نکات کلیدی
۱. اتحاد نامحتمل: معاملهی شیطانی ترامپ و بنن
ترامپ این نوع ملیگرایی را با همان اطمینان کامل و تمامعیاری که برای فروش نام خود داشت، عرضه کرد.
ازدواجی بر پایهی مصلحت. همکاری میان دونالد ترامپ و استیو بنن، پیوندی غیرمنتظره بود که بیشتر بر فرصتطلبی متقابل استوار بود تا بر ایدئولوژی مشترک. بنن، ملیگرایی سختگیرانه و راستگرایانه را نمایندگی میکرد و ترامپ را وسیلهای برای پیشبرد اهداف سیاسی خود میدید، در حالی که ترامپ توانایی بنن در بهرهبرداری از نگرانیهای رایدهندگان آمریکایی را به خوبی درک میکرد.
طرح بنن. بنن معتقد بود که سیاستهای ملیگرایانهی سختگیرانهاش میتواند فرد مناسبی را به کاخ سفید برساند و در آنجا قدرت ریاستجمهوری به خدمت اجرای دقیق این سیاستها درآید.
انگیزهی ترامپ. ترامپ نیز به نظر میرسید که تنها بنن میتواند شهود سیاسی غیرمعمول او را با موفقیتی چشمگیر متمرکز و هدایت کند. قدرت و نفوذ مشترک آنها فراتر از آن بود که هر یک به تنهایی میتوانست به دست آورد.
۲. وسواس ضدکلینتون بنن: مسیری که حرفهاش را شکل داد
سالها بنن در جستجوی بستری برای ایدههای پوپولیستی-ملیگرایانهاش بود و سیاستمداران حزب چای مانند سارا پلین و میشل باکمن را امتحان کرد و در نهایت کنار گذاشت.
تمرکز یگانه. حرفهی بنن عمدتاً با وسواس او برای سرنگونی بیل و هیلاری کلینتون تعریف میشد. او آنها را تجسم یک نظام فاسد میدید که باید از هم پاشیده شود. این وسواس، نیروی محرکهی فعالیتهایش در خبرگزاری بریتبارت و مؤسسهی پاسخگویی دولت بود.
ساختن یک ماشین. بنن ماشینی پیچیده ساخت که هدفش نابودی دشمن بزرگ بود؛ دشمنی که پیشرویاش به کاخ سفید بزرگترین تهدید برای آن ایدهها و همه کسانی بود که باورهایشان به سمت راست مرکز گرایش داشت: هیلاری کلینتون.
توطئهی گستردهی راستگرایانه. تا زمانی که کلینتون کمپین ۲۰۱۶ خود را آغاز کرد، بنن در مرکز شبکهای گسترده از توطئهگران قرار داشت که دامنه و نفوذ آن تا مدتها برای کلینتون و تیمش قابل درک نبود.
۳. از نیروی دریایی تا بریتبارت: شکلگیری ایدئولوژیک بنن
دیدگاههای سیاسی من از مشاهدهی این شکل رهبری ضعیف شکل گرفت که چگونه میتواند آمریکا را در میانهی بحرانی در خاورمیانه گرفتار کند.
تأثیرات اولیه. جهانبینی بنن تحت تأثیر تربیت کاتولیک سنتی، خدمت نظامی و تجربیاتش در والاستریت و هالیوود شکل گرفت. او به شدت به نخبگان بیاعتماد شد و به اهمیت دفاع از تمدن غربی باور پیدا کرد.
لحظات کلیدی:
- بحران گروگانهای ایرانی دیدگاههای ضدنظامی او را تثبیت کرد.
- خدمت در نیروی دریایی حس وظیفه و رفاقت را در او نهادینه کرد.
- تجربهی والاستریت دیدگاه منفی او نسبت به صنعت مالی را تقویت کرد.
تأثیر بریتبارت. دوران بنن در بریتبارت دیدگاههایش را رادیکالتر کرد و به او بستری داد تا برنامهی پوپولیستی-ملیگرایانهاش را ترویج دهد. او این سایت را ابزاری برای مقابله با سیاسیکاری و افراطهای چپ میدید.
۴. نژادپرستی حسابشدهی ترامپ: قربانی کردن جذابیت اقلیتها برای قدرت
درسی که ترامپ گرفت این بود که نگهبانان حزب که به طور خصوصی از رفتار او منزجر بودند و نمیخواستند او در رقابت باشد، اگر تصمیم به شرکت بگیرد، هیچ تهدیدی برایش نخواهند بود.
