نکات کلیدی
1. متافیزیک با یک "چرا" عمیق آغاز میشود
چرا موجوداتی وجود دارند و نه هیچچیز؟ این است پرسش.
پرسش اول. متافیزیک در هستهی خود به یک پرسش بنیادی میپردازد: چرا چیزی وجود دارد و نه هیچچیز؟ این پرسش نه از نظر زمان، بلکه از نظر رتبه، به عمیقترین و بنیادیترین جنبههای وجود میپردازد. این پرسش در لحظات ناامیدی، شادی یا حتی خستگی به وجود میآید و شگفتی عمیق ما را نسبت به واقعیت وجود آشکار میسازد.
فراتر از روزمرگی. این پرسش "چرا" دربارهی علل چیزهای خاص نیست، بلکه دربارهی بنیاد همه چیزهاست. این پرسش ما را فراتر از سطح تجربهی روزمره میبرد و به دنبال بنیاد نهایی وجود میگردد. این پرسش فرضیات ما را دربارهی جهان و جایگاهمان در آن به چالش میکشد.
بازگشت پرسش. پرسش "چرا موجوداتی وجود دارند و نه هیچچیز؟" منحصر به فرد است زیرا به خود بازمیگردد و ما را وادار میکند تا خود عمل پرسشگری را زیر سوال ببریم. این خودبازتابی نشانهای از جستجوی فلسفی است که آن را از دیگر اشکال دانش متمایز میسازد.
2. وجود چیزی نیست، بلکه شرط همه موجودات است
برای هایدگر، وجود هیچ چیز نیست. وجود نه یک موجود است، بلکه به افشای معنادار موجودات به عنوان موجودات مربوط میشود.
وجود در مقابل موجودات. هایدگر بین "موجودات" (چیزهایی که وجود دارند) و "وجود" (شرطی که وجود را ممکن میسازد) تمایز قائل میشود. وجود خود یک چیز نیست، بلکه همان بنیادی است که به ما اجازه میدهد موجودات را درک و تجربه کنیم. این "هست" است که زیر بنای همه چیزهایی است که وجود دارند.
راز وجود. وجود چیزی نیست که بتوانیم به طور مستقیم مشاهده یا درک کنیم. این نه یک شیء فیزیکی است و نه مفهومی که به راحتی قابل تعریف باشد. وجود نیرویی مرموز و فراری است که همهی وجود را در بر میگیرد، اما از درک مستقیم ما پنهان میماند.
اهمیت پرسش. پرسش وجود تنها یک تمرین فکری نیست، بلکه یک جستجوی بنیادی در ذات وجود ماست. با دست و پنجه نرم کردن با این پرسش، میتوانیم درک عمیقتری از خود و جایگاهمان در جهان به دست آوریم.
3. زبان درک ما از وجود را شکل میدهد
در کلمه، در زبان، چیزها نخست به وجود میآیند و هستند.
زبان به عنوان ابزاری. زبان تنها ابزاری برای ارتباط نیست، بلکه نیرویی بنیادی است که درک ما از واقعیت را شکل میدهد. کلماتی که استفاده میکنیم و نحوهی استفاده از آنها، بر چگونگی ادراک و تفسیر ما از جهان اطراف تأثیر میگذارد.
قدرت کلمات. هایدگر بر اهمیت درک معنای اصلی کلمات، به ویژه آنهایی که به وجود مربوط میشوند، تأکید میکند. او معتقد است که ترجمهها و تفسیرهای بعدی میتوانند قدرت و اهمیت اصلی این کلمات را پنهان کنند.
قواعد وجود. ساختار گرامری زبان، به ویژه استفاده از مصدر، نیز در شکلدهی به درک ما از وجود نقش دارد. مصدر، با ماهیت انتزاعی و نامعین خود، میتواند جوهر واقعی وجود را هم آشکار و هم پنهان کند.
4. یونانیها وجود را به عنوان "فوسیس" تجربه کردند
فوسیس به معنای تسلط در حال ظهور و پایداری است که به طور کامل بر آن تسلط دارد.
فوسیس به عنوان تسلط در حال ظهور. یونانیها در ابتدا وجود را به عنوان "فوسیس" تجربه کردند، که به معنای تسلط در حال ظهور و پایدار چیزهاست. این مفهوم نه تنها طبیعت، بلکه کل وجود، از جمله تاریخ بشر و خدایان را در بر میگیرد.
