نکات کلیدی
1. جهان شیزوئید ما: بحران عشق و اراده
نکتهی قابل توجه درباره عشق و اراده در روزگار ما این است که در گذشته، این دو همواره بهعنوان پاسخ به مشکلات زندگی به ما معرفی میشدند، اما اکنون خود به مشکلی تبدیل شدهاند.
عصر گذار. رولو می استدلال میکند که جامعه مدرن در حال تجربه یک بحران است که در آن عشق و اراده، که زمانی بهعنوان راهحلها دیده میشدند، اکنون خود به مشکلاتی تبدیل شدهاند. این وضعیت ناشی از از دست دادن افسانهها و نمادهای سنتی است که منجر به اضطراب و ناامنی گستردهای شده است. افراد در تلاشند تا معنا و تأثیر را پیدا کنند که این امر به بیتفاوتی و احتمالاً به خشونت منجر میشود.
بیتفاوتی و خشونت. ناتوانی در تأثیرگذاری بر دیگران به بیتفاوتی منجر میشود که میتواند به خشونت تبدیل شود. این به این دلیل است که انسانها نمیتوانند تجربه مداوم بیقدرتی را تحمل کنند. تأکید بر عشق بهعنوان یک راهحل، وضعیتی را ایجاد کرده است که عزت نفس به دستیابی به آن وابسته است و این امر برای کسانی که در این زمینه موفق نمیشوند، احساس ناکافی بودن و انزوا به همراه دارد.
جستجوی منبع. در این جهان شیزوئید، که با جدایی و ناتوانی در احساس مشخص میشود، می پیشنهاد میکند که به جستجوی منابع عشق و اراده در درون آگاهی خود و ناخودآگاه جمعی جامعه بپردازیم. این کاوش یک جستجوی اخلاقی است که به دنبال پایههای یک اخلاق جدید در عصر گذار است.
2. پارادوکسهای عشق و جنسیت در جامعه مدرن
کتابهایی که درباره تکنیک در عشق و جنسیت منتشر میشوند، هرچند برای چند هفته پرفروش هستند، اما صدای توخالی دارند: زیرا به نظر میرسد اکثر مردم در سطحی که بهسختی بیان میشود، آگاهند که کیفیت پرشتاب ما در پیگیری تکنیک بهعنوان راه نجات، بهطور مستقیم با درجهای که ما دیدگاه خود را نسبت به نجاتی که به دنبالش هستیم از دست دادهایم، مرتبط است.
بیابان جنسی. می چندین پارادوکس را در نگرشهای مدرن نسبت به عشق و جنسیت شناسایی میکند. با وجود آزادی و دانش جنسی بیشتر، اضطراب و گناه درونی افزایش یافته است. تأکید بر تکنیک در عشق و رابطه جنسی اغلب به نتیجه معکوس منجر میشود و نگرش مکانیکی و بیگانگی را به همراه دارد.
پروتانیسم جدید. پروتانیسم جدید شامل بیگانگی از بدن، جدایی احساس از عقل و استفاده از بدن بهعنوان یک ماشین است. این موضوع به روانپزشکی و روانشناسی معاصر نفوذ کرده است. مردم نه تنها باید یاد بگیرند که بهطور جنسی عمل کنند، بلکه باید در عین حال مطمئن شوند که میتوانند بدون رها کردن خود در اشتیاق یا تعهد نامناسب این کار را انجام دهند.
فروید و پروتانیسم. روانتحلیل فرویدی با هر دو آزادیخواهی جنسی جدید و پروتانیسم در هم تنیده است. پروتانیسم روانتحلیلی در تأکید بر صداقت سختگیرانه و راستگویی عقلانی مثبت است، همانطور که در خود فروید مشهود است. اما در ارائه یک سیستم جدید که در آن بدن و خود بهعنوان یک مکانیزم برای ارضای نیازها از طریق "اشیاء جنسی" دیده میشود، منفی است.
3. اروس در برابر جنسیت: فرار از اشتیاق
ما به حس جنسیت پناه میبریم تا از اشتیاق اروس فرار کنیم.
