بازشوها تعیین میشود، تأثیر زیادی بر درک ما از فرم و جهتگیری دارد. بازشوها درون سطوح حس بسته بودن را حفظ میکنند، در حالی که آنهایی که در لبهها قرار دارند مرزها را تضعیف میکنند.
نور و روشنایی. نور طبیعی، به ویژه نور خورشید، عنصر مهمی در معماری است. اندازه، موقعیت و جهتگیری پنجرهها و نورگیرها کیفیت نور روزی را که یک اتاق دریافت میکند، تعیین میکند. نور مستقیم خورشید کنتراستهای تند ایجاد میکند، در حالی که نور روزی پخش شده فضا را نرم میکند.
دید و تمرکز. بازشوها دیدها را فراهم کرده و روابط بصری بین یک اتاق و محیط اطراف آن را برقرار میکنند. اندازه و موقعیت این بازشوها نوع چشمانداز و درجه حریم بصری را تعیین میکند. با دستکاری محصوریت، نور و دید، معماران میتوانند فضاهایی ایجاد کنند که هم کاربردی و هم زیبا باشند.
8. روابط فضایی: سازماندهی عناصر معماری
یک خانه خوب یک چیز واحد است، همچنین مجموعهای از بسیاری، و برای ساخت آن نیاز به یک پرش مفهومی از اجزای فردی به یک دید کلی از کل است.
فضا درون، درهمتنیده، مجاور، مرتبط. فضاها میتوانند به چندین روش بنیادی مرتبط شوند: فضا درون یک فضا، فضاهای درهمتنیده، فضاهای مجاور و فضاهایی که توسط یک فضای مشترک مرتبط هستند. هر رابطه تجربه فضایی منحصر به فردی ایجاد کرده و بر جریان حرکت و تعامل تأثیر میگذارد.
فضا درون یک فضا. یک فضای کوچکتر که درون یک فضای بزرگتر قرار دارد، به فضای بزرگتر برای ارتباطش با محیط خارجی وابسته است. فضاهای درهمتنیده یک منطقه مشترک از فضا را به اشتراک میگذارند، در حالی که فضاهای مجاور به یکدیگر چسبیدهاند و سطح جداکننده درجه تداوم را تعیین میکند.
فضاهای مرتبط با یک فضای مشترک. فضاهای مرتبط با یک فضای مشترک به یک فضای واسط برای ارتباطشان وابستهاند. با درک این روابط فضایی، معماران میتوانند سازماندهیهای منسجم و کاربردی از فرم و فضا ایجاد کنند.
9. سازماندهیهای فضایی: متمرکز، خطی، شعاعی، خوشهای و شبکهای
تمام فرمهای تصویری با نقطهای آغاز میشود که خود را در حرکت قرار میدهد…
متمرکز، خطی، شعاعی، خوشهای، شبکهای. فضاها میتوانند به روشهای مختلفی سازماندهی شوند، از جمله سازماندهیهای متمرکز، خطی، شعاعی، خوشهای و شبکهای. هر سازماندهی ویژگیهای خاص خود را دارد و به نیازهای عملکردی و زمینهای متفاوتی پاسخ میدهد.
سازماندهیهای متمرکز. سازماندهیهای متمرکز دارای یک فضای مرکزی غالب هستند که توسط فضاهای ثانویه احاطه شده و ترکیبی پایدار و متمرکز ایجاد میکنند. سازماندهیهای خطی شامل مجموعهای از فضاها هستند که در امتداد یک خط قرار دارند و حرکت و گسترش را بیان میکنند.
سازماندهیهای شعاعی، خوشهای و شبکهای. سازماندهیهای شعاعی ترکیبی از مرکزیت و خطی بودن هستند، با اشکال خطی که از یک هسته مرکزی گسترش مییابند. سازماندهیهای خوشهای اشکال را بر اساس نزدیکی گروهبندی میکنند، در حالی که سازماندهیهای شبکهای از یک شبکه سهبعدی برای تنظیم موقعیت و رابطه اشکال و فضاها استفاده میکنند. با درک این سازماندهیهای فضایی، معماران میتوانند طراحیهای منسجم و کاربردی ایجاد کنند.
10. گردش: تجربه حرکت
… ما مشاهده کردهایم که بدن انسان، که مهمترین دارایی سهبعدی ماست، خود به خود در درک فرم معماری مرکزیت نداشته است…
حرکت در فضا. گردش، حرکت در فضا، عنصر کلیدی در طراحی معماری است. مسیر حرکت فضاها را به هم متصل میکند و دنبالهای از تجربیات را ایجاد میکند. درک اجزای یک سیستم گردش—نزدیکی، ورودی، پیکربندی مسیر، روابط مسیر-فضا و فرم فضای گردش—برای شکلدهی به تجربه کاربر بسیار مهم است.
