نکات کلیدی
1. دیپلماسی از تمرکز بر دولتها به جهانی شدن و بازیگران متنوع تغییر میکند
دیپلماسی به چیزی فراتر از دیپلماسی دولتها و حکومتها تبدیل شده است.
از سنتی به مدرن. دیپلماسی از یک عمل متمرکز بر دولت به یک پدیده جهانی تبدیل شده که شامل بازیگران متنوعی است. در حالی که کنوانسیون وین در سال 1961 درباره روابط دیپلماتیک هنوز بهطور رسمی تنها دیپلماسی دولتی را به رسمیت میشناسد، واقعیت در میدان بسیار پیچیدهتر است.
بازیگران جدید ظهور میکنند. اکنون چشمانداز دیپلماتیک شامل:
- شرکتهای فراملی (TNCs)
- سازمانهای بیندولتی (IGOs)
- سازمانهای غیردولتی (NGOs)
- سازمانهای جامعه مدنی (CSOs)
این نهادها شبکههای دیپلماتیک خود را ایجاد میکنند و در داخل و خارج از کانالهای دیپلماتیک سنتی فعالیت میکنند. ظهور دیپلماسی عمومی که هدف آن تأثیرگذاری بر افکار عمومی خارجی است، مرزهای بین دیپلماسی رسمی و غیررسمی را بیشتر محو میکند.
2. معاهدات روابط بینالمللی را شکل میدهند و چشمانداز دیپلماتیک را تعریف میکنند
اصل این است که معاهدات بهطور معتبر منعقد شده، برای امضاکنندگان الزامآور هستند و آنها باید بهطور نیکخواهانه به آنها پایبند باشند، یک قاعده اساسی در حقوق بینالملل است.
سنگ بنای دیپلماسی. معاهدات بهعنوان پایهگذار روابط بینالمللی مدرن عمل میکنند و چارچوبی رسمی برای توافقات بین کشورها فراهم میآورند. آنها طیف وسیعی از مسائل را پوشش میدهند، از صلح و امنیت تا تجارت و حفاظت از محیط زیست.
جنبههای کلیدی معاهدات:
- نیاز به مجوز مناسب و آزادی عمل از سوی امضاکنندگان
- میتوانند چندجانبه (شامل چندین طرف) یا دوجانبه (بین دو طرف) باشند
- ممکن است شامل بندهایی مانند وضعیت "ملت مورد علاقه" در توافقات تجاری باشند
- میتوانند تحت شرایط خاصی، مانند تغییرات مادی در شرایط، خاتمه یابند
کنوانسیون وین در مورد حقوق معاهدات (1969) حقوق بینالملل حاکم بر معاهدات را codified کرده و رویکردی استاندارد برای ایجاد، تفسیر و خاتمه آنها فراهم میآورد.
3. ریشههای جنگ جهانی اول در دیپلماسی اتحاد و نظامیسازی نهفته است
این اتحادهای درهمتنیده بودند که خانهی کارتی را ایجاد کردند که وقتی جنگ آغاز شد، یا به عبارت دیگر وقتی امپراتوری روسیه اعلام بسیج ارتشهایش را کرد، فرو ریخت و قدرتهای بزرگ – به جز ایتالیا که برای بالاترین پیشنهاد مقاومت کرد – به جنگ رفتند.
سیستم اتحاد به ضرر خود عمل میکند. شبکه پیچیدهای از اتحادها در اروپا قبل از جنگ جهانی اول، که به منظور حفظ تعادل و جلوگیری از درگیری ایجاد شده بود، در نهایت به تشدید سریع جنگ کمک کرد. وقتی بحران به وقوع پیوست، این توافقات کشورها را به یک درگیری وسیعتر کشاند.
نظامیسازی تنشها را تشدید میکند:
- طرح شلیفِن آلمان، که برای پیروزی سریع طراحی شده بود، نیاز به حمله به بلژیک بیطرف داشت
- مسابقه تسلیحاتی بین قدرتهای بزرگ آمادگی نظامی و تنشها را افزایش داد
- باور به اجتنابناپذیری جنگ منجر به برنامهریزی نظامی تهاجمی شد
ترور آرشیدوک فرانز فردیناند در سارایوو جرقهای بود که این تنشهای نهفته را شعلهور کرد و به یک درگیری جهانی منجر شد که نظم بینالمللی را دگرگون کرد.
