نکات کلیدی
1. هوش بالا: یک انحراف آماری با چالشهای منحصر به فرد
از نظر آماری، ما عجیب و غریب هستیم.
انحرافات آماری. افرادی با هوش بالا، انحرافات آماری هستند که بهطور قابل توجهی خارج از دامنهی متوسط هوش قرار دارند. این نادر بودن باعث ایجاد ناکارآمدیها و ناهنجاریهایی در تعامل با جامعهای میشود که برای اکثریت طراحی شده است.
- توزیع نمرات هوش به شکل منحنی زنگی نشان میدهد که هرچه از میانگین (100) دورتر میشوید، جمعیت بهطور نمایی کاهش مییابد.
- افرادی با نمرات هوش 130 و بالاتر در 2% بالای جامعه قرار دارند و به همین دلیل بهعنوان انحراف آماری شناخته میشوند.
- این نادر بودن آماری منجر به عدم وجود "صرفهجویی در مقیاس" در بسیاری از جنبههای زندگی میشود.
تشخیص نادرست مشکلات. از آنجا که جامعه هوش را بهعنوان یک ویژگی مثبت میبیند، مشکلات ناشی از هوش بالا اغلب به دلایل دیگری نسبت داده میشوند. این تشخیص نادرست مانع از ارائهی راهحلهای مؤثر میشود و احساس ناامیدی و سرخوردگی را به همراه دارد.
- جهان برای "افراد خاص" طراحی نشده است، بلکه برای اکثریت است.
- این میتواند منجر به مشکلاتی در زیرساختهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، عاشقانه، آموزشی، تجاری و روانشناختی شود.
- جهان برای افرادی با هوش حدود 100 طراحی شده است و این امر برای افرادی با هوش بالاتر موانعی ایجاد میکند.
پذیرش چالشها. شناسایی مشکلات ذاتی مرتبط با هوش بالا، اولین گام بهسوی یافتن راهحلهاست. این شامل درک این است که این مشکلات منحصر به فرد نیستند بلکه در میان افرادی با هوش مشابه مشترک هستند.
- مشکلات شامل افسردگی، الکلیسم، بیحوصلگی، بیتفاوتی، تنهایی و کسلکنندگی است.
- این مسائل ناشی از هوش غیرعادی بالا است که بهطور ناخواسته افراد را از بقیه جامعه جدا میکند.
- کلید این است که این مشکلات را شناسایی کرده و علل ریشهای آنها را شناسایی کنیم.
2. اثر "احمقسالاری": پیمایش در دنیایی که برای متوسطها طراحی شده است
وقتی هوش نرمال او 95 را با هوش من 138 مقایسه میکنید، تجربهای که من داشتم شبیه به تعامل یک فرد نرمال با یک فرد با ناتوانی ذهنی شدید است.
ناتوانی نسبی. تجربهی تعامل با افراد با هوش متوسط میتواند شبیه به برخورد با فردی با ناتوانی ذهنی بهدلیل فاصلهی قابل توجه در نمرات هوش باشد. این یک توهین نیست، بلکه بازتابی از تفاوت نسبی در تواناییهای شناختی است.
- تفاوت 40 امتیازی در نمرهی هوش میتواند شبیه به تعامل یک فرد نرمال با کسی با نمرهی 60 باشد.
- این میتواند منجر به سرخوردگی، خشم و ناامیدی برای افرادی با هوش بالا شود.
- تمرکز اغلب بر روی هوش مطلق بهجای هوش نسبی است.
فرهنگ و سرگرمی. محبوبیت سرگرمیهای بیمحتوا مانند تلویزیون واقعنما و ورزشها، هوش متوسط جمعیت عمومی را نشان میدهد. این میتواند منبعی از سرخوردگی برای افرادی با هوش بالا باشد که به تحریک فکری نیاز دارند.
- عموم مردم آمریکا بیشتر نگران شایعات سلبریتیها هستند تا مسائل مهم.
- ورزشها، هرچند لذتبخش، اغلب به یک وسواس تبدیل میشوند که زمان و منابع زیادی را مصرف میکند.
- این کمبود درگیری فکری میتواند منبعی از درد و رنج برای افراد با هوش بالا باشد.
حسادت و دموکراسی. حسادت یک احساس طبیعی انسانی است، اما میتواند عواقب منفی برای افرادی با هوش بالا به همراه داشته باشد. در یک دموکراسی، این حسادت اغلب بهصورت انتقال ثروت و سیاستهایی که موفقیت را مجازات میکنند، بروز میکند.
- افراد باهوش اغلب در محیطهای اجتماعی، آموزشی و حرفهای با حسادت و حسادتهای کوچک مواجه میشوند.
- این میتواند منجر به خیانت، خرابکاری و سایر موانع بر سر راه پیشرفت آنها شود.
