نکات کلیدی
1. کمالگرایی به معنای کمال نیست، بلکه به معنای هرگز احساس کافی نبودن است
در واقع، این به معنای هرگز احساس خوب بودن نیست.
توهم کمال. کمالگرایی یک جستجوی بیپایان برای بینقصی نیست؛ بلکه یک چرخه بیرحمانه از تردید و ناکافی بودن است. حتی زمانی که دستاوردهای بیرونی چشمگیر هستند، تجربه درونی همواره در تلاش و عدم تطابق با استانداردهای خودتحمیل شده است. این امر باعث ایجاد فاصلهای بین موفقیتهای ظاهری و رضایت درونی میشود.
هزینه استانداردهای بالا. در حالی که استانداردهای بالا میتوانند محرک موفقیت باشند، زمانی که به ارزش خود وابسته میشوند، مضر میشوند. این امر به ایجاد شرایطی منجر میشود که ارزش فرد به دستیابی به انتظارات غیرواقعی وابسته است. نتیجه، زندگی تحت فشار دائمی است که به فرسودگی، اضطراب و کاهش حس خود منجر میشود.
افزایش کمالگرایی. مطالعات نشان میدهند که کمالگرایی در حال افزایش است، بهویژه در میان جوانان. این روند تحت تأثیر فشارهای اجتماعی، رسانههای اجتماعی و فرهنگی است که اغلب ارزش را با دستاوردها برابر میداند. شناسایی این تأثیر اجتماعی، اولین گام در به چالش کشیدن تسلط آن بر زندگی ماست.
2. وجدان میتواند به کمالگرایی غیرمفید تبدیل شود
وجدان به شدت ریشهدار است؛ این واژه به قرن 1600 برمیگردد و به معنای وجدان، حس درونی ما از درست و نادرست است.
وجدان به عنوان شمشیری دو لبه. وجدان، که با دقت، مسئولیتپذیری و اخلاق کاری قوی مشخص میشود، یک ویژگی ارزشمند است. با این حال، زمانی که به سختی و خواستههای غیرمنطقی تبدیل میشود، میتواند به کمالگرایی غیرمفید تبدیل شود و منجر به خودانتقادی و شناسایی بیش از حد با عملکرد شود.
عناصر اصلی کمالگرایی بالینی:
- رابطهای بسیار انتقادی با خود، تمرکز بر نقصها به جای نقاط قوت.
- شناسایی بیش از حد با دستیابی به استانداردهای شخصی سختگیرانه، پیوند دادن ارزش خود به عملکرد.
سه نوع کمالگرایی. کمالگرایی خودمحور (سختگیری به خود)، کمالگرایی دیگرمحور (سختگیری به دیگران) و کمالگرایی اجتماعی (احساس اینکه دیگران به شما سخت میگیرند) هر یک به بار کلی کمالگرایی کمک میکنند. کمالگرایی اجتماعی سمیترین و سریعترین شکل در حال افزایش است.
3. کمالگرایی به اشکال مختلفی بروز میکند
درست مانند اینکه سالاد میتواند از پازانلا تا سزار و ژله باشد، کمالگرایی نیز به طور بیپایانی اشکال مختلفی دارد.
هیچ دو کمالگرایی شبیه هم نیستند. در حالی که کمالگرایی رشتههای مشترکی دارد، اما در هر فرد به طور منحصر به فردی ابراز میشود. برخی بر جزئیات تمرکز میکنند، برخی بر کنترل و برخی دیگر بر ارائه یک تصویر بینقص. شناسایی این الگوهای فردی کلید مقابله مؤثر با کمالگرایی است.
تمایلات رایج کمالگرایی:
- ارزیابی خود به صورت بسیار انتقادی
- شناسایی بیش از حد با عملکرد
- پایبندی به قوانین سختگیرانه
- تمرکز بر اشتباهات
- تعلل
- مقایسه با دیگران
- کنترل عاطفی
نمودار جریان کمالگرایی. چرخه کمالگرایی شامل استانداردهای شخصی سختگیرانه، قضاوت خود به صورت همه یا هیچ، اجتناب، ارزیابی بیش از حد و خودانتقادی است. درک این چرخه به شناسایی نقاط مداخله کمک میکند.
4. ریشههای کمالگرایی در خانواده و فرهنگ نهفته است
در دوران رشد زیر سقف والدینمان، ما قوانین، استانداردها و انتظارات آنها را مانند یک هندوانه پر از آب جذب میکنیم.
محیطهای خانوادگی و کمالگرایی. دینامیکهای خانوادگی نقش مهمی در توسعه کمالگرایی ایفا میکنند. تربیت مضطرب، تأیید مشروط، محیطهای آشفته و الگوگیری از رفتار کمالگرایانه همگی به تمایل کودک به سختگیری به خود کمک میکنند.
چهار مدل خانوادگی:
- تربیت مضطرب: والدین بیش از حد محافظتکننده، نگرانی از درست بودن را در کودک ایجاد میکنند.
- انتظارات اجتماعی: تأیید به دستیابی وابسته است.
