نکات کلیدی
1. مدل تبلیغات رفتار رسانهها در جوامع دموکراتیک را توضیح میدهد
عناصر اساسی مدل تبلیغات ما، یا مجموعهای از "فیلترهای" خبری، تحت عناوین زیر قرار میگیرند: (1) اندازه، مالکیت متمرکز، ثروت مالک و جهتگیری سودآوری شرکتهای رسانهای غالب؛ (2) تبلیغات به عنوان منبع اصلی درآمد رسانههای جمعی؛ (3) وابستگی رسانهها به اطلاعات ارائه شده توسط دولت، تجارت و "کارشناسان" تأمین مالی و تأیید شده توسط این منابع و عوامل قدرت اولیه؛ (4) "فلاک" به عنوان وسیلهای برای انضباط رسانهها؛ و (5) "ضد کمونیسم" به عنوان یک دین ملی و مکانیزم کنترل.
عوامل ساختاری اخبار را شکل میدهند. مدل تبلیغات بیان میکند که پوشش خبری بیشتر تحت تأثیر ساختارها و روابط نهادی است تا تصمیمات فردی روزنامهنگاران. شرکتهای بزرگ رسانهای که به درآمد تبلیغاتی و منابع رسمی وابستهاند، تمایل دارند دیدگاههایی را ترویج کنند که با منافع نخبگان همسو باشد.
فیلترها محتوا را محدود میکنند. مدل پنج فیلتر کلیدی را شناسایی میکند که اخبار باید از آنها عبور کنند:
- مالکیت
- تبلیغات
- منابع
- فلاک
- ضد کمونیسم/ایدئولوژی
این فیلترها به طور سیستماتیک محتوای رسانهای را به گونهای شکل میدهند که به منافع قدرتمند اجتماعی خدمت کند، اغلب بدون سانسور آشکار. مدل به توضیح الگوهای پوششی کمک میکند که به طور مداوم دیدگاههای نخبگان را ترجیح میدهند و مخالفت را به حاشیه میرانند.
2. مالکیت رسانه و تأثیر تبلیغات محتوای خبری را شکل میدهد
شرکتهای رسانهای غالب کسبوکارهای بسیار بزرگی هستند؛ آنها توسط افراد بسیار ثروتمند یا مدیرانی که تحت محدودیتهای شدید مالکان و نیروهای بازار سودمحور قرار دارند، کنترل میشوند؛ و آنها به شدت با دیگر شرکتهای بزرگ، بانکها و دولت در هم تنیدهاند و منافع مشترک مهمی دارند.
کنترل متمرکز شرکتی. تعداد کمی از شرکتهای بزرگ مالکیت رسانههای جمعی را در دست دارند. این شرکتها کسبوکارهای سودمحور با روابط نزدیک با دیگر نهادهای قدرتمند هستند. مالکان و مدیران آنها در محافل نخبگان حرکت میکنند و منافع زیادی با رهبران دولتی و شرکتی دارند.
تبلیغات محتوا را شکل میدهد. به عنوان منبع اصلی تأمین مالی برای اکثر رسانهها، تبلیغات تأثیر قوی دارد:
- رسانهها به مخاطبان مرفه که برای تبلیغکنندگان جذاب هستند، توجه میکنند
- محتوای جنجالی که ممکن است حامیان شرکتی را ناراحت کند، اجتناب میشود
- فرهنگ مصرفکننده و ایدئولوژیهای دوستدار کسبوکار ترویج میشود
- رسانههای بدون تبلیغ یا منتقد تبلیغات با معایب اقتصادی عمدهای مواجه میشوند
این محیط رسانهای را ایجاد میکند که با ارزشهای شرکتی و مصرفکننده همسو است، نه ایدهآلهای دموکراتیک گفتمان عمومی متنوع.
3. وابستگی به منابع رسمی پوشش رسانهای را منحرف میکند
رسانههای جمعی به دلیل ضرورت اقتصادی و تبادل منافع به رابطه همزیستی با منابع قدرتمند اطلاعات کشیده میشوند.
منابع رسمی غالب هستند. منابع دولتی و شرکتی جریان ثابتی از محتوای خبری قابل اعتماد و کمهزینه ارائه میدهند. روزنامهنگاران برای رعایت مهلتها و پر کردن فضای خبری به این منابع وابستهاند. این رابطه همزیستی پوشش را شکل میدهد:
- دیدگاههای رسمی مسائل را چارچوببندی و دستور کار را تعیین میکنند
- صداهای مخالف به حاشیه رانده یا حذف میشوند
- پنهانکاری و فریب دولتی اغلب به چالش کشیده نمیشود
- سوءرفتار شرکتی کمترین بررسی را دریافت میکند
کارشناسان دیدگاههای نخبگان را تقویت میکنند. رسانهها به شدت به کارشناسانی وابستهاند که دیدگاههایشان با ساختارهای قدرت همسو است:
- اندیشکدهها و مؤسسات دانشگاهی که توسط نخبگان تأمین مالی میشوند
- مقامات سابق دولتی که به عنوان مفسر فعالیت میکنند
- تحقیقات و تفسیرهای حمایت شده توسط شرکتها
این امر دامنه بحث را بیشتر محدود میکند و روایتهای استقرار را تقویت میکند.