- بیشتر مالیاتها اغلب برای نجات افراد کمهوش از اشتباهاتشان استفاده میشود.
3. آموزش: سیستمی که اغلب به نفع افراد بااستعداد عمل نمیکند
سیستم آموزشی برای کودکان نیست.
سیستم معیوب. سیستم آموزشی کنونی برای منافع کودکان طراحی نشده است، بلکه برای معلمان، مدیران، اتحادیهها و والدین است. این یک مدل قدیمی پروسی است که اطاعت و انطباق را بر فردیت و برتری ترجیح میدهد.
- این سیستم برای تولید کارگران خوب طراحی شده است، نه متفکران، نوآوران یا مخترعان.
- در 160 سال گذشته، این سیستم بهطور بنیادی تغییر نکرده است، با وجود تغییرات اجتماعی قابل توجه.
- تمرکز بر انطباق، اطاعت و اطاعت بهجای تفکر مستقل و خلاقیت است.
معلمان ریاکار. بسیاری از معلمان تجربهی واقعی و اشتیاق برای موضوعات خود را ندارند که منجر به عدم درگیری و انگیزه برای دانشآموزان میشود. آنها اغلب تمایل خود به داشتن شغف آسان را با "هدف نیک" آموزش کودکان پنهان میکنند.
- معلمان اغلب بزرگسالان تنبل هستند که از ریاضیات، سختی و کار سخت میترسند.
- آنها فاقد اشتیاق برای جذاب کردن موضوعات خود هستند و اغلب تلخ و بیتفاوت میشوند.
- سیستم با کارکنان غیرآموزشی پر شده است که تمرکز بر آموزش را بیشتر تضعیف میکند.
عذاب روانی. سیستم آموزشی یک زندان واقعی برای همه کودکان است، اما برای افرادی با هوش بالا بهویژه عذابآور است. آنها اغلب کسل، ناامید و بهعنوان دانشآموزان مشکلدار تشخیص داده میشوند.
- معلمان اغلب از نظر فکری از دانشآموزان با هوش بالا پایینتر هستند.
- کمبود اشتیاق و عملی بودن در تدریس منجر به خوابآلودگی دانشآموزان در کلاس میشود.
- دانشآموزان مشکلدار و برنامههای آموزش ویژه further hinder the education of brilliant children.
4. مسیرهای شغلی: یافتن هدف فراتر از عادی
بهطور صریح، کارفرمایان آمریکایی امروز میدانند که شما را در دست دارند.
قدرت کارفرما. در بازار کار امروز، کارفرمایان قدرت زیادی بر کارکنان دارند، بهویژه افرادی که وامهای دانشجویی و سایر تعهدات مالی دارند. این میتواند منجر به استثمار و عدم رضایت شود.
- کارفرمایان اغلب "مهارتهای نرم" را بر مهارتها و هوش واقعی ترجیح میدهند.
- آنها اغلب در بازیهای روانشناختی شرکت میکنند و از کار اضافی بدون پرداخت درخواست میکنند.
- بازار کار با متقاضیان شغلی دارای تحصیلات دانشگاهی اشباع شده است و این به کارفرمایان قدرت بیشتری میدهد.
رؤسای ناتوان. بسیاری از رؤسا به سطح ناتوانی خود ترفیع مییابند و این محیط کاری را برای افرادی با هوش بالا ناامیدکننده و محدودکننده میکند. آنها اغلب انطباق را بر عملکرد ترجیح میدهند و از زیردستان باهوش خود احساس تهدید میکنند.
- اصل پیتر بیان میکند که افراد به سطح ناتوانی خود ترفیع مییابند.
- رؤسای متوسط اغلب فاقد مهارتهای رهبری هستند و به تاکتیکهای مدیریتی ناکارآمد تکیه میکنند.
- آنها ممکن است از کارمندان باهوش احساس ترس کنند و به کار آنها آسیب بزنند.
رؤسای سادیستی. برخی از رؤسا نه تنها ناتوان هستند بلکه سادیست نیز هستند و از قدرتی که بر کارکنان خود دارند لذت میبرند. آنها ممکن است در فریب، فریبکاری و رفتارهای غیر اخلاقی شرکت کنند.
- رؤسای سادیستی اغلب ناامن و از کارمندان باهوش احساس تهدید میکنند.
- آنها ممکن است بهطور فعال کار آنها را خراب کنند و محیط کار خصمانهای ایجاد کنند.
- هیچ شغفی ارزش چنین سوءاستفادهای را ندارد و مهم است که چنین موقعیتهایی را شناسایی و از آنها دوری کنید.
5. زندگی اجتماعی: تلاش برای ارتباطات معنادار
حقیقت ساده این است که محیطی که فراوانی مواد خام را تولید کرده است، زندگی اجتماعی شما را به پایان میرساند.
