نکات کلیدی
1. شکستطلبی انتخابی است: قدرت خود را بشناسید
«هر یک از ما بهطور مطلق ضروری و غیرقابل جایگزینی هستیم»؛ این جملهای است که لئونارد پلتیر، فعال بومی آمریکایی، بیان کرده است.
غلبه بر ناتوانی. احساس ناتوانی در ایجاد تغییر در دنیایی با میلیاردها نفر، مانع رایجی است. با این حال، هر عمل یا عدم عمل فردی به وضعیت کنونی کمک میکند. تاریخ تنها بهدست «مردان بزرگ» شکل نمیگیرد، بلکه تأثیر جمعی بیشماری از اقدامات کوچک افراد عادی نیز در آن نقش دارد.
همدستی در وضعیت موجود. مفاهیم انتزاعی مانند «سیستم» یا «وضعیت موجود» اغلب همدستی خودمان را پنهان میکنند. ما قدرت چالشکشیدن قوانین، نافرمانی از انتظارات و انتخاب اطاعت یا نافرمانی را داریم. قدرت شخصیتهای مرجع به رفتار اطرافیانشان بستگی دارد.
نمونه گاندی. گاندی بر اهمیت تغییر اراده بهعنوان پیشنیاز تغییر الگوهای اطاعت و همکاری تأکید کرد. او از تغییرات روانی از تسلیم منفعل به احترام به خود و شجاعت حمایت میکرد و به این نکته اشاره داشت که کمک فردی امکانپذیری رژیم را فراهم میکند و عزم برای قطع همکاری و اطاعت را میسازد.
2. معنا بر خوشبختی ارجح است: «چرا» خود را پیدا کنید
اگر دلیلی پیدا کنیم، میتوانیم بر هر چیزی غلبه کنیم.
جستجوی معنا. در حالی که برخی ممکن است دقیقاً بدانند چه چیزی را میخواهند تغییر دهند، بسیاری با عدم قطعیت دست و پنجه نرم میکنند. جستجوی معنا باید مقدم بر جستجوی خوشبختی باشد، زیرا دلیلی برای خوشحال بودن ضروری است. معنا محدود به اهداف بزرگ نیست، بلکه در هر موقعیتی نهفته است.
وجودگرایی و هدف. فیلسوفانی مانند سارتر و کامو بر پذیرش مرگ اجتنابناپذیر و بیاهمیتی کیهانی تأکید کردند، اما تصمیم به زندگی با هدف را نیز مهم دانستند. وجود اصیل شامل مواجهه با این حقایق و یافتن معنا درون آنهاست. ویکتور فرانکل، بازمانده هولوکاست، تأکید کرد که کسانی که «چرا» برای زندگی دارند، میتوانند تقریباً هر «چگونه» را تحمل کنند.
ارزشهای درونی. کشف ارزشهای درونی شما شامل شناسایی آنچه که زندگی خوب میدانید و آنچه که تحسین میکنید، میشود. این کار میتواند با فهرست کردن دستاوردها، پاسخ به سؤال «من کی هستم؟» به چندین روش و تحلیل رویدادهای گذشتهای که شما را واقعاً زنده احساس کردهاند، انجام شود. یافتن «خواست پشت باید» برای انگیزه بسیار مهم است.
3. استراتژی کلید است: مأموریت خود را تعریف کنید
اگر نمیدانید چه چیزی را میخواهید اصلاح کنید، نمیتوانید آن را انجام دهید.
اولویتبندی مسائل. در حالی که بسیاری از مسائل جهانی نیاز به توجه دارند، علاقه شخصی یک محرک کلیدی است. ایجاد فهرستی از اولویتها نقطه شروعی است، اما فهرست هر فرد متفاوت خواهد بود. ضروری است که ایده اینکه یک فهرست بهطور ذاتی ارزشمندتر از دیگری است را رها کنید، به شرطی که شامل کمک به دیگران باشد.
دستهبندی مشکلات. مسائل میتوانند به چهار نوع تقسیم شوند: مسائلی که بر همه تأثیر میگذارند بدون اینکه درمان فردی واضحی داشته باشند، مسائلی که بر گروههای خاص تأثیر میگذارند، مسائلی که تهدیدی شناختهشده برای اقلیت هستند و فرصتهایی برای بهبود. شناسایی بزرگترین نگرانیهای شما شامل پرسیدن این است که اگر موفقیت تضمین شده بود، چه کاری انجام میدادید.