- واکنش اجتماعی: خانوادههای آشفته نیاز به کنترل را ایجاد میکنند.
- یادگیری اجتماعی: والدین کمالگرا رفتار کمالگرایانه را الگو قرار میدهند.
تأثیرات فرهنگی. فراتر از خانواده، نیروهای فرهنگی مانند فرهنگ ارزیابی، رسانههای اجتماعی، فشار برای "بهترین زندگی خود را زندگی کنید" و عدم تحمل احساسات منفی همگی به افزایش کمالگرایی کمک میکنند. نابرابری سیستماتیک نیز نقش دارد، زیرا گروههای حاشیهای ممکن است احساس فشار کنند تا برای اثبات ارزش خود، بیش از حد عمل کنند.
5. خودانتقادی هدفی دارد، اما مهربانی بهتر عمل میکند
بنابراین، چالش این نیست که "چگونه خود را از انتقاد کردن متوقف کنم؟" شما هنوز هم از خود انتظار زیادی دارید - این چیزی است که مغزهای نوع A انجام میدهند.
توهم فایده. خودانتقادی اغلب به عنوان ابزاری برای بهبود خود، کنترل خود یا محافظت از قضاوتهای خارجی جلوه میکند. با این حال، در نهایت به انزوا، فرسودگی و نارضایتی مزمن منجر میشود.
شش دلیل برای خودانتقادی:
- برای تسهیل بهبود خود
- برای کنترل خود
- برای اجتناب از انتقاد دیگران
- برای کاهش انتظارات دیگران
- برای به دست آوردن حس کنترل
- برای به دست آوردن اطمینان
از خودانتقادی به خودمهربانی. کلید این است که استانداردهای بالا را حذف نکنید، بلکه خودانتقادی را با خودمهربانی جایگزین کنید. این شامل رفتار با خود با مهربانی، شناسایی انسانیت مشترک و تمرین آگاهی از رنج خود است.
6. شناسایی بیش از حد با عملکرد مانع از زندگی معنادار میشود
ارزیابی ما از خود به عنوان یک فرد به عملکرد ما وابسته است.
دام "من آنچه انجام میدهم هستم." شناسایی بیش از حد با عملکرد به زندگیای منجر میشود که در آن ارزش خود همواره در خطر است. این امر چرخهای از اضطراب، فشار و کاهش حس خود را ایجاد میکند.
جستجوی پذیرش. تمایل به بیش از حد عمل کردن اغلب ناشی از یک آرزوی عمیق برای پذیرش و ارتباط است. با این حال، تلاش دائمی میتواند به طور پارادوکسیکالی مانع از ایجاد روابط واقعی شود.
تغییر تمرکز به ارزشها. یک مسیر معنادارتر شامل تغییر تمرکز از عملکرد به زندگی معنادار بر اساس ارزشهای شخصی است. این به معنای اولویت دادن به روابط، هدف و لذت به جای تأیید خارجی است.
7. قوانین اطمینان میدهند، اما انعطافپذیری آزادی میآورد
از یکپارچگی خود محافظت کنید اما ریسک کنید. به تغییر و شگفتیها باز باشید و خود را در چارچوب قوانین سختگیرانه محدود نکنید.
جاذبه قوانین. قوانین سختگیرانه احساس اطمینان و کنترل در دنیای آشفته ایجاد میکنند. با این حال، آنها میتوانند به عدم انعطافپذیری، کینه و کاهش حس خودمختاری منجر شوند.
چهار نوع خانواده:
- تربیت مضطرب: والدین بیش از حد محافظتکننده، نگرانی از درست بودن را در کودک ایجاد میکنند.
- انتظارات اجتماعی: تأیید به دستیابی وابسته است.
- واکنش اجتماعی: خانوادههای آشفته نیاز به کنترل را ایجاد میکنند.
- یادگیری اجتماعی: والدین کمالگرا رفتار کمالگرایانه را الگو قرار میدهند.
بازنویسی کتاب قوانین درونی. کلید این است که قوانین سختگیرانه را شناسایی و به چالش بکشید و آنها را با راهنماهای انعطافپذیرتر که با ارزشهای شخصی همراستا هستند، جایگزین کنید. این شامل پرسش از ضرورت، واقعگرایی و زمینه هر قانون است.
8. اشتباهات اجتنابناپذیرند، نگهداشتن آنها اختیاری است
اشتباهات به عنوان شکستهای شخصی احساس میشوند؛ آنها چیزی منفی درباره شخصیت من را نشان میدهند.
حساسیت به اشتباهات. افرادی که کمالگرا هستند، معمولاً به اشتباهات واکنش شدیدی نشان میدهند و آنها را به عنوان نواقص شخصی به جای فرصتهای یادگیری میبینند. این میتواند به دفاع، خودسرزنش و عدم تمایل به ریسک منجر شود.
حمله شرم. نوع خاصی از اشتباه، سوژهای برای حمله شرم است، که زمانی است که مغز ما، بدون پرسش، تصمیم میگیرد که با یک یادآوری ناگهانی از یک لحظه تحقیرآمیز یا awkward گذشته ما را غافلگیر کند.