4. اقدامات تنبیهی معاهده ورسای بذرهای درگیریهای آینده را کاشت
کینز به آنها درباره گرفتن سرزمین از آلمان هشدار داده بود، در حالی که خواستار غرامت برای هزینههای جنگ بود. آیا درست بود که چنین سختیهایی را بر کشوری که قبلاً از جنگ ویران شده بود، تحمیل کنند؟
شرایط سخت صلح. معاهده ورسای، که جنگ جهانی اول را به پایان رساند، مجازاتهای شدیدی را بر آلمان تحمیل کرد:
- از دست دادن سرزمین
- محدودیتهای نظامی
- پرداختهای غرامت کلان
- بند "گناه جنگ" که مسئولیت کامل درگیری را به آلمان نسبت میدهد
عواقب ناخواسته. این اقدامات تنبیهی، در حالی که خواستههای متفقین برای انتقام را برآورده میکرد، مشکلات بلندمدتی را ایجاد کرد:
- سختیهای اقتصادی در آلمان باعث ایجاد نارضایتی و بیثباتی سیاسی شد
- از دست دادن سرزمین و افتخار ملی به ظهور ایدئولوژیهای افراطی کمک کرد
- تضعیف آلمان تعادل قدرت در اروپا را مختل کرد
منتقدانی مانند اقتصاددان جان مینارد کینز استدلال کردند که سختگیری معاهده منجر به رکود اقتصادی و درگیریهای آینده خواهد شد. این پیشبینیها به طرز غمانگیزی درست از آب درآمدند، زیرا میراث این معاهده به شرایطی که منجر به جنگ جهانی دوم شد، کمک کرد.
5. توافق درصد چرچیل-استالین اروپا پس از جنگ جهانی دوم را شکل داد
«بگذارید درباره امورمان در بالکان توافق کنیم.» بهطور خاص، او ادامه داد: «ما منافع، مأموریتها و نمایندگانی در آنجا داریم. نگذارید در جزئیات با هم دچار سوءتفاهم شویم. تا جایی که به بریتانیا و روسیه مربوط میشود، چطور است که شما نود درصد تسلط در رومانی داشته باشید، ما نود درصد حق رأی در یونان داشته باشیم و درباره یوگسلاوی به صورت پنجاه-پنجاه تقسیم کنیم؟»
توافقهای پشت پرده. در اکتبر 1944، وینستون چرچیل، نخستوزیر بریتانیا و ژوزف استالین، رهبر شوروی، بهطور مخفیانه برای بحث درباره حوزههای نفوذ در اروپای شرقی پس از جنگ ملاقات کردند. این "توافق درصدی" غیررسمی بهدنبال تقسیم کنترل بر کشورهای مختلف بین متفقین غربی و اتحاد جماهیر شوروی بود.
پیامدهای این توافق:
- تلاش برای جلوگیری از درگیریها بین قدرتهای متفق در منطقه
- به رسمیت شناختن واقعیت تسلط نظامی شوروی در بخشهای زیادی از اروپای شرقی
- حذف ایالات متحده از دخالت مستقیم در این تصمیمات
- پیشبینی تقسیم اروپا در دوران جنگ سرد به حوزههای غربی و شوروی
اگرچه این توافق یک معاهده رسمی نبود، اما بر سیاستهای پس از جنگ تأثیر گذاشت و به تنشهایی که دوران جنگ سرد را تعریف میکرد، کمک کرد. همچنین رویکرد عملی و مبتنی بر قدرت دیپلماسی را که رهبرانی مانند چرچیل و استالین به کار میبردند، نشان داد.
6. معاهده ANZUS نمونهای از تلاش قدرتهای کوچک برای ایجاد اتحادهای امنیتی است
بهسادگی، کانبرا به دنبال اطمینان استراتژیک بود که آمریکا در زمانهای دشوار به استرالیا کمک خواهد کرد؛ واشنگتن به همکاری و فرصتی برای بهرهبرداری از موقعیت جغرافیایی منحصر به فرد استرالیا در اقیانوس آرام غربی و همچنین موقعیت سیاسی کلی در جنوب شرق آسیا نیاز داشت.