اهداف مشخص. در تعریف مأموریت خود به دقت توجه کنید. نگرانیهای عمومی مانند «فقر» نیاز به تحلیل عمیقتری دارند تا مشکل دقیقتری که میخواهید به آن بپردازید، شناسایی شود. پس از تعریف مشکل، میتوانید رویکردهای مختلفی مانند اقدام سیاسی، کمپینگذاری یا کارهای خوب فردی را بررسی کنید.
4. گواهی دادن: آگاهی را گسترش دهید
اهمیت این صداها – تحصیلکرده، پرسشگر و انتقادی – را نمیتوان نادیده گرفت.
به اشتراکگذاری اطلاعات. تغییر جهان شامل برجستهسازی مشکلات و ترویج راهحلهاست. این پیامها به انواع شخصیتهای مختلف جذاب هستند، بهطوری که بدبینها بر مسائل تمرکز میکنند و خوشبینها بر راهحلها. به داستانهایی که تعریف میکنید و اخبارهایی که توجه شما را جلب میکند، توجه کنید تا علایق خود را شناسایی کنید.
پرسش از ایدهها. روشنگری اغلب از پرسش ایدهها با دیگران بهدست میآید. تفسیر و تفکر انتقادی میتواند ذهنها را مؤثرتر از قوانین یا ابتکارات تغییر دهد. اقدامهای کوچک اعتراضی، مانند خواندن متنها با صدای یکنواخت یا بافندگی در جلسات، میتواند تأثیر تجمعی قاطعی داشته باشد.
ارتباط مؤثر. هنگام گسترش آگاهی، به یاد داشته باشید که مردم بیشتر تحت تأثیر توافق و درک قرار میگیرند. با تأکید بر زمینهای مشترک شروع کنید و سعی کنید از دیدگاه شخص دیگر به مسائل نگاه کنید. از موعظه کردن یا ایجاد ناراحتی خودداری کنید و بر امکانپذیر کردن امید تمرکز کنید.
5. منابع درون: از قوتهای خود استفاده کنید
به عبارت دیگر، آنچه که نیاز داریم اغلب دقیقاً همان چیزی است که قبلاً داریم.
کیفیتهای شخصی. مهارتها، تجربه و ظرفیتهای ذهنی و عاطفی خود را در نظر بگیرید. فهرستی از تجربیات کاری خود، از جمله سرگرمیها، مشاغل تابستانی و وظایف، تهیه کنید. در محدودیتها و کاستیهای خود پتانسیل را شناسایی کنید.
یافتن پتانسیل. ریچارد رینولدز، که یک گلدان شهری را به باغی تبدیل کرد، موفق شد زیرا باغی برای خود نداشت. دیدن پتانسیل در کاستیها نیاز به نگاهی تازه به زندگی شما دارد. فرصتها را برای تغییر شکل آنها غنیمت بشمارید و از آنها دوری نکنید.
شبکه حمایتی. شبکه حمایتی خود را با نوشتن نام خود در مرکز یک کاغذ و افزودن نام کسانی که از شما حمایت میکنند، ترسیم کنید. با کشیدن پیکانها، میزان حمایت داده شده و دریافت شده را نشان دهید. روابط متقابل را تقویت کنید و بهطور صریح درخواست کمک کنید.
6. قدمهای کوچک، تأثیر بزرگ: همین حالا شروع کنید
بنابراین: کسی باید اول برود، وگرنه آن تغییر عمدی اتفاق نخواهد افتاد.
نظریه آشوب. شرایط اولیه ناچیز میتواند بر رویدادهای جهانی تأثیر بگذارد. یک پروانه که بالهایش را در یک کشور میزند، میتواند طوفانی در کشور دیگری ایجاد کند. این موضوع در زندگی ما نیز صدق میکند، جایی که حرکات کوچک میتوانند تغییرات قابل توجهی را بهوجود آورند.
مرد رقصان. ویدیویی از یک فرد تنها که در یک جشنواره موسیقی میرقصد، قدرت رفتن به جلو را نشان میدهد. با وجود بیتوجهی اولیه، دیگران در نهایت به او ملحق میشوند و نشان میدهند که اقدامات یک نفر میتواند جمعیتی را الهام بخشد. نگران دیگران نباشید؛ بر تلاشهای خود تمرکز کنید.
رزا پارکس. امتناع رزا پارکس از واگذاری صندلیاش در اتوبوس، جنبش حقوق مدنی را بهوجود آورد. با رفتن به جلو و ارائه الهام، او بردگی ذهنی را کنار گذاشت و دیگران را به پذیرش مسئولیت شخصی ترغیب کرد. رفتن به جلو لزوماً به معنای کنترل همه چیزهایی که پس از آن میآید نیست.