کاهش دوستیها. محیط اجتماعی مصنوعی مدرسه و دانشگاه به پایان میرسد و منجر به کاهش تدریجی دوستیها میشود. این بهدلیل عواملی مانند تغییر شغل، روابط و فرزندان است.
- ترک مدرسه مرحله اول کاهش است، زیرا دوستان دور میشوند و مسیرهای متفاوتی را دنبال میکنند.
- روابط و ازدواج دایرههای اجتماعی را بیشتر کاهش میدهند زیرا دوستان اولویت را به شریکهای خود میدهند.
- فرزندان مرحلهای از کاهش هستند که بهطور ویرانگری بر دوستیها تأثیر میگذارد، زیرا دوستان خانوادههای خود را بر زندگی اجتماعی ترجیح میدهند.
طرد و سن. با پیگیری زندگیهای ماجراجویانه و تحریککننده فکری، افراد با هوش بالا اغلب از دایرههای اجتماعی قدیمی خود دورتر میشوند. سن و کمبود انرژی نیز به کاهش ارتباطات اجتماعی کمک میکند.
- پیگیری ماجراجویی و اکتشاف میتواند افراد با هوش بالا را بیشتر منزوی کند.
- سن و کمبود انرژی میتواند حفظ دوستیهای قدیمی را دشوار کند.
- زندگی اجتماعی که زمانی "عادی" در نظر گرفته میشد، غیرقابل تحمل میشود.
جستجوی ارتباطات جدید. بازسازی زندگی اجتماعی بهعنوان یک بزرگسال چالشبرانگیز است، بهویژه برای افرادی با هوش بالا. نادر بودن آماری همتایان باهوش بهدست آوردن ارتباطات معنادار را دشوار میکند.
- گروهها و فعالیتهای اجتماعی سنتی اغلب نمیتوانند تحریک فکری را فراهم کنند.
- حتی در مناطق کلانشهری بزرگ، یافتن جمعیت قابل توجهی از افراد همفکر دشوار است.
- اینترنت و رسانههای اجتماعی راهحلی ارائه میدهند که افراد را در سراسر جهان به هم متصل میکند.
6. دوستیابی و ازدواج: پیمایش در عشق با هوش بالا
هرچه دختری جذابتر باشد، بیشتر از واقعیتهای زندگی محافظت میشود زیرا مردان میخواهند با او رابطه داشته باشند و زنان میخواهند او باشند.
دوستیابی برای مردان. مردان باهوش غیرعادی با چالش یافتن زنانی با هوش برابر مواجه هستند و اغلب به "ماتریس داغ و دیوانه" دچار میشوند. این منجر به روابطی با زنانی میشود که عاطفی ناپایدار هستند و اغلب بیشتر به منابع علاقه دارند تا ارتباط واقعی.
- مردان اغلب زیبایی را بر هوش ترجیح میدهند که منجر به روابط دردناک و غیرقابل رضایت میشود.
- "ماتریس داغ و دیوانه" ارتباط بین جذابیت و ناپایداری را نشان میدهد.
- مردان اغلب باید از طریق تجربه یاد بگیرند که هوش و سلامت روان را بر زیبایی ترجیح دهند.
دوستیابی برای زنان. زنان باهوش غیرعادی با چالش پیمایش در نقشهای جنسیتی سنتی و یافتن مردانی که هم هوش و هم مردانگی دارند، مواجه هستند. آنها اغلب با مردانی مواجه میشوند که از هوش آنها احساس تهدید میکنند یا سعی میکنند با آنها رقابت کنند.
- زنان اغلب میخواهند مردان رهبری کنند که این میتواند دشوار باشد زمانی که آنها باهوشتر هستند.
- آنها ممکن است با مردانی مواجه شوند که تضعیف شدهاند یا فاقد ظرفیت فکری برای درگیر شدن با آنها هستند.
- کمرنگ شدن نقشهای جنسیتی منجر به کمبود مردان مردانه شده است که دوستیابی را پیچیدهتر میکند.
ازدواج و اعتبارگرایی. اعتبارگرایی پیشرفته و پیگیری مدارک تحصیلی عالی اغلب ازدواج و تشکیل خانواده را برای افراد با هوش بالا به تأخیر میاندازد. این میتواند منجر به عدم تطابق در بازار ازدواج و کاهش شانس داشتن فرزند شود.
- پیگیری مدارک تحصیلی عالی اغلب ازدواج و تشکیل خانواده را به تأخیر میاندازد.
- عدم تعادل در توزیع هوش بین مردان و زنان چالشهایی در بازار ازدواج ایجاد میکند.
- اعتبارگرایی پیشرفته میتواند به وضعیتی منجر شود که افراد باهوش برای داشتن فرزند خیلی پیر شوند.