اتحاد نامتقارن. معاهده ANZUS، که در سال 1951 بین استرالیا، نیوزیلند و ایالات متحده امضا شد، نشاندهنده این است که چگونه قدرتهای کوچک به دنبال تضمینهای امنیتی از متحدان بزرگتر هستند. استرالیا بهویژه این اتحاد را برای اطمینان از حفاظت آمریکایی در برابر تهدیدات بالقوه در منطقه آسیا-پاسیفیک دنبال کرد.
جنبههای کلیدی ANZUS:
- فراهم آوردن یک پیوند امنیتی رسمی برای استرالیا با ایالات متحده
- ارائه منافع استراتژیک برای ایالات متحده در اقیانوس آرام غربی
- بازتاب نگرانیهای جنگ سرد درباره گسترش کمونیسم
- نشاندهنده چالشهای تعادل منافع ملی در یک اتحاد
مذاکره و اجرای این معاهده پیچیدگیهای دیپلماسی بین کشورهایی با اندازهها و قابلیتهای بسیار متفاوت را نمایان کرد. در حالی که استرالیا به دنبال تعهدات قوی بود، ایالات متحده به دنبال انعطافپذیری و نفوذ منطقهای وسیعتر بود.
7. جهانیسازی دیپلماسی را متحول میکند و چالشها و بازیگران جدیدی را معرفی میکند
ویژگی بارز جهانیسازی در قرن بیست و یکم، پیچیدگی فزاینده روابط جهانی و سرعتی است که اطلاعات در سراسر جهان جابجا میشود و راههای جدیدی برای انجام دیپلماسی باز میکند و به شرکتکنندگان جدیدی اجازه میدهد تا در این عرصه وارد شوند.
جهان به هم پیوسته. جهانیسازی بهطور بنیادی عمل دیپلماسی را با ایجاد یک محیط بینالمللی پیچیده، به هم پیوسته و به سرعت در حال تغییر دگرگون کرده است. این چشمانداز جدید چالشها و فرصتهایی را برای بازیگران دیپلماتیک به همراه دارد.
ویژگیهای کلیدی دیپلماسی جهانیشده:
- افزایش نقش بازیگران غیردولتی (NGOs، شرکتها، گروههای جامعه مدنی)
- ظهور تهدیدات امنیتی "چندشکلی" (مانند تغییرات اقلیمی، تروریسم، پاندمیها)
- اهمیت فزاینده دیپلماسی اقتصادی و نهادهای حکمرانی جهانی
- نیاز به پاسخ سریع به بحرانها و جابجایی اطلاعات
- ظهور سازمانهای منطقهای بهعنوان بازیگران دیپلماتیک
دیپلماتها اکنون باید در یک سیستم چندلایه از منافع جهانی، منطقهای و محلی حرکت کنند و اغلب به مسائلی بپردازند که فراتر از مرزهای سنتی دولتی است. این نیازمند مهارتهای جدید، سازگاری و درک وسیعتری از چالشهای جهانی متنوع است.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب دیپلماسی نقدهای متفاوتی دریافت کرده است و بهطور میانگین امتیاز 3.15 از 5 را کسب کرده است. برخی از خوانندگان آن را آموزنده و خوشنوشته دانستهاند و از مثالهای تاریخی و قالب مختصر آن قدردانی کردهاند. با این حال، بسیاری احساس کردهاند که در توضیح تاکتیکها و نظریههای دیپلماتیک عمق کافی ندارد و بیشتر بر رویدادهای تاریخی تمرکز دارد تا خود عمل دیپلماسی. منتقدان به دیدگاه یورو-مرکزی و اتکای بیش از حد به نقلقولها اشاره کردهاند. در حالی که برخی دسترسیپذیری آن را ستودهاند، دیگران آن را خشک و بیارتباط یافتهاند. پوشش کتاب از دیپلماسی قرن بیستم و جهانیسازی هم تحسین و هم انتقاد دریافت کرده است.