4. فلاک و ضد کمونیسم به عنوان مکانیزمهای کنترل برای رسانه عمل میکنند
مکانیزم کنترل ضد کمونیستی از طریق سیستم نفوذ عمیقی بر رسانههای جمعی اعمال میکند.
فلاک رسانهها را انضباط میدهد. واکنشهای منفی به اظهارات رسانهای—از جمله شکایات، دادخواستها، طومارها و برداشت تبلیغات—به خدمت به منافع نخبگان کمک میکند. سازمانهای نظارتی راستگرای با بودجه خوب فلاک تولید میکنند تا به رسانهها فشار آورند و گزارشهای انتقادی را سرد کنند.
ضد کمونیسم به عنوان ایدئولوژی. در دوران جنگ سرد، ضد کمونیسم به عنوان یک سلاح ایدئولوژیک قدرتمند برای بیاعتبار کردن مخالفت و توجیه مداخلات خارجی عمل میکرد. در دوران پس از جنگ سرد، ضد تروریسم نقش مشابهی ایفا میکند:
- چارچوبی برای تفسیر رویدادهای جهانی فراهم میکند
- هزینههای نظامی و مداخلات خارجی را توجیه میکند
- جنبشهای اجتماعی و تلاشهای اصلاحی را بیاعتبار میکند
- دامنه بحث قابل قبول را محدود میکند
این مکانیزمها به حفظ انضباط ایدئولوژیک در نهادهای رسانهای بدون نیاز به سانسور آشکار کمک میکنند.
5. مطالعات موردی نشاندهنده تعصب سیستماتیک رسانه به نفع منافع نخبگان است
مدل تبلیغات به خوبی با رفتار رسانهها در این طیف از مسائل مطابقت دارد. ما نشان خواهیم داد که تعاریف عملی رسانهها از ارزش به شدت سیاسی است و به خوبی با انتظارات مدل تبلیغات مطابقت دارد.
خشم انتخابی. نویسندگان مطالعات موردی متعددی ارائه میدهند که نشان میدهد چگونه پوشش رسانهای به طور سیستماتیک به نفع منافع دولت و شرکتهای ایالات متحده است:
- تمرکز شدید بر سوءاستفادههای دولتهای دشمن
- پوشش حداقلی از سوءاستفادههای برابر یا بدتر توسط متحدان ایالات متحده
- چارچوببندی مداخلات ایالات متحده به عنوان خیرخواهانه و موجه
- حذف یا به حاشیه راندن صداهای مخالف
قربانیان شایسته در مقابل قربانیان ناشایسته. رسانهها پوشش گسترده و همدلانهای به قربانیان دولتهای دشمن میدهند در حالی که عمدتاً قربانیان اقدامات ایالات متحده و متحدان را نادیده میگیرند. این الگو در بسیاری از درگیریها و دورههای زمانی صادق است.
پایداری این یافتهها در مسائل و رسانههای مختلف به شدت از قدرت توضیحی مدل تبلیغات حمایت میکند. نویسندگان استدلال میکنند که این امر به جای لغزشهای گاهبهگاه یا تعصب فردی، نیروهای ساختاری عمیقی را منعکس میکند که عملکرد رسانهها را شکل میدهند.
6. پوشش جنگ ویتنام نمونهای از تبعیت رسانهها از قدرت دولتی بود
دولت ایالات متحده و رسانهها با این فرض شروع کردند که ایالات متحده حق دارد در ویتنام مداخله کند تا دولتی به انتخاب خود را در آنجا حفظ کند و بنابراین مقاومت در برابر این تلاش تجاوز است.
چارچوببندی درگیری. پوشش رسانهای به طور گستردهای چارچوب دولت ایالات متحده از جنگ ویتنام را پذیرفت:
- دفاع ایالات متحده از ویتنام جنوبی در برابر تجاوز کمونیستی
- نادیده گرفتن حمایت مردمی از ویتکنگ در جنوب
- کمینهسازی جنایات و تخریب ایالات متحده
- تمرکز بر بحثهای تاکتیکی به جای سوالات اساسی
انتقاد محدود. حتی در اوج احساسات ضد جنگ، انتقاد رسانهها بر قابلیت پیروزی جنگ و هزینه آن برای ایالات متحده متمرکز بود، نه بیعدالتی یا غیرقانونی بودن اساسی آن.