جدایی جنسیت و اروس. می استدلال میکند که جامعه مدرن جنسیت را از اروس جدا کرده و از جنسیت بهعنوان وسیلهای برای فرار از درگیریهای اضطرابآور اروس استفاده میکند. این امر به بیمعنایی جنسیت منجر شده و آن را به یک عمل فیزیکی صرف بدون معنای عمیق و اشتیاق کاهش میدهد.
بازگشت اروس سرکوبشده. با وجود تأکید بر آزادی جنسی، سرکوب اروس وجود دارد که به "بازگشت سرکوبشده" به شیوههای ابتدایی منجر میشود که احساسات ما را به تمسخر میکشد. این موضوع در پدیدههایی مانند افزایش نرخ بارداریهای نامشروع و کمبود کلی رضایت در روابط جنسی مشهود است.
تعریف اروس. اروس بیشتر از یک تمایل جنسی است؛ این نیرویی است که ما را به خلق، تشکیل روابط معنادار و جستجوی اشکال بالاتر بودن سوق میدهد. این قدرتی است که ما را جذب میکند و به سمت اتحاد و خودکفایی میکشاند. جنسیت یک نیاز است، اما اروس یک تمایل است؛ و این ترکیب تمایل است که عشق را پیچیده میکند.
4. عشق و مرگ: رقص درهم تنیده
مواجهه با مرگ—و رهایی از آن—همه چیز را بسیار ارزشمند، مقدس و زیبا میسازد و من بیشتر از همیشه احساس میکنم که باید آن را دوست داشته باشم، در آغوش بگیرم و خود را تسلیم آن کنم.
احساس مرگ. می به بررسی رابطه بین عشق و مرگ میپردازد و استدلال میکند که آگاهی از مرگ، آمادگی ما برای عشق را افزایش میدهد، در حالی که عشق بهطور همزمان حس مرگزایی را افزایش میدهد. این موضوع تنش دینامیکی ایجاد میکند که تجربه عشق را غنیتر میسازد.
احساس تراژیک در عشق. احساس تراژیک در عشق، درک خودآگاه و شخصی است که عشق هم شادی و هم ویرانی را به همراه دارد. این درک این است که عشق جنسی قدرت دارد انسانها را به موقعیتهایی سوق دهد که میتواند نه تنها خودشان بلکه بسیاری دیگر را نیز نابود کند.
وسایل پیشگیری و تراژیک. معنای روانشناختی پیشگیری از بارداری، گسترش حوزه مسئولیت و تعهد شخصی است. اما این رابطه شخصی نه تنها آسانتر نیست، بلکه ممکن است بار بیشتری را به دوش بکشد و بنابراین، سختتر باشد.
5. دایمونیک: در آغوش گرفتن عمق طبیعت انسانی
اگر شیاطین من از من بروند، میترسم که فرشتگان من نیز پرواز کنند.
تعریف دایمونیک. دایمونیک هر عملکرد طبیعی است که قدرت تسلط بر کل فرد را دارد، مانند جنسیت، اروس، خشم یا تمایل به قدرت. این میتواند خلاقانه یا ویرانگر باشد و زمانی که بدون توجه به یکپارچگی یا نیازهای دیگران، خود را تسلط میکند، به شر تبدیل میشود.
اعتراضات به این اصطلاح. مفهوم دایمونیک اغلب رد میشود زیرا به خودشیفتگی ما چالش میزند و ما را مجبور میکند تا با جنبههای تاریک طبیعت انسانی مواجه شویم. با این حال، سرکوب دایمونیک به بیتفاوتی و احتمال بروز انفجارهای ویرانگر منجر میشود.
دایمونیک در رواندرمانی ابتدایی. رواندرمانی ابتدایی روشهای بسیار جالب و روشنگرانهای برای مقابله با دایمونیک نشان میدهد. در مراسم، نکته مهم این است که فرد بومی که میخواهد درمان شود، با شخصیتی که معتقد است او را تسخیر کرده، همذاتپنداری میکند.
6. گفتوگو و یکپارچگی: نامگذاری دایمونیک
تلاشی که او در حفظ نام درست بهطور مداوم در ذهنش موفق میشود، عمل اخلاقی نجاتبخش اوست.