فراتر از طبیعت. فوسیس تنها به دنیای فیزیکی محدود نمیشود، بلکه به فرآیند به وجود آمدن، گشایش و پایداری همه چیزها مربوط میشود. این نیرویی است که به موجودات اجازه میدهد از پنهان بودن خارج شوند و به شیوهای منحصر به فرد خود را نمایان کنند.
تنگ شدن فوسیس. با گذشت زمان، معنای فوسیس به طور عمده به دنیای فیزیکی محدود شده است. این تنگ شدن، درک اصلی و عمیقتری از وجود به عنوان نیروی پویا و فراگیر وجود را پنهان کرده است.
5. وجود توسط شدن، به نظر آمدن، اندیشیدن و باید محدود میشود
در طول تاریخ غرب، و به ویژه تحت تأثیر افلاطونگرایی، وجود محدود شده است: آن در مقابل شدن، به نظر آمدن، اندیشیدن و باید قرار گرفته است.
چهار محدودیت. هایدگر چهار محدودیت کلیدی را شناسایی میکند که درک ما از وجود را شکل دادهاند: شدن، به نظر آمدن، اندیشیدن و باید. این محدودیتها دیدگاهی محدود و تحریفشده از وجود ایجاد کردهاند که جوهر واقعی آن را پنهان میکند.
وجود و شدن. وجود اغلب در مقابل شدن قرار میگیرد، به طوری که وجود به عنوان ثابت و تغییرناپذیر دیده میشود، در حالی که شدن به عنوان زودگذر و ناپایدار تلقی میشود. این تضاد منجر به غفلت از جنبههای پویا و زمانی وجود شده است.
وجود و به نظر آمدن. وجود همچنین اغلب در مقابل به نظر آمدن قرار میگیرد، به طوری که وجود به عنوان واقعی و حقیقی دیده میشود، در حالی که به نظر آمدن به عنوان کاذب و توهمی تلقی میشود. این تضاد منجر به بیاعتمادی به ظواهر و جستجوی واقعیتی پنهان در پس آنها شده است.
وجود و اندیشیدن. وجود اغلب در مقابل اندیشیدن قرار میگیرد، به طوری که وجود به عنوان عینی و خارجی دیده میشود، در حالی که اندیشیدن به عنوان ذهنی و درونی تلقی میشود. این تضاد منجر به جدایی بین جهان و ذهن ما شده و درک واقعی از وجود را دشوار میسازد.
وجود و باید. وجود اغلب در مقابل باید قرار میگیرد، به طوری که وجود به عنوان آنچه هست دیده میشود، در حالی که باید به عنوان آنچه باید باشد تلقی میشود. این تضاد منجر به جدایی بین آنچه واقعی است و آنچه ایدهآل است شده و درک ما از تجربهی جهان را با آرزوهایمان برای آن دشوار میسازد.
6. ذات انسان به پرسش وجود گره خورده است
پرسش این موضوع تنها در پرش و به عنوان پرش اتفاق میافتد و در غیر این صورت اصلاً اتفاق نمیافتد.
انسانیت به عنوان پرسشگر. پرسش وجود تنها یک جستجوی فلسفی انتزاعی نیست، بلکه جنبهای بنیادی از وجود انسانی است. از طریق این پرسشگری است که ما به درک خود و جایگاهمان در جهان میرسیم.
پرش پرسشگری. عمل پرسش از وجود یک فرآیند تدریجی نیست، بلکه یک پرش به دور از ایمنی فرضیات روزمره ماست. این یک پرش به سوی ناشناخته است، سفری به عمق وجود که نیاز به شجاعت و تمایل به مواجهه با محدودیتهای درک ما دارد.
دازاین و وجود. هایدگر از اصطلاح "دازاین" برای اشاره به شیوهی منحصر به فرد وجود انسانها استفاده میکند. دازاین با باز بودن به پرسش وجود، آگاهی از مرگ خود و ظرفیت برای وجود اصیل مشخص میشود.
7. فراموشی وجود یک پدیده تاریخی است
واقعیت فراموشی وجود به عنوان زمینۀ واقعی برای رابطهی نادرست ما با زبان.
از دست دادن معنا. هایدگر استدلال میکند که ما ارتباط خود را با وجود از دست دادهایم، به طوری که وجود به یک کلمهی خالی و مفهومی تهی از قدرت و اهمیت اصلی خود تبدیل شده است. این فراموشی وجود تنها یک مشکل فکری نیست، بلکه یک پدیده تاریخی است که مسیر تمدن غرب را شکل داده است.