نزدیکی و ورودی. نزدیکی ما را برای تجربه فضاهای درون یک ساختمان آماده میکند، در حالی که ورودی نشانهای از انتقال از بیرون به درون است. پیکربندی مسیر، چه خطی، شعاعی یا حلزونی، بر درک ما از فرم ساختمان تأثیر میگذارد.
روابط مسیر-فضا و فضای گردش. رابطه بین مسیر و فضاهایی که به هم متصل میکند بر جریان حرکت و تعامل تأثیر میگذارد. فضاهای گردش، مانند راهروها، سالنها و پلهها، باید حرکت را تسهیل کرده و فرصتهایی برای توقف و بازآرایی فراهم کنند. با در نظر گرفتن دقیق این عناصر، معماران میتوانند سیستمهای گردش جذاب و کاربردی ایجاد کنند.
11. تناسب و مقیاس: هماهنگی ابعاد
… مکعبها، مخروطها، کرهها، سیلندرها یا هرمها اشکال اولیه بزرگی هستند که نور به خوبی آنها را نمایان میکند؛ تصویر اینها در درون ما واضح و ملموس است و بدون ابهام است.
ماده، ساختاری، تولیدی. تناسب و مقیاس مفاهیم مرتبطی هستند که بر درک ما از اندازه و هماهنگی تأثیر میگذارند. تناسبها تحت تأثیر ویژگیهای ماده، الزامات ساختاری و فرآیندهای تولید قرار دارند. درک این محدودیتها برای ایجاد طراحیهای بصری دلپذیر و ساختاری مستحکم ضروری است.
سیستمهای تناسب. سیستمهای تناسب، مانند بخش طلایی، نظمهای کلاسیک، نظریههای رنسانس، مدولور، کن و انسانسنجی، توجیهات زیباییشناختی برای ابعاد فراهم میکنند. این سیستمها حس نظم و هماهنگی را در میان عناصر یک ساختار بصری ایجاد میکنند.
مقیاس بصری و انسانی. مقیاس به نحوه درک ما از اندازه چیزی در مقایسه با چیز دیگری اشاره دارد. مقیاس بصری به این مربوط میشود که چیزی چقدر کوچک یا بزرگ به نظر میرسد، در حالی که مقیاس انسانی بر اساس ابعاد و تناسبات بدن انسان است. با در نظر گرفتن دقیق تناسب و مقیاس، معماران میتوانند فضاهایی ایجاد کنند که هم کاربردی و هم زیبا باشند.
12. اصول سازماندهی: دستیابی به یگانگی و تنوع
هیچ چیز جز سردرگمی نمیتواند نتیجهگیری کند وقتی که نظم به عنوان کیفیتی در نظر گرفته شود که میتواند به طور یکسان پذیرفته یا رها شود، چیزی که میتواند کنار گذاشته شده و با چیز دیگری جایگزین شود.
محور، تقارن، سلسلهمراتب، ریتم، داده، دگرگونی. اصول سازماندهی، از جمله محور، تقارن، سلسلهمراتب، ریتم، داده و دگرگونی، ابزارهای بصری هستند که به اشکال و فضاهای متنوع اجازه میدهند در یک کل متحد و هماهنگ coexist کنند. این اصول به ایجاد حس نظم و انسجام در ترکیبهای معماری کمک میکنند.
محور و تقارن. یک محور اشکال و فضاها را به صورت متقارن یا متعادل سازماندهی میکند، در حالی که تقارن ترتیب متعادل عناصر معادل را فراهم میکند. سلسلهمراتب اهمیت اشکال و فضاها را بیان میکند، در حالی که ریتم حرکتی متحد از طریق تکرار الگو ایجاد میکند.
داده و دگرگونی. یک داده به عنوان مرجعی برای سازماندهی الگوی اشکال و فضاها عمل میکند، در حالی که دگرگونی به یک مفهوم معماری اجازه میدهد تا در پاسخ به شرایط خاص
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب معماری: فرم، فضا و نظم بهعنوان یک متن مقدماتی ضروری برای دانشجویان و علاقهمندان به معماری شناخته میشود. خوانندگان از توضیحات واضح، تصاویر زیبا و دستکشیده و پوشش جامع اصول معماری آن تقدیر میکنند. بسیاری آن را مرجعی بیزمان میدانند که در طول دوران حرفهای خود به آن بازمیگردند. تمرکز کتاب بر مفاهیم بنیادی و مثالهای بصری، آن را برای مبتدیان قابل دسترسی میسازد و در عین حال برای حرفهایهای با تجربه نیز ارزشمند است. برخی انتقادات شامل کوتاهی در برخی موضوعات و دشواری احتمالی برای غیرمعماران در درک کامل مطالب است. بهطور کلی، منتقدان این کتاب را به هر کسی که به درک طراحی معماری علاقهمند است، به شدت توصیه میکنند.