7. عواقب روانی: کسلکنندگی، انسانستیزی و جستجوی معنا
من مینوشم چون کسل هستم.
بیماریهای روانی و هوش. در حالی که هیچ مدرک قاطعی برای ارتباط مستقیم بین هوش بالا و بیماریهای روانی وجود ندارد، بسیاری از افراد با هوش بالا افسردگی، کسلکنندگی و سایر مشکلات روانی را تجربه میکنند. این ممکن است بهدلیل کمبود هدف و اختیار در زندگی آنها باشد.
- تحقیقات محدودی در مورد رابطه بین هوش و بیماریهای روانی وجود دارد.
- شواهد تجربی نشان میدهد که افراد با هوش بالا اغلب از مشکلات سلامت روان رنج میبرند.
- کمبود مشکلات برای حل کردن میتواند به احساس بیارزشی و بیحوصلگی منجر شود.
داروها و الکل. افراد با هوش بالا اغلب به داروها و الکل بهعنوان راهی برای مقابله با کسلکنندگی و کمبود تحریک فکری روی میآورند. این مواد فرار موقتی از واقعیتهای خستهکننده زندگی را فراهم میکنند.
- مصرف الکل با هوش مثبت همبستگی دارد.
- داروها و الکل اغلب برای بیحس کردن ذهن و فرار از کسلکنندگی استفاده میشوند.
- سابلیمیشن، یا هدایت انرژی به فعالیتهای سازنده، یک راهحل سالمتر اما هنوز موقتی است.
انسانستیزی و نیهیلیسم. موانع و محدودیتهای مداوم که جامعه بر افراد تحمیل میکند میتواند به انسانستیزی، نفرت از بشریت منجر شود. این میتواند با درک این که زندگی محدود است و ممکن است هیچ معنای ذاتی نداشته باشد، تشدید شود و به نیهیلیسم منجر شود.
- جامعه اغلب مانع از پیگیری عظمت میشود و این منجر به کینه و انسانستیزی میشود.
- درک مرگ و عدم وجود زندگی پس از مرگ میتواند به افکار نیهیلیستی منجر شود.
- انتخاب بین پیگیری عظمت و زندگی لذتطلبی به یک سؤال مرکزی تبدیل میشود.
8. پیگیری عظمت: غلبه بر موانع و تعریف میراث خود
ما نمیخواهیم به این شکل خارج شویم.
تمایل به عظمت. افراد باهوش غیرعادی اغلب تمایل شدیدی به دستیابی به عظمت و ایجاد یک میراث ماندگار دارند. آنها از زندگیهای عادی راضی نیستند و به دنبال ایجاد یک تأثیر معنادار در جهان هستند.
- افراد با هوش بالا بهدنبال دستیابی به چیزی فراتر از عادی هستند.
- آنها بهدنبال تعریف وجود خود و ایجاد تأثیر ماندگار بر جهان هستند.
- این تمایل به عظمت اغلب نیروی محرکهای در زندگی آنهاست.
موانع عظمت. جامعه اغلب موانع متعددی را برای پیگیری عظمت، هم بهطور آگاهانه و هم ناآگاهانه، ارائه میدهد. این موانع میتوانند از رؤسای ناتوان تا همکاران حسود و سیستمی که برتری را ترجیح میدهد، متغیر باشند.
- زیرساختهای جامعه اغلب با سرعت کمتری نسبت به افراد با هوش بالا عمل میکند.
- افراد اغلب بهطور آگاهانه یا ناآگاهانه سعی میکنند پیشرفت کسانی را که از آنها بهتر هستند، متوقف کنند.
- سیستم آموزشی، خانواده، دوستان و رؤسا میتوانند همگی موانع دستیابی به عظمت باشند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب نفرین هوش بالا نظرات متفاوتی را به خود جلب کرد. برخی از خوانندگان آن را بینشزا و قابل ارتباط دانستند و از بحث صریح کلاری درباره چالشهای افراد باهوش بسیار قدردانی کردند. با این حال، بسیاری از منتقدان این کتاب را به خاطر نگارش ضعیف، کمبود تحقیقات معتبر و نگرش بیش از حد منفی مورد انتقاد قرار دادند. خوانندگان لحن کلاری را متکبرانه و تحقیرآمیز توصیف کردند و برخی از هوش خود او نیز سوال کردند. این کتاب به عنوان یک نطق بیفایده توصیف شد که فاقد مشاورههای عملی است. در حالی که برخی از خوانندگان در برخی فصول ارزشهایی یافتند، اما در کل، بازخوردها عمدتاً منفی بود و انتقادات زیادی به جهانبینی محدود کلاری و نگرش تحقیرآمیز او نسبت به دیگران وارد شد.
Similar Books