گفتوگو بهعنوان معیار. گفتوگو مهمترین معیاری است که دایمونیک را از هرج و مرج نجات میدهد. گفتوگو به این معناست که انسان در رابطه وجود دارد. این که گفتوگو ممکن است، خود یک نکته شگفتانگیز است.
نامگذاری دایمونیک. بهطور سنتی، راهی که انسان دایمونیک را غلبه میکند، نامگذاری آن است. به این ترتیب، انسان معناهای شخصی از آنچه قبلاً یک آشفتگی تهدیدآمیز و بینام بود، شکل میدهد.
دایمونیک در درمان. در رواندرمانی، دایمونیک نیروی بنیادی است که فرد را از وحشت عدم بودن خود نجات میدهد و از طرف دیگر، از وحشت عدم ارتباط و عدم انگیزه حیاتی به سمت دیگران.
7. اراده در بحران: مسئولیت تضعیفشده
باور عمیق ریشهدار به آزادی روانی و انتخاب... کاملاً غیرعلمی است و باید در برابر ادعاهای یک تعیینگرایی که زندگی ذهنی را اداره میکند، تسلیم شود.
تضعیف مسئولیت شخصی. تأکید فروید بر انگیزههای ناخودآگاه و تعیینگرایی به تضعیف اراده و تصمیمگیری منجر شد و حس بیقدرتی را در افراد ایجاد کرد. این موضوع به یک مشکل مرکزی در جامعه مدرن تبدیل شده است، جایی که مردم احساس میکنند نمیتوانند بر زندگی خود تأثیر بگذارند.
تناقض در اراده. بحران اراده با یک تناقض مشخص میشود: به افراد گفته میشود که میتوانند به هر چیزی دست یابند، اما در عین حال احساس میکنند که بهطور فزایندهای ناتوان در اتخاذ تصمیمات معنادار هستند. این موضوع به فلج اراده و حس تضاد درونی منجر میشود.
اراده در روانتحلیل. اصطلاحات "قدرت اراده" و "اراده آزاد"، که در واژگان پدران ما ضروری بودند، تقریباً بهطور کامل از هر بحث معاصر و پیچیدهای حذف شدهاند؛ یا این کلمات به تمسخر استفاده میشوند. مردم به درمانگران مراجعه میکنند تا جانشینهایی برای اراده گمشده خود پیدا کنند.
8. آرزو و اراده: بازپسگیری اختیار
تماشای تودهها که خود را سرگرم میکنند نه خوشایند است و نه آموزنده؛ ما حداقل چندان ذائقهای برای آن نداریم...
زوال قدرت اراده. اصطلاحات "قدرت اراده" و "اراده آزاد" بهطور عمده از گفتمان معاصر ناپدید شدهاند و بهجای آن بر انگیزههای ناخودآگاه و نیروهای خارجی تأکید شده است. این موضوع به کاهش ارزش اختیار شخصی و حس ناتوانی منجر شده است.
سیستم ضد اراده فروید. تمرکز فروید بر آرزو و ناخودآگاه مفهوم اراده را تضعیف کرد و انسانها را بهعنوان موجوداتی که توسط نیروهای غریزی هدایت میشوند، به تصویر کشید. این موضوع به احساس تعیینگرایی و از دست دادن مسئولیت شخصی کمک کرده است.
آرزو. آرزو بازی تخیلی با امکان وقوع یک عمل یا حالت است. این یک ظرفیت است که ما را به عمق وجود خود میبرد و ما را مشغول میکند تا آرزوی تغییر آینده را داشته باشیم.
9. قصد: پل بین آرزو و اراده
در اصل، عملکرد و ارتباط آن با عشق جنسی، اروس فیلسوف افلاطون دقیقاً با نیروی عشق، لیبیدوی روانتحلیل، همزمان است، همانطور که ناحمنسون (1915) و فیستر (1921) بهتفصیل نشان دادهاند.
ریشههای قصد. قصد، ساختاری است که به تجربه معنا میبخشد و مفهومی است با ریشههای عمیق در فلسفه باستان. این به نحوهای اشاره دارد که ذهن ما بهطور فعال جهان اطراف را شکل میدهد و تفسیر میکند.