7. زیبایی و سرگرمی: لذت را افزایش دهید
دو راه برای تغییر جهان وجود دارد: کاهش رنج یا افزایش لذت.
جنبه زیباییشناختی زندگی. تغییر مثبت اغلب به شکل کاهش رنج ظاهر میشود، اما بسیاری به جنبه زیباییشناختی زندگی جذب میشوند. درگیر شدن خلاقانه با جهان میتواند دلها را سبک کند، تسلی دهد و به مردم دلیلی برای لذت بردن از زندگی بدهد. آثار هنری ابزارهای ارتباط و ایجاد جامعه هستند.
درگیری خلاقانه. به محض برآورده شدن نیازهای اساسی، انگیزه زیباییشناختی فعال میشود. مردم میخواهند داستان بنویسند، از درد خود بخوانند و آثار هنری خلق کنند. این نیازها در قلب آنچه که هستیم نهفته است و هرگز نباید به خاطر یک تصور نادرست از جدیت قربانی شوند.
به اشتراکگذاری خلاقیت. ریچل متیوز «بافندگی در مترو» را در لندن برگزار میکند و به غریبهها بافندگی یا قلاببافی یاد میدهد. «یادگیری برای بیشتر دوست داشتن شما» اثر میراندا جولی و هارل فلتچر، عموم را به انجام وظایف شبههنری و روانشناختی دعوت میکند. دنیای خوب دنیایی است که در آن مردم در کارهای خاصی که انجام میدهند، از جمله زیبایی، خلاقیت و بازی، معنا پیدا میکنند.
8. مسائل مالی: معیشت درست
نحوه تأمین معاش ما میتواند به ما اجازه دهد تا بر اساس ارزشهای واقعی خود زندگی کنیم یا آنها را تحریف کند.
انجام کار خوب و کسب درآمد. لازم نیست بین انجام یک کار مفید و کسب درآمد مناسب انتخاب کنید. ما میتوانیم حتی در حین کار کارهای خوبی انجام دهیم. دیل وینس، یک هپی سابق، مأموریت خود را برای تولید برق «پاک» و کاهش انتشار کربن قرار داد و در این فرآیند ثروت زیادی بهدست آورد.
خدمت به نیازهای واقعی. با صداقت در نظر بگیرید که چگونه معیشت خود را تأمین میکنیم. آیا ما به نیازهای واقعی مردم خدمت میکنیم یا به خواستههای مصنوعی و غیرمفید؟ هیچ راه مطلقی برای تمایز بین «خوب» و «بد» در تأمین معیشت وجود ندارد.
مسئولیت شخصی. چه در یک بانک سرمایهگذاری کار کنیم و چه در یک NGO، کارهایی که بهعنوان افراد انجام میدهیم یا مفید است یا غیرمفید. ایده معیشت درست در بودیسم فراتر از شغل خود ماست، زیرا نمیتوانیم بر اساس ارزشهای واقعی خود زندگی کنیم در حالی که به دیگران وابستهایم تا کارهایی انجام دهند که همان ارزشها را تحریف میکند.
9. جذابیت ایجاد کنید: جامعه بسازید
اگر میخواهیم مردم به ما در پروژههایمان کمک کنند، باید حرکتی برای تغییر ایجاد کنیم که فرصتی برای جامعه و همبستگی فراهم کند.
مزایای اجتماعی. هنگام حل «مسائل»، ممکن است مردم را خسته یا ناراحت کنیم. برای تغییر این وضعیت، باید یاد بگیریم که مخاطبان خود را به دیدن جنبههای مثبت یک چالش جذب کنیم. حرکتی برای تغییر ایجاد کنید که فرصتی برای جامعه و همبستگی فراهم کند.
پیوندهای اجتماعی. وقتی ابتکارات زیستمحیطی زندگیبخش و حتی سرگرمکننده بودهاند، معمولاً به مردم اجازه دادهاند که با ایجاد پیوندهای اجتماعی به یک مسئله بپردازند. جنبش کمربند سبز در کنیا، حفاظت از محیط زیست را در میان زنان روستایی با درآمد پایین ترویج میکند.
جنبش شهرهای انتقالی. جنبش شهرهای انتقالی در سال 2005 در انگلستان راهاندازی شد. این یک سازمان داوطلبانه است که از طریق دهان به دهان به شهرها و روستاهای سراسر کشور گسترش یافته است. افرادی که درگیر هستند، خود را برای جهانی با نفت کمتر آماده میکنند.