مشکل از شما نیست، بلکه از انتظارات شماست. مشکل در واقع اشتباهات نیستند، بلکه انتظارات غیرواقعی هستند که آنها را به شدت ویرانگر میکنند. بازنگری در این انتظارات کلید توسعه خودمهربانی و تابآوری است.
9. تعلل به زمان مربوط نمیشود، بلکه به احساسات مربوط است
تعلل خود یک تشخیص نیست، اما یک متا-تحلیل از 284 مطالعه مختلف ارتباط بین کمالگرایی و افسردگی، اختلالات خوردن، اضطراب اجتماعی، OCD و خودآسیبی غیرخودکشی را تأکید کرد.
تعلل به عنوان مدیریت احساسات. تعلل عمدتاً یک مسئله مدیریت زمان نیست، بلکه یک مکانیزم مقابلهای برای مدیریت احساسات منفی است. وظایف ناخوشایند احساسات اضطراب، غرق شدن و تردید به خود را تحریک میکنند که تعلل به طور موقت آنها را تسکین میدهد.
پارفه تعلل. محرکهای تعلل به پیچیدگی درخت خانواده کارداشیان هستند. ما لایههای اضافی را روی هم انباشته میکنیم، هر کدام دوز خاصی از احساسات منفی را اضافه میکند که قبل از شروع کار نیاز به ترمیم دارد.
شکستن چرخه. برای غلبه بر تعلل، ضروری است که به احساسات زیرین پرداخته شود. این شامل تمرین خودمهربانی، تقسیم وظایف به مراحل کوچکتر و ارتباط با خود آینده است.
10. مقایسه رضایت را میدزدد، اصالت ارتباط را تقویت میکند
مقایسه خود با افرادی که میشناسم، احساس جدایی یا تنهایی به من میدهد.
اجتنابناپذیری مقایسه. مقایسه اجتماعی یک تمایل طبیعی انسانی است، اما زمانی که احساسات ناکافی یا برتری را تقویت کند، میتواند سمی شود. رسانههای اجتماعی این مشکل را با ارائه نسخههای انتخابی از واقعیت تشدید میکنند.
مقایسه رو به بالا و رو به پایین. مقایسه رو به بالا (مقایسه خود با کسانی که بهتر از خود تصور میشوند) میتواند به حس حسادت و ناامنی منجر شود، در حالی که مقایسه رو به پایین (مقایسه خود با کسانی که بدتر از خود تصور میشوند) میتواند به خودپسندی و جدایی منجر شود.
از مقایسه به رضایت. کلید این است که تمرکز را از تأیید خارجی به ارزشهای درونی تغییر دهیم. این شامل پرورش خودپذیری، تمرین شکرگزاری و تمرکز بر رشد شخصی به جای موقعیت اجتماعی است.
11. کنترل عاطفی میتواند مانع از ابراز واقعی شود
اگر برای آنچه میخواهید فداکاری نکنید، آنچه میخواهید، فداکاری خواهد بود.
فشار برای "مناسب" بودن. کمالگرایی عاطفی شامل این باور است که فرد باید همیشه احساس یا ابراز احساسات خاصی (مانند شادی، کنترل) کند و از دیگران (مانند غم، خشم) اجتناب کند. این میتواند به سرکوب و فاصله از خود واقعی منجر شود.
چهره خوب و چهره قوی. افرادی که به خود سخت میگیرند، اغلب چهرهای "خوب" (بسیار موافق) یا چهرهای "قوی" (عاطفی بیاحساس) به خود میگیرند تا تصویری از شایستگی و کنترل را به نمایش بگذارند. با این حال، این میتواند به عنوان غیرواقعی جلوه کند و ارتباط واقعی را مختل کند.
از کنترل به اصالت. کلید این است که به خود اجازه دهیم که دامنه کاملی از احساسات، حتی احساسات منفی را تجربه و ابراز کنیم. این شامل به چالش کشیدن این باور است که برخی احساسات "نادرست" هستند و پذیرش آسیبپذیری به عنوان راهی برای ارتباط عمیقتر است.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب چگونه کافی باشیم راهنمایی دلسوزانه برای کمالگرایان و خودانتقادکنندگان ارائه میدهد. منتقدان به رویکرد قابل ارتباط هندریکسن اشاره میکنند که شامل داستانهای شخصی، روایتهای مشتریان و تحقیقات میباشد. این کتاب استراتژیهای عملی را برای مدیریت کمالگرایی بدون حذف کامل آن فراهم میکند. بسیاری از خوانندگان محتوای کتاب را آموزنده و قابل اجرا یافته و بر تمرکز بر خودپذیری و انعطافپذیری شناختی تأکید کردهاند. برخی به طول کتاب و تکرارهای گاهبهگاه آن اشاره کردند، اما در کل آن را ارزشمند دانستهاند. روایت صوتی کتاب توسط نویسنده بازخوردهای مثبتی دریافت کرده است. بیشتر منتقدان این کتاب را به افرادی که با کمالگرایی و خودانتقادی دست و پنجه نرم میکنند، به شدت توصیه میکنند.