بازنویسی تاریخ. روایتهای پس از جنگ همچنان تجاوز و جنایات ایالات متحده را پنهان میکردند و جنگ را به عنوان "تراژدی" یا "شکست نجیب" به تصویر میکشیدند، نه جنایتی علیه صلح. این نشاندهنده همدستی مداوم رسانهها در شکلدهی به حافظه تاریخی برای خدمت به منافع دولتی است.
7. رفتار رسانهها با انتخابات در دولتهای متحد در مقابل دولتهای دشمن عملکرد تبلیغاتی را آشکار میکند
در انتخابات حمایت شده، رسانهها به دنبال تعیین این نیستند که آیا شرایط اساسی برای یک انتخابات آزاد وجود دارد یا خیر؛ در انتخابات برگزار شده در دولتهای نامطلوب یا دشمن، رسانهها دقیقاً این کار را انجام میدهند.
استانداردهای دوگانه. نویسندگان پوشش رسانهای انتخابات در دولتهای متحد ایالات متحده (السالوادور، گواتمالا) را با یک دولت دشمن (نیکاراگوئه) مقایسه میکنند:
- برای متحدان: تمرکز بر جنبههای رویهای، مشارکت به عنوان اعتبار
- برای دشمنان: بررسی شرایط اساسی، سوال از مشروعیت
- نادیده گرفتن ترور دولتی و محدودیتهای مخالفان در دولتهای متحد
- تقویت بینظمیهای جزئی در دولتهای دشمن
خدمت تبلیغاتی. این استاندارد دوگانه آشکار عملکرد تبلیغاتی رسانهها در حمایت از اهداف سیاست خارجی ایالات متحده را نشان میدهد:
- مشروعیتبخشی به رژیمهای مشتری بدون توجه به شیوههای دموکراتیک واقعی
- بیاعتبار کردن دولتهایی که هدف تغییر رژیم قرار گرفتهاند
- شکلدهی به ادراکات عمومی برای همسویی با اهداف دولتی
نویسندگان استدلال میکنند که این عملکرد فراتر از تعصب صرف است و به همدستی فعال در تلاشهای تبلیغاتی دولتی میانجامد.
8. پوشش جنگها در لائوس و کامبوج همدستی رسانهها در جنایات را نشان میدهد
حمله ایالات متحده به کامبوج در سالهای 1969 و 1970 به سادگی سرکوب شد و بعداً در رسانههای ایالات متحده به صورت عذرخواهانه، اگر اصلاً، مورد بررسی قرار گرفت.
نادیده گرفتن تجاوز ایالات متحده. رسانهها به طور عمده کمپینهای بمباران گسترده ایالات متحده در لائوس و کامبوج را نادیده گرفتند یا کماهمیت جلوه دادند:
- عدم گزارش در مورد مقیاس و تأثیر بمباران
- پذیرش بیچون و چرای انکارها و توجیهات دولتی
- کمینهسازی تلفات غیرنظامی و پیامدهای بلندمدت
خشم انتخابی. پوشش بعدی به شدت بر جنایات خمرهای سرخ متمرکز شد در حالی که همچنان مسئولیت ایالات متحده را نادیده گرفت یا کماهمیت جلوه داد:
- برخورد با دوره خمرهای سرخ به عنوان جدا از اقدامات قبلی ایالات متحده
- عدم بررسی چگونگی کمک بمباران ایالات متحده به ظهور آنها
- نادیده گرفتن حمایت مداوم ایالات متحده از بقایای خمرهای سرخ
این الگوی پوشش مسئولیت ایالات متحده در قبال جنایات جمعی را پنهان کرد و در عین حال روایتهای بیرحمی کمونیستی را تقویت کرد. نویسندگان استدلال میکنند که این به همدستی فعال رسانهها در جنایات جنگی و تحریف تاریخی منجر شد.
آخرین بهروزرسانی::
نقد و بررسی
کتاب تولید رضایت با نقدهای متفاوتی مواجه شد و بسیاری از تحلیل جامع آن در زمینهی تعصب رسانهای و پروپاگاندای سیاست خارجی ایالات متحده تقدیر کردند. خوانندگان این کتاب را روشنگر و مرتبط با واقعیتهای روز دانستند و بر این نکته تأکید کردند که رسانهها چگونه به منافع قدرتمند خدمت میکنند. برخی از نویسندگی پیچیده و مثالهای قدیمی آن انتقاد کردند. پنج فیلتر مدل پروپاگاندا به عنوان بینشزا تلقی شد، هرچند برخی احساس کردند که کتاب به عوامل دیگری که بر رسانه تأثیر میگذارند، بیتوجهی کرده است. در حالی که این کتاب به عنوان یک اثر کلاسیک در نقد رسانهها شناخته میشود، خوانندگان به تکراری بودن آن اشاره کردند و پیشنهاد کردند که برای حفظ ارتباط با زمانه، نیاز به مثالهای بهروز دارد.