تفسیر نادرست روح. فراموشی وجود به تفسیر نادرست روح مرتبط است، که به صرفاً هوش و مهارتهای فنی تقلیل یافته است. این کاهش منجر به از دست دادن عمق و معنا در زندگی ما و احساس بیگانگی فزاینده از جهان شده است.
نیاز به یک آغاز جدید. برای غلبه بر فراموشی وجود، ما نیاز داریم به منابع اصلی تفکر غربی بازگردیم، به تجربهی یونانی از فوسیس و لوگوس. این نیازمند یک بازنگری رادیکال در رابطهی ما با زبان، حقیقت و ذات وجود است.
8. مسیر به حقیقت نیازمند پرشی فراتر از منطق است
صحبت دربارهی هیچچیز برای علم همواره یک زشت و ابلهانه است. اما به جز فیلسوف، شاعر نیز میتواند دربارهی هیچچیز صحبت کند.
محدودیتهای منطق. منطق سنتی، با تأکید بر سازگاری و عدم تناقض، برای درک جوهر وجود ناکافی است. پرسش وجود اغلب ما را به پارادوکسها و تناقضاتی میکشاند که نمیتوانند تنها با منطق حل شوند.
نقش شعر. شعر، با ظرفیت خود برای استعاره و ابهام، میتواند راهی اصیلتر برای بیان ماهیت غیرقابل بیان وجود فراهم کند. شاعران، مانند فیلسوفان، میتوانند دربارهی هیچچیز صحبت کنند، نه به عنوان یک خلأ، بلکه به عنوان یک همتای ضروری برای وجود.
پرش تفکر. برای درک واقعی وجود، باید آماده باشیم که فراتر از محدودیتهای منطق و عقل برویم و به رمز و راز و عدم قطعیتی که در قلب وجود نهفته است، بپردازیم. این پرش نیازمند تمایل به پرسش از همه چیز، از جمله فرضیات عزیز ماست.
آخرین بهروزرسانی::
FAQ
What's Introduction to Metaphysics by Martin Heidegger about?
- Exploration of Being: The book investigates the fundamental question of why there are beings at all instead of nothing, challenging readers to rethink their understanding of existence.
- Historical Context: It presents a lecture series from 1935, emphasizing the historical significance of the question of Being in Western philosophy.
- Philosophical Inquiry: Rather than a traditional textbook, it offers a radical interrogation of central philosophical concepts, urging readers to reconsider their own existence and the nature of reality.
Why should I read Introduction to Metaphysics by Martin Heidegger?
- Deep Philosophical Insight: The book provides profound insights into the nature of Being, essential for anyone interested in existential philosophy or metaphysics.
- Challenging Perspectives: Heidegger's work challenges conventional views and encourages critical thinking about existence, language, and the essence of reality.
- Foundation for Further Study: It serves as a crucial entry point for understanding Heidegger's later works and the broader context of 20th-century philosophy.
What are the key takeaways of Introduction to Metaphysics by Martin Heidegger?
- Question of Being: The central takeaway is the importance of the question, “Why are there beings at all instead of nothing?” which serves as a foundation for metaphysical inquiry.
- Distinction Between Being and Beings: Heidegger emphasizes the difference between beings (entities) and Being itself, often overlooked in traditional metaphysics.
- Historical Dimension: The book highlights the historical context of philosophical thought, showing how our understanding of Being has evolved and impacts our current worldview.
What are the best quotes from Introduction to Metaphysics by Martin Heidegger and what do they mean?
- “Why are there beings at all instead of nothing?”: This quote encapsulates the fundamental question of metaphysics, prompting readers to explore the nature of existence itself.
- “Being is not a being at all”: This statement clarifies that Being transcends individual entities and is a more profound concept that encompasses the essence of existence.
- “The darkening of the world”: This phrase reflects Heidegger's concern about the loss of meaning in modernity and the need to reconnect with the essence of Being.
How does Heidegger define 'Being' in Introduction to Metaphysics?
- Not a Thing: Heidegger asserts that “Being” is not a being itself but rather the meaningful disclosure of beings as beings, emphasizing its abstract nature.
- Historical Context: He connects Being to historical events and experiences, suggesting that our understanding of it is shaped by our historical Dasein.