استراتژی آگاهانه. تصمیم ترامپ برای پذیرش سخنان نژادپرستانه، به ویژه حملاتش به تابعیت باراک اوباما، حرکتی حسابشده برای جذب بخشی خاص از پایگاه جمهوریخواهان بود. او حاضر بود جذابیت خود برای رایدهندگان اقلیت را فدای کسب قدرت کند.
حملات بیریتر. حملات ترامپ به تابعیت اوباما نقطه عطفی بود که نشان داد او آماده است نظریههای توطئه نژادپرستانه را برای کسب مزیت سیاسی بپذیرد.
معاملهی دو سر باخت. تصمیم ترامپ برای پذیرش سخنان تفرقهانگیز، رایدهندگان اقلیت را از خود دور کرد اما حمایت گروهی از رایدهندگان سفیدپوست طبقه کارگر را که احساس نادیده گرفته شدن توسط نظام سیاسی داشتند، تثبیت کرد.
۵. دکترین بریتبارت: تسلیح خشم و توطئه
او معتقد بود که برای مؤثر بودن، تلاش محافظهکارانه برای مقابله با کلینتون باید بر اساس واقعیتها باشد، نه تحلیلهای سطحی، و فراتر از حباب محافظهکارانه به لیبرالها و مستقلها نیز برسد.
فراتر از اتاق پژواک. بنن درک میکرد که برای مؤثر بودن، تلاش محافظهکارانه برای مقابله با کلینتون باید بر اساس واقعیتها باشد، نه صرفاً تحلیلهای سیاسی، و باید فراتر از حباب محافظهکارانه به لیبرالها و مستقلها نیز نفوذ کند.
روزنامهنگاری نمایشی. مانور شاخص بریتبارت عملیات پیچیدهی تحریکآمیز علیه نمادها یا نهادهای لیبرال بود که ریاکاری در قلب آنها را آشکار میکرد.
قدرت خشم. بنن به قدرت بسیجکنندهی نقش «آدم بد» که توسط کسانی که ادعا میشود مخالفشان است، به طور علنی منفور است، پی برد. این روحیهی مبارزهجویانه و تمایل به عبور از مرزها را در بریتبارت تقویت کرد.
۶. میلیونهای مرسر: تأمین مالی ماشین ضدکلینتون
سالها بنن در جستجوی بستری برای ایدههای پوپولیستی-ملیگرایانهاش بود...
کوخهای جایگزین. خانواده مرسر، به رهبری رابرت و ربکا، از حامیان مالی کلیدی شبکه سازمانهای محافظهکار بنن شدند. آنها حاضر بودند به شدت در کاندیداها و اهدافی سرمایهگذاری کنند که نظام جمهوریخواه را به چالش میکشیدند.
نوع متفاوتی از اهداکننده. برخلاف اهداکنندگان سنتی جمهوریخواه، مرسرها افرادی غیرمتعارف و آیکونوکلاستیک بودند. آنها به دیدگاه بنن و تمایلش به به چالش کشیدن وضع موجود جذب شده بودند.
ساخت زیرساخت. میلیونهای مرسر به بنن کمک کرد تا شبکهای گسترده از توطئهگران بسازد که دامنه و نفوذ آن تا مدتها برای کلینتون و تیمش قابل درک نبود.
۷. کلینتون کش: نقشهی راه برای تخریب سیاسی
آنچه بنن ساخت در واقع همان چیزی بود که کلینتون خود در سال ۱۹۹۸ به تمسخر میگرفت: «توطئهی گستردهی راستگرایانه» که هدفش تخریب او بود.
حملهای مبتنی بر واقعیت. بنن کتاب کلینتون کش را به عنوان ابزاری برای حمله به کلینتون بر اساس حقایق مستند، نه شایعات بیاساس، طراحی کرد. این امر کتاب را معتبرتر کرد و به آن اجازه داد تا به مخاطبان گستردهتری برسد.
شراکت با رسانههای جریان اصلی. بنن با رسانههای جریان اصلی همکاری کرد تا یافتههای کلینتون کش را منتشر کند و اطمینان حاصل کند که اتهامات کتاب فراتر از حباب محافظهکارانه به گوش عموم میرسد.
قدرت روایت. بنن و شوایزر اهمیت ساختن روایتی جذاب حول حقایق را درک کردند که کتاب را تأثیرگذارتر و گیراتر ساخت.
۸. صعود آلترایت: پذیرش بنن از حاشیهی آنلاین
فهمیدم میلو میتواند فوراً با این جوانان ارتباط برقرار کند. میتوانی آن ارتش را فعال کنی. آنها از طریق گیمرِیت یا هر چیز دیگری وارد میشوند و سپس به سیاست و ترامپ جذب میشوند.