نمونههایی از روانتحلیل. در روانتحلیل، قصد در نحوهای که ادراکات و خاطرات بیماران تحت تأثیر تمایلات و تعارضات زیرین آنها شکل میگیرد، دیده میشود. این موضوع همچنین در رابطه درمانی مشهود است، جایی که حضور و تفسیرهای درمانگر بر تجربه بیمار تأثیر میگذارد.
اراده و قصد. اراده و قصد بهطور نزدیکی به هم مرتبط هستند. قصد پایهای برای اراده فراهم میکند و به آن جهت و هدف میبخشد. بدون قصد، اراده به نیرویی کور تبدیل میشود که فاقد معنا و ارتباط با ارزشهای عمیقتر فرد است.
10. معنای مراقبت: فراتر از بیتفاوتی
بیتفاوتی بهویژه بهدلیل ارتباط نزدیکش با عشق و اراده اهمیت دارد.
مراقبت در عشق و اراده. مراقبت حالتی است که در آن چیزی اهمیت دارد؛ مراقبت مخالف بیتفاوتی است. مراقبت منبع ضروری اروس، منبع لطافت انسانی است.
افسانه مراقبت. افسانه مراقبت بیانی است که میگوید هرچه در جهان خارجی اتفاق بیفتد، عشق و غم انسانی، دلسوزی و همدردی است که اهمیت دارد. این احساسات حتی مرگ را نیز فراتر میبرند.
مراقبت در روزگار ما. در روزگار ما، فرد شیزوئید سازنده در برابر پوچی روحی ناشی از فناوری در حال گسترش ایستاده و نمیگذارد که خود را از آن خالی کند. او با ماشین زندگی میکند و کار میکند بدون اینکه خود به یک ماشین تبدیل شود.
11. همبستگی آگاهی: عشق بهعنوان شخصی
رابطه جنسی معادل انسانی فرآیند کیهانی است.
عشق بهعنوان شخصی. عشق نه تنها با حس مرگ ما غنی میشود بلکه بهوسیله آن تشکیل میشود. عشق، باروری متقابل مرگ و جاودانگی است. به همین دلیل است که دایمون اروس بهعنوان موجودی میان خدایان و انسانها توصیف میشود و از طبیعت هر دو بهرهمند است.
جنبههای عمل عشق. دو فرد، که مانند همه افراد دیگر، آرزو دارند جدایی و انزوا را که همه ما بهعنوان افراد به آن وراثت میبریم، غلبه کنند، میتوانند در رابطهای شرکت کنند که برای لحظهای، نه از دو تجربه جداگانه و فردی تشکیل شده، بلکه یک اتحاد واقعی است. اشتراکی رخ میدهد که یک گشتالت جدید، یک موجود جدید، یک میدان جدید از نیروی مغناطیسی است.
عشق، اراده و اشکال جامعه. عشق و اراده هر دو اصطلاحاتی هستند که توصیفکننده فردی در حال تلاش برای ارتباط با جهان، جستجوی تأثیر بر دیگران یا جهان بیجان و باز کردن خود برای تأثیرپذیری هستند؛ شکلدهی، ایجاد ارتباط با جهان یا نیاز به اینکه جهان به او ارتباط برقرار کند.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب عشق و اراده به خاطر بررسی عمیق و بصیرتافزای خود از چالشهای جامعه مدرن در زمینهی صمیمیت، بیتفاوتی و معنا، عمدتاً نقدهای مثبتی دریافت کرده است. خوانندگان از ترکیب روانشناسی، فلسفه و ادبیات مای قدردانی میکنند و ایدههای او دربارهی عشق، جنسیت و اراده را تحریککننده مییابند. برخی به پیچیدگی و گاه پرگویی کتاب انتقاد میکنند، اما بسیاری آن را اثری بنیادی در روانشناسی وجودی میدانند. خوانندگان به نقد مای از فرهنگ معاصر و تأکید او بر بازیابی ارتباط انسانی واقعی و هدف در دنیای روزافزون مکانیزه ارزش مینهند.