- Essence of Existence: Being is described as the fundamental happening that allows beings to be understood and interpreted, making it a central theme in his philosophy.
What is the fundamental question of metaphysics according to Heidegger in Introduction to Metaphysics?
- Existential Inquiry: Heidegger posits that the fundamental question is “Why are there beings at all instead of nothing?” This question is not merely academic but deeply existential.
- Historical Significance: He argues that this question has been central to Western philosophy and must be revisited to understand our current state of being.
- Challenge to Traditional Metaphysics: The inquiry pushes against the boundaries of traditional metaphysics, urging a re-examination of what it means to exist.
What is the relationship between 'Being' and 'Nothing' in Introduction to Metaphysics by Martin Heidegger?
- Interconnected Concepts: Heidegger explores how the question of Being is intrinsically linked to the concept of Nothing, suggesting that understanding one requires grappling with the other.
- Existential Implications: The relationship highlights the precariousness of existence, as beings constantly oscillate between Being and the possibility of not-Being.
- Philosophical Depth: This connection serves to deepen the inquiry into existence, pushing readers to confront the implications of both Being and Nothing in their lives.
How does Heidegger address the concept of language in Introduction to Metaphysics?
- Language as a Tool: Heidegger discusses how language is not merely a means of communication but a fundamental way through which beings are disclosed and understood.
- Etymology of 'Being': He examines the grammatical and etymological roots of the word “Being,” revealing how its meaning has become abstracted and diluted over time.
- Connection to Thought: The book emphasizes that our understanding of Being is deeply intertwined with our use of language, suggesting that a revival of language is necessary for a deeper understanding of existence.
What does Heidegger mean by 'Dasein' in the context of Introduction to Metaphysics?
- Human Existence: Dasein refers to the specific mode of being that characterizes human existence, where Being itself is a central concern.
- Historical Context: Heidegger uses Dasein to explore how humans relate to Being and how this relationship is shaped by historical and cultural contexts.
- Existential Awareness: Dasein embodies the awareness of one’s own existence and the existential questions that arise from it, making it a key concept in Heidegger's philosophy.
How does Heidegger differentiate between Being and becoming in Introduction to Metaphysics?
- Enduring vs. Changing: Heidegger contrasts Being, which is enduring and constant, with becoming, which signifies change and flux.
- Philosophical Implications: This distinction shapes how we understand existence and reality, crucial for grasping the essence of beings.
- Existential Reflection: The differentiation prompts readers to reflect on their own existence and the nature of change in their lives.
How does Introduction to Metaphysics by Martin Heidegger relate to his other works?
- Foundation for Later Ideas: This book serves as a precursor to Heidegger's later works, particularly Being and Time, where he further develops his ideas about Being and Dasein.
- Philosophical Continuity: The themes explored in Introduction to Metaphysics recur throughout Heidegger's oeuvre, establishing a continuity in his philosophical inquiry.
- Contextual Understanding: Reading this work provides essential context for understanding Heidegger's later thoughts on technology, art, and the essence of existence.
What is the significance of the historical context in Introduction to Metaphysics by Martin Heidegger?
- Philosophical Evolution: Heidegger emphasizes that understanding the historical context of philosophical thought is crucial for grasping the significance of the question of Being.
- Cultural Reflection: The book reflects on how historical events and cultural shifts have influenced our understanding of existence and the nature of reality.
- Call for Re-examination: Heidegger urges readers to reconsider their historical Dasein and its implications for contemporary thought, suggesting that a return to the roots of philosophical inquiry is necessary for genuine understanding.
نقد و بررسی
کتاب مقدمهای بر متافیزیک نظرات متفاوتی را به خود جلب کرده است. برخی از منتقدان به عمق بینشهای هایدگر در مورد ماهیت وجود و نقد او بر فلسفه غربی اشاره میکنند، در حالی که دیگران نوشتههای او را سنگین و مبهم مییابند. بسیاری از بررسیها به زیرمتنهای سیاسی جنجالی کتاب و ارتباط هایدگر با نازیسم اشاره دارند. این اثر به عنوان یک منبع حیاتی برای درک توسعه فلسفی هایدگر و پروژه او در بازیابی پرسش وجود تلقی میشود. خوانندگان از تحلیل زبانی هایدگر و بازتفسیر او از متفکران پیشاسقراطی قدردانی میکنند، اما برخی از آنها استدلالهای او را دشوار برای پیگیری مییابند.
Similar Books