مهار قدرت آنلاین. بنن پتانسیل جوامع آنلاین، به ویژه گیمرها و کاربران تابلوهای پیام را برای تأثیرگذاری بر سیاست درک کرد. او تلاش کرد انرژی آنها را به سوی اهداف سیاسی خود هدایت کند.
میلو یاننوپولوس. بنن میلو یاننوپولوس را استخدام کرد تا با مخاطبان آلترایت ارتباط برقرار کند و آنها را به جمع بریتبارت بیاورد. سبک تحریکآمیز و پذیرش موضوعات جنجالی توسط یاننوپولوس به جذب مخاطبان جوانتر و فعالتر کمک کرد.
اتحاد خطرناک. پذیرش آلترایت توسط بنن، جنبشی حاشیهای را مشروعیت بخشید و ایدههای آن را به جریان اصلی آورد. این امر تأثیر قابل توجهی بر انتخابات ۲۰۱۶ داشت و همچنان سیاست آمریکا را شکل میدهد.
۹. بمب خبری کومی: پیچشی سرنوشتساز یا دخالت حسابشده؟
چند روز اخیر در ذهن رایدهندگان نقطه عطفی بود با افشاگریهای اخیر درباره بازگشایی تحقیقات درباره وزیر کلینتون.
رویدادی تغییر دهنده بازی. تصمیم جیمز کومی برای بازگشایی تحقیقات درباره ایمیلهای هیلاری کلینتون تنها چند روز پیش از انتخابات تأثیر قابل توجهی بر رقابت داشت. این موضوع رایدهندگان را به یاد کاستیهای اخلاقی کلینتون انداخت و به ترامپ انگیزهای حیاتی داد.
دوقطبیهای متنفر. نامه کومی بسیاری از رایدهندگان «دوقطبی متنفر» که از هر دو نامزد ناراضی بودند را قانع کرد که نهایتاً ترامپ را انتخاب کنند یا در خانه بمانند و این موضوع انتخابات را به نفع او تغییر داد.
شانس یا برنامهریزی؟ چه اقدامات کومی سیاسی بوده باشد یا صرفاً پیروی از روند قانونی، تأثیر عمیقی بر نتیجه انتخابات داشت و به پیروزی ترامپ کمک کرد.
۱۰. محدودیتهای ترامپیسم: حکومت به عنوان فردی بیرون از نظام
او مانند موجودی است که تنها تحت شرایط دقیق و سختگیرانهای میتوانست رشد و شکوفا شود—یک ارکیدهی سیاه.
حکومت متفاوت است. موفقیت ترامپ به عنوان نامزد به موفقیت او در مقام ریاستجمهوری تبدیل نشد. کمبود تجربه، سبک سلطهجویانه و ناتوانی در همکاری با دیگران، توانایی او را در ادارهی کشور محدود کرد.
رها کردن پوپولیسم. تصمیم ترامپ برای پذیرش برنامهی نظام جمهوریخواه، به ویژه کاهش مالیات برای ثروتمندان، بسیاری از حامیان طبقه کارگرش را از خود دور کرد و پیام پوپولیستیاش را تضعیف نمود.
قدرت نفس. خودبزرگبینی ترامپ و نیاز مداومش به تأیید، اغلب باعث اتخاذ تصمیماتی میشد که به برنامهی خودش آسیب میرساند. به عنوان مثال، اخراج کومی بیشتر ناشی از کینهی شخصی بود تا محاسبهی استراتژیک.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب «معاملهی شیطان» نگاهی دقیق به تأثیر استیو بانون بر کمپین انتخاباتی و ریاستجمهوری دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ ارائه میدهد. خوانندگان این اثر را آموزنده میدانند، هرچند گاهی اوقات با دیدگاهی جانبدارانه مواجه میشوند، و از سبک نوشتاری روان و تحقیقات گستردهی نویسنده، گرین، تمجید کردهاند. این کتاب به بررسی پیشینهی بانون، نبوغ استراتژیک او در بسیج جریان راست افراطی و نقش کلیدیاش در پیروزی ترامپ میپردازد. برخی منتقدان از نگاه پشتصحنه به کمپین استقبال کردهاند، در حالی که عدهای دیگر آن را شتابزده یا یکجانبه ارزیابی کردهاند. در مجموع، این اثر بهعنوان گزارشی مهم و البته نگرانکننده از تاریخ سیاسی معاصر شناخته میشود، هرچند برخی خوانندگان آرزو داشتند که به شخصیتهای فرعی و نقشهای کمتر دیدهشده نیز پرداخته شود.