10. عشق کمک میکند: ارتباط شخصی
گاهی آنچه واقعاً نیاز است، کمک از نوعی شخصیتر است. گاهی آنچه نیاز است، عشق است.
فراتر از نیازهای مادی. نهادهای دولتی اغلب به مشکلات اجتماعی با پرتاب پول پاسخ میدهند، اما نیازهای همه مردم مادی نیست. گاهی آنچه واقعاً نیاز است، کمک از نوعی شخصیتر است. گاهی آنچه نیاز است، عشق است.
نظریه وابستگی. «کیدز کمپانی» به رهبری کامیلا باتمانگلیج، به فقیرترین کودکان لندن از طریق خیریهای پیشگام کمک میکند. در پسزمینه همه کارهایی که «کیدز کمپانی» انجام میدهد، اعتقاد به عشق نهفته است. این سازمان به نظریه وابستگی مدیون است که بر این باور است که کودکان بهطور مستقیم نتیجه تعاملات اولیه خود با مراقبانشان رشد میکنند.
اقدام فردی. فنلا راس به یک مرکز کاریابی نزدیک خانهاش در شمال لندن رفت و اعلام کرد که میخواهد به برخی از جوانان در پیدا کردن کار کمک کند. او با یافتن فرصتهای شغلی که به شغلهای واقعی منجر شد، چشمانداز چندین جوان «غیرقابل استخدام» را تغییر داد.
11. به صلح هدف بزنید: انسانیت را به دشمن بازگردانید
اگر میخواهیم راهحلهای پایدار برای درگیریهای خارجی پیدا کنیم، ابتدا باید راهی برای خروج از درگیریهای داخلی که افکار، احساسات و نگرشهای ما نسبت به دیگران را مسموم میکند، پیدا کنیم.
زبان غیرانسانی. ما اغلب گروههای مردم را بهعنوان دشمن دستهبندی میکنیم و سعی میکنیم بر آنها غلبه کنیم. نوشتن به این شیوه به معنای غیرانسانی کردن دولت و افراد درون آن است. اگر میخواهیم در دنیایی کمتر خشونتآمیز زندگی کنیم، میتوانیم نامههایی به افرادی مانند آن نویسنده روزنامه بنویسیم و به آرامی از او بخواهیم که استفاده از استعارههای جنگی را کمی کاهش دهد تا تغییر مثبت ایجاد شود.
ارتباط انسانی. اگر طرفهای درگیر را به یک اتاق بیاورید، آنها را به صرف غذا دعوت کنید، دست بدهید، به چشمان یکدیگر نگاه کنید یا با هم قدم بزنید، شانس بسیار بیشتری برای حل درگیری خواهید داشت تا اینکه صرفاً در پارلمان بحث کنید یا خواستار اعزام نیروهای سازمان ملل شوید. یک ملاقات خصوصی بین ایان اسمیت و رابرت موگابه به آنها اجازه داد تا توافق کنند.
همدلی. کارن آرمسترانگ بر این باور است که همدلی کلید تغییر جهان است. همدلی به معنای «احساس تأسف برای کسی» نیست. بلکه به معنای تحمل چیزی با یک شخص دیگر، قرار دادن خود در کفش شخص دیگری، احساس درد او بهعنوان درد خود و بهطور سخاوتمندانه وارد شدن به دیدگاه اوست.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب چگونه جهان را تغییر دهیم یک اثر کوتاه و الهامبخش است که خوانندگان را به انجام اقداماتی کوچک و مستمر برای ایجاد تغییر در جهان تشویق میکند. بسیاری از منتقدان این کتاب را انگیزشی و عملی ارزیابی کردهاند و نمونههایی از افرادی را ارائه میدهد که تغییرات مثبتی را ایجاد کردهاند. این کتاب تأکید میکند که هر فردی میتواند در بهبود وضعیت جهان سهمی داشته باشد و تنها به رهبران مشهور محدود نمیشود. برخی از خوانندگان به لحن شوخطبع و قابل ارتباط آن اشاره کردهاند، در حالی که دیگران آن را تا حدی سطحی دانستهاند. بهطور کلی، این کتاب بهعنوان یک راهنمای مفید برای کسانی که به دنبال ایجاد تأثیر معنادار هستند، با پیشنهادات عملی و ایدههای تفکر برانگیز شناخته میشود.